eitaa logo
قرارگاه جهادی شهید بلباسی مازندران🇮🇷
726 دنبال‌کننده
812 عکس
198 ویدیو
3 فایل
به یاد علمدار و فرمانده جهادیمان "جهاد ادامه دارد...✌🏻" بچه جهادی مگه کم میاره؟ 📲 اینستاگرام: Instagram.com/jahadibelbasi 📲 تلگرام: https://t.me/jahadibelbasi 📲 آپارات: Aparat.ir/jahadibelbasi 📥ارتباط با ادمین: @Jbelbasi_admin @m_kamali97
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام سلام به دوستان از برنامه‌های مجازی ما که می‌خوایم شروع کنیم خبر دارید؟ الان با خبر میشد! یه بخش خوبش که قراره، شما حال ما رو خوب کنید، اسمش هست 🙂 داستان اینجوریه که، شما از خاطرات خوبتون از حال و هوای جهادی و خدمت گرفته تا روضه و اربعین و ماه رمضان و هر چی که حالتون باهاش خوب شده؛ 🤗متنی برای ما می‌فرستید و ما هم توی کانال و صفحه‌ی قرارگاه، اون رو کار می‌کنیم. اگر طنز هم بود، که چه بهتر!😉 منتظریم... @Jbelbasi_admin 🇯🇴 📮|قـرارگاه جـهادی شهید بلبــاسی|🇮🇷
وقتی وارد خانه شان شدیم؛ فوراً ما رو برد، سمت همسرش! همسرش دو سالی بود که سکته قلبی کرده بود و تقریبا، همیشه یک جا نشسته بود. می‌گفت همسر قبلی‌ام زود فوت کرده برای همین نمی‌خوام این یکی هم زود از پیشم بره! بچه‌ها خواستن داروی حاج خانم رو ببینن؛ کاپتوپریل، نیتروگلیسرین و لوزارتان!! سه دارو با هدف تقریبا یکسان! هر سه تا رو با هم، اونم روزی دو بار به خانمش می‌داد!!! می‌گفت نمیتونم نوبت دکتر بگیرم، برای همین این دارو‌ها رو از داروخونه بدون نسخه پزشک می‌گیرم! تا بهش گفتیم قراره فردا متخصص قلب بیاد، خیلی خوشحال شده بود؛ فردا صبح حوالی ساعت ۶ دیدیم که دفترچه دستشونه و منتظرن تا دکتر بیاد! می‌گفت حاج خانم نمیتونه بیاد، راه نمیتونه بره... خیلی ناراحت بود! بچه‌ها سریع رفتن ماشین خوشونو آوردن. گفتن حاجی! سوار شو بریم حاج خانم رو بیاریم. 🤗💪 خیلی خیلی خوشحال شده بود؛ حاج خانم اومد، ویزیت شد. حاج آقا هم فورا تا فرداش داروها رو تهیه کرد... دکتر گفته بود اگر همین روند دارو دادن رو ادامه می‌داد، ممکن بود اتفاقات خیلی بدی بیفته ولی خدا رو شکر به خیر گذشت... ‌. می‌گفت ۱۸ سال شورا بودم، دل ۱۸ نفر رو هم نشکوندم برای همین الان، خدا بهم لطف کرده😍 ✍ 🇯🇴 📮|قـرارگاه جـهادی شهید بلبــاسی|🇮🇷
برای لحظه‌ی تحویل سال همه‌ی خادم‌ها و سربازها را به مناطق جنگی فرستاد تا از برکت نگاه شهدا در آن ساعات بی‌نصیب نمانند؛ اما خودش در محل اسکان ماند. بعد از تحویل سال من اولین نفری بودم که به قرارگاه برگشتم نمی‌دانم در آن لحظه با خودش چه نیتی کرده بود؛ اما او را جارو به دست جلوی در حسینه دیدم که درحال نظافت بود سریع موبایلم را در آوردم و شروع به فیلم برداری کردم.بعد به شوخی و با صدای بلند گفتم: (( شهید محمد بلباسی رو می بینیم در حالی که همه رو فرستاده منطقه اما خودش مونده و درحال نظافت اردوگاهه. با این نور بالایی که اون می‌زنه، قطعا به آرزوش می‌رسه و در زمره‌ی شهیدان قرار می‌گیره.)) محمد با آرامش خاصی خندید به طرفم آمد باهم روبوسی کردیم و سال نو را تبریک گفتیم. الان که فکر می‌کنم شوخی شوخی همه چیز جدی شد این که شاعر گفته از آخر مجلس شهدا را چیدند واقعا بی راه نیست. آن سال همه در منطقه کنار تربت پاک شهیدان بودیم ولی او در قرارگاه جواز شهادتش را گرفت. عید سال ۹۰ راوی خاطره سجاد پیروزپیمان برگرفته از کتاب (زین_اب) 🇯🇴 📮|قـرارگاه جـهادی شهید بلبــاسی|🇮🇷
جلسه ی مصاحبه و ارزیابی با حضور داوطلبین عضو جدید شورای مرکزی قرارگاه جهادی شهید بلباسی مازندران برگزار گردید. پس از جمع بندی ارزیابی، افراد منتخب جهت رأی گیری عمومی، به فعالین محترم معرفی می گردند و سپس عضو جدید با اخذ بیشترین تعداد آراء انتخاب می گردد. 📮|قـرارگاه جـهادی شهید بلبــاسی|🇮🇷
🥀 🔹سخنران : حجت الاسلام نوری 🔸مداحان: کربلایی محمد امین رائی کربلایی سامر شریف زاده 🔸زمان: 📆دوشنبه ۱۵ آبان ماه 🕰ساعت ۱۹:۳۰ 🕌کوی ابوترابی، حسینیه محمد رسول الله(ص) 📮|قـرارگاه جـهادی شهید بلبــاسی| 📮|هیئت معـظم بقـیه الله (عـج) |
به یاد دارم مینی باس کهنه و آبی آسمانی را ، که لق‌لق‌کنان ما را از دل جنگل‌های سبز بهشهر در قلب تابستان به آبی آسمانی یک روستا می‌سپرد و ما همه پر از شور بودیم و شوق ..‌‌. کار ما از همان لحظه ورود شروع شد ، با سِلام علِیک‌های ساده و محلی که دل‌های پیر را با دلهای جوان ما گره زد تا با آن کشف شود: فراز و فرودها! یکی از مسائل مالی؛ یکی بیمار در خانه داشت و یکی با والدینش مشکل؛ یکی بلد بود راه نبض اقتصاد را در دست گرفتن و یکی پر بود از خلاقیت و پویایی دست نخورده… . بعضی خانه‌های فراموش شده انگار مدت‌ها بود که انتظار دو تا گوش که نه، دل‌هایی را برای شنیدن حرف‌هایشان می‌کشیدند... . و ما جوانان در چشمان آنان چشمه جوشان امید و تحول بودیم... و هستیم. و ما همچنان هستیم پای همه عهدهایی که بسته‌ایم✋ «وَ الَّذینَ هُمْ ِلأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ؛ آنان به امانت و عهد و پیمان خود وفادارند». "مؤمنون،آیه‌ی ۸" ✍ 📮|قـرارگاه جـهادی شهید بلبــاسی|
۳ روز از آغاز اردو گذشته بود. کم کم دل تنگی و تحمل دوری از خانواده در چهره‌ها نمایان می‌شد. ۶ نفر گروه پشتیبانی و خدمت به خواهران جهادگر بودیم. شب شد و ۴ نفر از ما به علت انجام ندادن بخشی از وظیفه‌مان از طرف فرمانده تنبیه شدیم. به ما ۴ نفر گفتند که بروید، استراحت کنید و کاری انجام ندهید. یک ساعتی استراحت کردیم و بی سیم به دست منتظر بودیم که وظایف محول شده را طبق ساعات مشخص انجام دهیم. اما صدایی از بی‌سیم نیامد. باز هم منتظر بودیم ولی خبری نشد. ناگهان در باز شد و برایمان شام آوردند و ما متعجب از اینکه همیشه یکی از ما شام میاورد، اما امشب این طور نبود. به آخرهای شب نزدیک شدیم منتظر بی سیم بودیم که برای شیفت ایستادن آماده شویم. بیسیم به صدا در آمد و ما خوشحال شدیم اما بی سیم گفت امشب شیفت در کار نیست و استراحت کنید. ما متوجه قضیه شده بودیم. برادر، برادرش را خوب می‌شناسد. هر طور بود آن شب را خوابیدیم. صبح شد و برایمان صبحانه آوردند و ما با ناراحتی آن را هرطور بود خوردیم. بیسیم به صدا درآمد که تا ظهر استراحت کنید. ما چهارنفر نگاهی به هم انداختیم و از شدت عصبانیت چیزی نگفتیم و به نگاهی بسنده کردیم. تا یک ساعت سکوت عمیقی حکم فرما بود و ما دیگر نمی‌توانستیم بنشینیم و همدیگر را نگاه کنیم. بلند شدیم پلاستیک‌های زباله را برداشتیم. زباله‌های اطراف اسکان، رودخانه و نهرها را جمع کردیم‌. یکی از برادران مشغول شست و شوی سرویس بهداشتی شد و دیگری تمیز کردن اتاق. مگر جهادگر می‌تواند کار نکند؟ مگر می‌تواند یک جا بنشیند و نظاره‌گر باشد؟ جهادگر برای خدمت به خلق خدا و تلاش جان می‌دهد. شاید برایتان جالب باشد که کار نکردن تنبیه ما بود. آری... درست شنیدید، تنبیه ما این بود که تا اطلاع ثانوی کار نکنیم. فرمانده که ندامت برادران کوچکترش را دید و دید که چگونه آنها خودشان را با جمع کردن زباله و... تنبیه کردند، بعد از انجام صحبت‌هایی در این خصوص به ما درس جهاد را بار دیگر یادآور شدند. دستان آن پنج برادرم را می‌بوسم و تنها دعایم برایشان این است "زیر سایه امام زمان باشید". ✍ 📮|قـرارگاه جـهادی شهید بلبــاسی|
🌼جشن میلاد عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبرا سلام الله علیها🌸 |جمع آوری کمک های مالی و نذورات برای برگزاری| 🍱نذرات: ●مرغ ●برنج ●عدس ●شیرینی 💳شماره کارت جهت واریزی : ۵۸۹۲۱۰۷۰۴۴۱۶۲۶۴۵ بنام هیئت بقیه الله (عج)قرارگاه جهادی شهید بلباسی مازندران 📞شماره تماس جهت هماهنگی: ۰۹۹۴۱۶۶۲۶۵۴آقای امامیان👤 📮|قـرارگاه جـهادی شهید بلبــاسی| 📮|هیئت معـظم بقـیه الله (عـج) |