✍#تجربه_نگاری
قبل از هر چیزی باید در نظر داشته باشیم از خدا بخواهیم بهترینها رو برامون رقم بزنه و ما اگه به خودمون سختی میدیم و هر موردی رو انجام میدیم یا رعایت میکنیم جهت جلب رضایت خداست.❤️
اگه کم و کاستی باشه خدای ما مهربونه و جبران میکنه.☺️
♦️ خوردنیها😋
📌کاچی
طبع زایمان بهخاطر خونریزی زیاد سرده، خصوصاً سزارین!
تا چهل روز سعی کنید هر روز کاچی بخورید.
👈🏻 ادویهٔ مخصوص (زیره سبز + زیره سیاه + بادیان + زعفران + پودر قرص کمر) + شکر قهوهای + شیرهٔ انگور یا نبات
+ آرد گندم تفت داده شده.👌🏻
(ادویه کم باشه❗️ خصوصاً اگه نوزاد زردی داره با مشورت پزشک حذف یا تعدیل بشه)
📌گوشت و بلدرچین
حتماً حداقل هفتهای یک بار عصارهٔ گوشت یا بلدرچين رو تهیه و مصرف کنید.
به جاش میشه قلم گاو رو از شب تا صبح با شعلهٔ ملایم گذاشت و از عصارهش در غذاها استفاده کرد.😊
📌روغن
روغن مصرفی، روغن گاوی یا گوسفندی باشه.
(اگه نوزاد زردی داره از روغن گاو استفاده بشه چون روغن گوسفند صفرا داره و زردی بالا میره)
اگه در دسترس نبود، کرهٔ محلی از لبنیات مورد اعتماد تهیه کنید.☺️
البته برای مامانایی که سبک زندگی کمتحرک دارن روغن ارده کنجد و زیتون جایگزین میشه.
📌صبحانهها
تخممرغ عسلی.
خاگینه مغزدار.
حلیم.
کره محلی با عسل.
📌رازیانه خشک با دوغ یا ماست.
📌تره و شنبلیله بهعنوان سبزی یا کوکو.
📌جوانهٔ گندم همراه با سوپ یا سالاد.
📌آلو و انجیر خیس خورده.
📌شیر محلی.
📌 اگه نوزاد زردی داشت مادر به هیچ وجه خودش رو به سردی نبنده!
۱. باشیره انگور یا چهار شیره و کاسنی شربت درست کنید به جای آب تو این ایام استفاده کنید.👌🏻
۲. پنبه رو آغشته به کاسنی کنید و بدن نینی رو باهاش بشورید.
۳. دو سه تا دونه انار بچکونید تو دهن نوزاد.
۴. یکی دو قاشق ترنجبین توی آب جوش بریزید و بذارید کنار. چندقاشق مرباخوری به نوزاد بدید و بقیهش رو مادر بخوره. هم شیر رو صاف و زیاد میکنه هم برای رفع یبوست خوبه.
اما❗
📌مواد غذایی نفاخ ممنوع!
اصلاً چیزهای نفاخ نخورید.
نگید بچهم کولیکی نیست آخ جون هندونه و انار و... بخورم!
بعداً خودتون دچار مشکل میشید.
♦️مالیدنیها😁
📌 سر
تخممرغ محلی + پودر مورد + پودر نخود خام + کمی حنا + پودر روناس.
به سر، قسمت ملاج بمالید.
(اگه میترسید حنا به سرتون رنگ بده قبل استفاده تو ظرف بریزید و بذارین چند دقیقه روی گاز باشه در حدی که فقط بوش بلندشه. نیاز نیست زیاد بمونه.
دیگه حناش رنگ نداره😉)
📌کمر
از شب قبل و تاصبح بمونه :
زردهٔ تخممحلی + یک تکه چربی چرخشده + چند تا خرما (که با چربی (دنبه) چرخ شده و کاملاً له شده) + پودر قرص کمر + پودر مورد.
به چند مهرهٔ آخری و دنبالچه ببندید و تا صبح بمونه.
«این کار برای تقویت کمر و مغز انجام میشه»
👈🏻 حواستون باشه کجا رو میبندید! ناحیهٔ لگن هست!
بالاتر نبندید❗️ به هوای اینکه شکمم جمع بشه. بعدها ممکنه آسیب ببینید.
(اگه مخلوط سفت شد کمی آب ولرم بریزید.)
♦️حمام زائو (نفاس)
وقتی رفتین حمام روی یک پارچهٔ نخی تمیز یک زردهٔ تخممرغ رسمی بذارید و بشینید روش.😅
رحم رو جمع و پاکسازی میکنه.
📌ماساژ حمام
آسیاب شدهٔ سیاهدونه و اسپند + زردچوبه + روغن محلی.
مخلوط کنید و تمام بدن زائو رو تو حمام گرم ماساژ بدین.
(توجه کنید استفاده از این ترکیب رو با مشورت پزشک مطابق طبع خودتون انجام بدید.❗️)
📌خوب خودتون رو (خصوصاً سر و پا) بپوشونید حتی در هوای گرم.
نگید این سوسول بازیا چیه وقت ندارم،
شما چشم و چراغ خونه هستید.🤩
حتماً پاپوش نخی یا پشمی به پا کنید.
📌بعد از استحمام
👈🏻 فالوده سیب بخورید:
سیب رندهشده + عسل + عرق بیدمشک + گلاب.😋
👈🏻 غذای اون روز زائو فقط کاچی😋
حسابی هم. خودتون رو گرم نگه دارین 🧥
♦️ایام شیردهی
برای تقویت بنیه بدنی و بیشتر شدن شیر از اینها استفاده کنید:
شیر بادام،
آبگوشت ،
انواع آش
و چهار تخمه حاوی «بارهنگ + قدومه + تخم بالنگو + به دانه »
♦️ورزش
بلافاصله بعد زایمان😂 ورزشهای تقویت عضلات پا رو انجام بدید.
و به مرور کمکم ورزشهای مخصوص بعد زایمان رو تو برنامهتون، قرار بدین.
وافی✍
@iranejavaan
دو ساعت تلویزیون روزانه رو دیده بود و بلکه شده بود ۳ ساعت و لذا گفتم خاموش کنه.
خواهراش کلاس بودن، حوصلهش سر رفت. اومد گفت: مامان میشه پویا ببینم؟
داداششم اومد کنارش، پیش من.
گفتم بذار یه کم متفاوت "نه" بگم!
گفتم: عه یه لحظه ساکت، ساکت، دهن بسته.... وای چشمات میخوان یه چیزی بگن!
بعد با چشمام یه ذره ادا درآوردم و گفتم:
آخی... میگن(لحنم رو غمگین و بیچاره کردم): لطفا ما رو نجات بده مامانش! چقد دیگه به تلویزیون خیره بشیم! کور شدیم، خشک شدیم، ضعیف شدیم! کمکمون کن!
خوشش اومد و خندهش گرفت! ولی با همون خنده زد به در انکار و تعجب: نخیر! اصلنم!
گفتم: بله، چرا که نه! چشما هم برا خودشون حقی دارن! راستی! میدونی اعضای بدن تو روز قیامت به همهشون خدا اجازه میده که حرف بزنن و یه چیزایی بگن؟
و دیگه شروع شد!
کلی مثال و حرفِ جدی و شوخی، قاتی!
گفتم : مثلا دست یه پسر بچه (😉) اونجا میگه: خدایا من شهادت میدهم که این پسرِ بزرگ با من زد به داداش کوچولوش و دردش گرفت!
یا دندونای یه پسرررری (🙃) میگن: خدایا ما شهادت میدهیم که این پسر با ما شکلات میخورد و ما را مرتب مسواک نمیزد😭😭 (ادای گریه)
خیلی خوششون اومده بود.
منم!
همینجور درس اخلاق بود که میدادم😜
پسرم: مامان شکم! شکم چی؟
من: شکمِ کی؟
- شکم داداش
- اون میگه: خدایا من شهادت میدهم که هی توی منو با خرت و پرت های مضر پر میکرد! و هی از طرف من میگفت من گشنمه من گشنمه!
- شکم من چی؟
- اون میگه خدایا این بچه منو خیلی گرسنه نگه میداشت. من لاغر و ضعیف شدم و انرژی نداشتم به بقیه بدنش بدهم! 😢
بعد گفتم: البته فقط چیزای بد نمیگنااا. کلی هم چیز خوب میگن! مثلا پاها میگن (با لحن مهربان و متین): خدایا من شهادت میدهم که این بنده تو روی من می ایستاد و نماز میخواند!
- مامان مامان من میخوام الان برم نماز بخونم.
- باشه هروقت خواستی برو 🤭😅 یا مثلا باز پاها میگن: ما شهادت میدهیم که صاحب ما با ما به زیارت کربلا میرفت، به مسجد میرفت. یا چشم ها میگن(با لحن لطیف و محزون): خدایا ما شهادت میدهیم که با ما برای حسین تو گریه میکرد...
- مامان قلب چی میگه؟
- میگه خدایا من شهادت میدهم که این انسان مرا از محبت امیرالمؤمنین پر کرده بود! این فرد مهربان بود و نسبت به همه مردم شفقت داشت (از عمد گاهی بین جملات، واژههای سختتر به کار میبرم)
- مامان، چیزای دیگه چی میگن؟
- چی مثلا؟
- مثلا درخت
- درخت اگر یکی برگشو بکنه یا شاخهشو بشکنه تو قیامت شکایت میکنه. میگه خدایا این آدم بی دلیل برگ مرا کند! میدونی شکستن شاخه درخت مثل شکستن بال فرشته است؟
- آره... مامان اگر بچهها از درخت برن بالا و رو شاخههاش بشینن چی؟
- بستگی داره. اگر تنومند باشه نه خوشحالم میشه که بچهها باهاش بازی میکنن. اما اگر بهش فشار بیاد ناراحت میشه.
- مامان لوبیاها و برنج ها خوشحال میشن ما بخوریمشون؟
- آره همه خوردنیها خوشحال میشن که آدمهای خوب بخورنشون
- چرا؟
- چون خدا اونها رو برای همین آفریده که تبدیل بشن به نیروی آدم های خوب که کارهای خوب بکنن
- مامان، این فرش تو قیامت چی میگه؟
- حالا همه که دیگه تو قیامت حرف نمیزنن که! ولی اگر خدا ازش بخواد حرف بزنه میگه خدایا من خوشحالم که اینها روی من روضه گرفتن، روی من نماز خوندن، روی من بچهها با همدیگه بازی کردن....
و همینجور سؤال و جواب جدی و شوخی.
تا اینکه زنگ در خورد و خواهرها اومدن و من خیلی آرام از صحنه فرار کردم! 😅
✍ هـجرتــــــ
بله و ایتا @hejrat_kon
روبیکا @dr_mother8_hejrat
#تجربه_نگاری #روزنوشت #مادرانه #تعاملات #تمثیل #تربیت #انتقال_مفاهیم