✨در این روز کسی متولد شد که سرنوشت اسلام، به او، به حرکت او، به قیام او، به فداکاری او، به اخلاص او بسته بود. این بزرگوار در تاریخ بشریّت، یک حرکتی را -که نظیر و شبیهی ندارد- ارائهی به تاریخ کرد و در مقابل چشم بشریّت گذاشت که هرگز فراموش نخواهد شد.
🌱رهبر حکیم انقلاب
#میلاد_امام_حسین علیه السلام و روز پاسدار مبارک🌷
مهشکن🇵🇸🇮🇷
🌱بسم الله قاصم الجبارین🌱 📖داستان کوتاه "رهایی" ✍️به قلم: ش. شیردشتزاده قسمت چهارم *** نمیدونم و
🌱بسم الله قاصم الجبارین🌱
📖داستان کوتاه "رهایی"
✍️به قلم: ش. شیردشتزاده
قسمت پنجم
***
فکر کنم دو روز شده بود. من، محمد و حنین، حداقل دو روز بود که غذا نخورده بودیم. محمد فقط یه بار بهم اعلام کرد که گرسنه و تشنه ست؛ ولی بعد دیگه نق نزد. بچههای غزه زود بزرگ میشن. متاسفانه یا خوشبختانه، محمد هم علاوه بر این که جون نداشت، فهمیده بود نق زدنش به من تاثیری روی این که بتونه غذا بخوره نداره.
درد دست و پاهام میرفت و میاومد. برخلاف دیروز، امروز دردش شدیدتر شده بود. انگشتهای دستمو نمیتونستم تکون بدم. حتما اعصابش آسیب دیده بودن. و احتمال میدادم بیحسی پاهام بخاطر اینه که جریان خون توش کم شده؛ این یعنی یه قسمت از پام داشت میمُرد. حتی اگه پیدام میکردن و پام رو از آوار میکشیدن بیرون، تازه اول بدبختی بود؛ چون خون هجوم میبرد به اون قسمت و دردش زیاد میشد و درضمن عفونت اون قسمت رو به همه بدنم منتقل میکرد.
هوا کم و پر از غبار بود. تقریبا امیدی به زنده موندن حنین و بچهش نداشتم. توی این خاک و خل، عفونت اولین اتفاقی بود که برای همهمون میافتاد: برای دست و پای من، برای حنین و بچهش. اون احتمالا حتی نمیتونست بلند شه و بچهش رو بغل کنه. یه روز یا بیشتر بود که داشت جیغ میکشید؛ نمیدونم. اینجا زمان کند میگذشت. هربار، برای یه مدت صدای جیغش قطع میشد. فکر کنم از حال میرفت و بعد دوباره بههوش میاومد و جیغ میکشید. احتمالا بچه قرار نبود الان به دنیا بیاد و دردهای حنین فقط بخاطر اضطراب و شرایط جسمیش بود.
تلاش برای آروم کردنش، تنها کاری بود که از دستم برمیاومد. سعی میکردم هر آیهای که از قرآن بلدم رو بلند بخونم و محمد هم باهام تکرار کنه. از اونجایی که زایمان اولش بود، دردهاش شدیدتر بود و استرسش بیشتر. برای چندمین بار، شرایط خودش و جنینش رو چک کردم.
-حنین خوبی؟ بچهت تکون میخوره؟
-آره... ولی من میترسم.
منم میترسیدم؛ ولی اینو به حنین نگفتم. واقعیت اینه که آدمی که نترسه شجاع نیست، احمقه. آدم شجاع، آدمیه که با وجود ترسهاش میتونه خودشو جمع و جور کنه. گفتم: زایمان که ترس نداره عزیزم. میدونستی منم همین چند وقت پیش زایمان کردم؟
صدای نالههاش یکم آرومتر شد.
-واقعا؟
-آره... توی بیمارستان.
البته توی بیمارستان بودم ولی نه برای زایمان؛ برای این که نمیشد کارمو بخاطر بارداری تعطیل کنم. پزشک کم بود و مجروح زیاد. آخرش هم بچهم زودتر از چیزی که قرار بود، خواست بیاد توی دنیا.
-خوب پیش رفت؟
بغضم آروم ترکید. سعی کردم صدام نلرزه.
-آره، یه دختر خوشگل! ولی چون نارس بود، گذاشتنش توی دستگاه.
نمیدونم این فکر من بود یا واقعا حنین سعی میکرد بخنده. گفت: اسمش چی بود؟
-ضحی.
و اشکام از روی شقیقهم سر خوردن. دوست نداشتم توضیح بدم که ضحی فقط یه هفته توی دستگاه دووم آورد و بعد، برق بیمارستان قطع شد. سوخت برای برق اضطراری هم نبود و ضحی کوچولوی من، نیومده رفت. فکر کنم وقتی اومد و این وضعیت دنیا رو دید، ترجیح داد برگرده پیش خدا.
برای این که از توضیح این حرفا فرار کنم و حواس حنین هم از دردش پرت بشه، گفتم: حنین، تو میدونی الان توی بدنت یه معجزه اتفاق افتاده؟ این خیلی خارقالعاده ست. ما خانمها محل ایجاد یه معجزهایم. خدا داره یه انسان رو درون تو میسازه و بابت چیزی که توی وجود تو ساخته شده، به خودش آفرین میگه!
صدای حنین آرومتر شده بود.
-آره... خیلی قشنگه!
همونطور که گریه میکردم، ادامه دادم: نفس عمیق بکش حنین و به معجزه درون خودت فکر کن. به این فکر کن که هرکسی مثل تو قوی نیست که بتونه محل یه معجزه باشه.
صدای حنین ضعیفتر شد.
و بعد، دیگه صداش نیومد. چندبار صداش زدم. فکر کردم از هوش رفته، ولی دیگه هیچوقت صداشو نشنیدم. معجزه حنین، نیومده زیر آوار دفن شد.
احتمالا حنین آخرین بیمارم بود، بیماری که حتی نشد ویزیتش کنم. یه تجربه ناموفق که با اینکه میدونستم نقصیر من نبود، بازم عصبانی بودم. از دست خودم عصبانی بودم که اینجا گیر کرده بودم و از دست دنیایی که گذاشته بود ما زیر آوار بمیریم؛ دنیایی که حتی براش مهم نبود ما کجاییم؛ ولی براش مهم بود فلان سلیبریتی ناهارشو توی کدوم رستوران خورده.
ادامه دارد...
⛔️کپی در هر صورت مورد رضایت نویسنده نیست⛔️
#غزه #مه_شکن
http://eitaa.com/istadegi
به مناسبت روز پاسدار، بیاین چند کلمه حرف حساب بزنیم.
مثلا، بیاید فکر کنیم چرا اصلا باید نهادی به نام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» تشکیل میشد؟ مگه ارتش نبود؟
وجود ارتش، از قدیم یه چیز بدیهی بوده و ارتشهای همه کشورها، یه وظیفه مشخص و تعریف شده دارن: دفاع از سرزمین و منافع ملی اون کشور، با ابزارهای نظامی(البته توی کشورهایی که نظام سلطنتی دارن، ارتش هم سلطنتی هست نه ملی؛ یعنی وظیفه اولش دفاع از خاندان پادشاهه نه مردم. مثل انگلستان یا ایران پیش از انقلاب).
فکر نمیکنم کسی باشه که بگه: ارتش میخوایم چکار؟
چون مشخصه که هر کشوری باید یه نهاد دفاعی و ساز و کارهای مشخص برای مقابله با تهدید داشته باشه؛ نهادی که نیروها رو آموزش و سامان بده، تجهیزات نظامی داشته باشه و...
درسته که همیشه قرار نیست جنگ باشه، ولی عقل حکم میکنه که فکر روز مبادا رو باید کرد.
و این از هزاران سال پیش بوده.
خب، ایران هم مثل همه کشورهای دنیا، ارتش داشته و داره. ارتش مدرنی هم داره و اتفاقاً ارتش قویای هم داره.
خب پس دیگه سپاه رو میخوایم چکار؟
شاید بگیم علت تشکیل سپاه این بود که ارتش اول انقلاب، خیلی وضعیت درهم ریختهای داشت، خیلی فرماندهان سرسپرده شاه بودن و فرار کرده بودن و افراد زیادی باقی نمونده بودن و...
خلاصه ارتش اول انقلاب هنوز جون نگرفته بود که برای دفاع از کشور به کار بیاد.
ولی خب، آیا امام نمیتونستن به کمک فرماندهان متعهد ارتش مثل سپهبد قرنی و صیاد شیرازی، همون ساختار ارتش رو بازسازی کنن و به بازسازی و تقویت ساختار ارتش اکتفا کنن؟
چرا باید در کنارش یه نهاد جدا هم تاسیس میکردن به اسم سپاه؟
مهشکن🇵🇸🇮🇷
شاید بگیم علت تشکیل سپاه این بود که ارتش اول انقلاب، خیلی وضعیت درهم ریختهای داشت، خیلی فرماندهان س
برای پاسخ این سوال، باید برگردیم به وظیفه مشخص ارتش؛
نصف دیگهی پاسخ هم در عبارت «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» نهفته ست.
وظیفه ارتش ایران، مثل همه ارتشهای دنیا، دفاع از تمامیت ارضی و استقلال کشورمونه.
ارتش کارش اینه که داخل مرزهای ایران رو امن نگه داره(و الحق که خیلی خوب این کار رو انجام داده).
مرزهای جغرافیایی ایران، مشخص و محدوده و متعلق به مردم ایرانه.
ولی وظیفه سپاه، پاسداری از انقلاب اسلامیه و انقلاب اسلامی، نه مرز مشخصی داره و نه به ملت خاصی تعلق داره.
انقلاب اسلامی، یه حقیقت پویا، زنده، جهانی و فراملیتیه.
ماهیت سپاه، فقط نظامی نیست و توی ابعاد دیگه مثل فرهنگ هم وارد میشه، به همین دلیل.
چون پاسداری از انقلاب اسلامی فقط در دفاع نظامی خلاصه نمیشه و ابعاد فرهنگی و سیاسی هم داره.
و به همین علته که سپاه از طریق بسیج، ارتباطش رو با مردم عادی حفظ کرده و در واقع بسیج، شاخه مردمی و غیرنظامی(یا شبهنظامی) سپاهه.
درواقع سپاه نهادی بود که از قلب جامعه ایران تشکیل شد، از قلب جامعهای که میخواست انقلاب رو حفظ کنه و تداوم ببخشه.
و به تعبیر امام خمینی: «همه باید پاسدار باشند» هم به همین معناست که پاسداری فراتر از یک شغل و جایگاه سازمانیه.
رهبر انقلاب هم جایی اشاره میکنند که مفهوم «پاسداری» به طور کامل، در وجود حضرت سیدالشهداء علیه السلام مجسم شده؛
اینم نشون میده که پاسداری در جایگاه سازمانی و یونیفرم سبزرنگ خلاصه نمیشه و همه میتونن از امام حسین علیه السلام الگو بگیرند.
هرکس که دلش برای اسلام و انقلاب اسلامی میتپه و دغدغه حفظ و تداوم این انقلاب رو داره و به هر شکلی در این جهت تلاش میکنه، پاسداره، حتی اگه هیچ جایگاه سازمانیای در سپاه پاسداران نداشته باشه.
مهشکن🇵🇸🇮🇷
برای پاسخ این سوال، باید برگردیم به وظیفه مشخص ارتش؛ نصف دیگهی پاسخ هم در عبارت «سپاه پاسداران انقل
وظیفه سپاه، در امور نظامی خلاصه نمیشه؛
در مرزهای ایران هم خلاصه نمیشه.
هرجا که انقلاب اسلامی نیاز به تداوم حفاظت داشته باشه، سپاه باید اونجا باشه.
مثلا، اگه هدف انقلاب اسلامی، برقراری عدالت و محرومیتزدایی باشه، سپاه باید اول از همه برای فعالیتهای جهادی و رفاه مناطق محروم اقدام کنه.
اگه شعار انقلاب اسلامی، برقراری امنیت برای مردم بوده، سپاه باید همه تلاشش رو برای برقراری امنیت به کار بگیره(برای همینه که اینهمه شهید مدافع امنیت داریم که سپاهی بودن).
اگه داعیه انقلاب اسلامی، خدمت به مردم بوده، سپاه باید توی بحرانهایی مثل سیل و زلزله و شیوع بیماری، به داد مردم برسه.
اگه آرمان انقلاب اسلامی، دفاع از مظلوم بوده، سپاه باید به کمک مردم مظلوم سوریه و عراق و فلسطین و لبنان بره.
چون همه اینا فلسفه وجود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند،
و پاسداری یعنی همین!
اما چرا بیشتر تمرکز سپاه روی امور نظامیه؟
درواقع سپاه یه سازمان نظامیه و در کنار ارتش و فراجا، سه شاخه نیروهای مسلح ایران رو تشکیل میدن.
چرا؟
مهشکن🇵🇸🇮🇷
وظیفه سپاه، در امور نظامی خلاصه نمیشه؛ در مرزهای ایران هم خلاصه نمیشه. هرجا که انقلاب اسلامی نیاز
چندتا علت داره:
اولا، یکی از اهداف خیلی مهم انقلاب اسلامی، قوی شدنه؛
چون ما برای این که توی معادلات جهانی آدم حساب بشیم و له نشیم، به قدرت نیاز داریم و یکی از ارکان مهم قدرت، قدرت نظامیه.
پس سپاه هم باید در این جهت تلاش کنه.
نتیجهش رو هم میبینیم: منش انقلابی که در سپاه وجود داشته، باعث پیشرفتهای زیادی شده.
دوم اینکه، از همون ابتدای تأسیس سپاه، ایران با چالشهای امنیتی مواجه شد(گروهکهای تروریستی و بعد هم جنگ) و ضرورت کشور، اول از همه ثبات امنیتی بود. چون تا امنیت نباشه، هیچ چیز دیگهای هم نمیتونه باشه و هر پیشرفتی، یه مقدمه خیلی بدیهی داره به اسم امنیت.
سپاه هم دید اگه خاک ایران در برابر تهاجم صدام حفظ نشه، در واقع اگه ایران و مردم ایران نباشن، انقلاب اسلامیای هم نخواهد بود.
ایران قرارگاه و حامل انقلاب اسلامیه.
و سپاه، از ایران پاسداری کرد چون که «قرارگاه حسین بن علی ایران است».
علاوه بر این، وظیفه سپاه، حفظ نظام سیاسی و پاسداری از «حرم جمهوری اسلامی»ه.
چون اگه جمهوری اسلامی ایران نباشه، دیگه پایگاهی برای انقلاب اسلامی هم نخواهد بود.
مهشکن🇵🇸🇮🇷
برای پاسخ این سوال، باید برگردیم به وظیفه مشخص ارتش؛ نصف دیگهی پاسخ هم در عبارت «سپاه پاسداران انقل
یکی از اشتباهات ما، تقلیل دادن پاسداری به یک شغل و جایگاه سازمانیه؛
درحالی که دایره پاسداری خیلی گسترده ست و هرکسی میتونه توی میدان فرهنگ، اقتصاد، سیاست و...، پاسدار انقلاب اسلامی باشه.
این تقلیل، روی نگرش خود پاسدارها به شغلشون هم تاثیر میذاره؛ وقتی که شغلشون رو مثل بقیه شغلها، یه کار روزمره برای صرفاً درآمد ببینند و به اهمیت کارشون فکر نکنند و دچار ملال و روزمرگی بشن.
و خیلی خوبه که ما تلاش کنیم این نگرش سطحی به مفهوم پاسداری رو از بین ببریم؛ تلاش کنیم در هر موقعیتی هستیم پاسدار انقلاب اسلامی باشیم و به پاسدارهای عزیز هم یادآوری کنیم که پاسداری یه شغل معمولی نیست.
امام خمینی میفرمایند: همه ما و همه ملت باید پاسدار باشند، و پاسدار از اسلام و قرآن کریم باشند. این راه مستقیم است؛ راه پاسداری از اسلام، راه مجاهده در راه اسلام، در راه خدا، این راه مستقیم است.
پس روز پاسدار رو، چه به پاسدارهای رسمی، چه به پاسدارهای گمنامی که بدون جایگاه سازمانی، در عرصههای دیگه از انقلاب اسلامی حفاظت میکنند، تبریک میگم.🌷
#روز_پاسدار
#دهه_فجر
مهشکن🇵🇸🇮🇷
یکی از اشتباهات ما، تقلیل دادن پاسداری به یک شغل و جایگاه سازمانیه؛ درحالی که دایره پاسداری خیلی گست
پیرو این بحث، تو ذهنمه که یه بحث جذابتر رو مطرح کنم...