#شعر
#حافظ_شناسی
خرابات
خرابات هم از کلمات رمزی و نمادی در شعر حافظ است. سنائی و عطار و حافظ این کلمه را از معنی پست و حقیر و زشتِ آن تجرید کرده و مفهوم بسیار عالی و شریف به آن بخشیدهاند. این هم قدرت شاعر را در تصرف در معانی میرساند و هم توانائی او را در تصرّف در نفوس و افکار مردم نشان میدهد. خرابات به گواهی جمیع نصوص و متونِ تاریخی جایگاه عیاشان و هرزهگردان و بدکاران و مُقامران (قماربازان) بوده است. لفظ خرابات هم این معنی را تأکید میکند، یعنی از لحاظ اخلاقی ویرانترین و پستترین جائی بود که ممکن بود در شهری پیدا شود:
هم خراب از لحاظ ظاهری، زیرا مقررات اجتماعی اجازه نمیداد که چنین جائی در محل معتبر و مرغوبی باشد و بنای خوب و آبادی داشته باشد و هم از لحاظ معنوی؛ زیرا محل فساد و تباهی و خرابی بوده است.
حافظ و شاعران پیش از او با پیوندی معناشناسی و با یک دستکاری ماهرانه که تنها از نفوس ابداعگر و خلّاق ساخته است، خرابات را به آرمانشهر و مکانی مقدس و آباد و معمور از جهت معنوی و روحانی تبدیل کردهاند. توانائی حافظ در این است که هم به معنای اصلی پست و نکوهیده آن و هم به مفهوم والای آن از نظر خود اشاره میکند:
در خرابات مغان نور خدا میبینم
وین عجب بین که چه نوری زِ کجا میبینم
خرابات مغان را هم تجلیگاه نور خدا میداند و هم تعجب میکند که
چه نور والائی از چه جای نامناسبی! و نیز میگوید:
در عشق خانقاه و خرابات شرط نیست
هرجا که هست پرتوِ روی حبیب هست
آئینهٔ جام
شرح مشکلات دیوان حافظ
شادروان استاد عباس زریاب خوئی
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
کانال آموزشی انجمن ایماژ :
https://eitaa.com/image_khorasan
گروه ایماژ:
https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
#حافظ_شناسی
#آئینه_جام
#عباس_زریاب_خویی
ص۶۹
آئینهی اوهام
جلوهای کرد رخت روز ازل زیر نقاب
این همه نقش در آئینه اوهام افتاد
من آئینه اوهام را عنوان غزل بسیار معروف حافظ که مطلع بسیاردمعروف و زیبای:
عکس روی تو چو در آئینه جام افتاد
عارف از خندهی می در طمع خام افتاد
سرآغاز و مدخل آنست قرار میدهم و این غزل را نمودار اوج فکر و اندیشه حافظ که تحیر و سرگشتگی عالمانه و ژرفبینانه، نه حیرت عامیانه است میدانم.
من برخلاف نظر بسیاری از ارادتمندان حافظ که از راه صفای نیت و خلوص عقیدت او را از عرفا میشمارند، حافظ را عارف، بمعنی اصطلاحی و محدود آن نمیدانم و دلیل من همان مصراع دوم بیت اول است که میگوید عارف از خندهی می در طمع خام افتاد. عارف در معنی مصطلح مشهور آن مانند همه ارباب عقاید و نحل و اصحاب ملل مشمول این گفته حافظ است که چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. حقیقت به عقیدهی حافظ از انظار همه اصحاب بحث و نظر مابعدطبیعی پنهان است و پنهان خواهد ماند.
برو ای زاهدِخودبین که زچشم من و تو
رازِ این پرده نهان است و نهان خواهد بود
حافظ در این غزل اصحاب بحث و جدل در مابعدالطبيعه و مدعیان حکمت و عرفان و شناخت را از روی طعن و استهزا این چنین زیر سؤال میبرد:
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
از کجا سر غمش در دهن عام افتاد
کانال آموزشی انجمن ایماژ :
https://eitaa.com/image_khorasan
گروه ایماژ:
https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
#حافظ_شناسی
#زرینکوب
از کوچهی رندان
ص۷۲
دوخاصیت عجیب در کلام حافظ عبارت است ازتنوع و تکرار . تنوع وتکرار؟ آری، دو امر متضاد.
تکرار در بعضی سخنانش هست و گویی بیشتر مربوط است به اندیشههایی ثابت. بیبقایی عمر، ناپایداری جهان، و ضرورت کامجویی، یک قسمت ازین اندیشههاست. اینکه دنیا تکرار مکررات است و ازین فسانه و افسون هزار دارد یاد، اینکه چون فرجام کار جهان روشن نیست. بهتر از فکر می و جام چه خواهد بودن؟ و اینکه چون آخرالامر گل کوزهگران خواهی شد. پس باید حالیا فکر سبویی کرد و بادهیی؛ همهی اینها اندیشههایی است که شاعر را به هرجا میرود و به هر چه میاندیشد دنبال میکند و این است سر تکرار در کلام او. امّا شاعر نیز به تفکرش محدود است نه سیرش. با دقّت در همه چیز تامّل میکند، با علاقه همه چیز را درک و بررسی میکند و از هیچ چیز سرسری نمیگذرد. زاهد نیست که فقط به دوزخ و بهشت خویش بیندیشد و به گناه و ثواب. صوفی نیست که همه از وحدت و حلول دم زند و از کشف و شهود. نه شاعر ستایشگر است که فقط بخواهد حس تملقجویی یک ممدوح از خود راضی را ارضا کند نه ندیم بذله گوست که تنها در صدد باشد با شوخی و لطیفه اوقات خالی یک مفتخور بیکاره را پُر کند. رندی است که زندگی را چنانکه هست تلقی میکند و میکوشد از تمام زوایا و اسرار آن سر در بیاورد. زندگی را تحقیر نمیکند امّا برای خاطر آن نیز حاضر نیست خویشتن خویش را عرضهی تحقیر سازد. زندگی را نمیپرستد اما برای اندیشههای موهوم هم دلش نمیخواهد آن را تباه کند.
کانال آموزشی انجمن ایماژ :
https://eitaa.com/image_khorasan
گروه ایماژ:
https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6