🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #استاد_محمود
خاطرم هست، یک روز دختر بی حجابی آمد توی مغازه، خانواده اش از آن شاه دوست های درجه یک بودند. محمود گفت: ما با شما معامله نمی کنیم، پرسید: چرا؟ گفت: چون پول شما خیر و برکت نداره.
دختر با عصبانیت، با حالت تهدید گفت: حسابت رو می رسم ها! محمود هم خیلی محکم و با جسارت گفت: هر #غلطی می خواهی بکنی، بکن.
😱تمام آن روز نگران بودیم که نکند مامورهای کلانتری بیایند محمود را ببرند؛ آخر شب دیدیم در می زنند. همان دختر بود، منتهی با پدرش. خودشان را طلبکار می دانستند!
🌹محمود گفت : ما اختیار مالمان را داریم، نمی خواهیم بفروشیم. حرفش تمام نشده بود که دختر با یک #سیلی زد توی گوش محمود. خواست جواب گستاخی او را بدهد که پدرم نگذاشت؛ آخر اگر پای مامورین به آنجا باز می شد، برایمان خیلی گران تمام می شد؛ توی خانه نوار، اعلامیه و رساله امام داشتیم. بعد از این موضوع محمود هیچ وقت به آن ها جنس نفروخت.
@iranjan60
🔸 قسمت بیست و دوم
#شهید_محمود_کاوه
فرمانده #دفاع_مقدس
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
✅ #سیره_سیاسی_آقا
🚨 سلول بیست
🔘#شهید_رجایی در خاطراتش درباره #زندان سال ۱۳۵۳ می گوید:
💠 سلولی که بودم ، سلول هجده بود که در سلول مجاور آن یعنی #سلول_بیست ، آیت الله خامنه ای زندانی بود .
من در سلول ، زدن #مورس را یاد گرفته بودم . اکثراً با سلولهای مجاورم از طریق زدن مورس اخبار را میدادیم و می گرفتیم. از جمله اخبار را به سلول پهلویی میدادم و آن هم به #آیتالله_خامنهای و ...
خاطرم هست که #ریش ایشان را تراشیده بودند و برای تحقیر ، #سیلی به صورت ایشان زده بودند و ایشان هم مقاوم و محکم بلوز زندان را به صورت #عمامه به سرشان می بستند و رفت و آمد می کردند. من یک روزی در دستشویی بودم که با حالت شادی و شعف با ایشان روبرو شدم .
علی رغم همه این فشارها و شکنجه ها، #ساواک نتوانست پی به اسرار این #شاگرد_مقاوم_امام ببرد و محکومیتی برای او درست کند.
📚 مرجعیت آیتالله خامنهای از دیدگاه فقها ، ص ۵۶
@iranjan60