eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
523 ویدیو
75 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ببخشید که دیر جواب دادم. مجموعه تاریخ فرهنگ و تمدن که توی کانال معرفیش کردم خیلی خوبه، اگه تخصصی‌تر می‌خواید کتاب‌هایی مثل مجموعه تاریخ تمدن ویل‌دورانت هم هستن؛ ولی باید در نظر داشته باشید که ویل‌دورانت خیلی ضد دین و خداست. کتابی مثل انسان خردمند اثر یووال نوح هراری هم شاید بد نباشن ولی خب نویسنده‌ش اسرائیلی هست.
سلام این مسئله مربوط به تابستون پارسال بود، من خودم به طاقچه اعتراض کردم و طاقچه رو پاک کردم، با طاقچه برخورد قانونی شد و چند روز توقیف شد، ولی سربه راه شدن و دوباره آزاد شد؛ تا وقتی که تابع قوانین جمهوری اسلامی باشه و طبق قانون جمهوری اسلامی استفاده ازش منعی نداشته باشه استفاده می‌کنم.
سلام خیلی خوبه، من تا مدت‌ها در کلاس سید شهیدان اهل انارش شرکت می‌کردم... و خیلی چیزها یاد گرفتم. البته این مال حدود دو سال پیشه و استادم خود آقای واقفی بودن، نمی‌دونم کلاس بقیه استادها الان چطوری‌اند.
خدا نکنه🙄
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 آداب عید غدیر از زبان امیرالمؤمنین(ع) 👈 این سفارش‌های امیرالمؤمنین(ع) رو شنیده بودی؟! مشارکت در پویش اطعام غدیر: 🔻پرداخت آنلاین: Ghadir.org شمارۀ کارت:
6104337302241417
شمارۀ حساب:
8888885172
شمارۀ شبا:
190120000000008888885172

بانک ملت به نام «بنیاد خیریۀ حضرت زهرا» @Panahian_ir
امروز این کتاب رو شروع کردم؛ کتاب ارزشمندی که از طرف خانواده شهید به بنده هدیه شده. ۱۳ تیر تولد ۲۳ سالگیِ آرمان عزیزه...💔 📚 http://eitaa.com/istadegi
مه‌شکن🇵🇸
امروز این کتاب رو شروع کردم؛ کتاب ارزشمندی که از طرف خانواده شهید به بنده هدیه شده. ۱۳ تیر تولد ۲۳ س
شما تصور کن یه بسیجی یا پلیس با موتور روی گازوئیل سر بخوره، بخوره زمین، محاصره بشه، بعد یه از خدا بی‌خبر کوکتل مولوتوف رو بندازه توی همون گازوئیلی که ریخته روی زمین... پ.ن: یکی از تاکتیک‌های اغتشاشگران، اینه که آشوب رو از جایی شروع کنند که رفت و آمد مردم عادی توش زیاده. اینطوری می‌تونستن از مردم عادی به عنوان سپر انسانی استفاده کنند. برای همین به شدت توصیه می‌کنم توی موقعیت‌های این‌چنینی، به هیچ وجه نزدیک آشوب نشید، به هیچ وجه و به هیچ دلیلی. می‌دونم آدم کنجکاو می‌شه ولی واقعا برای خودتون و نیروهای امنیتی دردسر درست می‌کنید. http://eitaa.com/istadegi
مه‌شکن🇵🇸
شما تصور کن یه بسیجی یا پلیس با موتور روی گازوئیل سر بخوره، بخوره زمین، محاصره بشه، بعد یه از خدا بی
اگه چیزی به طرف شما پرتاب بشه، به من می‌خوره...🌱 پ.ن: تاثیر «شیر پاک مادر، لقمه حلال پدر، پرورش در مسجد و توجه و دقت والدین به تربیت» رو مشاهده می‌کنید. http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هفته پیش رستوران مهمون یکی از نزدیکان بودیم، غذا رو که آوردن دیدیم دو مدله، ته‌چین و کباب کوبیده. خاله‌م که داشتن غذا رو از گارسون تحویل می‌گرفتن ازم پرسیدن چی می‌خوری؟ گفتم فرقی نمی‌کنه... (حالا دلم ته‌چینو می‌خواستا، ولی گفتم یه وقت یکی ته‌چین بخواد و بهش نرسه) خاله‌م کوبیده رو گذاشتن جلوم و گفتن دیگه تو انتخاب نکردی من برات انتخاب می‌کنم😁 خلاصه که اینطوریه، اگه خودت انتخاب نکنی برات انتخاب می‌کنن😁 حالا چه غذا باشه، چه رییس‌جمهور🙄 پس خودتون با فکر و آگاهی انتخاب کنید... http://eitaa.com/istadegi
مه‌شکن🇵🇸
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت ۲۲۰ صدای ایلیا را در سرم می‌شنوم: ...معمولا دوتا راه آسون براش وجود داره؛ یکی محاسبه الکتریسیته ساکن روی انگشت، یکی هم حسگرهای حرارتی و اشعه مادون قرمز. البته روش‌های پیچیده‌تر هم هست که بافت زنده رو تشخیص بده... خب، این حسگرها بیشتر حرارتی‌ان... اگه ضخامت چسب چوب زیاد نباشه، فکر کنم حرارت بدنت به قدری باشه که دستگاه بافت زنده رو بشناسه. در آن چند صدم ثانیه که دستگاه دارد اثر انگشت را شناسایی می‌کند، هوا همچنان در سینه‌ام معطل می‌ماند. قلبم ولی با قدرت مشغول کار است و حرارت و فشار خونم انقدر بالا رفته که دستگاه غلط می‌کند بافت زنده را تشخیص ندهد! انگار قلب دارد به کمکم می‌آید تا از پشت لایه نازک چسب چوب، زنده بودنم را به دستگاه ثابت کنم. منتظرم صدای بوق اخطار یا آژیر بشنوم و دستگاه باز نشود؛ ولی وقتی در کمال ناباوری، قفل دستگاه دربرابر حقه‌ام می‌شکند، با خنده‌ی بلندی هوای مانده در ریه‌ام را بیرون می‌ریزم. قلبم که انگار خیالش راحت شده، از سرعت تپیدنش کم می‌کند. مانند دونده‌ای که یک مسیر طولانی را دویده باشد، نفس‌زنان و با تن عرق کرده روی صندلی رها می‌شوم. -اوف... باورم نمی‌شد. دستم را روی گردنبند چرمی می‌گذارم که انگار همراه تپش‌های قلبم به نوسان افتاده. -ممنونم. فکر کنم این اولین‌بارته که شریک جرم می‌شی! انگار صدای عباس را می‌شنوم که می‌خندد؛ از درون آن گردنبند چرمی. دیگر راستی راستی باورم شده که زنده است. بقیه مُرده‌ها را نمی‌دانم؛ ولی عباس هنوز دارد زندگی می‌کند. زیاد هم زندگی می‌کند. اولین کاری که بعد از باز کردن کیف پول انجام می‌دهم، حتی قبل از این که ببینم چقدر موجودی دارد، این است که اثر انگشت خودم را هم روی آن ثبت کنم تا هربار محتاج اثر انگشت جعلی نباشم. می‌خواهم موجودی را چک کنم و دوباره قلبم به تپش افتاده. اگر خالی باشد چی؟ هاجر از کجا می‌توانسته موجودی‌اش را چک کرده باشد؟ شاید او هم تیری در تاریکی انداخته... در می‌زنند...! ادامه دارد... قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اینجاست که تفاوت‌های گل‌درشت فرهنگ عربی و فرهنگ اسلامی مشخص می‌شه!!
دقت کنید: ذوب شدن کامل زن در خانواده حاصل جامعه‌پذیری خاص اون فرهنگه و نه ذات و فطرتش! در این باره حرف زیاد دارم... سر فرصت می‌زنم.
😂😌 ایران ما کفرستان نیست، اتفاقا اسلام حقیقی اینه که به زن و دختر اجازه رشد در زمینه‌های مختلف داده بشه، بهش ارزش و بها داده بشه، محترم شمرده بشه و نظراتش شنیده بشه! کفرستان جاییه که مثل اعراب جاهلی زن و دختر رو اصلا آدم ندونن...
ولی اینطور که می‌گه زندان زنان داعشی از زندان مردان داعشی خطرناک‌تره!! بیشتر مردهای داعشی که باهاشون مصاحبه کرد پشیمون بودن؛ ولی زن‌ها خیلی نه! یه پژوهشی خوندم چند سال پیش، که می‌گفت توی عملیات انتحاری، مردها لحظه آخر شک می‌کنن خودشونو منفجر کنن ولی زن‌ها نه!
شهیده ساجده حسن صالح...🥀🌱 توی کتاب به نسل جدید بانوان عراقی اشاره شده که دارن وارد عرصه‌های علمی و اجتماعی و فرهنگی می‌شن، و تلاششون در این بستر فرهنگی مردسالار خیلی تحسین‌برانگیزه!
رهبری توی بیانات دیروزشون خطاب به نامزدهای ریاست جمهوری، گفتن حرف دشمن شاد کن نزنید! همین به نظرم یه معیاریه که می‌تونه تا حد زیادی به انتخابمون کمک کنه... دشمن از ناامیدی ما شاد میشه، ببینید کدوم نامزد دائم حرفای ناامیدکننده میزنه، دائم میگه نمیشه، نمیتونیم، نشده، بدبختیم و...؟ کدوم نامزد دائم میگه میشه، می‌تونیم، تونستیم، برنامه داریم، تلاش می‌کنیم؟ به اونی رای بدید که امیدواره و امیدوار میکنه. اونی که دائم نق میزنه، رئیس‌جمهورم بشه بازم بجای کار کردن نق می‌زنه! دور و برشم یه تیم خسته و ناامید می‌چینه که همه‌شون اومدن سر سفره انقلاب به یه نون و نوایی برسن و فقط وقتی میگیم مذاکره با آمریکا ذوق می‌کنن! ولی اونی که میگه می‌تونیم، وقتی رئیس‌جمهور بشه هم تلاش خودشو می‌کنه، یه تیم از آدم‌های متخصص در هر زمینه کنار خودش می‌چینه که خستگی‌ناپذیر کار کنن! دیگه این حرفا شعار و افسانه نیست. واقعا فرق می‌کنه کی رئیس‌جمهور باشه! ما آقای رئیسی رو دیدیم(درسته که توی سه سال همه چی گل و بلبل نشد و به خیلی چیزها انتقاد داشتیم، ولی دیدیم که تلاش خودشو می‌کرد و امیدوار بود)، پس نباید به کم قانع بشیم! https://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه، این کلید با اون کلید فرق داره...🙄 پ.ن: این رویکرد و نگاه سال‌ها در کشور حاکم بوده، هم در دولت آقای روحانی هم دولت آقای خاتمی. امتحانش رو پس داده... فقط کافیه پرونده‌های فسادهای کلانی که در این دو دوره رخ داد رو ببینید، فسادهایی مثل پرونده کرسنت و پتروپارس و شهرام جزایری با رقم‌های نجومی که پای مدیران دولت آقای خاتمی درش گیر بود... جالبه بدونید پرونده فساد چای دبش هم که به عنوان نقطه ضعف دولت آقای رئیسی ازش یاد می‌کنند، درواقع توی دولت ایشون کشف شد و اصل فساد در دولت قبل شکل گرفته بود. http://eitaa.com/istadegi
دو روز دیگه به عید غدیر مونده، من کلی از مغزم کار کشیدم که ببینم چطوری میشه فضای کانال رو شادش کنیم😅 و در واقع یه چالش بامزه بذاریم برای عید😁 یه فکری به ذهنم رسید... اگه رمان خط قرمز رو خونده باشید، حتما شخصیت‌های عباس و کمیل رو می‌شناسید و می‌دونید کنار هم چه زوج بامزه‌ای هستن، 📍حالا از دوستان دست به قلم کانال دعوت می‌کنم یه داستان کوتاه بامزه درباره این دونفر بنویسن(بقیه شخصیت‌ها باشن هم عیبی نداره) ⚠️داستان باید به زبان طنز باشه و توش خیلی ریز و ملایم و نقطه‌زن به مشارکت در انتخابات دعوت کنه، 🔴درضمن خیلی کوتاه باشه، از یه پیام ایتایی بیشتر نشه. دیگه ببینم چکار می‌کنید😎 تا روز انتخابات وقت دارید😅 که درواقع می‌شه سه روز بعد عید غدیر؛ چون عید غدیر سه روزه🌱 داستان‌هاتون رو به این آیدی بفرستید: @forat333
مه‌شکن🇵🇸
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 221 در می‌زنند. درست همان وقت که انگشت لرزانم روی صفحه لمسی دنبال موجودی می‌گردد، درست همان لحظه که قلبم دیوانه‌وار می‌تپد و نفسم حبس شده، یک مزاحم به در آپارتمان می‌کوبد. از جا می‌پرم و کیف پول روی زمین می‌افتد. -لعنت بهت! کیف پول را از روی زمین برمی‌دارم و طوری که صدای پایم بلند نشود، زیرلب ناسزا می‌گویم و می‌روم به سمت در. قرار نبود کسی در بزند و این کمی نگرانم کرده؛ درحدی که وسوسه می‌شوم برگردم و سلاحم را از زیر بالش بردارم. از پشت چشمی، ایلیا را می‌بینم؛ تنهاست و مثل همیشه خوراکی خریده. تنها ویژگی مثبتی که باعث می‌شود ایلیا را نکشم همین خوراکی خریدن است. -مزاحم! دوباره درمی‌زند؛ ولی من برمی‌گردم و قفل کیف پول را می‌بندم. فعلا بهتر است ایلیا از موفقیت بزرگم خبردار نشود. در را باز می‌کنم. ایلیا برعکس همیشه، گرفته و نگران است و چهره‌اش از آفتاب عصرگاهی که از نورگیرهای پله به صورتش می‌خورد درهم رفته. -تو کار و زندگی نداری؟ -چرا، یه کار خیلی مهم دارم! یک قدم جلو می‌گذارد تا راه را برایش باز کنم و بیاید تو. مثل همیشه نیست؛ حتما اتفاق مهمی افتاده. از جلوی در کنار می‌روم. -چی شده؟ کیسه خوراکی‌ها را روی اوپن می‌گذارد. یک بسته چیپس از داخلش درمی‌آورد و با همان حال پریشان، شروع می‌کند به خوردن. به یک نقطه خیره است و چهره‌اش داد می‌زند که نمی‌داند باید چکار کند. پس پرخوری عصبی هم دارند آقا! ادامه دارد... قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مه‌شکن🇵🇸
دو روز دیگه به عید غدیر مونده، من کلی از مغزم کار کشیدم که ببینم چطوری میشه فضای کانال رو شادش کنیم😅 و در واقع یه چالش بامزه بذاریم برای عید😁 یه فکری به ذهنم رسید... اگه رمان خط قرمز رو خونده باشید، حتما شخصیت‌های عباس و کمیل رو می‌شناسید و می‌دونید کنار هم چه زوج بامزه‌ای هستن، 📍حالا از دوستان دست به قلم کانال دعوت می‌کنم یه داستان کوتاه بامزه درباره این دونفر بنویسن(بقیه شخصیت‌ها باشن هم عیبی نداره) ⚠️داستان باید به زبان طنز باشه و توش خیلی ریز و ملایم و نقطه‌زن به مشارکت در انتخابات دعوت کنه، 🔴درضمن خیلی کوتاه باشه، از یه پیام ایتایی بیشتر نشه. دیگه ببینم چکار می‌کنید😎 تا روز انتخابات وقت دارید😅 که درواقع می‌شه سه روز بعد عید غدیر؛ چون عید غدیر سه روزه🌱 داستان‌هاتون رو به این آیدی بفرستید: @forat333
بیعت می‌کنم همین ساعت، همین لحظه...🌱 ما به حکومتی رای می‌دیم که آرمان‌ها و افق هدف‌گذاریش برقراری عدالت علی علیه‌السلام هست، رای می‌دیم تا انقلابی رو تقویت کنیم که قراره به انقلاب جهانیِ فرزند امیرالمومنین پیوند بخوره... در اصل ما به امیرالمومنین علی علیه‌السلام رای می‌دیم؛ به ایرانی که ملک امیرالمومنین علی علیه‌السلامه! http://eitaa.com/istadegi