eitaa logo
گــــاندۅ😎
340 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
41 فایل
گاندو‌صداےماست🗣 ما همان نسل جوانیم ڪہ ثابت کردیم در ره‍ عشـق جگـر دار تر از صد مردیـم...🙃🙌🏻 🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨ ادمین : @r_ganji_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان چــشم تــ🖤ـاریکی شوکه بودم زبونم قفل کرده بود امیر و رسول فقط نگام کردن _محمد این سامان کیه +نفوذی _نفوذی؟؟؟؟؟؟یعنی میخایی بگی که اونی که خبر داد تو رفتی مهاباد سامانه؟؟ +نه فقط اون باسو بانی فرار لوتی هم سامانه _..... یهو داوود اومد پیشومون ¢اقا محمد دوربین های مداربسته اتوبان گفته اخرین بار نزدیک جاده کبودر آهنگ دیده شدن _پسسس احتمالا میخام برن سقز +باید بریم اونجا _یعنی چی که بریم با بچه های اطلاعاتی سقز هماهنگ میکنیم بگیرنش اینطوری بهتره +میفهمی چی میگی شارلوت افسر رده بالا ام آی سیکسه بگیریمش دردسره _دردسر گرفتن شارلوت کمتر از مایکل نیست +مایکل فرق میکرد اون یه خبر نگار و جاسوس بود اما شارلوت هم جاسوسه هم افسر هم رایزن دوم سفارت بریتانیا باید خودمون اقدام کنیم سرشو به معنای تاسف تکون داد +تو هم باید با من بیایی _باشه +سعید داوود شمام حاضر شید میاید °چشم ¢بله وقت برای پرواز نبود با بالگرد رفتیم سمت سقز + بچه های مرزبانی اطلاع دادند که دستگیرش کردند _خوبه پس بردنشون همون قرار قبلی دیگه +آره همونجا بازم دستیگر شدم ای لعنت نفسی از حرص بیرون دادم همش چهره محمد جلو چشمم بود یاد حرف مایکل افتادم _اگههه تو داری دنننبال ممد میگردی اونن تو رو پیدا کردی چییی...... رفتم کنار در و فریاد زدم +من افسر ارشدم احمقااااااا نشستم رو صندلی +محمد _بله!!! +فک کنم این خواستم هم احمقانه باشه هم نامتعارف!! _چیه خواستت +گفتم اگه بشه من شارلوت رو بازجویی کنم!! _چی تو مگه تو میدونی کیه مگه... +میدونم میخایی چی بگی ولی من کلی حرف باهاش دارم به هر حال ارزو اونم یه مامور بود همش لندن بود و آمریکا با یه همچین ادمایی سر و کله میزد اما نمیدونم بعدش کی لوش داد اون لوتی دستور قتل ارزو رو داد که بعدش فقط سرش اومد نه تنش. با تک تک اون حرفا انگار یه خنجر رو تو سینم فرو میکردند _پس دنبال ضربه زدنی +سال هاست دنبال ضربه زدنم خانوادش هنوز منو تو مرگش مقصر میدونن. یه نفس عمیق کشید _خیلی خوب برو سراغش عوضش منم تهران گوش مالیش میکنم.. سرم رو تکون دادم _راستی امیر اون تو رو میشناسه؟؟ +ارزو رو خوب می‌شناخت، منم میشناسه البته فک کنم یادش رفته هشت نه ساله میگذره. _خیلی خوب برو پس توکلت به خدا رفتم تو سرش رو میز بود.. ~ You know what I do here سرش رو بلند کرد که منو بدید جا خورد فک کردم من رو فراموش کرده باشه اما من نکردم. ~you??? ‌+You did not think we would face each other(فک نمیکردی با هم روبرو بشیم) ‌+فارسیم حرف بزن لطفا . +به قول آقامحمد گذر پوست به دباغ خانه میفته با اسم محمد دوباره کابوس اومد جلو چشماش ~تو تو دیگه باورم نمیشه +نبایدم باور کنی فک کردم بعد قتلت منو فراموش کرده باشی بعد چندین سال ~من ... و لال شد فیلمی که اون با رایزن سابق روسیه قرار گذاشته بود رو نشونش دادم حالش بد شد +دقیقا یک ماه پیش تو همین اتاق به پای محمد افتادی که نزاره ام آی سیکس چیزی بفهمه همون موقع محمد اومد تو از اون لبخند خبری نبود با چهره ی جدی از پشت سر نظاره گر لوتی بود... ~من هیچ تعهدی ندادم یهو محمد با داد شروع به حرف زدن کرد _کی بود اون رو به پا من افتاد که به ام آی سیکس چیزی نگم لابد عمت بوده.... جا خورد +یادت باشه بلایی که سر مایکل اومد سر توهم میاد ولی ایندفه بدترش سرت میاد یادت باشه این مرام و معرفت منه که اینجوری باهات حرف میزنم مگر نه تویی که قاتله ارزویی داد زدن منم از سرت زیاده ... .. . بازجویی تموم شد و منو محمد اومدیم بیرون و سمت تهران برگشتیم تهران سایت خیلی خسته بودم دارو هامو خوردم... ای وای بازم اومد _ خوبی محمد؟؟ +آره چطور مگه _رنگت پریده درد داری +آره یکمی دارم قرصام رو بخورم خوبم _خوب پس برو خونه من می رسونمت + آره میخام برم دلم لک زده واسشون _ باشه پس بریم +..... _چیه به چی میخندی؟؟ +مطمئنم موقعی که بری خونه پریا یا با ملاقه یا با ماهی تابه پشت در وایساده میزنه تو ملاجت.... _عهه؟؟چرا اون وقت؟؟؟ +چون باباش رو یادش نمیاد! _پری هر کی رو فراموش کنه باباش رو فراموش نمیکنه آقای تجدید فراش. +:/// _چیه حسودیت میشه _از لحاظ اینکه من دختر دارم شما نداری داری میترکی؟؟؟؟ +من که دختر دار میشم دیر و زود داره سوخت و سوز نداره!:/ _باشه پس بریم! +بریم ......... چن دقیقه بعد +خوب من مزاحمت نمیشم _شما هیچ وقت مراحم نبودی. +:// ها باید تحویل خانومتون بدم بعد برم +آی خداااا:( تق تق تق سلام _سلام عطیه خانم محمد تحویل شما +سلام بانوو _البته ایشون میزشون رو بیشتر از شما دوست دارن +امیییر:|||||| _ جدی من جدیه +فردا دارم برات -محمدددددد +باور کن اینجوری نیست خوب تا ما به دیار باقی نشتافتیم فعلا _باشه فعلا خدانگهدار اوففف داشت دستم رو میشد دو ساعت بعد.....
⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡ ⚡⚡ ⚡ میلاد: پلاک ماشین را عوض کردم سوار شدم.. بعد از نیم ساعتی رسیدم. جلوی باغ نگه داشتم و پیاده شدم همین که در اصلی را باز کردم با قامت ویکتوریا روبه رو شدم که دست به سینه و با اخم نگاهم میکرد _تا الان کجا بودی میلاد؟ درحالی که داشتم به سمت مخالفش می رفتم گفتم _بیرون..خوشگذرونی..اصلا پی بدبختیام تو چیکار به این کارا داری.. استینم را کشید سمت خودش دقیقا مقابلش متوقف شدم اشاره ای به یقه ام کرد... _اون چیه؟ _چی؟ مشکوک نگاهم کرد _همین که به یقه لباست چسبیده.. دستش را به گردنم نزدیک کرد.. بعد جلوی صورتم گرفت دقت کردم.. این که ردیاب بود _حالا از من جاسوسی می کنی؟؟؟؟نشونت میدم کثافت.. رسول: روی تخت چرخ دار خوابیدم. در راهرو نگاهم افتاد به کسی که انگار تصادف کرده بود خیلی شبیه محمد بود. قبل از اینکه تصویرش را کامل ببینم وارد اتاق عمل شدم و در بسته شد.َ فکرم درگیر شده بود.. روپوش آبی رنگی تنم کردند. _من پزشک بیهوشیتم..چند تا سوالو میپرسم...با دقت جواب بده چون تو روند عمل تاثیر زیادی داره البته شاید ازت پرسیدن _چشم _بیماری زمینه ایت فقط بیماری قلبیه، درسته؟ _بله _حساسیت به دارو های بی حس کننده و بیهوشی؟ _خیر _مصرف روانگردان..مواد مخدر..مشروب...با هرچیز از این دست مواد؟ _نه _من این ماسکو میذارم رو صورتت...چشماتو باز نگه دار تا از هوش بری ماسک را روی صورتم گذاشت ارام ارام داشت یادم می آمد... روانگردان اما قبل از اینکه بخواهم به پزشک بگویم از هوش رفتم. (پزشک بیهوشی): بعد از بیهوشی بی هیچ دلیلی فشار خون افت کرد.. _کاف انفوزیون ببندید دستش 20 میلی گرم افدرين تزریق کنید سریع فشار اکسیژنو ببرید بالا _دکتر فشارش کلا پایینه _فعلا تحت کنترله مریض اماده اس برا عمل..امیدوارم مشکلی پیش نیاد.. سعید: عینک را از چشمم در اوردم و دستی به پیشانی ام کشیدم.. اقای عبدی کنارم ایستاد _خب سعید جان خبرت چی بود که خواستی بیام پایین؟ از خانم شکوری خواستم که عکس را روی صفحه اصلی باز کند.. _این جسدیه که تو باغ اطراف تهران پیدا شده به طرز زجر آوری به قتل رسیده اسید معده به ارومی بدنش رو از داخل تجزیه کرده و بعد مرگش هم با اتش صورتش سوزونده شده _خب؟ چه ربطی به پرونده داره؟ دو نکته.. اول اینکه با تشخیص DNAمعلوم شده میلاد رهاست نکته بعد... به همون روشی که مرگ هیفا رو گزارش دادن کشته شده _جالب شد _جالبترم میشه وقتی بگم کسی که میلادو کشته ویکتوریاس _یعنی معتقدی قاتل هیفا و میلاد یکیه؟ _احتمالا...ولی از اونجا که مطمئنیم هیفا به دست فلورا کشته شده میتونیم بگیم که ویکتوریا همون هیفاست.. همون طور که حدس میزدیم هیفا کشته نشده بلکه یه نفرو به جای اون کشتن مثل پرونده ی آیدین ستوده لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16444724852534