مهشکن🇵🇸
✨﷽✨ 🔰🌷نظرسنجی ریحانهترین دختر پنج سال اخیر🌷🔰 🎉حدود پنج ساله که با داستانها و رمانها همراه شمایی
قرار بود برسانمش محل کارش. مادرش داشت افطار درست میکرد. مطهره چادرش را سرش کرد. مادرش گفت: امشب نمیخواد بری. باهم برید مراسم احیا.
صورت مطهره گل انداخت؛ انگار هول شد. سرش را انداخت پایین و گفت: آخه... امشب حتماً باید برم.
و ملمتمسانه به من نگاه کرد که یعنی من مادرش را راضی کنم. من هم فکر کردم این که گفت باید برود، یعنی نمیتواند شیفتش را جابجا کند. کمتر کسی حاضر بود شب قدر شیفت بماند. میدانم اگر اجازه نمیدادم نمیرفت. کاش اصلا سرش داد میزدم؛ اما خودم مادرش را راضی کردم که مطهره برود به قتلگاه.
مطهره با نگاه و لبخندش از من تشکر کرد. مادرش که راضی شد، رفت و مادرش را از پشت سر در آغوش گرفت و موهای مادرش را بوسید.
🌱 #مطهره
#خط_قرمز
نظرسنجی ریحانهترین دختر پنجسال اخیر
Alireza Ghorbani - Mara Bebakhsh (320).mp3
11.28M
🥀
ببخش اگر که با خیال بودن تو زندهام؛
اگر تو را نبردم از یاد...
🎤 علیرضا قربانی
پ.ن: این آهنگ چقدر عباسه!
خود خودشه...💔
راستش تاحالا خودم انقدر درباره احساس عباس عمیق نشده بودم. با اینکه نوشته بودمش، با این که سعی کرده بودم از زبون عباس بنویسم و توصیف کنم چه حسی داره، ولی نمیدونستم چه دلتنگی و درد کمرشکنی بهش تحمیل کردم.
حتی سعی کردم ببرمش به سمتی که فراموش کنه؛ ولی نتونست. شخصیت خانم رحیمی توی داستان جا نشد. عباس پسش زد انگار.
این آهنگ خیلی درد عباس رو برام ملموس کرد.
فکر کنم باید ازش معذرت بخوام...
شاید به نظرتون عجیب بیاد که خودمم شخصیت داستان رو انقدر زنده میبینم و انقدر براش استقلال و شعور قائلم؛ ولی واقعیت همینه...
باید بذاری ببینی شخصیت داستانت چکار میکنه...
#خط_قرمز #عباس #مطهره
http://eitaa.com/istadegi