بسم الله الرحمن الرحیم.pdf
1.97M
#گزارش
📌اردو های جهادی
قرارگاه جهادی شهید بلباسی مازندران
#بهار_و_تابستان_۱۴۰۲
#طوفان_الاقصی🇯🇴
📮|قـرارگاه جـهادی شهید بلبــاسی|🇮🇷
#خاطره_بازی
وقتی وارد خانه شان شدیم؛ فوراً ما رو برد، سمت همسرش!
همسرش دو سالی بود که سکته قلبی کرده بود و تقریبا، همیشه یک جا نشسته بود.
میگفت همسر قبلیام زود فوت کرده برای همین نمیخوام این یکی هم زود از پیشم بره!
بچهها خواستن داروی حاج خانم رو ببینن؛
کاپتوپریل، نیتروگلیسرین و لوزارتان!!
سه دارو با هدف تقریبا یکسان!
هر سه تا رو با هم، اونم روزی دو بار به خانمش میداد!!!
میگفت نمیتونم نوبت دکتر بگیرم، برای همین این داروها رو از داروخونه بدون نسخه پزشک میگیرم!
تا بهش گفتیم قراره فردا متخصص قلب بیاد، خیلی خوشحال شده بود؛ فردا صبح حوالی ساعت ۶ دیدیم که دفترچه دستشونه و منتظرن تا دکتر بیاد!
میگفت حاج خانم نمیتونه بیاد، راه نمیتونه بره...
خیلی ناراحت بود! بچهها سریع رفتن ماشین خوشونو آوردن.
گفتن حاجی! سوار شو بریم حاج خانم رو بیاریم. 🤗💪
خیلی خیلی خوشحال شده بود؛
حاج خانم اومد، ویزیت شد. حاج آقا هم فورا تا فرداش داروها رو تهیه کرد...
دکتر گفته بود اگر همین روند دارو دادن رو ادامه میداد، ممکن بود اتفاقات خیلی بدی بیفته ولی خدا رو شکر به خیر گذشت... .
میگفت ۱۸ سال شورا بودم، دل ۱۸ نفر رو هم نشکوندم برای همین الان، خدا بهم لطف کرده😍
✍ #پزشک_جهادگر
#کارگروه_بهداشت_درمان
#اردوجهادی_۹۸
#روستای_اوارد
#طوفان_الاقصی🇯🇴
📮|قـرارگاه جـهادی شهید بلبــاسی|🇮🇷
#خاطره_بازی
برای لحظهی تحویل سال همهی خادمها و سربازها را به مناطق جنگی فرستاد تا از برکت نگاه شهدا در آن ساعات بینصیب نمانند؛ اما خودش در محل اسکان ماند.
بعد از تحویل سال من اولین نفری بودم که به قرارگاه برگشتم نمیدانم در آن لحظه با خودش چه نیتی کرده بود؛ اما او را جارو به دست جلوی در حسینه دیدم که درحال نظافت بود سریع موبایلم را در آوردم و شروع به فیلم برداری کردم.بعد به شوخی و با صدای بلند گفتم: (( شهید محمد بلباسی رو می بینیم در حالی که همه رو فرستاده منطقه اما خودش مونده و درحال نظافت اردوگاهه. با این نور بالایی که اون میزنه، قطعا به آرزوش میرسه و در زمرهی شهیدان قرار میگیره.))
محمد با آرامش خاصی خندید به طرفم آمد باهم روبوسی کردیم و سال نو را تبریک گفتیم. الان که فکر میکنم شوخی شوخی همه چیز جدی شد این که شاعر گفته از آخر مجلس شهدا را چیدند واقعا بی راه نیست. آن سال همه در منطقه کنار تربت پاک شهیدان بودیم ولی او در قرارگاه جواز شهادتش را گرفت.
عید سال ۹۰
راوی خاطره سجاد پیروزپیمان
برگرفته از کتاب
#برای_زینب (زین_اب)
#طوفان_الاقصی🇯🇴
📮|قـرارگاه جـهادی شهید بلبــاسی|🇮🇷