eitaa logo
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
416 دنبال‌کننده
15هزار عکس
6.7هزار ویدیو
16 فایل
من عاشق شهادت هستم و پیرو ولایت امام خامنه ای شهید حاج قاسم سلیمانی خادم الشهدا همه ثوابی که از مطالب این کانال قسمت بنده حقیر شود را تقدیم روح مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی میکنم انشاالله دست ما را هم بگیرد. @ya_hussein_s_adrekni
مشاهده در ایتا
دانلود
💎✨💎✨💍 ۱۵ ساله بودم که با آقای دانشگر ازدواج کردم. پدر عباس پاسدار و بیشتر اوقات را در جبهه بود. او حتی هنگام تولد فرزند دومم هم در جبهه بود و بعد از ۳-۴ ماهه شدن بچه آمد. 😓شرایط سختی بود، اما من با شرایط جبهه و جنگ بیگانه نبودم. دایی خودم هم پاسدار و در جنگ به شهادت رسیده بود. راستش را بخواهید خودم زندگی با یک پاسدار را خیلی دوست داشتم، اما برکات معنوی‌ای در زندگیم وجود داشت که تحمل این شرایط را برایم آسان می‌کرد. 🍃یادم هست از همان اوائل زندگی بیشتر اوقات نمازهایمان را به جماعت می‌خواندیم. حتی اگر گاهی مسجد نمی‌رفتیم درخانه نماز جماعت دو نفره برپا می‌کردیم. 🌺همسرم چند روز قبل از تولد عباس، به مجلس عزای اهل بیت رفته بود. با شنیدن روضه حضرت ابوالفضل دلش لرزیده و نیت کرده بود نام پسرش را عباس بگذارد. ما ۴ فرزند داشتیم. دخترم اولین و بعد از او سه پسر داشتم که عباس آخرین پسرم بود. ✍مادر شهید @iranjan60 🔻قسمت اول🔺 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍 🌹عباس متولد ۱۸ اردیبهشت ۷۳ و بچه بسیار باهوش و بود. از همان بچگی سئوالاتی می‌کرد که پاسخ آنها را نمی‌دانستم. ☺️عباس از کودکی شجاع و نترس بود. وقتی کوچک بود او را با خودم به مسجد و مراسم می‌بردم. ✨از ۸-۹ سالگی به‌صورت مرتب نماز خواندن را شروع کرد، بزرگ‌تر هم که شد بیشتر وقتش را در مسجد بود. 🔸در جلسات شرکت می‌کرد و یا در حال تدارک مراسمات و پشتیبانی هیئت‌های مذهبی بود. ✍مادر شهید @iranjan60 🔻قسمت دوم🔺 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍 ✨عباس جوان خوش‌رو و شوخ‌طبعی بود، همه اهل محل و مسجدی‌ها دوستش داشتند، اهل مطالعه هم بود. علاقه زیادی به داستان انبیا و قصه‌های قرآنی داشت. 🔸از ۹ سالگی، هر سال در مراسم اعتکاف شرکت می‌کرد تا ۱۳ رجب امسال که همان روز به سوریه پرواز داشت. همسرم همیشه به پسرها می‌گفت : «شما باید با اسرائیل بجنگید و شهید شوید.» ✍مادر شهید @iranjan60 🔻قسمت سوم🔺 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍 🌺عباس در سال‌های تحصیل خوب درس می‌خواند. بچه زرنگ و باهوشی بود، به ریاضی علاقه داشت و رشته‌اش هم همین بود. ✨همان سال اولی که امتحان کنکور داد، مهندسی کامپیوتر دانشگاه سراسری سمنان قبول شد. همزمان در آزمون دانشگاه امام حسین (ع) هم شرکت کرد و پذیرفته شد. ✅با اینکه بیشتر فامیل و اطرافیان توصیه می‌کردند که مهندسی کامپیوتر را ادامه دهد، اما او دانشگاه امام حسین (ع) را انتخاب کرد. 📆مهرماه ۱۳۹۰ وارد دانشگاه امام حسین (ع) شد و بعد از پایان تحصیلات به‌طور رسمی کارش را در سپاه شروع کرد. ✍مادر شهید @iranjan60 🔻قسمت چهارم🔺 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍 یکبار که به محل کارش رفته بودیم، مسئولش خیلی از اخلاق، صبر و ادب عباس می‌کرد. می‌گفت : «با اینکه کار عباس مرتب در ارتباط با ارباب رجوع بوده است، اما عباس برای هر مراجعی که وارد اتاق می‌شد، تمام قد می‌ایستاد و با روی خوش کار آنها را انجام می‌داد.» 🕊یک سال قبل از عباس خواب دیدم که با پسرم وارد باغ سرسبز و بزرگی شدم که رهبر معظم انقلاب بر سکویی در باغ نشسته بودند. ❤️با عباس خدمت آقا رفتیم و سلام کردم و احوال آقا را جویا شدم. آقا به عباس اشاره کردند که : پیش من بیا. 😍عباس کنار آقا نشست و آقا دو سه بار دست به سر پسرم کشید و به عباس جملاتی گفتند که بعد از دیگر یادم نیامد آن جملات چه بودند... ✍مادر شهید @iranjan60 🔻قسمت پنجم🔺 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍 👥خانواده خیلی به عباس وابسته بود. خواهرش خیلی دوستش داشت. پدرش دلتنگ صدایش می‌شد. ✨از او می‌خواستیم بیشتر به ما سر بزند، اما عباس تمام هفته را سر کار بود و آخر هفته‌ها هم در کلاس‌ها و مراسم سخنرانی شرکت می‌کرد. 💔البته او هم ابراز دلتنگی می‌کرد. این سالهای آخر احساس می‌کردم عباس خیلی بزرگتر از سنش است. ✍مادر شهید @iranjan60 🔻قسمت ششم🔺 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍 😊از نظر من عباس همه ارکان وجودی یک انسان کامل را داشت، فقط مانده بود که ازدواج کند. 💍درباره ازدواج با او صحبت کردم و چند تا دختر خوب از جمله دختر عمویش را معرفی کردم. قرار شد فکر کند و به ما اطلاع دهد. 📞از تهران تماس گرفت. دختر عمویش را انتخاب کرده بود. مراسم نامزدی با قرائت خطبه محرمیت بین عروس و داماد برگزار شد و حالا همه دعاگوی داماد ۲۳ ساله و عروس ۱۷ ساله بودند. ✍مادر شهید @iranjan60 🔻قسمت هفتم🔺 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍 دی ماه ۹۴ بود. یکبار از تهران آمد سمنان و گفت: می‌خواهم به سوریه بروم. 🔺راستش را بخواهید به فکر فرو رفتم. اما گفتم: برو، خدا پشت و پناهت. پدرش هم راضی بود. عباس خیلی خوشحال شد شاید باور نمی‌کرد، ما این‌قدر زود راضی شویم. می‌خندید و می‌گفت : ☺️"آفرین به شما. خانواده دوستانم به این راحتی راضی نشدند." فقط خواهرش و همسرش خیلی راضی نبودند. که خودش با همسرش صحبت کرد تا رضایتش را جلب کند. ✍مادر شهید @iranjan60 🔻قسمت هشتم🔺 💎✨💎✨💎✨💎✨💍