eitaa logo
بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
424 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
637 ویدیو
686 فایل
تاریخ معاصر ایران و دانشنامه انقلاب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴تقابل دو هیئت: حسینی یا سکولار؟! ⚫️عاشورای حسینی؛ نهضت خمینی/١ 🔻وقایع دنباله‌دار تاریخی با محور «پیوند هیئت و سیاست»؛ به مناسب ایام محرم الحرام ▫️همزمان با فرارسيدن ١٣٨٣ (خرداد ١٣۴٢) امام اعلاميه‏ اى صادر كرد و خطاب به گويندگان اسلامى و سران هيأت‏هاى عزادارى، شيوه سوگوارى در و عاشوراها را نشان داد. اين رهنمودنامه كه در حقيقت، زنده‏ كننده و اهداف عاشوراى حسينى بود در شرايطى انتشار يافت كه رژيم شاه در سراسر كشور دست به سانسور شديدى زد و كوشيد كه از گويندگان و سران هيآت التزام بگيرد كه در ايام عاشورا از مبارزه دم نزنند، شورش و انقلاب به‏پا نكنند، عاشوراى ديگرى نسازند و به جاى برافراشتن درفش سرخ و خونين حسينى، پرچم سياه دودمان و و را بياويزند. ▪️ساواك التزام‌نامه‏اى براى روحانيان و گويندگان مذهبى در سراسر كشور تنظيم كرده بود و همه كسانى را كه در آن سال مى‏خواستند به منبر بروند وادار مى‏كرد كه آن را امضا كنند. در آن التزام‏ نامه آمده بود: ▪️١. كليه مطالبى كه اظهار مى‏دارم، جنبه مذهبى و دينى داشته و به خاطر ارشاد مردم است. متعهد مى‏شوم از ايراد بياناتى خارج از برنامه مذهبى خوددارى نمايم. ▫️٢. از ‏اللّه_خمينى و مدرسه فيضيه به هيچ عنوان اسمى نخواهم برد. ▪️٣. از ايراد مطالبى كه جنبه انتقادى از داشته باشد، جداً خوددارى خواهم كرد. ▫️۴. مطالبى كه خلاف بوده، نظم عمومى را مختل سازد، تحت هر عنوان و به هرصورت كه باشد نخواهم گفت. اجراى دستورات چهارگانه فوق الزامى بوده، عدم رعايت هر يک از دستورات بالا، تحريك مردم بر عليه مصالح عمومى كشور تلقى و محرك، تحت تعقيب قانونى قرار خواهد گرفت. ▪️ساواك شاه علاوه بر تنظيم التزام نامه بالا، در كميسيونى كه در تاريخ ٢٩ارديبهشت‏‏۴٢ بنا به فرمان معاون رئيس « » تشكيل داد، طرح و برنامه ويژه‌‏اى براى محرّم آن سال تصويب كرد. برخى از مصوبات آن كميسيون را در پى مى‏آوريم: ▫️«١. احضار به حضور هيأت رئيسه ساواك، به منظور تفهيم موقعيت كشور و برحذر داشتن آنان از هرگونه تحريک در مجالس عزادارى. (صورت اسامى افرادى كه بايد احضار شوند، وسيله رئيس دفتر روابط عمومى ساواك تهيه و تقديم خواهد شد.) ▪️٢. احضار كارگردانان و بانيان و دستجات سوگوارى تهران، وسيله ساواک تهران و پليس تهران، داير به تذكرات لازم در مورد جلوگيرى از هرگونه تحريک و حفظ نظم كامل در كليه مراسم. ▫️٣. تأمين مأمورين انتظامى لازم (احتياط آماده) در مركز پليس تهران و گماردن تعدادى افراد آماده در نقاط حساس شهر، بدون تظاهر از طريق پليس تهران. ▪️۴. تعيين تعداد تكايا برحسب درجه‏بندى آنها به درجه ١، ٢، ٣ از نقطه‏نظر ميزان تندروى و مخالفت احتمالى آنان (به وسيله ساواک تهران و پليس). ▫️۵. تعيين تعداد خانه‏‌ها و منازلى كه مستقلاً مراسم عزادارى انجام مى‏دهند...‏‏. ▪️۶. تقسيم مجالس روضه‏ خوانى به منظور گماردن مأمورين نفوذى براى كسب اخبارِ به موقع، بين عوامل اداره يكم عمليات و ساواک تهران و مأمورين مخفى شهربانى به‏ طور جداگانه (تفكيك مسئوليت). ▫️ ٧. تشكيل يک كميسيون دائمى با حضور نمايندگان ساواك و شهربانى كل كشور و نماينده اداره دوم ستاد بزرگ و ژاندارمرى كل كشور در تمام ايام عزادارى به منظور بررسى اطلاعات واصله و اتخاذ تصميمات مشترك در مورد پيشامدهاى ناگهانى در ساواك تهران. ▪️٨. صدور دستورات مشابه به ساواك‏هاى خارج از تهران از طريق اداره كل سوم...‏‏. (نهضت امام خمینی ج١ ص۴۶٣-۴۶١) ✳️ادامه دارد... 🇮🇷 @IRANeMOASER
🔴کارنامه ارتجاع نجف در مقابله با درس امام خمینی ◀️لشکر ارتجاع علیه امام خمینی قدس سره الشریف/١ 🔻١٣ مهر سالروز تبعید امام به عراق 🔹 به تبع نقشه‌های استعمار و استکبار جهانی امام خمینی قدس سره الشریف را به تبعید کرد و عوامل استعمار که نقش خود را به خوبی می‌دانستند، منتظر اولین سخنرانی و موضع‌گیری امام قدس سره الشریف بودند. آن‌ها انتظار داشتند امام در نخستين سخنرانى خود در عراق با موضعگيرى تند و پرخاشجويانه عليه شاه آن هم در محيطى كه اسم سياست را بر زبان آوردن كفر شمرده مى‏شد، زمينۀ كوبيدن خود را در سطح حوزۀ نجف هموار كند و سوژه‏اى به دست آنان دهد، تا با برچسب « » او را در آن حوزه ساقط كنند، از اين موضع تاكتيكى و اصولى او در اولين نطق، سخت در شگفت ماندند و از روشنگرى ريشه‏دار و دگرگون‏كننده او كه رشته‏هاى چندين ساله آنان را پنبه مى‏كرد، نگران شدند و تمام نيروى خود را به كار گرفتند تا از هر راه ممكن فرياد اين فريادگر بزرگ قرن را خاموش كنند و او را در ميان و به انزوا بكشانند و براى پيشبرد نقشۀ خود، شمارى از ‏هاى_زبردست_حوزه را واداشتند كه در درس امام شركت كنند و با ايراد و اشكال بكوشند كه او را درمانده سازند و يا دست‏كم او را در مسائل علمى ناتوان جلوه دهند و از اين راه طبل بی‌سوادى را عليه او به صدا درآورند و او را براى هميشه از سطح مراجع و علما پايين آورند و خاطر آشفته و نگران شاه و ساواك و «C.I.A» را براى هميشه از خطر او آسوده سازند. 🔸رژيم شاه كه از روآوردن فراوان ‏هاى_مسلمان به امام و تقليد از او، سخت وحشتزده و بيمناك بود كمترين انتظارى كه از مهره‏هاى كهنه‏كار استعمار در نجف داشت پايين آوردن امام از مقام مرجعيت و از جرگه مراجع بود كه از طريق ايجاد اشكال و ترديد در اذهان توده‏هاى مسلمان نسبت به درجه علمى او، امكان‌پذير مى‏شد. 🔹از اين رو با شروع درس امام، كارآزموده‏هاى مجامع علمى و روحانى نجف كه در بحث و ايراد و اشكال و كوبيدن حريف، تخصص ويژه داشتند، به حوزۀ درس امام هجوم آوردند، تا با ‏تراشى‏ها، ‏گيرى‏ها و به كار انداختن فوت و فن ويژه خود، به اصطلاح كار امام را يكسره كنند! آنان را عقيده بر اين بود، و عمرى چنين آموخته بودند، كسى كه در تحصيل‏نكرده باشد اساساً عالم و مجتهد نيست، از اين رو مغرور بودند كه امام چون فارغ‏التحصيل حوزۀ نجف نيست نمى‏تواند در برابر محققان و كاوشگران مقاومت كند و زود از پا در مى‏آيد! 🔸امام درس رسمى خود را از مكاسب محرمه آغاز كرد و درهاى تازه‏اى از ژرفاى دانش خود را بر روى دانش‏پژوهان حوزۀ نجف گشود و مطالب ارزنده و ناشنيده‏اى به حوزۀ علميۀ نجف عرضه كرد كه بسيارى از علماى فارغ‏التحصيل و بى‏نياز از تحصيل را به شگفتى واداشت و بهت‏زده كرد تا آنجا كه بعضى از مقامات برجسته روحانى آنگاه كه در حوزۀ درس امام حضور يافتند، صريحاً اعتراف كردند: 🔹«ما پيش از آمدن ‏اللّه‏_خمينى به نجف اشرف باور نمى‏كرديم كه در دنياى علوم اسلامى حرف تازه‏اى باشد كه ما نشنيده باشيم ولى آنگاه كه ايشان به نجف اشرف منتقل شدند و درس شروع فرمودند، دريافتيم كه خيلى مطالب علمى و پرارزش است كه ما نشنيده‏ايم، نيز پيش از تشريف‏فرمايى ايشان به نجف اشرف ما خود را فارغ‏التحصيل پنداشته، گمان مى‏كرديم كه از تحصيل بى‏نيازيم؛ ليكن وقتى در محضر درس آيت‏اللّه‏ خمينى حاضر شديم فهميديم كه هنوز بايد درس بخوانيم...‏‏.» 🔸ارتجاع نجف كه از تعصبات دوران جاهليت كاملاً برخوردار بود، در برابر اين اعتراف صادقانه موضع گرفته، به آنان‌كه چنين اعترافى كرده بودند پيام داد: «آبروى خود را كه برديد، ديگر آبروى حوزه و اساتيد را نبريد». 🔹عناصر كارآزمودۀ حوزۀ نجف كه به منظور درمانده ساختن و يا دست‏كم در منگنۀ علمى قراردادن امام، در جلسه درس او حضور يافته بودند، در برابر موقعيت علمى او آنچنان بهت‏زده شدند كه نتوانستند اصولاً لب به اشكال و ايراد بگشايند، تا آنجا كه خود امام در مقام اعتراض برآمد كه «چرا در جلسه درس ساكتيد، مگر در مجلس روضه نشسته‏ايد؟» امام، « » گفت و در ميدان علم و تحقيق رقيب طلبيد، نه به منظور آنكه برترى و كمالى براى خود ثابت كند بلكه چون از آغاز طلبگى به بحث و تحقيق عادت كرده بود.(نهضت امام خمینی ج٢ ص٢۵۵-٢۵٣) 🇮🇷 @IRANeMOASER
💢مقابله با مرجعیت عامه امام در هند به روایت اسناد 📌نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/8 🔹جاسوس‏هاى شاه در كشورهاى عربى و اسلامى و نيز سفارتخانه‏هاى ايران، فعاليت‏هاى دامنه‏دار و همه‏جانبه‏اى را به منظور بدنام كردن امام خمينى در ميان مردم مسلمانى كه از اوضاع ايران بى‏خبرند دنبال مى‏كنند و شيعيان و ايرانيان مقيم خارج را تحت فشار قرار مى‏دهند كه از او تقليد نكنند. 🔸نامه‏اى كه در زير مى‏خوانيد تا حدى بازگو كننده فعاليت‏ها و كارشكنى‏هاى عمال شاه در خارج از ايران عليه مرجعيت عامه امام خمينى مى‏باشد: 🔹نامه‏اى از هند «... شهر از زمان سابق تا اين زمان، از مراكز مهم تشيع در هندوستان شمرده مى‏شود. بعد از وفات مرحوم عده‏اى از علما و روحانيون اين شهر: حجت‏الاسلام السيد على سعيد عبقاتى، حجت‏الاسلام الحاج سعادت حسين‏خان، حجت‏الاسلام الشيخ محمود‏‏الحسن، حجت‏الاسلام الشيخ روشن‏على، مولوى سيد احمد، مولوى سيد اسكندر حسين، فاضل سيد محمدمهدى زيدپورى (استاد معقولات در جامعه سلطانيه) اعلان كردند كه حضرت آيت‏اللّه‏ خمينى ـ مدظله الوارف‏‏ اعلم هستند و به شيعيان هندوستان امر تقليد از ايشان را دادند؛ ولى همان وقت كه اين اعلان چاپ شد، از به لكنهور مسافرت كرد و در اتاق شماره 44 هتل كارلتن با علما و روحانيون اين شهر ملاقات به عمل آورد. 🔸اتاق شماره 44 اين هتل، اتاق ، والى مى‏باشد و والى رامپور به ، حتى به ژنرال ديكتاتور اسپانيا، بسيار علاقه دارد و در جشن تاجگذارى آريامهر نيز جزء مدعوين بود. سفير ايران به اين غرض به اينجا آمده بود تا مردمان را از تقليد حضرت ‏اللّه_خمينى نهى كند. در اثناى صحبت با سخن‏هاى اهانت آميز از آيت‏اللّه‏ خمينى ياد و آقايان و را براى تقليد پيشنهاد كرد. 🔹آن عده‏اى كه در تأييد حضرت آيت‏اللّه‏ خمينى اعلان كرده بودند، در مقابل حرف‏هاى سفير مرعوب نشدند؛ ولى عده ديگر... مصالح دين را فداى سخن‏ها و... سفير آريامهر كردند‏‏...». (نهضت امام خمینی، ج1، ص78) 🇮🇷 @IRANeMOASER
🔴تقابل دو هیئت: حسینی یا سکولار؟! 🔳عاشورای حسینی؛ نهضت خمینی/1 📍وقایع دنباله‌دار تاریخی با محور «پیوند هیئت و سیاست»؛ هر شب به مناسب ایام محرم الحرام ▫️همزمان با فرارسيدن محرم 1383 (خرداد 1342) امام اعلاميه‏‌اى صادر كرد و خطاب به گويندگان اسلامى و سران هيأت‏هاى عزادارى، شيوه سوگوارى در و عاشوراها را نشان داد. اين رهنمودنامه كه در حقيقت، زنده‏‌كننده و اهداف عاشوراى حسينى بود در شرايطى انتشار يافت كه رژيم شاه در سراسر كشور دست به سانسور شديدى زد و كوشيد كه از گويندگان و سران هيئات التزام بگيرد كه در ايام عاشورا از مبارزه دم نزنند، شورش و انقلاب به‏پا نكنند، عاشوراى ديگرى نسازند و به جاى برافراشتن درفش سرخ و خونين حسينى، پرچم سياه دودمان اموى و عباسى و پهلوى را بياويزند. ▪️ساواک التزام‌نامه‌‌اى براى روحانيان و گويندگان مذهبى در سراسر كشور تنظيم كرده بود و همه كسانى را كه در آن سال مى‏خواستند به منبر بروند وادار مى‏كرد كه آن را امضا كنند. در آن التزام‌نامه آمده بود: ▫️1. كليه مطالبى كه اظهار مى‏دارم، جنبه مذهبى و دينى داشته و به خاطر ارشاد مردم است. متعهد مى‏شوم از ايراد بياناتى خارج از برنامه مذهبى خوددارى نمايم. ▪️2. از ‏اللّه_ خمينى و به هيچ عنوان اسمى نخواهم برد. ▫️3. از ايراد مطالبى كه جنبه انتقادى از لوايح شش‌گانه داشته باشد، جداً خوددارى خواهم كرد. ▪️4. مطالبى كه خلاف مصالح مملكت بوده، نظم عمومى را مختل سازد، تحت هر عنوان و به هرصورت كه باشد نخواهم گفت. اجراى دستورات چهارگانه فوق الزامى بوده، عدم رعايت هر يک از دستورات بالا، تحريك مردم بر عليه مصالح عمومى كشور تلقى و محرک، تحت تعقيب قانونى قرار خواهد گرفت. ▫️ساواک شاه علاوه بر تنظيم التزام‌‏نامه بالا، در كميسيونى كه در تاريخ 29‏‏ارديبهشت‏‏42 بنا به فرمان معاون رئيس «سازمان امنيت» تشكيل داد، طرح و برنامه ويژه‌‏اى براى محرّم آن سال تصويب كرد. برخى از مصوبات آن كميسيون را در پى مى‏آوريم: ▪️«1. احضار روحانيون طراز اول به حضور هيأت رئيسه ساواک، به منظور تفهيم موقعيت كشور و برحذر داشتن آنان از هرگونه تحريک در مجالس عزادارى. (صورت اسامى افرادى كه بايد احضار شوند، وسيله رئيس دفتر روابط عمومى ساواک تهيه و تقديم خواهد شد.) ▫️2. احضار كارگردانان و بانيان مجالس روضه‏‌خوانى و دستجات سوگوارى تهران، وسيله ساواک تهران و پليس تهران، داير به تذكرات لازم در مورد جلوگيرى از هرگونه تحريک و حفظ نظم كامل در كليه مراسم. ▪️3. تأمين مأمورين انتظامى لازم (احتياط آماده) در مركز پليس تهران و گماردن تعدادى افراد آماده در نقاط حساس شهر، بدون تظاهر از طريق پليس تهران. ▫️4. تعيين تعداد تكايا برحسب درجه‏بندى آن‌ها به درجه 1، 2، 3 از نقطه‏نظر ميزان تندروى و مخالفت احتمالى آنان (به وسيله ساواک تهران و پليس). ▪️5. تعيين تعداد خانه‏‌ها و منازلى كه مستقلاً مراسم عزادارى انجام مى‏دهند...‏‏. ▫️6. تقسيم مجالس روضه‏‌خوانى به منظور گماردن مأمورين نفوذى براى كسب اخبارِ به موقع، بين عوامل اداره يكم عمليات و ساواک تهران و مأمورين مخفى شهربانى به‏ طور جداگانه (تفكيک مسئوليت). ▪️7. تشكيل يك كميسيون دائمى با حضور نمايندگان ساواک و شهربانى كل كشور و نماينده اداره دوم ستاد بزرگ و ژاندارمرى كل كشور در تمام ايام عزادارى به منظور بررسى اطلاعات واصله و اتخاذ تصميمات مشترک در مورد پيشامدهاى ناگهانى در ساواک تهران. ▫️8. صدور دستورات مشابه به ساواک‏هاى خارج از تهران از طريق اداره كل سوم...‏‏. (نهضت امام خمینی ج1 ص463-461) ✳️ادامه دارد... 🇮🇷 @IRANeMOASER
💢تاکتیک‌های مبارزاتی شهيد مصطفى خمينى برای شکست تبعید/صفحه دوم 🔸متن تعهدنامه تنظيمى از طرف ساواک چنين است: اينجانب سيد مصطفى مصطفوى معروف به موسوى خمينى، فرزند ‏اللّه_روح‏اللّه_خمينى، داراى شناسنامه شماره 38 صادره از خمين، متعهد مى‏شوم كه اولاً در هيچ كار سياسى دخالت ننمايم. ثانياً در هيچ ‏بندى_سياسى شركت نكنم. ثالثاً با هيچ فرد يا دسته يا حزبى كه قصد و مرام و فعاليت‌شان مخالف حكومت و منافع كشور است، رفت و آمد و گفتگو نكنم و تماس نگيرم. رابعاً تعهد مى‏كنم كه پس از برگشتن به ايران در هر نقطه‏اى كه دولت صلاح بداند، زندگى كنم و بدون اجازه، محل زندگى خود را تغيير ندهم...‏‏. 🔹به دنبال آن با خط ديگرى اضافه شده: در غير اين صورت، مقامات صالحه مُحق خواهند بود كه درباره‏ام كه به تاريخ... كه صلاح بدانند رفتار كنند. 🔸شايد مقامات ساواک در اين انديشه بودند كه مگر بتوانند با اخذ اينگونه التزام‏نامه‏هاى سخت و شديد، حاج سيد مصطفى خمينى را از سفر به ايران منصرف كنند؛ ليكن از آنجا كه هدف و انگيزه آن شهيد از بازگشت به ايران والاتر و بالاتر از آن بود كه با اينگونه التزام‏نامه‏ها بتوان از آن صرف‏نظر كرد، حاج سيد مصطفى عين التزام‏نامه تنظيمى ساواک را با خط خود نوشت و اسم و شهرت خود را به طور واضح و روشن زير آن گذاشت. لازم به يادآورى است كه جمله آخر التزام‏نامه ساواک: «در غير اين صورت مقامات صالحه...» در التزام‏نامه‏اى كه شهيد با خط خود نوشته، آورده نشده است. نمى‏دانم مقامات ساواک از گنجاندن آن منصرف شده‏اند يا آن‌كه شهيد از پذيرش آن سر باز زده است. البته احتمال دوم بعيد به نظر مى‏رسد، چون ساواک به منظور بازداشتن او از بازگشت به ايران به دنبال بهانه مى‏گشت و نياوردن جمله مزبور در متن التزام‏نامه مى‏توانست از طرف ساواک بهانه خوبى براى عدم پذيرش درخواست او باشد. چنان‌که در همين التزام‏نامه تنظيمى ساواک كه شهيد مصطفى خمينى آن را با خط خود نوشته بود، به بهانه آن‌که فقط اسم و فاميل خود را زير التزام‏نامه گذاشته و آن را امضا نكرده است، بازگرداندند و زير آن نوشتند: «تعهدى كه پيوست بود، چون فاقد امضا بود به مقصد عودت داده شد. 44/3/27. 🔹آنگاه كه شهيد آن را امضا كرد و راه هرگونه بهانه‏جويى را بر آنان بست، رئيس ساواک آنچنان وحشت‌زده و نگران شد كه فرمان خون‌بار و وحشتناكى صادر كرد كه نمى‏توان گفت از آن بى‏خبر بوده است و شايد هم فرمان از طرف خود او بوده است. فرمانى كه فقط ديوانگان يا طاغوت‏هاى مغرور و خون‏آشام جهانى مى‏توانند آن را صادر كنند. 🔸اين فرمان تا آنجا غيرانسانى و وحشتناک بود كه ، رئيس ساواک تهران به خود اجازه نداد كه آن را روى كاغذ بياورد و فقط نوشت: «ضمناً اوامر ديگرى صادر فرمودند كه شفاهاً به سركار و ساير مسئولين اعلام گرديد»! 🔹در اين فرمان تاريخى! آمده است: مى‏تواند بيايد مشروط به آن‌که در دهات خود در نزديكى خمين زندگى نمايد و بايد دو نفر ژاندارم و دو نفر مأمور آگاهى از شهربانى مراقب بوده كه با يک نفر غير از اهل منزل خود و بستگان درجه يک تماس نگيرد و اگر هر كس از اطراف منزل رد شد، به وسيله تيراندازى بايد معدوم شود. در غير اين صورت نمى‏تواند بيايد!! 🔸فرمان اعدام هر كس كه به خانه مرحوم سيد مصطفى خمينى نزديک شود، به نظر مى‏رسد كه از طرف خود شاه بوده است و آنچه دنبال آن آمده: «در غير اين صورت نمى‏تواند بيايد» هشدارى به فرمانبران، مقامات نظامى، انتظامى و ساواک بوده است كه اگر اين فرمان را نمى‏توانيد به اجرا دربياوريد، نمى‏تواند بيايد. از اين رو مى‏بينيم با آنكه شرايط سخت و شديد و التزام‏نامه مورد دلخواه ساواک و ديگر پيشگيرى‏هاى به اصطلاح امنيتى همه انجام پذيرفت، جريان بازگشت شهيد سيد مصطفى خمينى يک‌باره متوقف گرديد و ديگر در اين زمينه سخنى به ميان نيامد. چون مقامات ساواک و ديگر مقامات دولتى به خوبى مى‏دانستند كه او را هر چند در دوردست‏ترين نقاط كشور اسكان دهند، سيل جمعيت به آنجا سرازير خواهد شد و اجراى فرمان اعدام درباره آنان عملى و قابل اجرا نخواهد بود، از اين رو ناگزير بودند كه از پذيرش او به ايران خوددارى ورزند.(نهضت امام خمینی، ج2، 136-130) 🇮🇷 @IRANeMOASER
1402.2.9.pdf
1.96M
💢فراگیری علوم جدید در مدرسه دین و دانش 📌انتشار گزیده‌ای از «عمار انقلاب» در بخش پاورقی روزنامه کیهان/بخش بیست و چهارم 🔹دبیرستان «دین و دانش» به پیشنهاد و توسط ‎الله_حاج_آقا_مرتضی_حائری، فرزند ارشد آیت ‌الله العظمی حاج (بنیانگذار حوزه علمیه قم) تأسیس گردید. اداره و سرپرستی این مدرسه به محوّل شده بود. دیری نپایید که دبیرستان دین و دانش در شهر مذهبی قم درخشید. 🔸بعد از مدتی چند کلاس شبانه در همان دبیرستان برای طلاب حوزه دایر کرد تا دبیران دبیرستان، قسمتی از دروس جدید را به طلاب حوزه که با علوم جدید آشنایی کمتری داشتند، بیاموزند. شهید بهشتی خود «تاریخ علم» را تدریس می‌کرد... 🔹آیت‌‌الله مصباح یزدی همفکری خود با شهید بهشتی پیرامون تشکیل کلاس‌های ویژه طلاب را اینچنین روایت می‌کند: «با مرحوم آقای دکتر بهشتی که آن وقت در قم مدیر دبیرستانی به نام دبیرستان دین و دانش بودند، صحبت کردیم و قرار شد به همراه چند نفر دیگر از دوستان که همین احساس را داشتند، در دبیرستان کلاسی تشکیل شود که بعد از تعطیل شدن برنامه روزانه، عده‌ای از طلاب و فضلای حوزه در آن کلاس شرکت کنند و برنامه‌ای مشتمل بر زبان خارجه و مقداری معلومات دبیرستانی و دانشگاهی و رشته‌های مختلف فیزیک و شیمی و فلسفه علم و متدلوژی و جامعه‌شناسی و مسائلی از این قبیل مطرح شود.»... 🗞ضمیمه: روزنامه کیهان،9اردیبهشت1402، صفحه 6. متن کامل بخش‌های پیشین 🇮🇷 @IRANeMOASER
ماجرای اختلاف نظر آیت‌الله مصباح با شهید بهشتی پیرامون دکتر شریعتی چه بود؟/1 بریده‌‌ای از کتاب «عمار انقلاب» 🔹ماجرای اختلاف الله_مصباح و بر سر موضوع شریعتی و آثار او با پیچیدگی‌هایی مواجه است که گاه نتیجه‌گیری‌های ناصوابی را به دنبال داشته است. به عنوان نمونه برخی این قضیه را منجر به قطع رابطه آقای مصباح با مجموعه و پیوستن به و ایجاد تشکیلات فکری در آنجا می‌دانند. 🔸اگرچه با مطالعه خاطرات خود آقای مصباح که توسط نهادهای مختلف تدوین شده است در نگاه اول این قضیه به همین شکل می‌نمایاند و برخی همچون آقای شاید با همین مستندات، قضیه را اینگونه تفسیر کرده‌اند، اما واقعیت امر آن است که آیت الله مصباح از سال 1351 به مؤسسه در راه حق رفته و بخش آموزشی آن را پی‌ریزی نموده است. 🔹این درحالی است که قدیمی‌ترین موضع‌گیری‌های جدی ایشان علیه را میتوان در سال‌های 1353 و 1354 مشاهده کرد و حداقل بین این دو موضوع دو سال فاصله وجود دارد. بنابراین نمی‌توان گفت که بر اثر اختلاف آقای مصباح و شهید بهشتی، با یکدیگر قطع رابطه کرده و آقای مصباح به مؤسسه در راه حق رفته است. آقای مصباح خود می‌گوید: 🔸 «من شخصاً از مقطعی حساسیتم نسبت به ایشان زیاد شد که جزوه‌های سخنرانی‌اش به نـام «دروس اسـلام‌شناسی» مـنتشر می‌شدند و در هر جزوه‌ای یکی دو تا از سخنرانی‌های ایشان در این موضوع درج می‌شد.» با توجه به این‌که، جزوه‌های اسلام‌شناسی آقای شریعتی در سال 1351، یک به یک منتشر می‌شد حال چگونه ممکن است دقیقاً همان سالی که این جزوه‌ها تازه به انتشار می‌رسید، -و مسلماً با امکانات آن روز، با کمی تاخیر به دست آقای مصباح میرسید،- جلساتِ نقد آقای مصباح در حدی گسترش و شدت یابد که اختلاف او با شهید بهشتی به اوج رسیده و موجب ترک مدرسه حقانی و رفتن به مؤسسه در راه حق شود؟ مسلماً این روند، سیری چند ساله داشته است و همین دلیل بر آن است که پیوستن ایشان به مؤسسه در راه حق به جهت قطع رابطه با مدرسه حقانی نبوده است. 🔹به نظر می‌رسد اگر در بیانات و دغدغه‌های آیت الله مصباح، که توسط خودشان بیان شده، دقتی دوباره شود به این نتیجه رهنمون می‌شویم که ایشان به بحث تخصصی کردن علوم اسلامی، فراتر از یک مدرسه یا یک مؤسسه می‌نگریسته و به دنبال ایجاد یک مرکز بین المللی بود تا بتواند در سطح جهانی، زمینه فعالیت طلاب علوم دینی را فراهم سازد و روحانیونی کارآمد و آگاه به علوم روز تحویل دهد.(عمار انقلاب، صص430-429) 🇮🇷 @IRANeMOASER
ماجرای اختلاف نظر آیت‌الله مصباح با شهید بهشتی پیرامون دکتر شریعتی چه بود؟/2 بریده‌‌ای از کتاب «عمار انقلاب» 🔹مرحوم آیت‌الله مصباح می‌گوید: «من به فکر افتادم که اگر بشود یک واحد دیگری در کنار مدرسه [حقانی] تأسیس و از تجربیاتی که در آنجا به دست آمده برای گسترش این برنامه‌ها استفاده بشود؛ ولی من خودم هیچ امکاناتی و موقعیت اجتماعی نداشتم، نه محیطی داشتم و نه کس دیگری که حرف من را بخواند. فقط همین، ایده‌ای در ذهن بود. تا این‌که مسئولین مؤسسه در راه حق و بیش از همه مدرسه آقای دعوت کردند که در مؤسسه در راه حق بیایید تا یک نوع کارهای پژوهشی را شروع کنیم» یا در جایی دیگر می‌گوید: «این موجب شد که تدریجاً همکاری من با دوستان در مدرسه حقانی کمی ضعیف بشود من به دو دلیل به فکر ایجاد یک واحد آموزشی دیگر افتادم: یکی این‌که اصلاً از اول هم هدف بر این بود که ابتدا یک واحد فرهنگی به وجود بیاوریم و با تجربه‌هایی که می‌اندوزیم تدریجاً آن را توسعه بدهیم تا به یک مدرسه منحصر نباشد. بعد توسعه بدهیم تا تدریجاً در حوزه این روش و این برنامه بیشتر گسترش پیدا کند. این از اول هم منظور بود...». 🔸با همین تصور، ایشان دعوت آیت الله خرازی در مؤسسه در راه حق را پذیرفت و آن را در راستای آرزوی دیرینه خود دید و شروع به برنامه‌ریزی آموزشی در آن نهاد علمی نمود. این در حالی بود که آیت الله مصباح هنوز با شهید بهشتی اختلاف جدی پیدا نکرده بود؛ همگان تصریح دارند که اوج اختلاف شهید بهشتی و آقای مصباح در سال 1356 و بعد از فوت دکتر شریعتی اتفاق افتاد. 🔹شواهد و اسناد هم نشان میدهد که عملاً آقای مصباح در سال 1356 به شکل رسمی مدرسه حقانی را ترک کرده است. 🔸کما اینکه در ویژه نامه «حکیم جریان ساز ...» که در اسفند 1399 توسط مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمه‌الله منتشر شده است نیز به این جمع‌بندی رسیده‌اند که آیت الله مصباح از سال 1345 تا 1356 در مدرسه حقانی فعالیت داشته‌اند. 🔹موضوع دیگر درباره اختلاف بین شهید بهشتی و آیت الله مصباح آن است که برخی این اختلاف را شاهدی بر تایید افکار دکتر شریعتی توسط شهید بهشتی می‌آورند. درحالی که باید توجه داشت که و همچنین الله_خامنه‌ای و برخی دیگر، نه تنها افکار دکتر شریعتی را تایید نمی‌کردند بلکه آن را آمیخته به اشتباه می‌دانستند. نیز در سال 1356 به همراه بیانیه‌ای را در نقد افکار شریعتی صادر کردند، البته مدتی بعد، به علت جوّ حاکم بر فضای جامعه، مهندس بازرگان بیانیه‎ای مجدد صادر کرد، و در بیانیه تازه صادر شده‌اش نیز، افکار شریعتی را تایید مطلق نکرد. 🔸شهید قدوسی نیز که با خواست شهید بهشتی، عذر آقای مصباح را از مدرسه حقانی خواسته بود، افکار شریعتی را انحرافی می‌دانست. بنابراین افرادی همچون شهید بهشتی یا آیت الله خامنه‌ای در این زمینه با آقای مصباح هم رأی بودند که برداشت‌های شریعتی از دین اشتباه است، آنچه که شهید بهشتی با آن مخالف بود نحوه بیان آقای مصباح در مجامع بود. شهید بهشتی معتقد بود اینگونه نباید دکتر شریعتی را مورد انتقاد قرار داد چرا که موجب دو دستگی و شکاف در جامعه می‌شود. البته، آیت الله مصباح -همانطوری که در مصاحبه‌هایشان گفته است - بنا نداشته اند با انتقاد از افکار دکتر شریعتی موجب تنش در جامعه شود. به همین جهت در جلسات خود نامی از دکتر شریعتی نمی‌برد. ایشان چه در جلسات سخنرانی در حوزه و چه در نقدهایی که بر آثار شریعتی نوشت، از او اسم نمی برد، چراکه معتقد بود اسم بردن از شخص موجب تنش می‌شود. 🔹بنابراین میتوان گفت که آقای مصباح، در نیت، قصد عامدانه بر ایجاد شکاف در جامعه آن روز را نداشت و از این جهت با آیت الله شهید بهشتی اختلافی نداشت. اگر چه برخی معتقدند که در عمل، کارهای ایشان به این امر منجر می شد. 🔸در هر صورت، دو نکته مهم در این بُرهه از زندگی آیت الله مصباح باید مورد توجه قرار گیرد: اول این که پایه‌گذاری بخش آموزش مؤسسه در راه حق نه به خاطر مخالفت‌های شهید بهشتی با آیت الله مصباح و محدود شدنِ فعالیتِ ایشان در آن مدرسه بود، بلکه به اندیشه فعالیت تخصصی فرامدرسه‌ای آیت الله مصباح بر می‌گردد. 🔹دوم این‌که اختلاف شهید بهشتی با آیت الله مصباح، در پذیرش یا عدم پذیرش افکار شریعتی نبود بلکه بر سر نحوه بیان و موقعیت سنجی مکانی و زمانی آن بود. 🔸این دو نکته، از آن جهت مورد توجه است که در بسیاری از منابع، از اختلافات آیت الله مصباح و شهید بهشتی تبیین درستی ارائه نشده و یا به شکل غیر صحیح از آن نتیجه گیری شده است.(عمار انقلاب، صص435-430) 🇮🇷 @IRANeMOASER
تبیینی از اختلاف رویکردهای روحانیان مبارز در نهضت امام خمینی رحمه‌الله /1 بریده‌‌ای از کتاب «عمار انقلاب» 🔹با مجموع شواهد موجود، به نظر می‌رسد الله_مصباح از منظر مرزبانی عقیدتی و فکری به پدیده شریعتی می‌نگریست و گرایش جوانان انقلابی و مذهبی به سوی گروه‌های سیاسی التقاطی را از پیامدهای غیر قابل قبول اندیشه او می‌دانست. اما در مقابل، برخی عالمان مبارز مانند ، ضمن پذیرش اشکالاتی در آثار شریعتی، مراعات مصالح بالاتر در عرصه مبارزات سیاسی را در اولویت می‌دانستند. 🔸آنچه در بازخوانی این ماجرا نباید مغفول افتد آن است که، شریعتی و روش مواجهه با او در میان اکنون نیز، نباید موجب ایجاد گسست و اختلاف گردد. طبق اصول بدیهی در ، این بزرگان همگی مجتهد بوده‌اند و شرعاً و منطقاً باید در مدار استنباط خود حرکت می‌کردند و نباید انتظار داشت که یک طیف تابع طیف دیگر باشد. صد البته این نسبت در مواجهه با ، کاملاً متفاوت است و بر فرض اختلاف در استنباط، بنا به همان مبانی فقهی و کلامی، هر نوع اعلان نظر و اتخاذ رویکرد که تضعیف تلقی شود، نیز جایز نیست. در تاریخ سراغ نداریم که طرفین به این مسئله راهبردی بی‌توجه باشند. با این توضیحات اولاً اختلاف نظر درباره و آثار و افکار او وجود داشته و دارد و قابل کتمان نیست. ثانیاً این قبیل اختلافات فکری، در فضای اجتهادی شیعه کاملاً پذیرفته و امری عادی است. ثالثاً طرفین در ابراز نظر مخالف خود، آداب اختلاف نظر را مراعات کرده و هرگز روابط شخصی و تشکیلاتی آنان تحت‌الشعاع آن قرار نگرفته است. تجلیل‌های آیت‌الله مصباح از شهید بهشتی و همکاری طولانی ایشان با آیت الله مصباح، شاهد صدق ماجراست. 🔹خدمت صادقانه و خاضعانه آیت الله مصباح به نظام اسلامی در دوران رهبری الله_خامنه‌ای نیز نشان داد که بدخواهانی که با برجسته‌سازی برخی اختلافات جزئی و حاشیه‌ای در تدارک اختلاف‌اندازی بودند، کاملاً ناکام مانده‌اند! تعابیر بلند طرفین در حافظه تاریخ ثبت شده است. عجیب آن‌که حاشیه‌پردازان اصلی این اختلاف نظرهای علمی، نوعاً کسانی هستند که خود را طرفدار آزاداندیشی و آزادی بیان قلمداد می‌کنند و از درک بدیهی‌ترین لوازم آن عاجز مانده‌اند و تلاش می‌کنند یک اختلاف فکری طبیعی را بهانه‌ای برای القاء شکاف عمیق در میان یاران و بزرگان انقلاب قلمداد کنند. واقعیت آن است که اختلاف مشرب‌های مبارزاتی در میان شاگردان امام و روحانیان مبارز، یک واقعیت انکارناپذیر و در عین حال امری عادی است. چراکه هر کدام از این بزرگان در مقام اجتهاد قرار داشتند و بر اساس حجت شرعی، به تکلیف خود عمل می‌کردند. طبعاً با چنین پیش‌فرضی گرچه نقد و نظرهایی نسبت به عملکرد یکدیگر داشته‌اند اما این امر هیچگاه به تقابل با یکدیگر منجر نشد و آنان همواره با حفظ احترام متقابل و همکاری سیاسی، در خدمت نهضت امام خمینی بودند. تحلیل بسیار مهم رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون سیره مبارزاتی شهیدین مطهری و بهشتی و تفاوت آن با سیره سیاسی خود ایشان، شاهد صدق مدعاست. (عمار انقلاب، صص552-550) 🇮🇷 @IRANeMOASER
2733_32732.pdf
1.66M
نشریه انتقام پژواک صدای جریان انقلابی انتشار گزیده‌ای از «عمار انقلاب» در بخش پاورقی روزنامه کیهان/بخش چهل و هفتم 🔹«انتقام» عنوان یکی از مهم‌ترین نشریات سیاسی مخفی روحانیان مبارز حوزه علمیه قم در دوره نهضت امام خمینی(ره) است که به فاصله 45 روز پس از دستگیری و تبعید امام(ره) به ترکیه (13 آبان 1343) منتشر گردید. 🔸نخستین شماره نشریه انقلابی در روز نیمه شعبان 1384 ق برابر با 29 آذر 1343 و آخرین شماره آن در 11 جمادی‌الثانی 1385 ق برابر با 15 مهر 1344ش، مجموعاً در هشت شماره انتشار یافت. 🔹در سرلوحه هر شماره، عبارت قرآنی «واللّهُ عَزيزٌ ذُو انِتقام» درج شده و بهای هر شماره هم 5 ریال بود. 🔸«انتقام» از معدود نشریات مخفی در دوران مبارزه بود که تقریباً تمام مراحل آن (اعم از نوشتن مطالب، تایپ، انتشار و توزیع آن) توسط مؤسس نشریه انجام می‌گرفت و آن شخص کسی نبود جز ‌الله_مصباح... 🗞ضمیمه: روزنامه کیهان،5تیر1402، صفحه 6. متن کامل 🇮🇷 @IRANeMOASER
2738_32792.pdf
1.21M
اصلاح برخی روایت‌های مخدوش درباره «انتقام» انتشار گزیده‌ای از «عمار انقلاب» در بخش پاورقی روزنامه کیهان/بخش چهل و نهم 🔹مرحوم حجت الاسلام و المسلمین با نقد برخی ادعاها (درخصوص چاپ )، به سؤال خود از ‌الله_مصباح در این باب اشاره کرده و پاسخ صریح ایشان را این‌چنین نقل می‌کند: «... چند سال قبل، این‌جانب در «قم» تلفنی به استاد مصباح گفتم که من مجموعه شماره‌های «انتقام» را مانند نشریه «بعثت» در آرشیو شخصی خود نگهداری کرده‌ام و اکنون که «بعثت» در شُرف انتشار به طور مستقل است: 🔸اولاً: بفرمایید که «مجاز به نشر مستقل انتقام هم هستم یا نه؟». 🔹ثانياً: ما که در آن زمان می‌دانستیم مسئول نشریه جناب‌عالی هستید، اما با همکاران شما آشنا نیستم؛ می‌شود آنها را معرفی کنید تا در مقدمه ذکر خیری از آنها بشود؟ 🔸ثالثاً: یکی از دوستان در کتابی نوشته است که این نشریه مربوط به هیئت مؤتلفه بود؟ این قضیه آیا صحت دارد یا نه؟ 🔹آقای مصباح در پاسخ تلفنی چنین گفتند: جناب‌عالی مجاز هستید که مجموعه شماره‌های انتقام را یک‌جا منتشر ‌سازید، بالأخره نشریه به تاریخ نهضت مربوط است و انحصاری من نیست. اما در مورد همکاران باید عرض کنم که من در آماده‌‌سازی این نشریه از نوشتن مقالات تا تهیه مقدمات و تکثیر و حتی سیم‌زنی و بسته‌بندی، تنها بودم و همکار رسمی در این رابطه نداشتم ... 🗞ضمیمه: روزنامه کیهان،12تیر1402، صفحه 6. متن کامل 🇮🇷 @IRANeMOASER
DOC-20231007-WA0000..pdf
1.98M
صحت‌سنجی برخی مواضع منتسب به امام(ره) انتشار گزیده‌ای از «عمار انقلاب» در بخش پاورقی روزنامه کیهان/بخش هشتاد و ششم 🔹حاج الدین_واعظ درباره موضع‌گیری امام رحمه‌الله در‌باره می‌گوید: « خاطره دیگرم این‌که در سال 1398‏‏ه‏‏.ق. بنده به عتبات مشرّف شدم که‏‎ ‎‏سال آخر تبعید آن حضرت بود. نجف اشرف مشرّف شدم. نیمه شعبان در‏‎ ‎‏حرم اباعبدالله علیه‌السلام ساعت نُه صبح امام را دیدم که بعد از زیارت‏‎ ‎‏برای نماز زیارت به قسمت بالاسر آمدند؛ جا نبود من جای خود را تقدیم‏‎ ‎‏کردم؛ یک رکعت ایستاده و یک رکعت نشسته خواندند سپس از من‏‎ ‎‏احوالپرسی نمودند. وقت گرفتم و پس از ساعتی به منزل امام در کربلا که یک‏‎ ‎‏مرید کویتی ایشان در اختیارشان گذاشته بود، رفتم. 🔸نامه تسلیت آیت الله‏‎ ‎‏مصباح یزدی را در فقدان و رحلت مرحوم ‌الله_حاج_آقا_مصطفی رحمة الله علیه تقدیم کردم و از اوضاع و احوال جویا شدند و خبرها را‏‎ ‎‏تقدیم نمودم. وقت گرفتم، نجف هم شرفیاب شوم. دو روز بعد دو ساعت به‏‎ ‎‏غروب تشرف خدمت پیدا کردم... من مشکل آن روز را به عرض رساندم و آن ‏‏[‏‏درباره] طرفداری و مخالفت‌هایی از دکتر علی شریعتی در ایران بود و خواستم‏‎ ‎‏دستوری بدهند که غائله ختم شود. 🔹فرمودند: از من چیزی نقل نکن فعلاً روز‏‎ ‎‏مبارزه است...» 🗞متن کامل در : ضمیمه | روزنامه کیهان،15مهر1402، صفحه 6. متن کامل 🇮🇷 @IRANeMOASER
2817_33729.pdf
1.45M
منشأ فکری گروه های التقاطی انتشار گزیده‌ای از «عمار انقلاب» در بخش پاورقی روزنامه کیهان/بخش هشتاد و هشتم از جمله مسائل مهمی که در بازکاوی تأثیرات منفی آثار و افکار شریعتی باید مورد بررسی قرار گیرد، تأثیر آن در پیدایش و گسترش احزاب التقاطی و سازمان‌های مسلحانه است. موضوعی که نشان می‌دهد، حساسیت و دغدغه‌مندی امثال ‌الله_مصباح در مواجهه علمی با پدیده شریعتی، تا چه‌اندازه درست و حساب‌ شده بوده است. آیت‌‌‎الله مصباح در تبیین این موضوع چنین می‌گوید: «تقریباً می‌شود گفت که به جز کسانی که مستقیماً با حضرت امام و نزدیکان ایشان مثل مرحوم آقای مطهری ارتباط مستقیم داشتند، همه گروه‌های سیاسی آن زمان افکار و عقاید و ایدئولوژی خود را از آنها دریافت و تصحیح می‌کردند. غیر از گروه‌هایی که مثل هیئت مؤتلفه بودند، سایرین کما بیش به صورت‌های مختلف تحت تأثیر افکار دکتر شریعتی واقع شده بودند و این تأثیرات در زندگی آنها اثر داشت... 🗞متن کامل در : ضمیمه | روزنامه کیهان،19مهر1402، صفحه 6. متن کامل 🇮🇷 @IRANeMOASER
2823_33801.pdf
1.57M
مخالفت با نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق انتشار گزیده‌ای از «عمار انقلاب» در بخش پاورقی روزنامه کیهان/بخش نود و یکم 🔹یکی از نکات مهم در سیره سیاسی ‌الله_مصباح، دیدگاهی است که ایشان نسبت به جریان داشته است. آقای مسعودی خمینی در این ‌باره می‌گوید: «در ماجرای دولت موقت و نخست‌وزیری مهندس بازرگان هم آقای مصباح دل خوشی از نهضت آزادی و اعضای آن از جمله مرحوم بازرگان نداشت و بر این باور بود که طرز تفکر دکتر شریعتی در آنها هم رسوخ کرده است. یکی از خصوصیات دکتر شریعتی که واقعاً برای اسلام و انقلاب مضر بود، مخالفت او با روحانیت بود. اگر در کتاب‌های ایشان دقت کنید، این معنا را به وضوح می‌یابید. ایشان عمیقاً به اسلام منهای روحانیت می‌اندیشید.» 🔸به تصریح امام خمینی، منافقین در واقع فرزندان عزیز بودند، چنانکه در سال 58 خود بازرگان نیز به وجود این نسبت بین نهضت آزادی و سازمان مجاهدین اشاره کرده بود. با این نگاه، مخالفت و موضع‌مندی آیت‌الله مصباح نسبت به سازمان مجاهدین را باید در موضع ایشان نسبت به نهضت آزادی جست‌وجو کرد. 🗞متن کامل در : ضمیمه | روزنامه کیهان،26مهر1402، صفحه 6. متن کامل 🇮🇷 @IRANeMOASER