#یک_جرعه_کتاب ☕️📚
مردی که چشم هایش جا مانده بود✔️
مثل حاج منصور رحیمی و شهید رضایی در آن مقطع در محیط دانشگاه دیگرانی هم بودند. ما در دانشکده اتاق جانبازان داشتیم. اتاق جانبازان و اتاق بسیج توی یک طبقه بود. . دانشجوی جانباز داشتیم که نابینا بود و صنایع می خواند. خیلی جالب بود، کتابهای رشته صنایع، سنگین و سخت است. من با این آدم رفت و آمد داشتم شاهد بودم که بچه های این جانباز که دانش اموز بودند از بس متن کتابهای دانشگاهی پدرشان را برایش خوانده بودند این متن ها را دیگر بلد بودند. این صحنه ها و این آدمها محیط رشد مصطفی در دانشگاه را شکل داد. آدمهایی که رفته بودند مشق فداکاری و ایثارگری را عملیاتی کرده بودند، با هوش بسیار بالا و استعدادهای شگرف و حالا که جنگ تمام شده تمام توان ذهنی خود را به میدان دیگری آورده اند و شما می دانید که در دانشگاه شریف از نظر علمی با هیچ کس شوخی ندارند. یک نفر چشمهایش را در میدان جنگ جا گذاشته و نابینا آمده شریف و فرزندان دانش آموزش برایش متن کتاب می خوانند و او دارد در یک رشته سنگین تحصیل می کند. اینها صحنه های پیش روی مصطفی در دوره تحصیل در دانشگاه شریف است. این محیطی است که مصطفی را در آن مقطع پرورش داد. مصطفی شاهد آن است که همان ها که در میدان جنگ رزم آوری می کردند، در محیط دانشگاه و میدان علم دارند همان رزم آوری را استمرار می بخشند. آنها جنگ را و روحیات مبارزه کردن را آورده اند به عرصه ای دیگر؛ عرصه علم. آنها برای ما از جبهه سوغات آورده بودند. مشی و مرامی که در هوای جبهه شکل گرفته بود آنها حالا آورده بودند به شریف و این زینتی بود که آنها با سخاوت به ما پیشکش کرده بودند و بر گردن ماها آویختند. خاصیت پیشکش بچه های جبهه برای ما آن بود که آسان تر از آنچه گمان داشتیم به وحشت و رعب در قبال پیشرفت پیشرفته ها لبخند بزنیم اما اندیشناک باشیم از عقب ماندگی ها، این نقشه راهی برای ما بود؛ اصلا جنگ چه بود؟ چه شکلی بود؟ ما این شانس را داشتیم که توی دانشگاه، کنار
علمی که باید مجدانه می آموختیم، درسهایی که آنها توی مدرسه جبهه دیده و آموخته بودند و برای ما آورده بودند را بیاموزیم. شریف در آن روزگار برای ما دو دانشگاه بود.
"مصداق دیروز دانشگاه جبهه بود امروز جبهه دانشگاه است"
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#جسارت_علیه_دلواپسی
📎 @jahadelmi313 📎
✨وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى
وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُری
و اینکه برای انسان
جُز حاصلِ تلاش او نیست!
و نتيجه ی كوشش او
به زودى ديده خواهد شد!
-آیه 39 نجم
#مهمات_معنوی
✨ @jahadelmi313 ✨
بیش از آنکه به دنبال این هستید که #امام_زمان را ببینید و لذت ببرید
تلاش کنید امام زمان که شما را میبیند لذت ببرد💙🍃
#آیت_الله_بهجت
دیدنت ...
بودنم وقت ظهورت...
آرزوم هست...
❌ولی هدفم نیست
✅هدفم اینه وقتی نگام میکنی ازم راضی باشی...
مثل آقا مصطفی
بگی راضیم ازت💙🌱
#قرار_عاشقانه
@jahadelmi313
#معرفی_کتاب 📚
«روایت زندگی غلامحسین افشردی معروف به #حسن_باقری جلد اول »به کوشش سعید علامیان...
⭕️برشی از کتاب :
یادم می آید غلامحسین اول دبیرستان بود. یکی از همان روزها که مادرم مدام به او میگفت بنویس بنویس. غلامحسین توجهی نکرد مادرم عصبانی شد و کتابهای او را وسط حیاط انداخت و کمی هم نفت آورد و کبریت را روشن کرد و به او گفت " دیگر نمیخوام بروی مدرسه!
منتظر عکس العمل از غلامحسین بود اما او سرش را انداخت پایین و هیچ حرفی نزد فقط نگاه میکرد
در نهایت مادرم کوتاه آمد و و گفت حالا این دفعه آتش نمیزنم ولی برو بنشین مشق هایت را بنویس.
غلامحسین هوش بالایی داشت هیچ کس درس خواندنش را نمیدید اما وقتی خبر قبولیش در دانشگاه را به مادر داد خستگی را از تن او به در کرد.
«به روایت خواهر شهید»
🔹@jahadelmi313 🔹
شهید حسن باقری.mp3
3.03M
#هم_شاگردی_شهیدم 🕊
گذری کوتاه بر زندگی پر بار سردارِ شهید حسن باقری🌱📝
این #پادکست رو از دست ندید😉
#پیشنهاد_ویژه 🔊
#شهید_حسن_باقری
@jahadelmi313 |🌿
باید دشمن را بشناسیم ، اگر نشناسیم نمیتوانیم با او بجنگیم.
"شهید حسن باقری"
#دشمن_شناسی
#بصیرت_جهادی
🦋 @jahadelmi313 🦋
جهاد علمی 🇵🇸🇮🇷
باید دشمن را بشناسیم ، اگر نشناسیم نمیتوانیم با او بجنگیم. "شهید حسن باقری" #دشمن_شناسی #بصیرت_جها
#یک_جرعه_کتاب 📖☕️
مفهوم دشمن از منظر قرآن:
آن عاملی که ملت ها را در مقابل قدرت ها ضعیف میکند،بی ارادگی خود ملت هاست.اگر ملتی با اراده حرکت کند،به خدا متکی باشد و دستور الهی را اطاعت نماید ،هیچ قدرتی نمی تواند مویی از سر او کم کند.
❇️ «برشی از کتاب دشمن شناسی نوشته مقام معظم رهبری»
#دشمن_شناسی
#بصیرت_جهادی
🔸 @jahadelmi313 🔸
هدایت شده از انتشارات راه یار
🔶 تپش سلولها
🔷 دکتر حسین بهاروند
... بهار سال ۸۲، اواخر فروردین آمدیم ساختمان جدید. برای این کار یعنی کشت و تکثیر سلولهای بنیادی انسانی. یک جنین از قسمت تولید مثل گرفتیم. همه چیز را هم از قبل تهیه کرده بودیم. شروع کردیم به کار کردن، آقای دکتر کاظمی روز به روز می آمد به من سر میزد و آزمایشها را میدید.
یادم میآید جنین دو سلولی وقتی به مرحلهای به نام بلاستوسیست رسید، من یک سوزن خیلی باریک با شیشه درست کردم. قشنگ یادم هست که رفتم داخل این بلاستوسیست و قسمت نگینی را کندم و کشیدم بیرون جنین، وقتی به مرحله بلاستوسیست میرسد شبیه توپ میشود. اندازهاش حدود صد تا دویست سلول میشود، شبیه انگشتر دو بعدی است. نگاهش که میکنید انگار یک نگین دارد و یک حلقه سلولهای بنیادی رویانی از آن نگین به وجود میآیند. آن نگین را در ظرف دیگری کشت دادم آن لحظه خیلی خوشحال بودم و حس خوبی داشتم، چون آن قدر زیبا این کار را انجام دادم که باورم نمیشد حدود ده روزی گذشت آن نگین را جدا کردیم و گذاشتیم توی یک ظرف دیگر…
ده روز بعد از اینکه این اتفاق افتاد دیدیم قیافه این سلول شبیه سلولهای بنیادی رویانی شد. چقدر زیبا بود بریدمش و تکثیرش دادم. از این ظرف ریختم توی دو سه تا ظرف دیگر و اینها هم تکثیر پیدا میکردند… یک روز حال سلولها خیلی بد شد و من هم خیلی حالم گرفته بود. رشد و قیافهشان به هم ریخته بود. نگران بودم. دکتر کاظمی هر روز وضعیت سلولها را از من پیگیری میکرد و میپرسید: اوضاع چطور است؟ سلول ها خوب هستند یا نه؟
روزی به ایشان گفتم: دکتر سلولها اصلاً حالشان خوب نیست و ممکن است آنها را از دست بدهیم.
با اینکه ایشان خودش از من نگرانتر بود گفت: بهار ناراحت نباش، حتماً درست میشود. ما موفق میشویم.
نمیدانم همان موقع بود یا چند لحظه بعدش زنگ زد و گفت: بهار بیا صلوات بفرستیم. صلوات نذر کنیم.
گفتم: خوب میفرستیم چقدر؟
گفت: ده هزار تا.
با تعجب گفتم: ده هزار تا؟ کی میخواهد این همه صلوات را بفرستد؟ من نمیتوانم سرم خیلی شلوغ است.
– بابا ما داریم کار بزرگی میکنیم و باید نذرش هم بزرگ باشد. ده هزار تا که چیزی نیست. اگر سخت است هفت هزار تا من میفرستم سه هزار تا هم تو بفرست.
قبول کردم و از همان موقع شروع کردم به صلوات فرستادن، معمولاً توی راه که می رفتم و می آمدم توی ترافیکها از فرصت استفاده میکردم و صلواتهای سهم خودم را می فرستادم. از آن طرف هم هر روز محیط های کشتشان را عوض میکردم و یک سری کارهای خاصی انجام می دادم و منتظر بودم نتیجه را ببینم. دیگر هیچ کاری نمیتوانستم بکنم. الحمدلله بعد از چند روز نذرمان جواب داد و دیدیم حال سلولها بهتر شده است. الآن دیگر سلولها را داشتیم، زیاد هم شده بودند. نکته این بود که حالا ما باید اینها را منجمد میکردیم و از انجماد در می آوردیم تا ببینیم به درد میخورند یا نه. یک روش انجمادی راهاندازی کردیم. سلول ها را منجمد کردیم و دیدیم خوب کار می کنند. ادامه دادیم بنابراین تکثیر شد. سلول های اضافی را هم منجمد میکردیم و به تکثیر ادامه میدادیم.
بعد گفتیم خُب حالا این سلولهای بنیادی باید تمایز پیدا کنند و انواع دیگر سلول ها را بسازند؛ تمایز به سلولهای عصبی قلبی و. گفتیم ببینیم این طور میشود یا نه. چون اگر واقعا سلول بنیادی است باید بتواند انواع دیگر سلولها را بسازد و تکثیر نامحدود هم داشته باشد. گذاشتیم تمایزهای عصبی و دیدیم چقدر زیبا سلول های عصبی درست می کنند. چقدر خوشحال شدیم. بعد از این تمایز به سمت سلول های عضله قلبی هم گذاشتیم، اما دیدیم چیزی به وجود نیامد. حدود یک هفتهای یادم میآید در حال بازسازی خانهمان بودیم و نیامدم رویان، ولی هر لحظه از همکارم خانم طایی پیگیری میکردم که چی شد. میگفت: خبری نشد.
خلاصه بعد از یکی دو روز دلم طاقت نیاورد و بلند شدم آمدم رویان. خودم سلولها را گذاشتم زیر میکروسکوپ و یک به یک نگاه کردم. یک دفعه گفتم: خانم طایی اینجا را ببین یکی دارد میتپد!
در هیجان و سردرگمی این اتفاق نمیدانستیم چه کار کنیم. از آقای دکتر سامانی خواهش کردیم به ما کمک کند و فیلم بگیریم. چون اصلاً دوربین فیلمبرداری میکروسکوپی نداشتیم. ایشان آمد. یک سری ابزارها نصب کرد روی میکروسکوپ و فیلم گرفت فیلم زیبایی هم شد که من هنوز دارمش با اینکه بعدها انواع سلولهای عضله قلبی را تولید کردیم اما هنوز آن فیلم را دوست دارم خیلی خوشحال شدیم.
♦️سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 150هزار تومان):
raheyarpub.ir
🔸ادمین(ایتا):
@raheyar97
💠انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ @Raheyarpub
هدایت شده از نو+جوان
🖼 #خاطره | نابغه در اتاق جنگ
☀️ خاطره جالب آقا از نحوه آشنایی با شهید حسن باقری
🤔تو ذهنم گفتم حالا میاد اینجا بلد نیست حرف بزنه، آبروی سپاه میره!
😟 واقعا ترسیدم و دعا کردم!
💫 میتوانید #سفیر نو+جوان باشید و این دیدنی را دریافت و در شبکههایاجتماعی با دیگران به اشتراک بگذارید.
🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?graphic&ctyu=18523
#هم_شاگردی_شهیدم🕊
#شهید_حسن_باقری:
ما مکلف به انجام وظیفهایم. برایمان مهم نیست که عملیات پیروز بشود یا نه؛ مهم این است که ما وظیفهمان را انجام بدهیم و جهاد فی سبیلالله انجام شود. گیریم حالا پیشرفت حاصل بشود یا نشود. ولی از آنجایی که خداوند صداقت رزمندگان اسلام را میبیند، قطعاً با پیروزی توأم خواهد بود. این کارها همه از لطف خداست و هیچ چیزی ما نیستیم که انجام میدهیم.
خدای ناکرده برای ما شبههای به وجود نیاید که ما داریم کاری انجام میدهیم و بدانیم که همه اینها از لطف خداوند است. یک لحظه اگر توجه خداوند از روی ما برداشته شود، تمام این حساب و کتاب غلط از کار در خواهد آمد. همانطور هم که میبینید خیلی وقتها ما طرحی تهیه میکنیم اما عملیات عوض میشود و میبینیم خلاف آن چیزی که ما میخواستیم عمل شد و همان مسئله خلاف است که به نتیجه میرسد...»
☘ @jahadelmi313 ☘
جهاد علمی 🇵🇸🇮🇷
#هم_شاگردی_شهیدم🕊 #شهید_حسن_باقری: ما مکلف به انجام وظیفهایم. برایمان مهم نیست که عملیات پیروز ب
یک شاخه گل صلوات هدیه کنیم به روح همه شهدا خاصه شهید حسن باقری🦋
#یک_جرعه_کتاب
چرا مصطفی مثل حاجی بود؟✔️
فقط دانشجوهای عضو بسیج عاشق حاجی نبودند بلکه دانشجویی که او را می شناخت عاشقش بود می دانید چرا؟ خب دلائل زیادی را به یاد میاورم ولی هنوز یکی از دلائلی که همه جاجی
را دوست داشتند مرا گرفتار خودش کرده، اینکه با وجود ارتباطات حتی دسترسی های بسیار سهل و ساده و عالی ای که حاج منصور رحیمی با مقامات نظام داشت، هیچ موقع هیچ کس هیچ منیتی از حاجی منصور رحیمی ندید. هیچ موقع در یک سخنرانی یا حتی در یک جمع خودمانی نشد که حاجی بگوید من جبهه بوده ام یا این کار و آن کار را کرده ام. مصطفی بین ما در رفتار و حالات حاجی خیلی دقیق بود. بعدها مصطفی هم همین طوری شده بود. ما خیلی از کارهای مهم و حیاتی که او برای نظام انجام داد را بعد از شهادت او فهمیدیم. با اینکه در ادوار زیادی با هم همکار بوده ایم. حاج منصور رحیمی عجیب بود. چرا همه دوستش داشتند؟ برای اینکه در دوره ای که او مسئول بسیج بود بسیج و انجمن اسلامی همکاری های بی سابقه ای با هم داشتند. حاجی رحیمی این جوری نبود که مثلا بگوید چون فلان دانشجو توی فلان گروه است دیگر به انحطاط رسیده و مبادا این طرفها پیدایش شود. نه حاجی هرگز این گونه نبود. مصطفی هم وقتی مسئول شده و در حوزه های حساس نظام مشغول کار شد، همین طور بود. روش حاجی ما روش جذب بود نه فراری دادن. مصطفی هم همین طوری شد.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#جسارت_علیه_دلواپسی
🔹 @jahadelmi313 🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_تماشا 📽
هدف ما در این راه و وظیفهٔ مان در قبال آن چیست؟
💬 شما صدای سردار #شهید_حسن_باقری را می شنوید!
کار در راه خدا خستگی ندارد اگر خسته میشویم باید....❗️
🦋 @jahadelmi313 🦋
#یک_جرعه_کتاب ☕️📖
✔️شاه کلید نهضت علمی
شهید غلامرضا رضایی، استادمان را می گویم، ایده های خوبی داشت مثلا بوفه دانشگاه را راه انداخته بود برای بچه های دانشجو، استاد رضایی در بند آن نبود که چون استاد است درسش را بدهد و فقط درس بدهد تا #کلاس_کارش حفظ بشود. برای همین کارهایش بود که نزد بچه ها #محبوبیت داشت. ایده #استاد_شهید ما که شاه کلید و به نوبه خود پایه حرکت بزرگ علمی در شریف شد، نسخه درمان یک بیماری مهلک بود. بین صنعت و دانشگاه از دیر باز رابطه ای کار آمد وجود نداشته و کیست که نداند این بیماری مهلکی است که علم و صنعت را در ایران مبتلا کرده است؟ استاد ما معتقد بود که می توان برای این بیماری نسخه درمان پیچید. دغدغه اش آن بود که بیاییم کاری راه بیندازیم که بتوانیم مشکل صنعت را تا حدودی حل بکنیم. او ضمنا بر آن بود که چیزی به نام مشکل معیشتی برای دانشجویان در دوره دانشجویی و بعد از آن نباید وجود داشته باشد، برای همین بود که به دنبال راه اندازی پژوهشکده دانشجویی بود. متولی کار هم بسیج شد.
همیشه پای یک شهید در میان است :)
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#جسارت_علیه_دلواپسی
🖍 @jahadelmi313🖍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #برش_دیدار | آرزویی که باید به آن برسیم
👈🏻 رهبر انقلاب، روز گذشته: آن چیزی که من به عنوان یک آرزو، چند سال قبل از این مطرح کردم و باید به این آرزو برسیم، این است که گفتم ما باید جوری برنامهریزی کنیم، جوری حرکت کنیم که پنجاه سال بعد اگر کسی در دنیا خواست حرفِ علمیِ نو بشنود، مجبور باشد #فارسی یاد بگیرد. ۱۴۰۱/۱۱/۱۰
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨در عرش و زمین چه محشری بر پا بود
✨میلاد تو جان تازه بر دلها بود
✨ای کوثر ثامن الحجج! آمدنت
✨تفسیر دوبارهای از أعطینا بود
ولادت حضرت امام جواد علیه السلام مبارک باد.💚
💚 @jahadelmi313 💚
#شهید_حسن_باقری :
برادرها هیچکدام فکر نکنند که اینها هستند که عملیات را جلو می برند آیا اینها هستند که کیفیت گردان را رسیدگی می کنند ❌مگر کیفیت یا کمیت گردان است که قضیه را جلو میبرد؟❗️هرجا معنویت بوده هرجا توکل بوده کارها پیش رفته....
.
.
.
#کمی_تفکر ❇️
رفقا هیچکدام فکر نکنند که این ها هستند که فراز و فرود زندگی را جلو میبرند‼️‼️
❌مگر کیفیت یا کمیت است که قضیه را جلو میبرد؟؟؟
✅ هرجا معنویت توکل و توسل بوده و کارها پیش رفته....
💟روی خودمون کار کنیم
توکل مون رو تقویت کنیم
خدا همیشه هست توی سخت ترین مسئله های زندگی کنارمونه این را باور کنیم..
.به امید ظهور...✨
#مجاهد_شو
#هم_شاگردی_شهیدم
✨ @jahadelmi313 ✨
#یک_جرعه_کتاب ☕️📖
شش ماه کار برای پایان نامه لیسانس✔️
آقا مصطفی بطور عجیبی اهل تحقیق و کارهای #پژوهشی و علمی و #عملیاتی بود. او پروژه لیسانس را
"غشاءهای پلیمری جداکننده گازها" انتخاب کرد. این کار خیلی مهمی است....پروژه لیسانس او شش ماه طول کشید. معمولا پروژه لیسانس زیاد طولانی نمی شود. یک ماه، وقت معمول این نوع پروژهها است. ولی آقا مصطفی شش ماه وقت گذاشت. خیلی خلاق بود و دائم کار آزمایشگاهی می کرد. کار آزمایشگاهی یعنی شما صبح می روید تا ظهر و هر روز باید بروید تا کار جواب بدهد. شما باید تحقیقات مختلفی انجام بدهید. یکی از پروژه های آزمایشگاهی اش شد یک مقاله. آقا مصطفی تقریبا پنج شش تا مقاله داشت. در مورد آنها آی اس آی یعنی مقاله بین المللی بود. جالب است که بین همان لیسانس گرفتن تا پیش از فارغ التحصیلی، شاید طی یکی دو سال این کارها و پروژه ها و مقاله ها را انجام داد. واقعا خلاق بود.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#جسارت_علیه_دلواپسی
🔶 @jahadelmi313 🔶
📌 مجاهد شو
با شروع جنگ تحمیلی که حزب بعث عراق با پشتیبانی تمام و کمال بلوک شرق و غرب از زمین و آسمون مارو زیر آتیش گرفت . ما از لحاظ نظامی هیچ انسجامی نداشتیم . امّا باهمین وجود بچه هامون کم نیاوردن ...✌️🏻
ارتشی و پاسدار و نیروهای بسیجی داوطلب اومدن پای کار . نیرو بود ؛ مقاومت میکردیم و شهید میدادیم ، اما نمیدونم چرا توفیقات خاصی برامون حاصل نمیشد !!❗️
هر روز هم یه خبر جدید که آقا فلان منطقه محاصره شد ، فلان منطقه سقوط کرد و افتاد دست دشمن .😢
واقعا چرا ؟! مگه بچه هامون پای کار نبودن ، اتفاقا تاپای جونشون هم بودن ، پس چرا نمیشد ؟!⁉️
تنها کسی که واقعا نسبت به پیداکردن جواب این سوال #دغدغه داشت ، یه جوون خبرنگار و لاغر اندامی بود به اسم غلامحسین افشردی که همه به حسن باقری میشناختنش ....
❇️ به عقیده حسن ، عدم توفیقات ما به چند علّت بود :
اگر کارشکنی های بنی صدر خائن رو بخوایم بزاریم کنار ، نیروهای ما کاملا پراکنده و نقطه ای میجنگیدن ، یعنی تو هر منطقه کوچیک ، یه گروه از بچه های ما بدون هیچ اطلاعات و #شناختی از هدف و نقاط ضعف و قوّت دشمن به صورت چریکی و نامنظّم عملیات های محدودی رو انجام میدادن که فقط حرکت ماشین جنگی عِراق رو کُند میکرد . امّا اینطور جنگیدن کِی به درد ما میخورد ؟!🤔
ما باید نه تنها جلوی پیشروی عراق رو میگرفتیم ، بلکه باید شهرهای اشغالیمون رو هم از چنگال رژیم بعث آزاد میکردیم ....💪🏻
اینجا بود که حسن آقا باقری وارد میدون شد و شد پرچمدار عوض کردن استراتژی جنگ...😍
آخه اینطور که نمیشه جنگید ..... بدون داشتن شناسایی و شناخت دقیق از دشمن ؟! از اهدافش ، نقاط قوّت و ضعفش ؟!❌
و از همه مهمتر ؛ جلوی این دشمن تا دندون مسلّح منسجم و کلاسیک ، کی میشه بدون داشتن جبهه واحد ، هماهنگ و دارای انسجام جنگید و بیرونش کرد ؟!❗️
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
💌 " سردار شهید حاج حسن باقری :
باید به خود جرات داد ، اینطور جنگیدن به درد نمیخورد . لازم است استراتژی جنگ عوض شود "
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
✅ نتیجه : همه ما باید حسن باقری عرصه های امروزمون باشیم . عرصه هایی که بچه های انقلابی ، با دغدغه توش حاضر شدن و تا پای جونشون ایستادن . اما اینطور نمیشه جلوی ماشین جنگی استکبار ایستاد . علی الخصوص در جبهه علمی ...
#مجاهد_شو
#هم_شاگردی_شهیدم
#شهید_حسن_باقری
🔹 @jahadelmi313🔹
#یک_جرعه_کتاب ☕️📖
دروس تئوری ارضاء کننده نیست✔️
او هنوز سال دوم بود که آمد نزد من و گفت: من می خواهم کار عملی انجام بدهم. این خیلی اهمیت دارد، خیلی متفاوت است. ما از این مراجعات در این قسمت از تحصیل یک دانشجو نداریم یا کم داریم. احمدی روشن می گفت: دروس تئوری که دارید میدهید ارضاء کننده نیست. میگفت: من از همین حالا می خواهم در عمل، علم آموزی را تجربه کنم.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#جسارت_علیه_دلواپسی
🔴 @jahadelmi313 🔴
❇️ #توحیدمان کم است که آمریکا را ابر قدرت می نامیم نه خدا را...
امام خمینی«ره»
#دهه_فجر
#امام_خمینی
#مناسبتی
@jahadelmi313 |🕊
#معرفی_کتاب 📚
#حُسنِ_حَسن: گزیده روایات کتاب روایت زندگی #شهید_حسن_باقری
این کتاب در 49 بخش به بیان شخصیت، توانمندی، هوش و ذکاوت شهید حسن باقری پرداخته است. در ابتدای این کتاب نویسنده در جدولی به اختصار از سال 1334 که شهید باقری متولد شده تا بهمن 1361 که در تپههای شمال فکه در حین شناسایی به شهادت رسیده است را توضیح داده است و در هر سال به صورت مجزایی فعالیتهای او را شرح داده است.این کتاب حاصل روایتهای کوتاهی از مادر شهید باقری به همراه روایتهایی از هم رزمان و فرماندهانی است که از نزدیک در جبهههای دفاع مقدس با او برخورد داشته اند و حتی افرادی که در همسایگی او زندگی کرده انده نیز خاطراتی را از او بیان کردند.
📎 @jahadelmi313 📎
جهاد علمی 🇵🇸🇮🇷
#معرفی_کتاب 📚 #حُسنِ_حَسن: گزیده روایات کتاب روایت زندگی #شهید_حسن_باقری این کتاب در 49 بخش به بیا
#یک_جرعه_کتاب ☕️📖
⭕️برشی از کتاب #حُسن_حسن
«25 اسفند 1334 مصادف با سوم شعبان، روز تولد آقا اباعبدالله بود که یک ماه و نیم زودتر از موعد به دنیا آمد نذر امام حسین (ع) اسمش را گذاشتیم غلامحسین. غلامِ حسین. یک کیلو و هشتصد گرم بیشتر وزن نداشت آن زمان وسیله و دستگاهی نبود بچههای نارس را نگه دارند دکترها از زنده ماندنش ناامید بودند بیش از سه روز مرا در بیمارستان نگه نداشتند او را دادند بغلم آمدیم خانه کرسی داشتیم. او را توی پارچه میپیچیدم و میگذاشتم زیر کرسی… بدنش مثل استخوانی بود که یک لایه پوست قرزم روی آن کشیده باشند انگشتهایش انگار که چند چوب کبریت کنار هم قرار گرفته تا یک ماه با قاشق شیر میریختم دهانش به لطف و عنایت خداوند کم کم رشد کرد یک سال و خوردهای داشت که سیاه سرفه گرفت او را میپوشاندم و میبردم پشت بام توی هوای آزاد تنفس کند پنج ساله بود که مبتلا به دیفتری شد زمستان هم بود پدرش نبود او را بغل کردم وسط برف از خانه بیرون آمدم دکتری پیدا نکردم سراسیمه رفتم داروخانه گفتم بچه ام دارد از دست میرود آنها زنگ زدند حسن زمانی که دکتر آن زمان بود سریع بچه را پیش او بردم و نسخه نوشت بلافاصله تاکسی گرفتم و برگشتم داروخانه آمپول او را زدند به لطف خدا نجات پیدا کرد احساس میکردم اگر از دستم برود زندگی ام میرود.»
🦋 @jahadelmi313 🦋