💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
📞عباس هر دو سه روز یکبار، با ما تماس میگرفت. گویا در سوریه اول به زیارت حرم حضرت زینب (س) رفته بود. همراهانش پس از شهادت عباس به ما گفتند که عباس شهادت را از خانم #حضرت_زینب گرفت.
😔آنها آخرین نجواهای عباس، هنگام زیارت را خوب به یاد دارند. یادم می آید پدر عباس به من گفت :
🌙شب قبل از رفتن عباس به سوریه به تهران رفته است، خیلی خوشحال بود. خندههایش، آرامشش، برق چشمانش، همه و همه، مرا یاد همرزمانم در زمان جنگ میانداخت، یاد شبهای عملیات. این سالهای آخر #دفاع_مقدس دیگر با دیدن برق چشمان بچهها میفهمیدیم که زمینی نیستند و من شب آخری که عباس را دیدم، یقین کردم که دیدار آخر است و عباسم آسمانی شده است....
💎این روزهای آخر هم من و هم پدرشان خیلی دلتنگ بودیم، اما دو روز قبل از شهادت به یکباره آرامش عجیبی بر وجودم حاکم شد. همسرم هم همین حال را داشت. در آخرین تماس به من گفت :
😉یادتان است، هنگام آمدن به من گفتید اگر شهید شدی شفاعتم کن؟
جواب دادم : من گفتم، اما همه دعا میکنند که شما سالم برگردی. ما منتظریم.
✨خندید و گفت: مادر! شاید دعای شما برعکس مستجاب شود!
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍مادر شهید
@iranjan60
🔻قسمت نهم🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
✨عباس آقا پسرعموی بنده بودند که در ۲۹ دی ماه سال ۹۴ به من پیشنهاد #ازدواج دادند. عباس روز خواستگاری دو برگه به همراه خود آورده بود که روی آن چیزهایی که در زندگی آینده برایش مهم بود را #تیتروار نوشته بود.
💎او به داشتن یک زندگی ساده و تهیه وسایل زندگی از کالاهای #ایرانی تأکید بسیاری داشت. من خیلی مخالف رفتن به سوریه عباس بودم و اجازه نمیدادم که برود، ولی او با حرفهایش مرا هم راضی کرد.
🍃قرار بود عید به #سوریه اعزام شوند، ولی به دلایلی اعزامش به تأخیر افتاد به همین خاطر دوم اردیبهشت ماه اعزام شد.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍مادر شهید
@iranjan60
🔻قسمت دهم🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
✨روزی که قرار بود عباس آقا به سوریه برود من در مدرسه بودم، روزهای قبل از آن هم امتحان داشتم به همین خاطر نتوانستیم زیاد باهم صحبت کنیم.
🏠وقتی به خانه آمدم دیدم که برایم یک نامه نوشته و آن را روی میزم گذاشته بود. خوشحال شدم که عباس برایم نامه نوشته، ولی وقتی نامه را خواندم خیلی نگران شدم چون نوشتههایش بوی رفتن میداد.
😔احساس کردم آخرین نوشتههایش در این دنیا است. خیلی جملات عارفانه نوشته بود. در نامه نوشته بود "رفتم تا وابسته نشوم" چون می ترسید به دنیا وابسته شود و نتواند از آن دل بکند و فراموش کند که در آن سوی مرزها چه اتفاقاتی دارد میافتد.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍همسر شهید
@iranjan60
🔻قسمت یازدهم🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
☺️عباس آقا بسیار مهربان و خوش رو بود؛ خیلی هم شوخ طبع و بذله گو. وقتی در جمعی حضور پیدا میکرد با حرفهایش همه را به خنده میآورد و همه به خاطر این خصوصیتی که داشت او را دوست داشتند.
عباس آقا گاهی از سوریه به من زنگ میزد و احوال پرسی میکرد. وقتی از سوریه زنگ میزد درباره اوضاع آنجا حرفی نمیزد و بیشتر من درباره اتفاقاتی که افتاده بود با او صحبت میکردم.
📲در تلگرام هم با هم در ارتباط بودیم. یک هفته از رفتنش گذشته بود که در تلگرام برایم نوشت که "یک هفته به اندازه یک ماه برایم گذشت" وقتی میخواست به سوریه برود حرفی از شهادت نزد، شاید میترسید که من اجازه ندهم برود و مانع رفتنش شوم. هر وقت هم که زنگ می زد میگفت: جای ما امن است و همین باعث دلگرمی من شده بود.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍همسر شهید
@iranjan60
🔻قسمت دوازدهم🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
🚶♂من رفتم خدمت برادران عزیزمان در گردان کمیل دانشگاه افسری امام حسین برای انتقال این خبر به دوستان. آن روزی که ما عباس را به عنوان فرمانده گردان کمیل یکی از تیپ های دانشگاه معرفی کردیم، یک رزمایش سنگین و بزرگی داشتیم که تمام تیپهای ما درگیر این رزمایش بودند.
🌺عباس یک هفته فرماندهی بیشتر نکرد، ولی در اولین روز فرماندهی خود با این سن کم چنان شهامت و تدبیری را اتخاذ کرد که برای اولین بار تمام تیپهای مستقر در آن عملیات مجبور شدند مواضعشان را ترک کنند.
✨عباس در کنار تقوا و ایمان خالص و اعتقاد خالص خودش یک مجاهد فی سبیلالله هم بود.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍دوست شهید
✍مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)
@iranjan60
🔻قسمت چهاردهم🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
📆اسفند ۹۳ سردار اباذری برای سخنرانی به یادواره ۴۰ شهید روستا پسیخان شهرستان رشت آمد. بعد از اذان عباس به من زنگ زد و گفت : ما به ورودی شهر رسیدیم دنبال ما بیا. به دنبالشان رفتم.
🔹وقتی عباس من را دید گفت: چرا لباسات خاکیه؟ گفتم: ولش کن بعدا برات میگم. بعد یادواره من را کشاند کنار و گفت: حالا بگو قضیه خاکی بودن لباسات چیه؟
گفتم: من و چند تا از بچههای گروه جهادی مشغول ساخت یک خانه در یکی از روستاها برای یک فرد بیبضاعت هستیم که هیچ درآمدی نداره.
😔وقتی این را گفتم چشمانش پر از اشک شد و گفت: میشود من هم در این کار با شما شریک باشم؟
گفتم: حتماً. بعد خودش مبلغ ۵۰۰ هزار تومان برای خرید مصالح به من داد و گفت: خواهشاً به کسی نگو، ولی الان که پیش ما نیست لازم میدانم این را بگویم تا خیلیها بزرگی و کرامت عباس را بدانند...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍دوست شهید
✍مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)
@iranjan60
🔻قسمت پانزدهم🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
🌳روستایی که تا مرز سقوط پیش رفته بود با همت، شجاعت و رشادتها و مقاومت عباس و چند نفر از دوستان یک هفته زیر آتش سنگین و حملات دشمن یک هفته دیرتر سقوط کرد. وقتی روز آخر روستا سقوط کرد و ما مجبور به ترک روستا شدیم به ما گفته شد که باید روستای پشتی را پر کنید تا دشمن نتواند از این جلوتر بیاد.
🤕یکی از بچهها زخمی و قرار شد ما او را به بهداری برسانیم. من هم به عباس گفتم بیا همراه ما برویم و این دوستمان را بهداری برسانیم، ولی عباس قبول نکرد. قرار شد عباس با فرمانده تیپ سمت منطقه جدید بروند. دوباره گفتم: عباس اینجا دیگر کاری نیست و بقیه هستند، بیا برویم، ولی باز هم عباس قبول نکرد.
🛣سر یک سه راهی راه ما از هم جدا می شد. ما میخواستیم به راست و سمت بهداری برویم، ولی عباس و بقیه به سمت چپ بروند. نگاههای آخر ما بود، در آخرین نگاه لبخندی روی لبش داشت که از هم جدا شدیم. تقریباً دو ساعت بعد به ما خبر رسید که عباس به شهادت رسیده و نمیشود پیکر او را به عقب برگرداند.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍️دوست شهید
✍️مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)
@iranjan60
🔻قسمت شانزدهم🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
🕊خبر شهادت عباس همان روز حادثه در فضای مجازی منتشر شده بود، اما ما چیزی نمی دانستیم. جمعه ۴ رمضان بود و ما افطار منزل دخترم دعوت بودیم.
شب که برگشتیم، فامیلهای دور به خانه ما آمدند. تعجب کردم اینوقت شب علت حضورشان چه بوده است؟ چهره غمگین آنها تعجب مرا بیشتر برانگیخت، اما با توجه به آرامشی که پیدا کرده بودم، اصلاً فکر نمیکردم اتفاقی افتاده باشد تا اینکه یکی از اقوام پرسید: میدانید عباس مجروح شده؟ چشمان اشک آلودشان چیز دیگری میگفت.
😔پرسیدم عباس شهید شده؟ همه زدند زیر گریه و آن موقع بود که فهمیدم پسرم به آرزویش رسیده است و همان لحظه خدا را شکر کردم.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍مادر شهید
@iranjan60
🔻قسمت هفدهم🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
دختر عموی عباس چند روزی بعد از شهادت پسرم تعریف کرد که :
💫خواب دیدم عباس لباس احرام پوشیده و در میان جمعیتی که همه لباس سفید به تن دارند ایستاده است. با خودم گفتم تا آنجا که میدانم، عباس مکه نرفته. خانمی کنارم بود و به من گفت: عباس امشب مهمان شهدای مناست.
😭پسرم خیلی بعد از حادثه منا بیقرار شده بود و تا مدتها آرامش نداشت. تا مدتها عکس شهدای منا را در اتاقش نصب کرده بود. ما خیلی چیزها را بعد از شهادت عباس فهمیدیم.
🍇عباس هیچوقت از کارها و کلاسهایش چیزی به ما نمیگفت. بعد از شهادتشان فهمیدیم که ایشان دورههای بینش مطهر را گذرانده و مدتی بود در دانشگاه، سطح ۱ بینش مطهر را تدریس میکرده است. یا اینکه مدرک کارشناسی ادوات نظامی را هم گرفته بود. از دوستانشان شنیدیم که مرتب در کلاسهای #استاد_پناهیان و دکتر عباسی شرکت میکرده است.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍همسر شهید
@iranjan60
🔻قسمت هجدهم🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
شب، آن منطقه خیلی ناامن بود و اصلاً امکانش نبود که بشود پیکر عباس را عقب آورد، عباس شب جمعه پیکرش تنها افتاده بود. ما صبر کردیم و تقریباً ساعت ۱۱ یا ۱۲ جمعه بود که به منطقه شهادت عباس رفتیم.
🍃به ما گفته بودند که آنجا به دو ماشین موشک تاو اصابت کرده و شما باید احتمالاً پیکر عباس را کنار ماشین جلویی پیدا کنید. ما تا نزدیکیهای دشمن رفتیم، ولی ماشینی پیدا نکردیم.
🚙بعد خبردار شدیم آن ماشینی که ازش گذشتیم همان ماشینی بوده که پیکر عباس کنارش قرار داشته است. داشتیم برمیگشتیم، یک مسجد حوالی آن منطقه بود و ما که از کنار این مسجد رد شدیم، یکی از دوستان گفت: به حق همین مسجد اِنشاالله که پیکر عباس را پیدا میکنیم.
💔😔ما سر پیدا نشدن پیکر یکی دیگر از دوستان شهیدمان خیلی زجر کشیدیم و طاقت نداشتیم که دیگر پیکر عباس هم برنگردد....
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍دوست و همرزم شهید
✍مدافعان حرم (پروانه های دمشق)
@iranjan60
🔻قسمت نوزدهم🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
😔وقتی دوباره رسیدیم به ماشینها، من بین ماشین سوخته و دیوار، یک جسد سوخته دیدم که هرچه نزدیکتر میشدیم بیشتر شمایل عباس درون دیده میشد، چون عباس قد بلند و هیکل رشیدی داشت...
🍃و وقتی رسیدیم بدون دیدن چهرهاش و بدون هیچ تردید تشخیص دادم که این عباس است، چون دوتا انگشترهای عباس را در دستش دیدم، فهمیدم که خود عباس است....
✨یکی از این انگشترها را یکی از بچههای سوری یادگاری به او داده بود و به عباس گفته بود که من شهید میشوم و وقتی که این انگشتر را دیدی یاد من کن، ولی عباس از همه جلو زد...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍دوست و همرزم شهید
✍مدافعان حرم (پروانه های دمشق)
@iranjan60
🔻قسمت بیستم🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
#وصیت_نامه تکان دهنده ی عباس...
بسم الله الرحمن الرحیم
آخر من کجا و شهدا کجا خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم من ریزه خوار سفره ی آنان هم نیستم، شهید شهادت را به چنگ می آورد راه درازی را طی میکند تا به آن مقام می رسد اما من چه!
😔سیاهی گناه چهره ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده، حرکت جوهره ی اصلی انسان است و گناه زنجیر، من سکون را دوست ندارم. عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است، سکونم مرا بیچاره کرده.
🔁در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده، انسان کر میشود، کور میشود، نفهم میشود، گنگ میشود و باز هم زندگی میکند. بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را، انسانِ بی هوش نمیکشد، انسان خواب نمیفهمد، درد را، انسان با هوش و بیدار میفهمد.
💔راستی! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده ام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟
💎خدایا تو هوشیارمان کن، تو مرا بیدار کن، صدای العطش میشنوم صدای حرم می آید گوش عالم کر است. خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد. مرضی بالاتر از این چرا درمانی برایش جستجو نمیکنیم، روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم.
الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم، مرده ام تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم تو بیدارم کن.
💎خدایا! به حرمت پای خسته ی رقیه (س) به حرمت نگاه خسته ی زینب (س) به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر (عج) به ما حرکت بده.
۹۵.۰۲.۰۲
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍مدافعان حرم (پروانه های دمشق)
@iranjan60
🔻قسمت بیست و یکم - آخر🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍