🎦 ۲۶۹مین گفتگوی زندهٔ جبهه با میزبانی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
📢 سخنرانان برنامه🎙مورخان و اساتید صاحبنظر
💬 موضوع:
کودتای سیاه سوم اسفند ۱۲۹۹، زمینهها و پیامدها
1️⃣ بررسی و تحلیل سیاستهای استعماری انگلستان، حکومت هند بریتانیا و بانک شاهنشاهی در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
2️⃣ تکاپوهای عوامل داخلی کانونهای صهیونیستی در کودتای سیاه رضاخانی
3️⃣ نقشآفرینی منورالفکران ایرانی در ترویج تز دیکتاتوری منور
⏰ با کلیک بر روی یکی از نشانیهای زیر👇🏻در ساعت ۱۴ تا ۱۸ امروز، سوم اسفندماه ۱۳۹۹، این برنامۀ شنیدنی را تماشا کنید…
📡 در ایتا، بله، بیسفون+، آیگپ، بالونت و در هر کجای اینترنت👇🏻
👉🏻 live.24on.ir/?eitaafly
📡 در گپ👇🏻
👉🏻 gap.im/jebheh
📡 در روبیکا👇🏻
👉🏻 rubika.ir/jebheh
📡 در سروش+👇🏻
👉🏻 sapp.ir/jebheh
📡 در آپارات+👇🏻
https://www.aparat.com/TVTARIKH/live
لیست برنامهها در👇🏻
👉🏻 balo.me/jalasat
✳️ در همایش «کودتای سوم اسفند 1299، زمینهها و پیامدها»؛
#موسی_نجفی : چرا جریان #مشروطه در ایران عقیم ماند/ #رضاخان چطور پدید آمد
در همایش «کودتای سوم اسفند 1299، زمینهها و پیامدها»، که هماکنون در حال برگزاری است، موسی نجفی به عنوان اولین سخنران، با بررسی چرایی عقیم ماندن مشروطه و سربرآوردن رضاخان مستبد گفت متدینین ما بصیرت لازم را به خرج ندادند.
متن کامل سخنرانی #موسی_نجفی را در لینک زیر بخوانید؛
https://b2n.ir/r99223
https://instagram.com/iichs.ir
‼️ دکتر #موسی_حقانی ، رئیس #پژوهشکده_تاریخ_معاصر ، در ابتدای همایش، با بیان مقدماتی اظهار داشت : در صدمین سال کودتای 29 اسفند 1299، گرد هم جمع شدهایم تا همه علل و عوامل کودتای رضاخانی را بررسی کنیم. یک سال و نیم پیش اقداماتی انجام دادیم تا همایش پرباری داشته باشیم. تعدادی مقاله سفارش داده شد و قصد اولیهمان این بود که در این مناسبت کل دوره پهلوی اول را واکاوی کنیم، اما هجم مطالب و تعداد سخنرانان و همینطور شیوع بیماری کرونا باعث شد همه فعالیتها را به دو قسمت تقسیم و همایش را در دو روز برگزار کنیم و بخش دیگری از همایش را هم به زمان دیگری موکول کنیم.
متن کامل خبر روز نخست این همایش را در لینک زیر بخوانید؛
https://b2n.ir/r99223
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ تحرکات صهیونیستی مقارن با کودتای #رضاخان
سخنران دوم همایش، دکتر #محمدحسن_رجبی ، مورخ و پژوهشگر ایرانی، بود که سخنرانی خود را با عنوان «تحرکات صهیونیستی مقارن با کودتای رضاخان» آغاز کرد. او با اشاره به اعلامیه #بالفور گفت: صدور اعلامیه بالفور در نوامبر 1917/ آبان 1296 و نشست متفقین در ورسای در سال 1919م، برای تعیین تکلیف سرزمینها و مناطق مختلفی که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی به جا مانده بود و تصویب لایحه قیمومیت فلسطین در سال 1922 و اعزام سموئیل به عنوان فرمانده کل انگلیسی به فلسطین در یک دوره زمانی مشخص دقیقا دارای پیام و مفهوم سیاسی قابل تأمل است؛ یعنی پا به پای تحولات در منطقه در راستای برپایی دولت یهودی در فلسطین، ایران هم دچار دگرگونی و تغییرات با همان روند میشود.
آن تعداد از افراد که در روی کارآمدن و به قدرت رسیدن رضاخان نقش داشتند نیز عمدتا همان وابستگان به مجامع و سازمانهای اسرارآمیز یهودی و ماسونی بودند. از سرویس اطلاعاتی انگلستان تا سفارتخانه بریتانیا در تهران از میرزا کریم دشتی و خاندان ریپورتر تا آیرونساید و دیگر اشخاص ماسونی یا مأموران انگلیسی مستقر در تهران تماما در مسیری عمل کردند که سازمانهای یهودی مستقر در اروپا طراحی کرده بودند. بههرحال به قدرت رسیدن #رضاخان ، یک حرکت سازمانیافته و هدفمند بود که از سوی مجامع قدرتمند یهودی مستقر در اروپا طراحی و توسط انگلستان و مأموران و نمایندگان انگلیس در ایران اجرا و عملی شد.
:
در دوران صعود رضاخان به سلطنت، انگلستان پایتخت واقعی و مرکز فرماندهی امپراتوری جهانی صهیونیسم بود. انگلستان در دوران یادشده کاملا تحت سیطره و اراده صهیونیستها قرار داشت. عناصر ذینفوذ در کابینه انگلستان یا یهودی صهیونیست بودند (مثل سر هربرت سموئیل) یا پیوریتن شبهیهودی و صهیونیست مسیحی (مثل لرد بالفور، که یهودیتبار یا یهودی مخفی نیز قلمداد شده است).
روی کار آمدن رضاخان در ایران در شرایط و موقعیتی اتفاق افتاد که جنگ جهانی اول به پایان رسیده و امپراتوری عثمانی ساقط شده بود.
#متفقین در پوشش کنفرانس ورسای برای بسیاری از ممالک اسلامی منطقه تعیین تکلیف کرده بودند. برای اداره سرزمین فلسطین نیز حول محور اعلامیه صهیونیستی بالفور، وزیر امور خارجه وقت انگلستان، لایحه قیمومیت تهیه و شرایط و زمینههای لازم را تحت پوشش کانون ملی یهود و درواقع دولت یهودی در فلسطین کاملا مهیا کرده بود.
اما چه ارتباطی میان ایران و تشکیل دولت یهودی در فلسطین وجود داشت؟ برای اطلاع از این ارتباط، بخش دیگر سخنان دکتر رجبی راهگشا خواهد بود: از نظر آنها برای ایجاد دولت یهود با همان راهبرد خاص و مورد نظر رهبران و کانونهای قدرتمند یهودی و صهیونی در منطقه باید فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در مناطق پیرامونی نیز کاملا آماده و هماهنگ با استراتژی یادشده باشد. بر این اساس سرزمین ایران با توجه به موقعیت ویژه جغرافیایی، تاریخی، تمدنی و فرهنگی و تاریخچه زندگی مسالمتآمیز یهودیان در ایران نسبت به اروپا در طول هزارهها و سدههای گذشته نمیتوانست از دید دسیسهگران جهانی نادیده گرفته شود.
بدین ترتیب نیروهای نظامی انگلستان کشور ایران را پس از حدود سه سال و نیم اشغال و با اجرای عملیات کودتای 3 اسفند 1299، که با طراحی سرفرماندهی نیروی انگلیسی در ایران ژنرال آیرونساید و سازمان جاسوسی آن کشور و دیگر عوامل آشکار و پنهان خارجی و داخلی انجام شد، ترک کردند تا حکومت بهظاهر ملی رضاخان، که از سوی نخبگان ایرانی حمایت و توسط کانونهای انگلیسی متمایل به صهیونیسم جهانی هدایت میشد، روی کار آید.
کانونهای سیاسی یادشده با ایجاد بسترهای سیاسی داخلی و خارجی مناسب، همه چیز را برای تکیه زدن شخصی چون رضاخان بر اریکه قدرت ایران را فراهم کردند. بنابراین کودتا و به دنبال آن سلطنت رضاخان در ایران مولود همان توطئه خارجی است که صهیونیستها نقش چشمگیری در آن داشتند. آنها در ترکیه آتاتورک، در فلسطین سموئیل، در اردن و عراق عبدالله فیصل را بر سرکار آوردند. گفتنی است که همه این عوامل در سیاستهای داخلی و نیز مناسبات خارجی خود، با آرمان صهیونیستی ایجاد دولت یهودی در فلسطین موافقت کامل نشان دادند.
پس از کودتای 3 اسفند، همانطور که انتظار میرفت، زمینه فعالیت تشکلهای یهودی و صهیونیستی در ایران بیش از پیش فراهم شد؛ چنانکه براساس اسناد منتشرشده، نخستین مهاجرت دستهجمعی یهودیان ایرانی به فلسطین در سال 1299 رخ داد و 37 روز پس از کودتا و در فروردین 1300، تشکیلات صهیونیست ایران با ارسال نظامنامه تشکیلات به وزارت امور خارجه، موجودیت خود را اعلام نمود.
متن کامل خبر روز نخست این همایش را در لینک زیر بخوانید؛
https://b2n.ir/r99223
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ مسعود رضایی: به دلیل منفور بودن قوای قزاق، بسیاری از نیروهای مردمی و اصیل از آنها جدا شدند
موضوع سخنرانی بعدی «قزاقها و سیاست در ایران» بود که #مسعود_رضایی درباره آن سخن گفت. ایشان در آغاز اظهار نمود: عامل کودتای نظامی 3 اسفند 1299 یک فرد قزاق به نام رضاخان میرپنج است. قوای قزاق سال 1257ش پایهگذاری شد و در سال 1299 کودتا کرد؛ یعنی در زمان کودتا، 42 ساله بود. رضاخان هم پانزدهساله بود که به قوای قزاق وارد شد و وقتی کودتا رخ داد چهل سال داشت؛ یعنی حدود بیست و اندی از عمرش را در این قوا سپری کرده بود.
وی در ادامه با مرور زندگی 42 ساله قوای قزاق تا زمان کودتا گفت: ناصرالدینشاه در سفر به فرنگ از روسیه هم دیدار کرد و در این سفر متوجه شد که نیروی قزاق به کارش میآید و این موضوع را با روسیه در میان گذاشت و این دولت هم موافقت کرد و قرار شد این قوا در ایران شکل بگیرد. پس از این توافق برای اولین بار، مجموعا نُه نفر به ایران آمدند.
رضایی با اشاره به اینکه کلنل دومونتویچ به خوبی کارش را در ایران انجام داد، افزود: پس از پایان دوره سهساله مأموریت او در ایران، ناصرالدینشاه از مقامات روس خواست که او در ایران بماند، اما درخواست شاه پذیرفته نشد و فرد دیگری به نام کلنل چارکوفسکی به ایران فرستاده شد. روسها با این کار تسلط خود بر قوای قزاق را به ناصرالدینشاه نشان دادند.
وی همچنین گفت: دو بار پادشاه ایران از روسها درخواست کرد که کلنل دومونتویچ را به ایران بفرست، اما آنها مخالفت کردند و برای بار سوم هم شخص دیگری را فرستادند و به این شکل تسلط خودشان را به ایران نشان دادند. در ماجرای تحریم تنباکو هم قوای قزاق آنطور که شاه میخواست ورود نکردند و سکوت پیشه کردند و با این کار باعث دلگیری شاه شدند.
رضایی با اشاره به ترور ناصرالدینشاه و شرایط آن دوره اظهار کرد: در این دوره، قوای قزاق کاملا پایتخت و اعضای خانواده شاه را کنترل کردند تا انتقال قدرت بدون آشوب انجام شود و وقتی هم که مظفرالدینشاه به پایتخت آمد، نشان دادند که شرایط را در کنترل خود دارند. با این کار، انتقال قدرت خیلی خوب و بدون ایراد انجام شد و مظفرالدینشاه بر تخت نشست. انگلیسیها این شرایط را خیلی خوب رصد میکردند و به قدرت قزاقها واقف شده بودند.
وی در بحث انقلاب #مشروطه و حضور قوای قزاق و انتقادات از آنها گفت: مشخص است که در این دوره، قزاقها بین مردم چهره مثبت و موجهی نداشتند و بزرگترین اقدامی هم که بر ناموجه بودن چهره این نیرو افزود اتفاقی است که در دوره هفدمین فرمانده نیروهای قزاق افتاد و آن به توپ بستن مجلس بود. هرچه جلوتر میآییم اتکای پادشاهان به قوای قزاق بیشتر میشود و همین باعث میشود با هماهنگی محمدعلیشاه و ارتش روسیه لیاخوف به بمباران مجلس اقدام کند و حتی وارد اظهار نظرهای کشور شود.
رضایی با بیان اینکه به دلیل منفور بودن قوای قزاق، بسیاری از نیروهای مردمی و اصیل به مرور زمان از آنها جدا شدند، توضیح داد: افسران، سربازان و نیروی قوای قزاق با همین فرهنگ جلو آمدند و رضاخان هم با همین فرهنگ رشد کرد. او میدید که فرمانده عالیاش یک روسی است و بقیه همه چیز به اسم است و در واقع پادشاهش تزار روسیه است. این نگاه در سیر تکاملی قوای قزاق، بین افسران آن کاملا جا افتاد.
وی اظهار داشت: وقتی آخرین فرمانده قوای روس کنار رفت، قرار شد که یک ایرانی سردار شود و برایش یک ناظر انگلیسی گذاشتند. در دوره 42 ساله عمر قوای قزاق، آنها به فرمانده بیگانه و سرکوبی مردم عادت کرده بودند و حال با این تغییر روسیه به انگلیس اتفاق مهمی هم رخ نداده بود. در رویدادهای سالهای 1298 و 1299 گیلان، قوای قزاق کاملا همسو با قوای انگلیسی وارد جنگ در حمایت از نیروهای انگلیسی شد.
رضایی در پایان گفت: در نهایت انگلیسیها با توجه به شناختی که از رضاخان داشتند او را مسئول حرکت به سمت تهران و کودتا کردند.
متن کامل خبر روز نخست این همایش را در لینک زیر بخوانید؛
https://b2n.ir/r99223
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ عباس #سلیمی_نمین و نقد نقد کتاب «ایران برآمدن #رضاخان» (بر افتادن قاجار و نقش انگلیسیها) ؛ در شهریور 1320، انگلیسیها رسما کودتا را برعهده گرفتند
نقد کتاب «ایران برآمدن رضاخان» (بر افتادن قاجار و نقش انگلیسیها) نوشته #سیروس_غنی موضوع سخنرانی عباس سلیمی نمین، پژوهشگر و نویسنده حوزه تاریخ معاصر، بود که این گونه آغاز شد: ضرورت بررسی و نقد کتاب آقای سیروس غنی به دلیل آن است که از آن استفادههای تبلیغاتی بسیاری شده و از محتوای آن به عنوان ابزاری برای دلالت کردن بر حمایت نشدن کودتا و رضاخان از سوی بیگانگان استفاده و دستمایهای برای کار تبلیغاتی شده است. برخی از کسانی که در مسیر جعل تاریخ معاصر ید طولایی دارند این گونه میگویند که این کتاب تحقیقاتی و مستند بر اسناد انگلیس است که در آن اثبات شده بیگانه هیچ دخالتی در کودتای 3 اسفند 1299 نداشته و هرآنچه که رخ داده به توان شخص رضاخان متکی بوده است.
وی در ادامه افزود: آنچه تبلیغات میشود با خود کتاب تفاوت فاحش دارد. خود کتاب یک اثر تبلیغاتی برای تبرئه پهلویهاست، منتها چون کتاب ابتدا به انگلیسی و بعد به فارسی برگردانده شده، طبیعتا نویسنده نمیتوانست به همه اسناد بیتوجهی کند یا در ارتباط با خوانش اسناد کوتاهی جدی به خرج دهد.
سلیمی نمین با اشاره به اینکه سیروس غنی تحلیل شخصی خود را در این کتاب وارد کرده است، گفت: این خانواده گرایش مشخص به پهلویها دارند، منتها بحث، نگاه هوشمندانه اوست که در استفاده از اسناد آمریکا محدودیت به خرج داده، اما به اسناد انگلیس بسیار زیاد توجه کرده است؛ چرا که در آن ایام قطعا آمریکاییها با انگلیسیها هم حوزه نبودند؛ بنابراین به عنوان یک منبع تنها میتوانند آگاهیبخشی بیشتر به مخاطب دهند.
وی همچنین توضیح داد: آنچه مبتنی بر کتاب سیروس غنی مطرح میشود این است که گویا انگلیسیها هیچ اطلاعی از طرح کودتای 3 اسفند 1299 نداشتند؛ درحالیکه نویسنده در جای جای کتابش به اطلاع انگلیسیها از کودتا و نقش هماهنگکننده آنها در اجرای این طرح اذعان کرده است. ما در ارتباط با اسناد کار جدی نکردیم. خود سیروس غنی هم به این موضوع اذغان دارد که اسناد در برخی جاها حذف شده است.
در این کتاب، اسناد مکاتبات بین سفارت انگلیس در تهران و لندن بین ده روز اول تا هفدهم اسفند بسیار اندک است؛ مشخص است با توجه به آنچه انگلیسیها آرزو داشتند ــ یعنی سلطه انحصاری بر ایران ــ و سالها برایش تلاش کردند، درباره کودتا بین سفارت انگلیس در تهران و لندن اطلاعاتی منتقل شده است، اما این کتاب اسنادی دراینباره بهدست نمیدهد.
سلیمی نمین با بیان اینکه دیکسون چند روز بعد از کودتا از ایران اخراج شد یکی از اتهامات او برای اخراج از تهران را چنین عنوان کرد: چون اول اینکه او اعتقادی به کودتا نداشت و دوم اینکه در این زمینه به سفارت آمریکا اطلاعات داده است؛ البته سفارت آمریکا این موضوع را نقض میکند.
وی اظهار داشت: امروز در بحث کودتا هم ما اسناد زیادی داریم و هم انگلیسیها. سیروس غنی هم در کتاب خود اذعان کرده است که بعدها پس از شهریور 1320، انگلیسیها به اقداماتی دست زدند که بعضا علیه خودشان بود؛ مثلا اطلاعات مربوط به چگونگی غارت نفت ایران توسط خودشان را منتشر کردند و این اطلاعات در اختیار برخی نمایندگان مجلس قرار گرفت؛ البته آنها با هدف اینکه منافعشان در جاهای دیگری تأمین شود، علیه خود فضایی ایجاد کردند. نکته دیگر این است که در شهریور 1320، انگلیسیها اطلاعیههای مختلفی صادر کردند و در آنها رسما کودتا را برعهده گرفتند و این هم از جمله مواردی است که عرض کردم.
وی در پایان گفت: در جامعه امروز ما مطرح میشود که رضاخان به خاطر داشتن قابلیتهایی توجه بعضی کانونهای قدرت و حتی انگلیسیها را به طرف خود جلب کرد. این موضوع به نظر من خلاف واقع است و اسناد هم ثابت میکند که چنین چیزی درست نیست؛ چراکه رضاخان برای یک دوره طولانی انتخاب شد نه یک دوره مقطعی کوتاه تا انگلیسیها براساس توانمندیها او را انتخاب کرده باشند. خود اسناد آمریکاییها هم این موضوع را نشان میدهد.
https://b2n.ir/r99223
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️رضا حجت: چپها در ایران به سمت دیکتاتوری منور آمدند
سخنران بعدی همایش دکتر #رضا_حجت بود که «نگاه شوروی به روی کار آمدن #رضاخان و فروپاشی قاجار» را موضوع بحث قرار داد و گفت: در دورهای که نظام جهانی به سمت صورتبندی جدید، مدرنیته و سیالیت میرفت، ما دچار غارتگری و اندیشههای متضاد در میانههای جنگ جهانی اولی و دوم شدیم. این توسعهخواهی، قدرتمداری و غارتمحوری مدرنیته در رقابتی تنگاتنگ در دهه کودتای اسفند 1299 به نقطه جوش رسید.
وی در ادامه افزود: بریتانیا با نگاه غارتمحوری خود در آن دوره به کل جهان گسترش یافت و به گونهای شد که میگفتند آفتاب در سرزمینش غروب نمیکند. در چنین شرایطی برخی کشورها مثل آلمان تازهبهدورانرسیده خواهان سهیم شدن در این غارتگری شدند. در چنین فضایی، انگلستان دنبال محدود کردن دیگران بود و در واقع آغازگر جنگهای جهانی همین انگلیس بود و وقتی هر کشوری کمی سهمخواهی میکرد، انگلیس یاغی میشد.
این پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر اظهار کرد: روسیه تزاری در آن دوره از این وضعیت نافع بود که یکی از نشانههایش برای ما قرارداد 1907 است و همین امر خود عاملی برای شکست مشروطه شد. ما سالهای سال کشوری تأثیرپذیر بودیم که به خاطر نداشتن قدرت، در این مقطع هم تأثیرپذیری خود را نشان داد.
وی با اشاره به شرایط ایران در جنگ جهانی اول و نبود قدرت مرکزی قدرتمند گفت: جنگ جهانی اول با همه رخدادهایش با پیروزی متحدان به پایان رسید. اولین رخداد مهم این جنگ تولد فرزند متضاد مدرنیته، کمونیسم بود که در شوروی خود را نشان داد و باعث شد شوروی از جنگ جهانی کنار کشد؛ دومین رخداد هم حضور آمریکا در جنگ جهانی بود و رخداد دیگر هم به پایان رسیدن امپراتوریهای سنتی چون عثمانی و قاجار بود.
رضا حجت در ادامه انقلاب #شوروی را محور بحث قرار داد و گفت: به واسطه انقلاب اکتبر، در شوروی جنگ داخلی رخ داده بود و بنابراین به دلیل آنکه قدرتش هنوز به تثبیت نرسیده و هنوز جماهیر هم نشده بود، توانایی اینکه در ایران انقلاب به راه اندازد نداشت. مسئله دیگر هم این بود که در شوروی آن زمان درباره دو موضوع اختلاف نظر وجود داشت: یک تفکر از ضرورت انقلاب در ایران سخن میگفتند؛ چون ایران دروازه شرق برای ورود کمونیسم به آنجا بهشمار میآمد؛ اندیشه دوم هم ایران را در مرحله انقلاب کمونیستی نمیدانست و ازهمینرو میگفتند باید از شخصی به نام رضاخان حمایت کنند تا شرایط برای انقلاب کمونیستی شکل بگیرد. بالاخره موضع دوم، یعنی اینکه هنوز شوروی امکان انقلاب در ایران ندارد، در آنجا پیروز شد و از این منظر میبینیم چپها در ایران به سمت دیکتاتوری منور آمدند و با جمهوریت هماهنگ شدند و حتی در بحث سلطنت هم از کنار رفتن قاجارها و روی کار آمدن رضاخان حمایت کردند.
متن کامل خبر روز نخست این همایش را در لینک زیر بخوانید؛
https://b2n.ir/r99223
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️مجید تفرشی: کتاب سیروس غنی منحصر به اسناد وزارت خارجه انگلستان است
«کودتای ملی یا انگلیسی» پرسشی بود که دکتر #مجید_تفرشی پاسخ به آن را موضوع سخنان خود قرار داد. ایشان گفت: کودتای 1299 موضوعی حساس و جاری است و در سالهای اخیر بر حساسیت آن افزوده شده است؛ چون هم ارزش تاریخی زیادی دارد و هم جنگ نیابتی برای اینسو و آنسو است. برخی تلاش میکنند این رخداد را طوری جا بیندازند که ایران، رضاخان جدیدی داشته باشد، اما من متأسفم که خیلی از این بحثهای تاریخی در چند سال اخیر منبعث از کتابی است که در ایران هم جلوی انتشارش گرفته شده و الان این کتاب ده برابر بیشتر محل رجوع و استناد قرار گرفته است.
تفرشی، تاریخنگار، سندپژوه و پژوهشگر مسائل معاصر، که سالها در آرشیوهای بینالمللی و بهویژه آرشیو ملی بریتانیا پژوهش کرده است، در ادامه به اسناد انگلستان درباره کودتا اشاره کرد و گفت: اسناد آرشیوی انگلستان درباره کودتا چند دسته است و اسناد وزارت خارجه، وزارت جنگ، پارلمان و دربار و بعد دیوان هند و کتابخانه بریتانیا، شرکت نفت ایران و انگلیس، اسناد شخصی، دانشگاههای نیوکاسل و... را دربرمیگیرد. با ملاحظه این اسناد میبینیم این ادعایی دروغ و بیپایه است که انگلستان از کودتا بیخبر بوده است. کتاب آقای #سیروس_غنی منحصر به اسناد وزارت خارجه این کشور است و گویا او وقت و حوصله نداشته و ضرورتی ندیده است که از اسناد مراکز دیگر هم استفاده کند.
ایشان با بیان اینکه «ما اول باید شناخت دقیق از بریتانیای زمان جنگ و مسئله خاورمیانه و ایران داشته باشیم و بعد حکم کنیم که بریتانیا روحش از کودتا خبر نداشته است» درباره فضای داخلی، منطقهای و بینالمللی زمانه کودتا گفت: وقتی راجع به کودتا صحبت میکنیم، باید توجه کنیم حتما لازم است ما در سه بعد داخلی، منطقهای و بینالمللی بدان توجه کنیم. مسئله داخلی را کار ندارم که خیلی شرایط نامساعدی است؛ مثل اینکه اقتصاد ورشکسته است و روشنفکران هم نقش مثبتی در کشور نداشتند، در بحث منطقهای هم مسئله نفت را داریم که خیلی برای بریتانیا مهم بوده و مسئله دیگر هم اوضاع بینالمللی است.
تفرشی افزود: نبض اقتصاد ایران در این سالها دست بریتانیا بود و نفت ایران را مصرف میکرد. بریتانیا مدام در حال گروکشی در خلیج فارس و نفت و همه جزایر و مسائل دیگر ایران است برای اینکه ایران هویت مستقل نداشته باشد. در واقع سیاست بریتانیای قرن بیستم این بود که ایران یکی نباشد و همه شرایط علیه ایران باشد. دولتهای آن دوره هم همه ضعیف هستند و انگلیس هم میخواهد دولت قوی مقتدر مورد علاقه خود را داشته باشند.
وی اظهار داشت: در مسئله قزاقها این نکته مهم است که روند گذار از نیروی روس به انگلیسی در سالهای بعد از جنگ بهسرعت رخ داد، اما یک نکته اینجا مغفول ماند و آن هم این است که ما برایمان جالب است که چرا اجازه ندادند ژاندارمها کودتا کنند و دلیلش هم مشخص است که ژاندارمری نیروی مردمی و خلاف قزاق است بهویژه در زمان جنگ جهانی اول طبیعتا نظر منفی کمتری رویشان بود و مورد اعتماد انگلیسیها هم نبودند.
این تاریخنگار و سندپژوه در ادامه سخنان خود این پرسش را مطرح کرد که «چرا سیدضیا آمد و چرا حذف شد؟» و به آن چنین پاسخ داد: سید ضیاءالدین طباطبائی در جریان کودتا حلقه تبلیغاتی و رسانهای قویای داشت و میتوانست روشنفکران و رسانهها را جمع کند. وقتی رضاخان به تهران رسید، سیدضیاء با شدت زیاد دولتیها را در تهران دستگیر و اموالشان را توقیف کرد و با شخص احمدشاه هم مناسبات بیادبانهای داشت. با وجود سیدضیاء مسئله انگلیسی بودن کودتا مبرهن بود و برچسب بدی برای کودتاچیان بهشمار میآمد؛ به همین دلیل هم حذف شد.
وی در بخش دیگری از سخنانش با طرح این پرسش که آیا رضاخان شخص بیارزش و وابستهای بود، گفت: من چنین اعتقادی ندارم؛ رضاخان واقعا قدرتمند و جنگجو بود و قابلیتهای بسیاری داشت، اما باید توجه کرد که این مسئله از اهمیت حمایت انگلیسیها از کودتا نمیکاهد.
مجید تفرشی سخنان خود را این چنین به پایان رساند: پس این موضوع را که روح بریتانیا از کودتا خبر نداشت باید بررسی کرد و نخست باید مشخص کرد که کدام بریتانیا؟ در اسناد آمده است که آنها میخواستند در ایران تغییر رخ دهد و شرایط این کشور تغییر کند وگرنه بریتانیا نمیتوانست کودتای فردی مستقل را تحمل کند و خودش رسما به ایران لشکرکشی میکرد.
متن کامل خبر روز نخست این همایش را در لینک زیر بخوانید؛
https://b2n.ir/r99223
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
🎦 ۲۶۹مین گفتگوی زندهٔ جبهه با میزبانی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
برنامه دومین روز همایش
📢 سخنرانان برنامه🎙مورخان و اساتید صاحبنظر
💬 موضوع:
کودتای سیاه سوم اسفند ۱۲۹۹، زمینهها و پیامدها
1️⃣ بررسی و تحلیل سیاستهای استعماری انگلستان، حکومت هند بریتانیا و بانک شاهنشاهی در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
2️⃣ تکاپوهای عوامل داخلی کانونهای صهیونیستی در کودتای سیاه رضاخانی
3️⃣ نقشآفرینی منورالفکران ایرانی در ترویج تز دیکتاتوری منور
📡 در ایتا، بله، بیسفون+، آیگپ، بالونت و در هر کجای اینترنت👇🏻
👉🏻 live.24on.ir/?eitaafly
📡 در گپ👇🏻
👉🏻 gap.im/jebheh
📡 در روبیکا👇🏻
👉🏻 rubika.ir/jebheh
📡 در سروش+👇🏻
👉🏻 sapp.ir/jebheh
📡 در آپارات+👇🏻
https://www.aparat.com/TVTARIKH/live
لیست برنامهها در👇🏻
👉🏻 balo.me/jalasat
✳️عبدالله شهبازی: دیکتاتوری رضاخان با دیکتاتوریهای کشورهای دیگر تفاوت داشت و درواقع یک سربازخانه بود
آخرین سخنران روز نخست همایش «کودتای سوم اسفند 1299، زمینهها و پیامدها»، #عبدالله_شهبازی بود که درباره «جایگاه تاریخی کودتای سوم اسفند 1299» عنوان کرد: ما در این مسیر یک سیری را میبینیم که شامل سنّتها و تحولات و مجالس مختلف است. این تحول در جامعه که یک جامعه سنتی بود، با کودتا، یعنی به شکل غیرطبیعی و دستکاریشده آغاز شد. وقتی یک موضوعی غیرطبیعی و دستکاریشده است واکنشهای مختلفی هم برای آن وجود دارد.
این استاد علوم سیاسی و پژوهشهای تاریخی اظهار کرد: من در اینجا شرایط جامعه را در چهار بخش توضیح میدهم تا مشخص شود که تحولات رخداده در این زمانه قائم به یک فرد، یعنی رضاخان، نبود، بلکه مجموعهای در پشت او وجود داشتند که نیروی فکری حکومت رضاخان بهشمار میآمدند و بحثهایی مثل اینکه شبیه کوروش شود و چیزهای دیگر، تحت تأثیر القائات و آموزشهایی بود که آنها به او میدادند تا بتواند بانی تحولاتی شود که بهدقت درباره همه آنها فکر شده بود.
شهبازی با طرح این پرسش که این چهار ویژگی نظم جدید در ایران چه بود و چه پیامدهایی برای جامعه ایران داشت، گفت: اولین ویژگی، وابستگی در سیاست خارجی است که توضیح مفصلی دارد. بالاخره ما از کشورهای خوششانس خاورمیانه هستیم که شرایط بهتری از بسیاری از کشورهای دیگر داشتیم. بنابراین خیلی از این کشورها مثل انگلیس کمک کردند تا تغییر قدرت رخ دهد.
وی افزود: دومین ویژگی، دیکتاتوری نظامی است که خرده فرهنگ ایجاد میکند. دیکتاتوری #رضاخان با دیکتاتوریهای بسیاری از کشورهای دیگر تفاوت داشت. حکومت او یک نظام بهشدت توتالیتر بود که فرضا شاید در آمریکای لاتین ایجاد شده باشد. در این نظام که درواقع یک سربازخانه بزرگ و نظامی بود، همه شخصیتهای بزرگ یا اعدام شده بودند یا خانهنشین.
سومین خصوصیت از منظر شهبازی «نظم پادگانی و رویکردهایی بود که در این راستا با حذف ساختارها و سنتهای مدنی گذشته یک دیوانسالاری جدید ایجاد کرد و این دیوانسالاری منطبق بر وضعیت جامعه نبود. در واقع این دیکتاتوری و تمرکز تا به امروز هم وجود داشته و شاید خیلی هم نفوذ کرده باشد».
این استاد و پژوهشگر ویژگی چهارم را هم گسترش اندیشه ناسیونالیستی و کمونیستی دانست و درباره ناسیونالیسم گفت: این فرهنگ از اوایل دوره قاجاریه شروع شد و با علاقه به کشور تفاوت داشت.
متن کامل خبر روز نخست این همایش را در لینک زیر بخوانید؛
https://b2n.ir/r99223
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ در روز دوم همایش «کودتای سوم اسفند 1299؛ زمینهها و پیامدها»؛
#منوچهر_محمدی : ماجرای کودتا دستپخت انگلیس بود
از پست قبل بخوانید؛
https://eitaa.com/iichs_ir/5483
وی با بیان اینکه ایران به مدت بیست سال تحت سلطه انگلیس قرار گرفت، توضیح داد: البته روسهای کمونیست خیلی بیمیل هم به این امر نبودند و چون این را یک مرحله نزدیک شدن به انقلاب کمونیستی در ایران میدانستند. پس روسها بهنوعی چراغ سبزی هم به انگلیسها نشان داده بودند، منتها وقتی بیست سال سلطنت رضاخان را مطالعه میکنیم، میبینیم که انگلیس طی آن، به همه خواستههای خود رسید و یکی از مسائل مهم هم ایجاد کمربند حفاظتی بود. این دولت به دلیل احساس خطری که از نفوذ کمونیسم در جاهای دیگر میکرد، پیمانهای نظامی ایجاد کرده بود که یکی از آنها پیمان سعدآباد بود که در ایران، با حضور عراق و ترکیه و ایران انجام شد.
محمدی درباره راه آهن شمال به جنوب نیز گفت: قرار بود هزینه آن را انگلیس بپردازد، اما هزینه آن را از خود مردم و عوارض شکر و چای گرفتند.
وی اظهار کرد: در دوره پهلوی اول کاملا اسنادش هست که انگلیس در کشور ما سلطه داشت و اردشیر ریپورتر کاملا به رضاخان امر و نهی میکرد و جالب است که رضاخان هر حرکت دیگری از سوی قدرتهای دیگر را هم پس میزد؛ نمونه آن، ماجرای نفت سمنان با آمریکاییها بود. حرفهایی هم که درباره آلمانگرایی رضاخان و اخراج او از کشور بیان میشود شایعهای بیش نیست و اصلا صحت ندارد؛ رضاخان را از سلطنت برکنار و تبعید کردند چون مأموریتش تمام شده بود و او میبایست میرفت.
متن کامل خبر روز دوم این همایش را در این لینک بخوانید؛
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ در روز دوم همایش «کودتای سوم اسفند 1299؛ زمینهها و پیامدها»؛
منوچهر محمدی: ماجرای کودتا دستپخت انگلیس بود
به گزارش روابط عمومی #پژوهشکده_تاریخ_معاصر ، دومین روز همایش «کودتای سوم اسفند 1299؛ زمینهها و پیامدها» که بنا بود دوشنبه 4 اسفند 1399 برگزار شود، دقایقی پیش، با حضور موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، منوچهر محمدی، استاد دانشگاه تهران، و دیگر استادان و پژوهشگران حوزه تاریخ در پژوهشکده تاریخ معاصر آغاز شد.
در ابتدا #موسی_حقانی ، دبیر علمی همایش و رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، عنوان کرد: کسانی که یک زمانی ادعا میکردند بمب غربی شدن را منفجر میکنند، در دوره پهلوی هم همه چیز دست اینها بود و القائات آنها رضاخان را به جایی رساند که در آستانه قانون منع حجاب گفت که همه باید صورت تا سیرت غربی شوند. هدف ما بررسی کودتا و ادعاهایی است که دستاورد رژیم پهلوی است. ما شهریور 1400 هم که هشتادمین سال سقوط پهلوی است با برپایی همایشی دیگر، همه پیامدهای کودتا را بررسی خواهیم کرد. امروز هم از فراخوان و پوستر این همایش رونمایی خواهد شد و امیدواریم محققان و پژوهشگران در سطح کشور ما را در برگزاری این همایش هم کمک کنند.
‼️ #منوچهر_محمدی : روسها درمورد کودتا، به انگلیسیها چراغ سبز نشان دادند
دکتر منوچهر محمدی، نویسنده و استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر فعال عرصه تاریخ، با موضوع «انگلستان و کودتای سوم اسفند» سخنرانی کرد و گفت: ابتدا باید یک تحلیلی از جایگاه پیر استعمار در جهان، منطقه و ایران داشته باشیم و براساس آن نقشش در کودتا را تبیین کنیم. انگلیس از قدیمیترین استعمارگران جهان غرب است که به مدت پنج قرن سعی کرده سلطه بر قارههای مختلف جهان را داشته باشد. با وجود اینکه خود یک جزیره کوچک است، با تکیه بر توسعه خود توانست بر پنج قاره جهان سلطه پیدا کند؛ بهطوریکه میگفتند آفتاب در سرزمینهای دولت محروسه هرگز غروب نمیکند.
وی در ادامه افزود: در منطقه ما این جریان با ورود برادران شرلی آغاز شد. زمانی که روسیه تزاری با انعقاد عهدنامه ترکمنچای در ایران نفوذ پیدا کرد، انگلیس هم کوشید نفوذ خود را ایجاد کند. این دولت چنین هدفی را با کمک شبکه مخوف فراماسونری محقق کرد و توانست بر بخش مهمی از کشور ما سلطه داشته باشد. این نفوذ و سلطه به گونهای بود که ناصرالدینشاه میگفت: میخواهم به شمال بروم باید از کنسول روس اجازه بگیرم؛ به جنوب میروم باید از انگلیسیها اجازه بگیرم.
محمدی اظهار داشت: این دو قدرت، کشور را بعد از مدتی به دو قسمت تقسیم کردند: شمال در اختیار روسها و جنوب در اختیار انگلیسیها. البته در قرارداد 1907، یک قسمتی هم در وسط حائل میان آنها بود که در 1917 انگلیس آن را هم اشغال کرد و استقلال ایران از دست رفت. انگلیس تلاش زیادی در دوره قاجار کرد تا بیشترین امتیازات را بگیرد؛ با امتیاز نفت دارسی که نفت ایران در اختیار او قرار گرفت؛ با قراردادهای رویتر و رژی هم میخواست سهم خود را از منابع ایران گسترش دهد که البته موفق نشد. نهایتا در سال 1919 سعی کرد با کمک وثوقالدوله ایران را تحتالحمایه خود قرار دهد که اینجا هم به علت مخالفت داخلی و خارجی، موفق نشد. بنابراین تلاش کرد روشش را تغییر دهد و مجبور هم بود؛ چون هر جایی که میخواست فعالیت کند مجبور بود به رؤسای ایلات باج بدهد.
وی با خواندن بخشی از خاطرات سیدجلیل اردبیلی در «تاریخ بیستساله» حسین مکی، عنوان کرد: این کل سیاستی بود که انگلیس موجد شد تا وارد ماجرای کودتای 1299 شود و نتیجتا برای پیدا کردن یک فرد قدرتمند تلاش کرد تا اینکه اردشیر ریپورتر مأمور شد به ایران بیاید و او هم رضاخان قزاق را برای این کار انتخاب و به آیرونساید معرفی کرد.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: بنابراین ماجرای کودتا دستپخت انگلیس بود. گاهی صحبتهایی میشود که رضاخان خودش کودتا کرد؛ خیر اینطور نیست؛ رضاخان انتخاب شد و خودش هم بارها گفت که انگلیسیها او را سرکار آوردند. در این متنی که خواندم به راحتی میتوانید اهداف انگلیس از ایجاد کودتا و برنامههای بعدش را بفهمید. منتها رضاخان فرد بیسوادی بود؛ در نتیجه سیدضیاء را در کنارش قرار دادند، اما رضاخان بعد از سه ماه او را هم کنار زد و کسان دیگری را هم آوردند و نهایتا خودش مراحلی را طی کرد و از سردار سپهی به وزیر دفاع و نخستوزیری رسید؛ البته قرار بود جمهوری شکل بگیرد نه پادشاهی، مانند آن چیزی که در ترکیه اتفاق افتاد، منتها به علت مخالفت شدیدی که با جمهوری میشد، نهایتا به سمت سلطنت رفت.
ادامه در پست بعد ...
https://eitaa.com/iichs_ir/5482
✳️ سیدمصطفی تقوی: توجیهات پهلویستایان از تجزیه ایران نادرست است
سخنران دوم همایش، #سیدمصطفی_تقوی ، پژوهشگر تاریخ معاصر و مدرس دانشگاه، بود که در بحث از «امنیت در دوره رضاشاه» طی سخنانی گفت: امنیت از مبناییترین نیازهای انسان است و حتی مقدم بر خیلی نیازهاست. شاید انسان مدتی گرسنه و تشنه بتواند به حیات خود ادامه دهد، اما بدون امنیت یک لحظه هم نمیتواند زندگی کند.
وی در ادامه افزود: بنابراین همه مکاتب و نحلههای فکری از سنتی تا مدرن، واقعیگرایی تا پوزیتیویسم و... به تبیین امنیت پرداختند، منتها اگر اینها را در دو حوزه مدرن و سنتی دستهبندی کنیم، میبینیم که هر دو این رویکردها در تمام ابعاد و سطوح (فردی، اجتماعی، ملی و بینالمللی) به مسئله امنیت پرداختند؛ پس جدول گسترده و پیچیدهای میشود.
تقوی با اشاره به اینکه در رویکرد سنتی به بقای جامعه و در رویکرد مدرن به کیفیت بقا توجه میشود، گفت: رویکرد سنتی دارای جوهره نظامی و حکومتمحور است و به رویکرد سلبی امنیت توجه میکند، اما در رویکرد مدرن، که جامعهمحور است، به جامعه و و ابعاد ایجابی امنیت توجه میشود. بحث من بیشتر امنیت اجتماعی است که در زیرمجموعه امنیت ملی قرار میگیرد، اما به لحاظ ماهیتی قائم به محتوا و زیربناست.
این پژوهشگر تاریخ معاصر و مدرس دانشگاه در ادامه افزود: جامعه زمانی که دچار بیثباتی شود، گرفتار ناامنی هم میشود و در این روند این مسئله مطرح میشود که دولتها خودشان عامل ناامنی جامعه میشوند و برخلاف دیدگاه سنتی، در دیدگاه مدرن با توجه به اصالت جامعه و حفظ هویت آن برای بقا، دولت به عنوان یک عامل ناامنی بنیادین دارای ظرفیتها و استعدادهایی برای تهدید جامعه تلقی میشود.
تقوی به عنوان یک مصداق، دوره #پهلوی را عنوان کرد و گفت: در توجیه کودتای 3 اسفند 1299 و روی کار آمدن پهلوی، به ناامنی حاکم بر ایران اشاره میشود. در پاسخ به این توجیه، نخست باید بررسی کرد که چه ناامنیهایی قبل از کودتا وجود داشت و ماهیت و تراز آن از نظر پهلویستایان چطور است که خلاف واقع به مقطع کودتا پرداخته میشود. توجیهگرایان مقطع کودتا مباحثی را مطرح میکنند، اما ما نیاز به دولت مرکزی داشتیم نه کودتا!
وی اظهار داشت: برخی هم میگویند که اگر کودتا نمیشد، ایران تجزیه و تکهپاره میشد، اما اینطور نیست. همین اقوام ایران را تا همین سال 1299 آورده بودند. اینها هویت قومی و ملیشان تغییری نکرده بود، اما در توجیهات پهلویستایانه طوری وانمود میشود که اصولا کشوری وجود نداشت و در ثانی هر نفر و قومی درصدد تجزیه بود. این تحلیل بنیادش بر هواست. بههرحال ناامنیهای قبل از کودتا مثل ضعف دولت مرکزی وجود داشت که نیاز به کودتا نداشت ولو اینکه ما نمیخواستیم وارد دنیای مدرن هم شویم. به علاوه بعد از یک مدت با این کودتا، خود دولت یک ناامنی بنیادین شد. یکی از ویژگیهای ناامنی دولت پهلوی عمق و تراز آنهاست. بههرحال امنیت در آن دوره به حدی نبود که یک زن به کوچه و خیابان بیاید و این خیلی بد بود و سرنوشتی بود که جامعه ما با تشکیل حکومت پهلوی برایش ایجاد شد.
متن کامل خبر روز دوم این همایش را در این لینک بخوانید؛
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ علیاکبر رنجبر کرمانی: دستاویز قرار دادن تاریخ برای اعلام مواضع سیاسی مانع شکلگیری درست تجربه تاریخی در ذهن مردم میشود
مهندس #علی_اکبر_رنجبر_کرمانی ، مترجم و تاریخپژوه ایران معاصر، سخنران دیگر این همایش، که بررسی «کودتای سوم اسفند از نگاه گزارشهای وزارت خارجه آمریکا» را محور سخنان خویش قرار داده بود، عنوان کرد: اولین گزارشی که سفارت ایالات متحده آمریکا قبل از کودتای 1299 برای واشینگتن فرستاد چند ساعت قبل از ورود قوای قزاق به تهران ارسال شده بود. در این گزارش آمده است که بریتانیا منکر هر دخالت در این زمینه شد، اما شواهد حاکی از آن است آنها در این کار دست داشتند. سیدضیاء، سردبیر روزنامه «رعد»، رهبری این جریان را برعهده دارد و مردم ایران هم مطمئن شدند که تمام این قضایا نقشه انگلیس است.
وی در ادامه افزود: بعد از صد سال گفته میشود که ما همه جا را گشتیم و هیچ سندی که نشان دهد کودتا انگلیسی باشد، نبود. حال این ادعا نشانه چیست که همه جا را گشتند؟ امروز کسانی که از رضاخان تعریف میکنند، چند نوع هستند: یک عده وابستگان رژیم سابق هستند و طبیعی است که آنها دفاع کنند؛ بههرحال رژیمشان سرنگون شده است. یک عده هم برای شهرتطلبی به چنین کاری دست میزنند و عده دیگر هم کسانی هستند که مخالف وضع موجودند و فکر میکنند تاریخ دستاویز اعلام مواضع سیاسی است؛ درحالیکه این کار بسیار غیراخلاقی است.
این مترجم و تاریخپژوه اظهار کرد: ما در ایران همیشه درگیر یک گرفتاری با اپوزیسیون هستیم. بههرحال در اوضاع فعلی مشکلاتی وجود دارد؛ همه نظامها همینطورند، اما اینکه از این حرفها و تاریخ استفاده و از رضاخان تعریف کنیم، اما قصدمان این باشد که به نظام مستقر اعلام مخالفت کنیم این باعث گمراهی مردم و مانع شکلگیری درست تجربه تاریخی در ذهن مردم میشود و یک علت دیگر این نوستالژیها همین حرکت این طور افراد است.
وی با خواندن بخشی از اسناد و خاطرات شخصیتهای مربوط به این موضوع توضیح داد: دوره محمدرضا پهلوی هم خیلیها افسوس دوره رضاخان را میخوردند؛ در دوره رضاخان خیلیها افسوس دوره ناصرالدینشاه را میخوردند و به عقب هم برگردیم همینطور بوده است. کسانی که میگویند ایران تشنه یک قوه نظامی نیرومند بود، باید عکسالعمل توده مردم در آن شرایط را هم بشنوند که اصلا اینطور نبوده است.
متن کامل خبر روز دوم این همایش را در لینک زیر بخوانید؛
https://b2n.ir/f87327
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ علی احمدیخواه: #اردشیر_ریپورتر ، بنا به وصیتنامهاش، از طرف انگلیس نایب بوده تا یک نفر را برای کودتا انتخاب کند و پرورش دهد
«بررسی نقش انگلیس در برآمدن رضاخان» موضوع یکی دیگر از سخنرانیهای همایش «کودتای سوم اسفند 1299؛ زمینهها و پیامدها» بود که طی آن، علی احمدیخواه، پژوهشگر تاریخ معاصر، دیدگاههای خود را درباره آن بیان کرد و در بخشی از سخنان خود، در نقد دیدگاههای صادق زیباکلام در کتاب «رضاشاه» گفت: او میگوید در کتاب «ایران برآمدن رضاخان» (بر افتادن قاجار و نقش انگلیسیها) نوشته سیروس غنی اصلا یادی از انگلیس و نقش آن در کودتای 1299 نیست، درحالیکه این گفته صحت ندارد.
وی در ادامه در پاسخ به این دیدگاه گفت: به دو شکل میتوان به این بیان #زیباکلام پاسخ داد. یکی اینکه در همین کتاب #سیروس_غنی به موضوعی اشاره شده است که یا زیباکلام به آن دقت نکرده یا هر طور که بوده من اطلاع ندارم. در این کتاب، آمده است که رضاخان پیوسته مدافع منافع بریتانیا بود؛ جایی دیگری هم از قول آیرونساید آورده است که مردم احساس میکنند کودتا زیر سر من است و او خودش اعتراف میکند که همین طور است.
احمدیخواه در پاسخ دوم خود به زیباکلام اظهار کرد: بههرحال این کتاب منبع تاریخ ما نیست. سیروس غنی پسر قاسم غنی است. قاسم غنی فردی بهائی و در خدمت پهلوی بود و بههرحال ضدانقلاب اسلامی است. مگر میشود چنین فردی در مزمت کسی سخن بگوید که به او ارادت دارد؟! بااینحال او گفته است. اما درکل حتی اگر سیروس غنی به این موضوع اشاره نکرده بود، آیا این دلیلی بر حقیقت نداشتن مداخله انگلستان در کودتا بود؟!
این پژوهشگر تاریخ با خواندن بخشهایی از خاطرات شخصیتهای تاریخی مانند #یحیی_دولت_آبادی گفت: همه اینها خودشان هم ابراز کردند که انگلیس رضاخان را سرکار آورد. یکی از این افراد اردشیر ریپورتر بود که خود مطرح کرده است از طرف انگلیس نایب بوده تا یک نفر را برای کودتا انتخاب کند و پرورش دهد و همه اینها را در وصیتنامهاش مطرح کرده است که گام به گام چه اتفاقاتی افتاده است. حسین فردوست هم در خاطراتش به این مسائل اذعان کرده است. بنده از مطالب و نوشتههای نورمن، لورن، سفیر انگلستان، حسین مکی و خیلی افراد دیگر هم بخشهایی را آوردهام که نشان میدهد واقعا انگلیس پشت این داستان بود.
https://b2n.ir/f87327
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ جواد عربانی: عدلیه رضاخانی سعی در تحکیم حکومت مطلقه داشت
#جواد_عربانی ، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر، سخنران دیگر همایش سخنان خود را با عنوان «عدلیه نوین: چارچوب تثبیت و تداوم قدرت مطلقه رضاشاه» آغاز کرد و در صحبتهایی درباره عدلیه دوره رضاخانی گفت: پژوهشگرانی که بیشتر در عرصه دفاع از سلطنت پهلوی مطالبی نگاشتهاند، عدلیه را یک برگ زرینی در دوره پهلوی بهشمار میآورند. در برابر این دیدگاه باید پرسید: اگر عدلیه برگ زرین بود، چرا ما پس از شهریور 1320 با انبوه عریضهها و تظلمخواهیهایی که به مجلس و دولت وقت ارسال شده بود، مواجه هستیم؟ بعد از شهریور 1320، دادگاههایی نمایشی برای بررسی زمینخواری رضاخان تشکیل شد، اما ناکارآمدی آنها هم مشخص است.
وی در ادامه افزود: البته عدهای دیگر از پژوهشگران هم با بازخوانی عدلیه آن دوره، ناکارآمدی این نظام و انفعالی را که در برابر احقاق حق مردم داشته است نشان داده و به این موضوع اشاره کردهاند که دیکتاتوری رضاخان باعث ناکارآمدی عدلیه شده است. حال سؤال این است که چرا عدلیه نوین با توجه به تغییر ساختاری که علیاکبر داور انجام داد، نمیتواند در قبال مردم احقاق حقی داشته باشد؟
عربانی در پاسخ به این سؤال اظهار کرد: عدلیه نوینی که در دوره رضاخان شکل گرفت یک نهاد مستقل نبود، بلکه به نوعی یک حلقه و زنجیرهای بود که به مثابه ارتش و نهادهای بروکراتیک و قانونگذار فقط سعی در تحکیم حکومت مطلقه داشت. حال ما قبل از اینکه به عدلیه و علیاکبر داور بپردازیم، به ساخت فکری او باید توجه کنیم. او قبل از اینکه وارد عدلیه شود، یک روزنامه داشت به نام «مرد آزاد» که صراحتا اندیشههایش را در آن نشر میداد. در خلال سالهای ابتدایی دهه 1300، او بحث توسعه را در این روزنامه مطرح میکرد.
وی دراینباره افزود: در این روزنامه، داور در بحث از توسعه ایران میگفت باید کسی را پیدا کرد که به ضرب شلاق مردم را تربیت کند و برای ایران راه آهن بکشد و نسل هوچی را وربیندازد. اگر این حاکم در ایران زیرساختها را درست کرد در آن زمان میتوانیم مخالفان توسعه را از زندان آزاد کنیم و بگوییم که ببینید میشود توسعه ایجاد کرد. همین مطالب نشان میدهد که داور به یک دیکتاتوری کوتاهمدت باور داشت. با این نگاه داور وقتی به عدلیه رسید کوشید با ساختاری که ایجاد میکند به نوعی رقبای سنتی حاکمان ایران و بزرگانمالکان و روحانیت و ایلات را تهدید کند.
عربانی در بحث تدوین قوانین #علی_اکبر_داور گفت: او در ابتدای کار سعی میکرد اختیارات تام و تمامی را از مجلس شورای ملی دریافت کند و بالاخره در مجلس ششم توانست این خواسته خود را محقق کند و به نوعی مجلس را از قانونگذاری منع کرد. این گونه بود که مجلس از قانونگذاری و نظارت خلع صلاح شد؛ چراکه ضعف مجالس در این دوره زیاد است. موضوع دیگر هم بحث تفسیری است که او از اصل 82 متمم قانون اساسی ارائه میدهد که در آن صراحتا به نوعی استقلال قضات زیر سؤال میرود. در این دوره قضات به خاطر خطوط قرمز محتاط رفتار میکنند.
متن کامل خبر روز دوم این همایش را در لینک زیر بخوانید؛
https://b2n.ir/f87327
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
🎦 همایش «کودتای سوم اسفند 1299، زمینهها و پیامدها» به روز سوم رسید
📢 به علت ضیق وقت و عدم امکان سخنرانی همه استادان و پژوهشگران مدعو، همایش «کودتای سوم اسفند 1299، زمینهها و پیامدها» در روز سهشنبه 5 اسفندماه ادامه مییابد
🎤 سخنرانان و 💬 موضوعات:
1️⃣ دکتر موسی حقانی، «بررسی کارنامه 20ساله رضاشاه»
2️⃣ محمود ذکاوت، «شریعت سنگلجی، دگراندیشی دینی در سایه دیکتاتوری رضاشاه»
3️⃣ مریمالسادات حسینی، «پهلوی اول و خط آهن سراسری ایران»
4️⃣ دکتر مجید صادقانی، «ابعاد تجارت قاچاق توسط یهودیان ایرانی در دوره رضاشاه»
5️⃣ حسین مولائی، «ارزیابی مدرنیزاسیون ارتش پهلوی اول»
6️⃣ دکتر مرتضی باقیان، «جایگاه مجلس در عصر رضاشاه»
7️⃣ دکتر مصطفی جوان، «مواضع علی دشتی، مدیر روزنامه شفق نسبت به جمهوریخواهی رضاخان»
🕑 سهشنبه 5 اسفندماه ۱۳۹۹، از ساعت 14 تا 17
🖥️ لینک مشاهده برنامه
در آپارات👇
aparat.com/TVTARIKH/live
در ایتا 👇
live.24on.ir/?eitaafly
در گپ👇
gap.im/jebheh
در روبیکا👇
rubika.ir/jebheh
در سروش+👇
sapp.ir/jebheh
✳️در روز سوم همایش «کودتای سوم اسفند 1299؛ زمینهها و پیامدها»؛
#محمود_ذکاوت : قدرت به دنبال این بود که قرائت سنتی شیعه موجود نباشد
در روز سوم همایش «کودتای سوم اسفند 1299؛ زمینهها و پیامدها»؛ که هماکنون در حال برگزاری است، محمود ذکاوت، به عنوان اولین سخنران، با بیان اینکه قدرت در دوره پهلوی اول به دنبال این بود که قرائت سنتی شیعه موجود نباشد، سیاست دینی حکومت و عملکرد دگراندیشان را بررسی کرد
به گزارش روابط عمومی #پژوهشکده_تاریخ_معاصر ، همایش «کودتای سوم اسفند 1299، زمینهها و پیامدها»، که به مناسبت صدمین سالگرد کودتای سیاه 1299 برگزار میشود، به علت کمبود وقت و عدم امکان سخنرانی همه استادان و پژوهشگران مدعو، امروز سهشنبه 5 اسفندماه 1399 ادامه یافت.
اولین سخنران این همایش، که از ساعت 14 آغاز شده است، محمود ذکاوت، پژوهشگر تاریخ معاصر، بود که « #شریعت_سنگلجی ، دگراندیشی دینی در سایه دیکتاتوری #رضاشاه » را موضوع سخنرانی خود قرار داد. او در آغاز عنوان کرد: مطالعه اندیشه بدون کتب تاریخی عقیم است یعنی فهم تاریخی از یک دوره و شخصیت با اکتفای صرف به ارائه و اندیشهها ناکافی است باید کنش اجتماعی و عملکرد را هم در نظر بگیریم.
ذکاوت اظهار کرد: عصر پهلوی اول حاصل همافزایی رضاخان، نخبگان همدل با او و دولتهای خارجی است. منظور من در ادامه بحث از قدرت هم این سه عنصر در دوره پهلوی است. اینها در لایههای مختلف تغییر ایران را دنبال کردند. لایه اول گفتمان قدرت، نوسازی و مدرنیزاسیون با الگوی غربی است. لایه بعدی گفتمان قدرت تغییر نهادی است؛ یعنی برای رسیدن به آن نوسازی قدرت تصمیم میگیرد نهادهای موجود را از بین ببرد و نهادهای جدید بسازد.
وی در ادامه گفت: لایه سوم گفتمان قدرت تصمیمات و برنامههای عملی و سیاسی دولت آن دوره است. طبق این ایدهها و هدف اصلی که نوسازی بود، تغییرات نهادی در قالب ایجاد سازمانهایی مثل سازمان پرورش افکار و بقیه نهادها انجام شد. یک تصمیمی مثل کشف حجاب برنامه عملی است که قدرت میگیرد تا هویت عمومی را تغییر دهد و برنامه دولت هم جز با تغییر فرهنگ عمومی صورت نمیگیرد و مهمترین وجه مشخص مردم هم سنن و فرهنگ اسلامی مردم است.
ذکاوت با بیان اینکه اینها نگاه خوشبینانه به قضیه است، گفت: نگاههای بدبینانه هم میتوانیم داشته باشیم. طبق این برنامه دین، فرهنگ و متولیان دینی متهم و تبدیل به دیگری میشوند، با مرجعیت و مجتهدین درگیری ایجاد میشود و هرگونه مظاهر سنتی و اسلامی رد میشود و برنامههای دولت با این افق که این فرهنگ و سنن از بین برود سازماندهی میشود.
این پژوهشگر تاریخ یادآور شد: یک اتفاق دیگر هم در این دوره میافتد یعنی قدرت ضمن اینکه این سنن را به محاق میبرد، یک قرائتی از اسلام هم نمود و ترویج پیدا میکند که بحث اصلی ما همین است. افرادی مثل شریعت سنگلجی، حکمیزاده، کسائی و دیگران در این گفتمان به دنبال این هستند که قرائت سنتی شیعه موجود نباشد.
وی در بخش اصلی صحبتش عنوان کرد: رضاقلی شریعت سنگلجی شخصی است که در جریانات مشروطه به دنیا میآید، پدرش محمدحسن سنگلجی شخصی است که با جریانات مشروطهخواه مراوده دارد. او تا سیسالگی در تهران و نزد پدرش و مدارس تلمذ میکند و منبر دارد؛ بعد چهار سال در نجف دروس حوزه را تکمیل میکند و به ایران بازمیگردد که همزمان میشود با قدرتگیری رضاخان.
ذکاوت اظهارداشت: این خانواده با رضاخان مراوده شخصی دارد، اما پیوند او از این پس با قدرت عمیقتر میشود. اولین نمود حضور او در قدرت مربوط به سال 1306 و درخواست وزارت معارف و اوقاف برای عضویت در این سازمان برای تغییر در متون درسی حوزوی است. او در ادامه منبرهای متعددی در تهران داشت و سعی میکرد که آنها را حمایت کند.
وی با تأکید بر اینکه منبرهای شریعت از آن پس در روزنامهها هم منتشر میشود، گفت: در ادامه آموزههایی را شریعت به اندیشههایش الصاق میکند که متفاوت از قبل میشود. او با بخشی از فرهنگ عمومی درگیر میشود؛ مثلا با سیاست دولت که مخالفت با مناسک دینی و عزاداریهاست، همسو میشود و در منبرهایش بهشدت عزاداری ایام محرم را رد و منکوب میکند و این مسئله یکی از سیاستهای پهلوی در آن دوره بوده است.
ذکاوت با بیان اینکه به تعبیر شریعت سنگلجی این اسلام خرافی و مناسکی است و با اصل و بنیان اسلام در تضاد است، افزود: اینجا پیوندی بین نخبه اصلاحی، یعنی شریعت، و قدرت شکل میگیرد. او در ادامه برجسته میشود و تلاش میکند برنامه قدرت را در حوزه عمومی پیاده کند؛ فلذا شریعت سنگلجی به مثابه یک دگراندیش دینی به تعبیر کنونی ــ و نه در دوران قدرت وقت ــ محسوب میشود.
برای مطالعه متن کامل گزارش روز سوم همایش بر روی لینک کلیک کنید
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️مریمالسادات حسینی: مسئله احداث راه آهن از هشتاد سال قبل از دوره رضاشاه مطرح بود
دومین سخنران همایش «کودتای سوم اسفند 1299؛ زمینهها و پیامدها» #مریمالسادات_حسینی بود موضوع کشیدن راه آهن در دوره پهلوی اول را بررسی کرد. او با طرح این پرسش که «پروژه راه آهنی که #پهلوی_اول مطرح کرد چقدر ملی و در راستای منافع ما بود؟» سخن خود را آغاز کرد: در نقطه شروع ما نمیتوانیم فقط به این دوره بپردازیم؛ باید چشمانداز تاریخی بیشتری داشته باشیم؛ چراکه این طور نبوده که #رضاشاه فقط برای احداث راه آهن در ایران تصمیم گرفته باشد. تقریبا از هشتاد سال قبل از دوره پهلوی اول، بحث خط آهن سراسری برای ایرانیان مطرح بود، اما در دوره #رضاخان این خواستهها اجرایی شد.
حسینی در ادامه افزود: این بحث از دوره صدارت #امیرکبیر در ایران مطرح شد. بسیاری از صنعتگران و صاحبنظران سیاسی خصوصا در دوره مشروطه طرحهایی برای خط آهن ارائه کردند. حدودا 31 طرح در دوره قاجار اعم از داخلی و خارجی مطرح شد، اما به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک ایران و مداخله قدرتهای خارجی، که احداث راه آهن سراسری برخلاف منافع آنها بود، این امر به تأخیر افتاد.
وی با بیان اینکه انگلستان به نوعی به احداث راه آهن در ایران تمایل داشت، گفت: در خاطرات و کتابها وجود دارد که افراد مختلفی در این زمینه نظر دادهاند. انگلیسیها حتی امتیاز رویتر را هم که انحصار کل راه آهن شمال ـ جنوب بود، گرفتند، اما با تلاش علما و مخالفت روسها این امتیاز لغو شد و این انحصار تحقق نیافت. روسها هم نمیخواستند ایران راه آهن داشته باشد؛ چون آنها سلطه خود را در خطر میدیدند. آنها با همین دید، ایران را مجبور کردند که به موافقتنامهای تن دهد که به موجب آن، دولت ایران متعهد میشد که امتیاز راه آهن را به مدت ده سال به کسی ندهد.
حسینی اظهار کرد: اوایل قرن بیستم به خاطر توافقات، تغییر و تحولاتی در روابط روس و انگلیس رخ میدهد و ترسی که از آلمانها داشتند، آنها را به توافق با هم متمایل میکند. هرچند در این دوره هم در بحث راه آهن اتفاقی نیفتاد، منتها با تشکیل انجمن راه آهن توسط انگلیسیها و روسها، آنها درصدد مشخص کردن مسیرها برآمدند؛ البته در این اقدامات، بر همان مسیر شمال ـ جنوب تأکید میشد.
وی با اشاره به روی کار آمدن #رضاخان و طرح لایحه راه آهن در مجلس توضیح داد: در آن زمان سیاستمداران و روزنامهنگاران هم به این امر دامن میزنند؛ قوام هم در مجلس سخنرانی و بر آن تأکید میکند. بعد هم لایحه در مجلس مطرح و تصویب میشود؛ البته بسیاری از نمایندگان مثل آیتالله مدرس و محمد #مصدق به علل مختلف، از جمله مسیر مطرحشده که شمال ـ جنوب بود، با آن مخالفت میکنند.
وی همچنین مطرح کرد: مصدق یکی از نمایندگانی بود که به این مسیر اعتراض کرد و گفت که این مسیر به جز استفاده سوقالجیشی برای انگلستان، هیچ فایدهای برای ما ندارد. رضاخان هم در پاسخ به این ایراد گفت او چون زمینهای خودش از آن سمت بوده، میخواسته راه آهن از آنجا بگذرد. البته در خاطرات آمده است که یک برگه آبیرنگی به رضاخان داده بودند که همین مسیر باشد و به نوعی این مسیر به او دیکته شده بود.
حسینی اظهار کرد: در نهایت راه آهن در خدمت اشغالگران قرار گرفت و در عمل هم دیدیم که همان هدف محقق شد؛ یعنی با اشغال ایران و پل پیروزی قرار گرفتن آن، با این راه آهن حدود 5.5 میلیون کالا به روسیه انتقال داده شد.
برای مطالعه متن کامل گزارش روز سوم همایش بر روی لینک کلیک کنید
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ دکتر مجید صادقانی: براساس اسناد، صهیونیستها بچههای یهودی را میدزدیدند و به فلسطین منتقل میکردند
«ابعاد تجارت قاچاق توسط یهودیان ایرانی در دوره #رضاشاه » موضوع سخنرانی دکتر #مجید_صادقانی ، پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر، بود که سخن خود را چنین آغاز کرد: یهودیها معمولا به تجارتهای فراقانونی علاقه نشان میدهند. در کنار فعالیتهای قانونی یهودیها تا دوره #رضاخان ، دو مورد فعالیت فراقانونی هم دیده شده است که ظاهرا قانونی بود، اما در عمل موجب کنشهای فراوانی میشد.
وی در ادامه افزود: اول مسئله سلفخری بود؛ یهودیها خرما را از کشاورزان و تجار میخریدند و نهایتا کمترین بهره به کشاورز میرسید و یهودیهای جنوب بیشترین بهره را از این معامله میبردند. اما آنچه موضوع این سخنرانی است بهطور خاص بحث قاچاق کالا مثل تریاک و کوکائین، اسلحه و انسان، سکه و ارز است که یهودیها از زمان رضاخان به آنها مشغول بودند و بسیاری از شهروندان معمولی و گزارشنویسان گمرگی هم آن را میدانستند.
صادقانی با بیان اینکه یهودیهای صهیونیست در دوره #پهلوی_اول دو مورد قاچاق، یعنی قاچاق اسلحه و انسان، را پیگیری میکردند، اظهار کرد: یهودیها کوکائین را در قوطیهای کاکائو وارد میکردند و مأمورین گمرک هم با آنها همکاری کرده و رشوه میگرفتند و تریاک را هم از ایران خارج میکردند. یک گزارش بینالمللی هست که میزان مصرف تریاک در ایران 38 برابر بیشتر از معدل جامعه جهانی بود؛ یعنی 459 پوند در ایران به ازای هر نفر؛ درحالیکه این عدد برای جامعه جهانی 12 پوند بود.
وی در ادامه گفت: از سالهای 1302 و 1303 گزارشها و اسناد زیادی داریم که افرادی مثل منوچهر کلیمی، داود الیاس کلیمی و... تریاک را به تهران و بندر بابل و شهرهای شمال غربی و نهایتا اروپا منتقل میکردند. بخش دوم هم قاچاق عتیقجات است که شامل خرید عتیقجات از مالداران و متمولین بود.
صادقانی یادآور شد: فعالیت دیگر یهودیها قاچاق ارز، طلا و نقره بود. در دوره پهلوی، بانک ملی مأمور شده بود که مسکوکات طلا و نقره را بگیرد و مبلغ ریالی آن را به فرد تحویل دهد؛ یهودیها با اینکه میدانستند در این زمینه درآمد کافی ندارند، مسکوکات را از خانوادهها تحویل میگرفتند و این را با استفاده از حلقههایی که از جنوب داشتند به هندوستان، عراق و نهایتا اروپا منتقل میکردند.
وی با اشاره به پرونده قطور دو یهودی به نامهای یحیی کلیمی و بابا الیاهو سنندجی که تصمیم داشتند مقدار زیادی طلا، نقره و ارز از کشور خارج کنند، گفت: افزون بر این دو نفر، یکی دیگر از یهودیان قاچاقچی شعبان کلیمی بود که چندین بار دستگیر، اما هربار آزاد شد و در نهایت هم نتوانستند با او کاری کنند.
صادقانی اظهار کرد: بههرحال یهودیها هم قرنها هموطنان ما بودند، اما معمولا وقتی بحث قاچاق مطرح میشد، همه اذهان به سمت یهودیها میرفت؛ چون همینطور بود. در مصوبات مجلس هم وقتی قاچاق مطرح میشد، ناخودآگاه از یهودیها سخن به میان میآمد و این مسئله در ذهنیتها هم جا افتاده بود.
این پژوهشگر تاریخ معاصر با اشاره به این موضوع که صهیونیستهای آغاز دوره رضاشاه معمولا از مفهوم واقعی صهیونیسم آگاهی نداشتند و در پایان دوره #رضاخان بود که صهیونیستها به قوام صهیونیسم جهانی رسیدند، گفت: دو نوع قاچاق فقط توسط صهیونیستهای ایرانی انجام میشد و آن قاچاق اسلحه و انسان بود که دومی، یعنی قاچاق انسان، در دایره بسیار گستردهتری از اولی انجام میشد.
وی توضیح داد: یکی از کانونهای اصلی انتقال یهودیها به #فلسطین ، ایران بود؛ چه اینکه قاچاق یهودیها از اروپای شرقی، آسیای میانه، یمن و عراق به ایران صورت میگرفت و نهایتا آنها با طیب خاطر و بدون مجوز و ویزا از ایران به فلسطین میرفتند. دو سند هم هست که نشان میدهد صهیونیستها بچههای یهودی را میدزدیدند و به فلسطین منتقل میکردند.
برای مطالعه متن کامل گزارش روز سوم همایش بر روی لینک کلیک کنید
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ دکتر مرتضی باقیان: رضاخان مجلس را از انتفاع انداخت
«جایگاه مجلس در عصر رضاشاه» عنوان سخنرانی پژوهشگر دیگر این همایش، دکتر مرتضی باقیان، بود که این گونه آغاز شد: انقلاب مشروطه یک اتفاق مهم در اوایل قرن بیستم است که با آن، سلطنت مطلقه تغییر و مشروطه شد. مجلس سلطنت را در ایران مشروطه کرد. با تأسیس مجلس، یعنی مهمترین نماد و دستاورد انقلاب مشروطه، ایران در زمره کشورهای دارای نظام پارلمانی قرار گرفت و با انقلاب مشروطه مرکز ثقل قدرت سیاسی در ایران به سمت نهاد مجلس سوق یافت.
وی در ادامه افزود: مجلس تحقق حاکمیت عینی مردم در تصمیمگیریها بود و درواقع همه عناصر حاکمیت مردم در مجلس محقق شد. در اعلامیههای مراجع نجف، عنوان «مجلس مقدس شورای ملی» و دعای «خدا ارکان آن را مستحکم کند» برای این نهاد بهکار برده میشد. در قانون اساسی مشروطه، هیچ مکانیسم و سازوکاری برای انحلال مجلس نبود و به همین خاطر سیدحسن تقیزاده از مجلس به عنوان دیکتاتور روشنگر یاد کرد.
وی با بیان اینکه علاوه بر قانونگذاری، وظایف زیادی بر عهده مجلس گذاشته شد مثل حق سؤال و استیضاح از وزرا، عنوان کرد: مجلس از همان ابتدا تحت فشارهای زیاد داخلی و خارجی بود. هر تنش سیاسی بر فعالیتهای مجلس اثر میگذاشت و گاه آن را تا آستانه انحلال پیش میبرد. همانگونه که میدانید، هر سه مجلس اول نتوانستند دوره 24 ماهه خود را کامل به پایان ببرند.
باقیان اظهار کرد: روند #رضاشاه شدن رضاخان تدریجی و پیوسته بود. او سعی داشت با همه روشهای ماکیاولیستی به رأس ایران و عالیترین مناصب کشور برسد. بنابراین او از تمام ابزارها و نهادهای رسمی کشور، از احزاب، مطبوعات، ارتش و مجلس استفاده ابزاری کرد. وقتی مجلس چهارم شکل گرفت، چند ماه از کودتا گذشته بود و #رضاخان سعی میکرد راه صعود خود را در عرصه سیاست باز کند. در این مجلس تعدادی از طرفداران او حضور داشتند، اما چون اکثریت نمایندگان تحت رهبری آیتالله سیدحسن #مدرس در مقابل آنها قرار داشتند، رضاخان تا پایان عمر مجلس چهارم نتوانست به آرزوی خود، که مقام نخستوزیری بود، برسد، اما در دوران فترت بین مجلس چهارم و پنجم، او با امضای احمدشاه، نخستوزیر شد و با خروج شاه از کشور، رسما حکومت را به دست گرفت.
وی با تشریح نقش و جایگاه مجلس پنجم در قدرتگیری رضاخان گفت: این مجلس شاهساز است و موجب #تغییر_سلطنت در کشور میشود و انتخاباتش هم یکی از متقلبانهترین انتخاباتها در تاریخ ایران است. طرفداران رضاخان در سال 1304 موفق شدند او را به رأس حکومت برسانند؛ بنابراین مجلس ششم به بعد، در عصر پهلوی برپا شدند.
وی اظهار کرد: #تقلب سیستماتیک در انتخابات از مجلس پنجم آغاز شد، اما بعد از آن دیگر به یک رویه معمول تبدیل شد. رضاخان قبل از هر انتخاباتی، لیستی از نمایندگان مورد اعتماد دولت را اخذ میکرد و پس از تأیید وی، حمایت از آنها صورت میگرفت. این رویه آنقدر نظم و ترتیب داشت که قانونی هم شده بود.
وی در پایان گفت: با به سلطنت رسیدن #رضاخان تنها نمادهایی از انقلاب #مشروطه باقی ماند و در این شانزده سال، مجلس به عنوان نماد مشروطه، بیش از پیش تضعیف شد و بسیاری رجال خوشنام از ساحت مجلس حذف شدند و سطح مجلس پایین آمد. میتوان گفت که رضاخان مجلس را از انتفاع انداخت و دموکراسی نوپای ایران را تضعیف کرد.
برای مطالعه متن کامل گزارش روز سوم همایش بر روی لینک کلیک کنید
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir