eitaa logo
قرارگاه جهادی شهید بلباسی مازندران🇮🇷
748 دنبال‌کننده
820 عکس
201 ویدیو
3 فایل
به یاد علمدار و فرمانده جهادیمان "جهاد ادامه دارد...✌🏻" بچه جهادی مگه کم میاره؟ 📲 اینستاگرام: Instagram.com/jahadibelbasi 📲 تلگرام: https://t.me/jahadibelbasi 📲 آپارات: Aparat.ir/jahadibelbasi 📥ارتباط با ادمین: @Jbelbasi_admin @m_kamali97
مشاهده در ایتا
دانلود
✅بخشی پیام رهبرانقلاب به گروه‌های جهادی: جهاد خدمت رسانی پیش از سود رساندن به گیرنده خدمت، به خود خدمترسان سود می رساند. 📝دل کندن از بهره های شخصی برای بهره رساندن به دیگران، دل را روشنی ذهن، اندیشه را ارتقاء و اراده را قوّت میبخشد و فراتر از همه، رضای الهی را جلب میکند. این را با قول و عمل خود به کسانی که هنوز قدم در وادی خدمت رسانی نگذاشته‌اند نشان دهید. ♻️ 🇮🇷قرارگاه جهادی شهید بلباسی 🇮🇷 @jahadibelbasi
فعالیت کارگروه عمرانی اردوجهادی در روستای سیل زده رکن کلا شهرستان سیمرغ تابستان ۹۸ 🇮🇷قرارگاه جهادی شهید بلباسی🇮🇷 @jahadibelbasi
دیدار خانه به خانه با اهالی و ملاقات بیماران توسط کارگروه فرهنگی و مشاوره اردوجهادی برادران در روستای اوارد گلوگاه تابستان۹۸ 🇮🇷قرارگاه جهادی شهید بلباسی🇮🇷 @jahadibelbasi
رنگ آمیزی مدرسه روستای پجیم بهشهر توسط جهادگران کارگروه عمرانی تابستان ۹۸ 🇮🇷قرارگاه جهادی شهید بلباسی🇮🇷 @jahadibelbasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین بار رو تانکر تو حیاط مدرسه تنها دیدمش ... اینکه پسرا همه داشتن فوتبال بازی می کردن و اون یه گوشه نشسته بود نگاه میکرد بدون هیچ هیجانی، برام عجیب بود ... 👇ادامه👇
قرارگاه جهادی شهید بلباسی مازندران🇮🇷
‍ #خاطره_بازی اولین بار رو تانکر تو حیاط مدرسه تنها دیدمش ... اینکه پسرا همه داشتن فوتبال بازی می
اولین بار رو تانکر تو حیاط مدرسه تنها دیدمش ... اینکه پسرا همه داشتن فوتبال بازی می کردن و اون یه گوشه نشسته بود نگاه میکرد بدون هیچ هیجانی، برام عجیب بود ... بر خلاف بقیه که از بچه های شیرین زبون و شیطون خوششون میاد من عاشق بچه های آرومم . یه روز نشستم ۵۰ دقیقه باهاش حرف زدم هیچ وقت یادم نمیره اون لحظه ای رو که وقتی ازش پرسیدم تو دنیا مامانتو از همه بیشتر دوس داری؟ جواب داد نه اول خدا گفتم اول خدا بعد مامان؟ گفت نه اول خدا بعد اماما بعدم مامان . برام عجیب بود بچه به این سن انقدر قشنگ از خدا میگه . میگفت میرم رو سکوی حسینیه به خدا فکر میکنم و با دوستم از خدا حرف میزنیم ، انگشت کوچیکمو بردم جلو گفتم قول بده یه روز که خواستی با دوستت حرف بزنی اجازه بدی منم بیام با لهجه ی قشنگ مازندرانی روشو یه سمت دیگه کرد گفت : مِن کیجا اون جه دست نَدِمبه . از اون به بعد هر وقت می خواستم ازش قول بگیرم همیشه دستمو زیر روسری یا چادر میبردم بعد ازش قول می گرفتم . گاهی وقتا خسته و کوفته که از مدرسه بر می گشتم فقط دوست داشتم چشممو ببندم و بخوابم اما وقتی اذان می گفت دیگه فرمان دست و پاهام دست خودم نبود .صداش که تو روستا می پیچید خون تو رگای هممون به جوش میومد اگه بگم حسم عین اون مردمی بود که اولین بار اذان بلال رو شنیدن دروغ نگفتم . یه روز که قهر کرده بود گفته بود دیگه اذان نمی گم و مکبر نمیشم حقیقتا تلخ ترین حرفی بود که شنیده بودم . کلی باهاش حرف زدم و اونم گفت باشه بابا تا شماها هستین اذان میگم نترس خاله . هنوزم صدای اذانشو دارم واسه وقتایی که حس کردم از خدا دورم چون من هر بار با شنیدن صداش دوباره مسلمون میشم. من ازش خیلی چیزا یاد گرفتم از یحیایِ قصه... ✍ ۹۸_روستای_پجیم 🇮🇷قرارگاه جهادی شهید بلباسی🇮🇷 @jahadibelbasi
قرارگاه جهادی شهید بلباسی، به عنوان موفق‌ترین گروه جهادی سپاه کربلا، در جشنواره استانی مالک اشتر در سال ۹۷ انتخاب گردید. این موفقیت ارزشمند را به تمامی جهادگران قرارگاه تبریک عرض می‌کنیم.💐 🇮🇷قرارگاه جهادی شهید بلباسی🇮🇷 @jahadibelbasi
وقتی وارد خانه شان شدیم؛ فوراً ما رو برد، سمت همسرش! همسرش دو سالی بود که سکته قلبی کرده بود و تقریبا، همیشه یک جا نشسته بود. می‌گفت همسر قبلی‌ام زود فوت کرده برای همین نمی‌خوام این یکی هم زود از پیشم بره! بچه‌ها خواستن داروی حاج خانم رو ببینن؛ کاپتوپریل، نیتروگلیسرین و لوزارتان!! سه دارو با هدف تقریبا یکسان! هر سه تا رو با هم، اونم روزی دو بار به خانمش می‌داد!!! می‌گفت نمیتونم نوبت دکتر بگیرم، برای همین این دارو‌ها رو از داروخونه بدون نسخه پزشک می‌گیرم! تا بهش گفتیم قراره فردا متخصص قلب بیاد، خیلی خوشحال شده بود؛ فردا صبح حوالی ساعت ۶ دیدیم که دفترچه دستشونه و منتظرن تا دکتر بیاد! می‌گفت حاج خانم نمیتونه بیاد، راه نمیتونه بره... خیلی ناراحت بود! بچه‌ها سریع رفتن ماشین خوشونو آوردن. گفتن حاجی! سوار شو بریم حاج خانم رو بیاریم. 🤗💪 خیلی خیلی خوشحال شده بود؛ حاج خانم اومد، ویزیت شد. حاج آقا هم فورا تا فرداش داروها رو تهیه کرد... دکتر گفته بود اگر همین روند دارو دادن رو ادامه می‌داد، ممکن بود اتفاقات خیلی بدی بیفته ولی خدا رو شکر به خیر گذشت... ‌. می‌گفت ۱۸ سال شورا بودم، دل ۱۸ نفر رو هم نشکوندم برای همین الان، خدا بهم لطف کرده😍 ✍ ۹۸ 🇮🇷قرارگاه جهادی شهید بلباسی🇮🇷 @jahadibelbasi
گزارش تصویری | عزاداری شب اول محرم هیئت بقیه الله(عج) قرارگاه جهادی شهید بلباسی در حسینیه عاشقان کربلا ساری 🇮🇷قرارگاه جهادی شهید بلباسی🇮🇷 @jahadibelbasi
4_6010407397577720919.mp3
4.75M
زمینه | همیشه دلم قرصه به این علم کربلایی محمدامین رائی شب اول محرم ۱۴۴۱ شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۸ هیئت بقیه الله(ع) ساری قرارگاه جهادی شهید بلباسی [ @jahadibelbasi ]
4_6010407397577720916.mp3
5.83M
واحد | تا محرم حرم روبرومه حاج رضا رائی شب اول محرم ۱۴۴۱ شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۸ هیئت بقیه الله(عج) ساری قرارگاه جهادی شهید بلباسی [ @jahadibelbasi ]
گزارش تصویری | عزاداری شب دوم محرم هیئت بقیه الله قرارگاه جهادی شهید بلباسی حسینیه عاشقان کربلا ساری 🇮🇷قرارگاه جهادی شهید بلباسی🇮🇷 @jahadibelbasi