مهشکن🇵🇸
به کسی که دیشب توی مناظره بجای تیکه پروندن به این و اون و غر زدنهای کوچهبازاری، با آرامش و منطق از
منم همینطور 😅
جوابهایی که آقای زاکانی و آقای قاضیزاده به آقای پزشکیان و پورمحمدی میدادن خیلی خوب بود،
ولی من مثل دوره قبل، به کسی رای میدم که بیشتر از دعوا کردن برنامه عملی داشته باشه.
قصد ایجاد دوگانه بین آقای جلیلی و قالیباف رو هم ندارم، نیاید بپرسید به کدوم رای میدی😐
اینجا ستاد انتخاباتی شخص خاصی نیست.
مهشکن🇵🇸
به کسی که دیشب توی مناظره بجای تیکه پروندن به این و اون و غر زدنهای کوچهبازاری، با آرامش و منطق از
کسی که فقط بلده غر بزنه،
کسی که فقط بلده بگه مشکلات ما بخاطر نداشتن ارتباط با دنیاست(منظور از دنیا هم فقط آمریکاست😐)،
کسی که بحث قانون حجاب رو پیش میکشه و میزنه توی سر نظام،
کسی که بگه ما نمیتونیم هیچ کاری بکنیم و امکانات نداریم و نمیشه و...،
خواهش میکنم به همچین کسی ابدا و اصلا رای ندید!
نتیجه چنین تفکری خودشو توی دوران آقای روحانی نشون داد، آخرش هم با پررویی تمام گفتن رییسجمهور هیچکاره ست و نمیتونه کار کنه برای همین کاری نکردیم!!!
(خب اگه رییسجمهور هیچکارهست برای چی دور دوم هم کاندید شدی آقای روحانی؟😐 برای چی همحزبهات بازهم دارن کاندید میشن؟)
#انتخابات
مهشکن🇵🇸
کسی که فقط بلده غر بزنه، کسی که فقط بلده بگه مشکلات ما بخاطر نداشتن ارتباط با دنیاست(منظور از دنیا ه
ولی خداییش
من و همسنهای من تازه توی مهمترین دوره زندگیمون هستیم،
دهه بیست سالگی مهمترین دوره ست برای پیدا کردن شغل و ساختن زندگی،
یه نسل قبل ما ۸ سال از جوونیشون توی دوران آقای روحانی حروم شد و معطل نتیجه مذاکرات و توییتهای ترامپ شدن،
خواهش میکنم
خواهش میکنم
خواهش میکنم
بخاطر جوونی خودتون و من و همنسلهای من، نذارید این تفکرِ مسمومِ «غر زدن و نمیتونیم و رابطه با آمریکا» دوباره حاکم بشه و عمر و جوونی ما هم هدر بره...
خواهش میکنم...
حتی اگه توی سن رای دادن نیستید هم به خانواده و اطرافیانتون بگید بخاطر آینده و عمر شما به اینجور آدما رای ندن!
با درست رای دادن، به جوونی ما رحم کنید😭
#انتخابات
مهشکن🇵🇸
#معرفی_کتاب 📚 إلىٰ... (سفرنامهی شامات و حدود سرزمینهای اشغالی) ✍🏻فائضه غفارحدادی #نشر_شهید_کاظمی
امشب احتمالا به رمان نمیرسیم،
چرا؟
چون:
مهشکن🇵🇸
#معرفی_کتاب 📚 إلىٰ... (سفرنامهی شامات و حدود سرزمینهای اشغالی) ✍🏻فائضه غفارحدادی #نشر_شهید_کاظمی
خیلی قشنگ بود...
خیلی خیلی قشنگ بود...
خیلی خیلی خیلی قشنگ بود...
با اینکه تمومش کردم ولی دلم پیش کتاب مونده، دلم برای لبنان و خانواده اسرا تنگ شده...
دیگه واقعا دلم میخواد برم لبنان،
عمیقا دلم یه راهیان نور توی مناطق عملیاتی جنوب لبنان میخواد!
#معرفی_کتاب 📚
الیٰ...
فائضه غفارحدادی
#نشر_شهید_کاظمی
http://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸
خیلی قشنگ بود... خیلی خیلی قشنگ بود... خیلی خیلی خیلی قشنگ بود... با اینکه تمومش کردم ولی دلم پیش ک
کتاب یه جوری قشنگه که بریده درآوردن ازش سخت و غیرممکنه!
چون واقعا همهش قشنگه...
9.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این نگاه و برخورد از بالا به پایین،
این همدلی نکردن،
این نادیده گرفتن مردم و بیاحترامی به مردم...
اینا رو یادتون باشه!
آقای رئیسی رو ما دیدیم، آقای رییسی رو یادمونه که چطور متواضع بود با مردم، چطور میومد بین مردم نه که اون بالا وایسه و وقتی ازش مطالبه میکنی اینور و اونور رو نگاه کنه و بعدم یه جواب گستاخانه بده!
البته جای تعجب هم نداره، این جریان یکیشون همین آقای مهرعلیزادهست که به آقای رئیسی تهمت شش کلاسه بودن زد...
چنین مسئولی در شأن جمهوری اسلامی نیست! در شأن مردم نیست!
لطفاً اجازه ندید این جریان رای بیارن؛
چون هیچ کاری نمیکنن جز پیوند زدن همه چیز کشور با مذاکره، و هر مطالبهای هم ازشون بکنی میگن تحریمیم نمیشه و دولت در سایه نمیذاره و...،
خلاصه پاسخگوی مردم نیستند، فقط با حرفهای عامهپسند رای جمع میکنن و بعد مردم رو رها میکنن...
آقای پزشکیان حتی الان که به رای مردم نیاز داره هم به خودش زحمت نمیده ادای مردمی بودن دربیاره،
وای به وقتی که خرش از پل بگذره!
#انتخابات #فراموش_نکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه بدیها در خانهای جمع شده است و کلید آن دروغ است...!
حواستون باشه به آدم دروغگو رای ندید...
#فراموش_نکنیم #انتخابات
14.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🌱
«دوست دارم بروم جلو و ضریح را در آغوش بگیرم؛ مثل حرم حضرت زینب.
دور ضریح شلوغ است؛ خیلی شلوغ. اصلا نمیشود جلو رفت. برعکس حرم حضرت زینب که انقدر خلوت بود که میشد سرت را به ضریح بچسبانی و یک دل سیر نجوا کنی.
خوشحال میشوم از این که نمیتوانم دستم را به ضریح برسانم؛ چون این یعنی دور ضریح شلوغ است و این یعنی حرم و اطراف آن امن است و زائرانش زیادند و ترس از جانشان ندارند.
این یعنی امامی که ساکن سرزمین ماست، غریب نیست...»
📖بریدهای از رمان خط قرمز
✍🏻به قلم: ش. شیردشتزاده
به مناسبت سالگردِ...🥀
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا...✨
#امنیت_اتفاقی_نیست
http://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰
📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 219
دیگر برای رفتن به آپارتمانم خیلی دیر بود. همانطور که گردن و شانهی خستهام را ماساژ میدادم، رفتم به اتاق سابقم؛ اتاقی که تا قبل از استقلال از پدر در آن زندگی میکردم.
روی تخت ولو شدم و غبار از ملافهها برخاست؛ ولی من خستهتر از آن بودم که به تمیز بودن ملافه فکر کنم.
***
از شدت هیجان از پشت میزم بلند میشوم.
-خدای من! وقتشه! هوف... آروم باش دختر!
کلی عرق ریختهام برای جعل یک اثر انگشت بینقص؛ حالا باید امتحانش را پس بدهد. قلبم هم هیجانزده خودش را به قفسه سینهام میکوبد و خون با شدت توی رگهایم موج میخورد؛ مخصوصا به سمت سرم.
سرم داغ شده و عرق کردهام. با کف دست، آرام دوتا ضربه به چپ و راست صورتم میزنم.
-خب... آروم باش تا ببینیم فایده داره یا نه؟ خیلی به دلت صابون نزن، باشه؟
با یک نفس طولانی، ریههایم را پر از هوا میکنم و اثر انگشت جعلیای که از دانیال ساختهام را برمیدارم. چشمانم را میبندم و زیر لب میگویم: خب عباس! وقتشه کمکم کنی!
نمیدانم البته عباس درباره چنین کاری چه نظری دارد؛ باز کردن کیف پول رمزارز کسی که مرده با اثر انگشت جعلی. یک جورهایی جرم است عباس از آن آدمهایی نبوده که در جرم مشارکت کنند؛ مگر نه؟
البته عباس این را هم میداند که این کیف پول مال یک نیروی عملیات ویژه موساد است و حالا هم مال من است؛ پس احتمالا مشکلی ندارد.
هوایی که در سینه حبس کرده بودم را بیرون میدهم و همزمان، انگشتم را با روکش اثر انگشت جعلی روی حسگر میگذارم. با مرور آنچه ایلیا درباره حسگرهای بیومتریک جدید گفته بود، کمی از هوا داخل ریههایم حبس میشود.
صدای ایلیا را در سرم میشنوم: ...معمولا دوتا راه آسون براش وجود داره؛ یکی محاسبه الکتریسیته ساکن روی انگشت، یکی هم حسگرهای حرارتی و اشعه مادون قرمز.
ادامه دارد...
قسمت اول رمان:
https://eitaa.com/istadegi/9527
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi