زهرا علیزاده 4_5931722608872528082.mp3
زمان:
حجم:
2.23M
دلم یک کفش میخواهد برای روزهای دلتنگی. مثل کفش های دوروتی توی قصه «جادوگرِ شهر اوز» که هر وقت دلتنگ شدم پاشنه هایش را به هم بکوبم و توی یک چشم به هم زدن برگردم خانه. توی خانه بهتر می شود از چیزی به نام وطن حرف زد. کفش هایمان را پشت در میگذاریم و رو به روی هم مینشینیم و چای می خوریم. من حواسم به کفش های نقرهای رنگم است و چیزی از حرف هایت نمیفهمم به جز وقتی که میگویی آدم مسافر، کفش های بیشتری پاره میکند. بهجای دلچرکین شدن از سفر ، تصمیم میگیرم توی قلبم خانهای بسازم که هرجا رفتی، یادم را هم با خودت ببری.
🎵 شنوندهی عکسنوشت : «کفشهایم کو؟» با قلم: نازنینزهرا حیدری و باصدای #زهرا_علیزاده باشیم.
متن کامل این عکسنوشت در شماره ششم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره ششم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#عکس_نوشت
@inhahome|مجله اینها
اگر حوالی مشهد و گلشهر هستید
میتوانید مجله اینها را از «کتابفروشیِ بهنشر گلشهر» تهیه کنید:
این هم نشانیاش: مشهد-گلشهر-سه راه درخت توت، ابتدای شفیعی ۱۹
@Yousefi1411 :ارتباط با ادمین کتابفروشی
@inhahome || مجله اینها
معصومه واحدی4_5951924880902462582.mp3
زمان:
حجم:
5.81M
همه فکر میکردند که سلما بهخاطر عشق طراحی بودنش است که حالا یکدفعه به سرش زده لباس هم طراحی کند، اما واقعیت ماجرا چیز دیگری بود. قصهای که سلما از ترس واکنش خانوادهاش، دوست نداشت برای کسی تعریف کند. همه ماجرا از روزی شروع شد که مادر سلما گفت برای آوردن ترشیِ چکنی به خانه مادربزرگش برود.
🎵 شنوندهی داستان : «لکه دردسر ساز!» نوشته: سیده زهرا حسینی و باصدای #معصومه_واحدی باشیم.
این داستان در شماره ششم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره ششم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#داستان_اینهایی
@inhahome|مجله اینها
محمد امین رفیعی4_5974275912185681831.mp3
زمان:
حجم:
6.58M
یک روز که علاءالدین از فقر و نداری خسته شده بود، تصمیم گرفت بهجای اینکه دست روی دست بگذارد و غصه بخورد، به دنیای فریلنسری وارد شود. چون فکر میکرد شاید بتواند با طراحی گرافیکی یا بلاگر شدن، زندگیاش را بهتر کند.
شروع کرد به گشتن توی اینترنت تاایده های جدید پیدا کند. آگهی عجیب و جالبی دید: «چراغ جادویی! فقط با یک فلش جادویی دوتادو تا میشود چهارتا!» علاءالدین زیر لب زمزمه کرد : «خودشه! این همان فرصت استثناییه!»
غافل ازاینکه این پیام را جادوگری عینکی به نام «ابونذیر» گذاشته بود.
🎵 شنوندهی داستان : «علاءالدین فریلنسر میشود!» نوشته: احمد مدقق و باصدای #محمدامین_رفیعی باشیم.
این داستان در شماره هفتم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره هفتم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#افسانه_های_سرزمین_مادری
@inhahome|مجله اینها
زهرا مظفری4_5994408013039934407.mp3
زمان:
حجم:
5.6M
فصل اول
آن شب، ماه کامل و بزرگ بود. آنقدر بزرگ که بیشتر از آنکه قشنگ باشد ترسناک بود! مادر به شانهای که روی موهای سفید شهردخت میکشید نگاه کرد.تارهای ریخته را با دقت جمع کرد و توی دستمال سیاهی که روی دامنش پهن کرده بود، گذاشت.
«توکه اینو حفظی! چرا میخوای هی تعریفش کنم؟»
شهردخت چرخید سمت مادرش.نگاهش از خواهشی که میدانست قبول میشود، میخندید.
مادر هم از خنده سرفهاش گرفت.
🎵 شنوندهی داستان : «شهردخت» نوشته: معصومه امیری و باصدای #زهرا_مظفری باشیم.
این داستان در شماره هفتم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره هفتم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#قصه_های_ثوران
@inhahome|مجله اینها
زهرا علیزاده 4_6014635706981292422.mp3
زمان:
حجم:
3.14M
گلشهر،یکی از محلههای باصفای مشهد است. نمیشود از افغانستانیهای ایران و نسل دوم و سوم مهاجرت در ایران حرف زد و گلشهر را ندید! تعداد انجمنها و فعالان فرهنگی در گلشهر قابل توجه است و این موضوع باعث شده فضایی فرهنگی در این محله شکل بگیرد. اگر یادتان باشد، در شماره اول مجله، داستانی درباره یک بستنی فروشی جادویی نوشته بودیم. در این شماره، نشستهایم پای صحبتهای احمد یوسفی که در گلشهر یک کتابفروشی دارد.
🎵 شنوندهی گزارش : «کتابفروشِ گلشهر» نوشته: روحالله میرزایی و باصدای #زهرا_علیزاده باشیم.
این گزارش در شماره هفتم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره هفتم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#گزارش_فرهنگی
@inhahome|مجله اینها
رقیه سادات حسینی 4_6037314628952790507.mp3
زمان:
حجم:
3.02M
«خانهخودمان» داستان زندگی کیتی و چالشهای زندگی یک نسل دومی مهاجر است. کیتی دختری ژاپنی تبار است که همراه پدر و مادرشان در آمریکا زندگی میکنند. کیتی خواهرش لین را خیلی دوست دارد و روی او خیلی حساب باز میکند. آنها به خاطر شرایط زندگیشان مجبور میشوند دوباره در همان منطقه مهاجرت کنند و بااینکه شهروند آمریکا هستند ولی هنوز جامعه آنها را نپذیرفته است و در معرض رفتارهای نژادپرستانه قرار میگیرند.
اوضاع زمانی پیچیدهتر میشود که کیتی میفهمد خواهرش لین دچار یک بیماری سخت شده. کیتی بااینکه سر به هوا و بازیگوش است ولی به خوبی درک میکند شرایط سخت شده و باید توی مخارج زندگی به خانواده کمک کند. او میخواهد درست مثل خواهرش در عمق همه چیز دنبال زیبایی و امید بگردد. ولی چطوری؟
🎵 شنوندهی گزارش : «دلتنگیهای یک نسلدومی » نوشته: سینتیا کادوهاتا و باصدای #رقیه_سادات_حسینی باشیم.
این گزارش در شماره هفتم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره هفتم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#گزارش_کتاباینهایی
@inhahome|مجله اینها
رقیه سادات حسینی 4_5769309812143694063.mp3
زمان:
حجم:
3.48M
مادربزرگ میگوید:«همین جاست. همینجا آقا را شهید کردند.» دلم میخواهد آن روزها را ببینم، ولی باورش سخت است. به مادربزرگ کمک میکنم تا بنشیند و نفسی تازه کند. سبزهها بوی تازگی میدهند و صدای جیرینگ جیرنگ زنگوله گوسفندان به گوش میرسد، اما هرچه سر میچرخانم گوسفندی نمیبینم.
مادربزرگ دلش به کاظمین و کربلا بود، اما خوب میدانست که همیشه آنطوری نمیشود که دل آدم میخواهد. با انگشت سمت حرم اشاره کرد و گفت:« خُرد بودی، پدرت زیاد برایت قصه میکرد. قصهاش مثل امام حسینه که شهیدش کردند.»
🎵 شنوندهی داستانِ : «زیارتگاه یحیی بن زید» نوشته: یگانه محقق و باصدای #رقیه_سادات_حسینی باشیم.
این داستان در شماره هفتم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره هفتم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#داستان_یک_بنا
@inhahome|مجله اینها
اینها4_5789384467810359465.mp3
زمان:
حجم:
2.69M
راحله حسینی سال آخر هنرستان است. در مشهد متولد شده و همان جا بزرگ شده است. از کودکی شعر را دوست داشته ولی آشنایی با « موسسه فرهنگی دُرّ دَری» این علاقه بیشتر را بیشتر و جدیتر میکند. غیر از شعر در رشته های هنری معرقمس، خطاطی و خیاطی هم سررشته دارد. دو شعر از او بشنوید :
🎵 شنوندهی شعر اینهایی : «نبودنت » از : راحله حسینی و باصدای #مائده باشیم.
این شعر در شماره هفتم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره هفتم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#شعر_این_هایی
@inhahome|مجله اینها
فاطمه جعفری4_5809928988604243199.mp3
زمان:
حجم:
2.62M
معصومه رضوانی فقط سه سال داشت که به ایران آمد. در سال ۱۴۰۱، بعد از سی سال زندگی در ایران تصمیم میگیرد به زادگاه خود برگردد. یادداشتی که او به «اینها» فرستاده روایتی از همان روزهاست.
غروب یک روز پاییزی سال ۱۴۰۱ به کابل رسیدم. مکتبها و دانشگاه ها برای دختران بالاتر از صنف ششم بسته شده بود، اما دختران هنوز میتوانستند در مدرسههای دینی و حوزه های علمیه تحصیل کنند. من هم به اقتضای تحصیلاتم در یکی از همان مدرسههای دینی مشغول تدریس شدم. اتاقی را با لیلا، صابره و چند دختر دیگر از شاگردان مدرسه که همه از ولایت های دیگر برای درس خواندن به کابل آمده بودند، شریک شدم.
🎵 شنوندهی سفر های اینهایی : «جایی برای خودم» از : معصومه رضوانی و باصدای #فاطمه_جعفری باشیم.
این شعر در شماره هفتم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره هفتم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#سفرهای_اینهایی
@inhahome|مجله اینها
چند روز قبل، پیش بچههای کانون فرهنگی خاتمالانبیا در کاشان بودیم. یک جمع صمیمی که کارهای فرهنگی و هنری بسیاری انجام میدهند. کلاسهای نقاشی، سوادآموزی، مداحی و ...
کمی درباره «اینها» و اینکه داریم دنبال چی میگردیم حرف زدیم. از دو نفر از بچهها تقدیر شد و هدیه دیوارکوب با طرحِ اینها به رسم یادگار بهشان تقدیم شد.
در نهایت هم قرار شد ارتباط و همکاریمان بیشتر از اینها دوطرفه بشه.
ما خیلی دوست داریم به شما و جمع شما در هر جای ایران که باشید سر بزنیم. اگر جمعی فرهنگی هنری دارید خوشحال میشیم به ما خبر بدید تا با افتخار پیش شما بیاییم.
@inhahome|مجله اینها