🍃💐🌷💐🍃¤•¤•¤•••
#شهیدم_من
یک بار خودش تعریف می کرد که...
🔰"در یک محله ای یک پیرزنی را دیدم یک گوشه نشسته و به زور دارد یک گونی را میکشد. #کنجکاو شدم و دنبالش رفتم تا اینکه دیدم به خانه خرابه ای رسید که واقعا جای زندگی نبود. بیش تر تحقیق کردم و فهمیدم یک پیرمرد علیلی هم آنجا زندگی می کند.
😔خیلی #ناراحت شدم و با یکی از رفقا پیگیر تعمیر خانه شدم و فهمیدم قابل تعمیر نیست و باید کوبیده بشه و به هر نحوی بود کمکش کردیم تا در خانه بهتری زندگی کند."
👌این روحیه ها بود که #مهدی را از بقیه متفاوت می کرد، در جامعه ای که خیلی ها به دنبال این هستند که ساک #منافع خودشان را بچسبند، او اینطور فکر می کرد.
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی
🔻قسمت دوازدهم🔺
@iranjan60
•••¤•¤•¤🍃💐🌷💐🍃
🍃💐🌷💐🍃¤•¤•¤•••
#شهیدم_من
👌واقعا اهل این دنیا نبود.
🏍این اواخر که قرار بود اعزام بشه موتوراش را دزدیدند. آمد پیش من و گفت :
😁مامان! درویش بودیم و درویش تر شدیم.
دنبال خرید لباس نو نبود و اگر لباس نویی هم بهش می رسید به دیگران می داد. یکی از دوستانش می گفت بعد از شهادتش رفتم محل شهادت مهدی. دیدم ساعت مچی مهدی دست یکی از بومی های آن جا است.
خیلی بهش اصرار کردم که حاضرم با هر تصمیمی که می گه ساعت را ازش بخرم ولی قبول نکرد و می گفت :
⛔️هر قیمتی که بگی باز هم آن ساعت را نمی دهم.
پرسیدم : چطور شد که ساعت را بهش داده است؟
گفت : صبح روز شهادتش آمد محل اقامت ما و نماز را آنجا خواند. من محو تماشای نمازش شده بودم بعد از نماز به سمت من برگشت و ساعتش را به من داد. خیلی خوشحال شدم و تشکر می کردم😍
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی
🔻قسمت سیزدهم🔺
@iranjan60
•••¤•¤•¤🍃💐🌷💐🍃
🍃💐🌷💐🍃¤•¤•¤•••
#شهیدم_من
🏡خانه که بود مدام به من کمک می کرد. مهدی مثل 🦋 پروانه دور من و پدرش می چرخید. خیلی احترام به ما می گذاشت.
پدربزرگی داشت که بیش از صد سال عمر کرد. وقتی می رفتیم شهرستان، من نمی توانستم خیلی به این پیرمرد برسم، اما مهدی به جای من بهش کمک می کرد. غذا برایش لقمه می کرد و در دهانش می گذاشت.
🌷مهدی مصداق واقعی حدیث نبوی "خیرکم خیر لاهله" بهترین شما کسی است که برای خانواده اش بهترین باشد، بود.
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی
🔻قسمت چهاردهم🔺
@iranjan60
•••¤•¤•¤🍃💐🌷💐🍃
🍃💐🌷💐🍃¤•¤•¤•••
#شهیدم_من
🔰مدام با من صحبت می کرد و می گفت :
مادر! اگر در این زمان، #امام_حسین علیه السلام بود و من برای یاری حضرت می خواستم بروم کربلا، شما اجازه می دادید؟
گفتم : خب معلومه صد تا مثل تو فدای سر امام حسین علیه السلام.
گفت : مادر! الان هم همان زمانه. دیدی چه طور به قبر حجر ابن عدی حمله کردند؟! اگر دستشون به قبر #حضرت_زینب سلام الله علیها هم برسه همین کار را می کنند.
گفتم : پسرم می دانم ولی تو بمان و همینجا خدمت کن.
گفت : نه مادر نمی توانم. این صحنه ها را که می بینم جگرم اتش می گیرد.
😔مادر! اگر من #شهید شدم نگویید که اگر اینجا بود چیزیش نمی شد و چرا رفت و از این حرف ها... این ها حرف شیطانه... فقط به یاد مصایب حضرت زینب سلام الله علیها باشید.
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی
🔻قسمت پانزدهم🔺
@iranjan60
•••¤•¤•¤🍃💐🌷💐🍃
🍃💐🌷💐🍃¤•¤•¤•••
#شهیدم_من
😔وسایلش را جمع کردم. دیگه نایی نداشتم. زنگ زدم خواهرم بیاد کمک. حوله را از ساک در آورد و گفت چفیه کفایت می کند. تخمه را هم که همیشه می برد کنار گذاشت و گفت نمی خواهم. ولی من یواشکی گذاشتم تو ساکش چون می دونستم خیلی تخمه دوست داشت.
هر وقت می خواست برود #ماموریت در باره برنامه اش و کارهایی که می خواست انجام بدهد حرف می زد، ولی این دفعه هیچی نگفت.
🚨یک دفعه یک حرفی زد که بعدها فهمیدم چرا آن را گفت. برگشت و گفت : #شرمنده که این دفعه چیزی نمی توانم بیاورم.
از زیر #قرآن ردش کردم، بعدبرگشت و انگشترش را به من داد و رفت. به خواهرش گفتم برو پشت سرش و خوب نگاهش کن. نگاهمان را نمی توانستیم ازش برداریم.😭💔
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی
🔻قسمت شانزدهم🔺
@iranjan60
•••¤•¤•¤🍃💐🌷💐🍃
🍃💐🌷💐🍃¤•¤•¤•••
#شهیدم_من
✨ماه #رمضان بود که شهید شد، 11 مرداد 92. پیکرش را که آوردند تشییع با شکوهی شد. وقتی گذاشتندش در قبر
😔گفتم : مهدی جان! یادته گفتم وقت خواب تشک بنداز زیرت، گفتی وقتی آدم قراره روی #خاک بخوابه به زیر انداز نیاز نداره.
💕خوشحال بودم که به همه آرزوهاش رسیده بود. می خواست بره #کربلا که رفت و می خواست #شهید بشه که شد...
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی
🔻قسمت هفدهم🔺
@iranjan60
#اللهم_الرزقنا_حرم
آرزومه کربلا برم برم...
آرزومه کربلا برم...💔
•••¤•¤•¤🍃💐🌷💐🍃
🍃💐🌷💐🍃¤•¤•¤•••
#شهیدم_من
👤عباس آقا خادم مسجد امام رضا (علیه السلام) می گوید :
یک روز در حیاط مسجد نشسته بودم که مهدی آمد کنارم نشست و یک نگاهی به عکس هایی که بالای دیوار مسجد زده بودند نگاه کرد و گفت :
😉یعنی میشه یک روز هم عکس ما رو هم بزنند آن بالا!
🖼و حالا عکس مهدی هم آن بالاست عکس کربلایی مهدی عزیزی. مهدی ای که یک بزرگداشت هم همرزمانش برایش در #سوریه گرفتند...
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی
🔻قسمت هجدهم🔺
@iranjan60
•••¤•¤•¤🍃💐🌷💐🍃
🍃💐🌷💐🍃¤•¤•¤•••
#شهیدم_من
🕊بعد از شهادتِ مهدی به همراه سایر خانواده های شهدای مدافع حرم رفتیم به دیدار آقا.
خیلی لحظات خوبی بود، حضرت آقا پشت عکس مهدی نوشته بودند :
✨✍حقیقتا این شهدا در راه امام حسین (علیه السلام) و در رکاب شهدای عاشورا به #شهادت رسیدند...
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی
🔻قسمت نوزدهم🔺
@iranjan60
•••¤•¤•¤🍃💐🌷💐🍃
🍃💐🌷💐🍃¤•¤•¤•••
#شهیدم_من
💖در دلم حرف های زیادی برای گفتن دارم اما توان به قلم آوردن آن ها را ندارم. تنها مطلبی که در این لحظات دلم را به خود مشغول کرده است حسرت از عدم التفات و عنایت و توجه به صاحب و مولای همه ما حضرت حجة ابن الحسن به خودم است.
😭دوست داشتم در این دنیا بودم و آقای خود را می دیدم. دوست داشتم یکبار آقای خودم (امام زمان (عج)) را می دیدم و بعد از این دیار فانی رخت بر می بستم، اما نشد...
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا تو سلامت دارش
از ما که گذشت اما به تمام دوستان و آشنایان و تمام کسانی که این وصیت نامه را می خوانند بگویید که هر کاری می توانند انجام دهند تا مبادا آقا لحظه ای از آنها دلگیر و ناراحت شود.
👤من که نتوانستم اما از تمام دوستان و آشنایان تقاضا می کنم نگذارند رهبر انقلاب تنها و مظلوم بماند.
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی
🔻قسمت بیستم (آخر)🔺
@iranjan60
•••¤•¤•¤🍃💐🌷💐🍃
🌱
۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا
و پروردگارت چنین فرمان داده است که: «جز او را عبادت نکنید و به پدر و مادر [تان] نیکی کنید. هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آنها در کنارِ تو به سن پیری رسیدند، حتی کمترین اهانتی به ایشان نکن و بر سرشان فریاد نزن و به نیکی [و مهربانی] با آنان سخن بگو.
🍇سوره اﻹسراء، آیه ۲۳
🎁هدیه به #شهید_مهدی_عزیزی
@iranjan60🌹🍃
🌨عکسِ متفاوتِ دیده نشده و برفی از #شهید_مهدی_عزیزی؛ شهیدی که مرحوم آیت الله حق شناس می گفتند که به این آقا خیلی احترام بگذارید و #شهید_مهدی_حسینی هم سفارش کرده بود مزارش نزدیک مزار این شهید معزز باشد.
روح هر سه بزرگوار شاد با صلوات
🌱
https://rubika.ir/rozesorkh
http://eitaa.com/iranjan60
🌺 شهیدم کن... 🌺
✅ زماني كه مهدي تازه زبان باز كرده بود از اولين كلمه هايي كه گفت اين بود: شهيدم كن... .
خيلي برايم عجيب بود. بزرگ تر كه شد، مي گفت مامان، اين دنيا با همه قشنگي هايش تمام مي شود.
بستگي به ما دارد كه چطور انتخاب كنيم. مامان شهدا زنده اند.
✳️ سر نمازهايش به مدت طولاني دستش بالا بود و گردنش كج! من هم به خدا مي گفتم: خدايا! من كه نمي دانم چه مي خواهد هر چي مي خواهد به او بده.
💐 مي دانستم دنبال شهادت بود. هيچ گاه هم زير بار ازدواج نرفت. مهدي همه زندگي ام بود.
❄️ من مريض بودم، دستانش را بالا مي گرفت و مي گفت: خدايا شفاي مامان را بده! من جبران مي كنم. آخر هم جبران كرد...
🌷#شهید_مهدی_عزیزی
https://rubika.ir/rozesorkh
http://eitaa.com/iranjan60
https://rubika.ir/Qassem13
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄