🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸
#بهنامخداوندقلبها ♥️
#جامانده
#قسمت463
✍ #جعفرخدایی
دکتر درو باز کرد و چند دقیقه بعد میثم با گل و شیرینی وارد شد و بعد از روبوسی و احوال پرسی وارد پذیرایی شد و کنارم نشست
بعد از خوش و بش با من و بقیه ازش پرسیدم
_ اقا میثم با من بهت بد میگذره که برا زیارت خبرم نکردی؟
تا میثم خواست جواب بده اقای محسنی گفت
_ من نزاشتم شما روخبر کنه ، دلیلش رو بهتون میگم عجله نکن اقا مهدی
دکتر با اقای محسنی گرم صحبت بودن و میثم مشغول خوردن که اروم سرمو نزدیک گوشش بردم و چکیده حرفهایی که زده شد رو بهش گفتم
میثم خوشحال شد و گفت
_ خب خدا رو شکر اینکه خوبه، مشکلت چیه؟
_مشکل من اینه که پولی ندارم ، از طرفی دانشگاه ثبت نام کردم شهریه داره ، وامی که برای خرید باغ برداشتی هم هست
اخلاق منو که میدونی نه دنبال چیز مفتی میگردم نه اویزون کسی میشم
اینکه کسی پیشنهاد بده کل تجربه سی سالش رو به کسی منتقل کنی چیزی شبیه به معجزه هست ولی هر چیزی حساب کتابی داره
میخوام بدونم چقدر باید برای اموزش پول بدم؟
_طرز فکرت عالیه ، مد نظرت چیه؟
با تعجب نگاهی بهش کردم...
_مگه ماشین دارم میخرم ؟ مگه میشه به این جور چیزا قیمت گفت؟
_اره درسته نمیشه ، چطوره از خودش بپرسیم
اینو گفت و استکان چایی روگذاشت روی میز و گفت
_اقای دکتر ببخشید سوالی داشتم...
دکتر امیری رو به میثم کرد
_ گوش میکنم میثم جان بفرمایید
_ اقا مهدی موضوعی رومطرح کرد و یک نگرانی داره که کاملا به حقه ، البته خودشون بهتر توضیح میدن و بهتره منم شنونده باشم
از اینکه میثم بدون هماهنگی و یکباره این حرفها رو زد خیلی عصبانی شدم ولی ادم باید همیشه دو طرف لیوان رو ببینه نه فقط بخش خالیه لیوان رو
🚫خواننده عزیز #کپیبرداری از این داستان #حرام و پیگرد #قانونیوالهی دارد .🚫
🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کاش !
هر روز صبح
یادمان می افتاد...
که چه قدر
دوستمان دارید و برایمان دعا می کنید...
#سلامپدرمهربانم🌹
میخواهم ساده بگویم...
#دوستتدارم ♥️ و برای ظهورت دعا میکنم💚
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَ🌷
سلام و عرض ادب خدمت همراهان گرامی🌸
ان شاء الله عازم زیارت حضرت امیرالمومنین علیه السلام و حضرت سید الشهدا هستم🌹
تا شنبه روزی یک پارت از طرف ادمین محترم در کانال بارگزاری میشه
نائب الزیاره همه دوستان میباشم🙏
یاعلی
May 11
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸
#بهنامخداوندقلبها ♥️
#جامانده
#قسمت464
✍ #جعفرخدایی
این کار میثم باعث شد مطلبی رو که معذب بودم بگم و شاید تا ماه ها از بیانش عاجز بودم تو اولین قدم و قبل از شروع برنامه بیان کنم تا تکلیفم مشخص و خیالم راحت بشه
نگاهی از روی عصبانیت به میثم کردم ، میثم با لبخندی ملیح چشمشو به چشمم دوخت و گفت
_ دکتر منتظره مهدی جان!
رو کردم سمت دکتر و گفتم
_ از اینکه الان و تو این موقعیت این موضوع رو مطرح میکنم عذرخواهی میکنم ، نمیدونم وقت مناسبی هست یا نه ولی برای اینکه کمی از ارامش از دست داده ام رو برگردونم مجبور به بیان موضوع هستم
اقای دکتر من خیلی خوب میدونم که یادگیری هر هنر و علم و صنعتی مستلزم هزینه هست و چه هنری بهتر از هنر طبابت که البته و متاسفانه الان به تجارت تبدیل شده
این از مقدمه و یک راست میرم سر اصل مطلب
اموزش شما چقدر زمان میبره و همچنین من چقدر باید هزینه پرداخت کنم تا به موقعیتی برسم که بتونم به عنوان مشاور فعالیت کنم؟
سکوت سنگینی بعد از تموم شدن حرفهام تو اتاق حکم فرما شد ، لحظه ای گذشت تا دکتر جواب داد
_ برای یادگیری هر علمی نمیشه زمان مشخص کرد مخصوصا طبابت که اگر تا اخر عمر هم شاگردی کنید کمه
اما در مورد هزینه شما نظرتون چیه؟
_ بنظرم نمیشه قیمتی رو این علوم گذاشت چون ارزشش رو پایین میاره ، این حرفها رو گفتم تا بدونید خدمات بدون مزد قبول نمیکنم
ببخشید این حرفو میگم ولی دوست ندارم زیر دین کسی باشم
حرفهام که تموم شد دکتر خندید و گفت
_ از اخلاق و روحیاتتون خوشم اومد ، من برای پول شما رو قبول نمیکنم اما مجبورم هزینه بگیرم چون اولا با این کار ارزش علم رو پایین نمیارم و دوما باعث میشه شما برای چیری که هزینه کردید تلاش کنید
از شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدم ،
میثم گفت
_اقای دکتر مهدی فعلا دست و بالش بسته است ولی فعلا ، اما در اینده نزدیک میدونم وضعیتش بهتر میشه
🚫خواننده عزیز #کپیبرداری از این داستان #حرام و پیگرد #قانونیوالهی دارد .🚫
🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
و سلام بر #یادگار_کربلا!
و تمام غصهها و...
روضهها و...
اشکهای بیپایانش
در مصبیت عظیم #عاشورا...
#غربت یعنی ..
بازمانده عاشورا باشد
امام شیعیان باشد
اما روز شهادتش
زائری نداشته باشد ...💔😭
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸
#بهنامخداوندقلبها ♥️
#جامانده
#قسمت465
✍ #جعفرخدایی
_واقعا ؟ چطور؟
_منم نصف باغ زیتون نزدیک روستا رو بهش فروخته ام البته همه مبلغ رو وام گرفته و از طرفی دانشگاهم ثبت نام کرده،
اگر هر سال شرایط خوب باشه با یک بار برداشت محصول میتونه وام اون سال و دانشگاهشم بده و نصف مبلغ هم برای خودش میمونه که این این مبلغ میتونه هزینه کنه
دکتر نگاهی بهم کرد و گفت
_ نظرتون چیه اقا مهدی؟
مات و مبهوت مونده بودم خودشون بریدن و خودشون دوختن بدون اینکه ضرری به من برسه
_نظر من؟ فکر کردن نمیخواد بقیه درامد رو حاضرم برای یاد گیری طب بگذارم، این نهایت لطف خدا و شماست که شامل حال من میشه
اقای محسنی شیرینی برداشت و گفت
_ خب خدا رو شکر ، دهنتون رو شیرین کنین تا بریم که کلی کار دارم
چقدر خوبه ادم یدونه رفیق داشته باشه ولی مثل کوه پشت هم باشن؟گاهی رفیق از خانواده به ادم نزدیکتر میشه اما لطف خدا باید شامل حال ادم بشه تا رفیقش ادم خوب و خدا ترس و با اخلاقی باشه
بعد از خوردن شیرینی و خدا حافظی ، قرار شد با دکتر در مورد زمان شروع اموزش هماهنگ بشم.
از خونه دکتر خارج و سمت حرم حرکت کردیم، ماشین رو پارک و سمت درب ورودی حرکت کردیم ، گرمای افتاب از یک طرف و گرمایی که از کف خیابون به صورت میزد از طرف دیگه باعث شد قدر هوای عالی زنجان روبدونم و از ته دل یه الحمدلله بابت این نعمتی که اصلا دیده نمیشه بگم
وارد حرم شدیم و بعد از زیارت اقای محسنی شروع کرد به نماز خوندن و دعا و میثم هم پا بپاش نماز میخوند ، منم از این توفیق بی بهره نموندم و شروع کردم
بعد از اتمام نماز و متن زیارات ، به دیواری تکیه دادیم که روبرومون ضریح زیبا و مطهر حضرت معصومه بود ، سرمو به دیوار تکیه دادم ، درسته امروز روز خوبی برام بود ولی من ادمی نبودم که با این چیزا درد جدایی رو فراموش کنم و مشغول بازی با اسباب بازیهای ادم بزرگها باشم
🚫خواننده عزیز #کپیبرداری از این داستان #حرام و پیگرد #قانونیوالهی دارد .🚫
🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
هیچ شمعی نیست که به امید سپیده ظهور، تا صبح فرج، در شبستان انتظار نسوزد. با تو از کدام دلتنگی خود بگویم؟
از تلخی فراق، یا سختی طعنه هایی که میشنویم و دلخسته از آن میگذریم؟
ای همه آرزوهایم! من اگر مشتی گناه و شقاوتم، دلم را چه میکنی؟ با چشمهایم که یک دریا گریستهاند، چه میکنی؟ به ندبههای من که در هر صبح غیبت، از آسمان دلتنگیهایم فرود می آیند، چگونه نگاه خواهی کرد
#سلاممولاجانم💚
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸
#بهنامخداوندقلبها ♥️
#جامانده
#قسمت466
✍ #جعفرخدایی
درد از دست دادن بهار و نرفتن به کربلا جوری جگرم رو سوزونده بود که ممکن بود لحظاتی درد روفراموش کنم اما.....
دلم خیلی گرفت ، هر کسی با دیدن چهره ام به راحتی میفهمید دارم به موضوع ناراحت کننده ای فکر میکنم
ولی خب
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
با اینکه دل شکسته و غمگین بودم دو رکعت نماز شکر خوندم بخاطر لطفی که خدا امروز شامل حالم کرد ارزوی چندین ساله ام رو بابت پیدا کردن یک استاد مومن و دلسوز طب به حقیقت پیوست و تنها کاری که میتونستم بکنم نماز شکر و تشکر از حضرت معصومه س بود ، بعد از اتمام نماز اقای محسنی که به حالم پی برده بود بهم گفت
_میدونید برای چی مانع رفتن شما با میثم جان به حرم شدم؟
میدونستم از موضوعی ناراحت و غمگین هستید بنابراین احتمال دادم اگر با اون روحیه به حرم برید بی شک شروع به گله و شکایت خواهید کرد بنابراین توکل بر خدا کردم و متوسل به امام زمان عج شدم و صبر کردم تا اینکه این اتفاق ها پیش اومد و شما به یکی از ارزوهاتون رسیدید و مراحل فراگیری علم طب براتون هموار شد
حالا بجای گله و شکایت از خدا شاکرید و سپاس گزار ، اینطوری بهتره
همه حدس و گمان هاش درست بود ولی...
_اقای محسنی ، واقعیت اینه مشکل اصلی که روحم رو ازرده یه چیز دیگه است
_ اگر لازمه بفرمایید شاید فرجی اتفاق بیافته
_طولانی تر از اونیه که با پنج دقیقه تموم کرد
لبخندی زد
_ کار ما بندگی صادقانه خداوند بزرگ و کمک به همه دیگه هست ، سالهاست عمر و وقت من نذر نوکری شیعیان و محبین اهل بیت و عاشقان امام زما عج هست ، لازم نیست نگران زمان باشید
با شنیدن این حرفها خیالم راحت شد ، کل اتفاقات و داستان عشق و عاشقی رو به اقای محسنی تعریف کردم و ایشون بدون اینکه جمله بگن فقط و فقط گوش دادن
🚫خواننده عزیز #کپیبرداری از این داستان #حرام و پیگرد #قانونیوالهی دارد .🚫
🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸
#بهنامخداوندقلبها ♥️
#جامانده
#قسمت467
✍ #جعفرخدایی
بعد از اینکه حرفهام تموم شد ، به فکر فرو رفت و ساکت شد
_مهدی جان ، یک مطلبی رو برات تعریف میکنم که خیلی جالب و البته اموزنده هست ، بهش دقت کن ، جواب تک تک سختی هایی که کشیدی رو از حرفهایی که میزنم شکار کن ،
تفکر کن شاید سرنوشتت بعد از شنیدن داستان عوض بشه
یک سرزمینی در آفریقا هست که مردمش به شکار میمون علاقه دارن و از طریق این کار روزگار میگذرونن
اینکه عده ای با شکار حیوان دیگه زندگی میکنن موضوع کاملا طبیعی هست اما...
نوع دام و روشی که برای شکار انتخاب میکنی باید حساب شده و دقیق باشه وگرنه بازنده ای
شکارچیان اون منطقه مقداری بادام زمینی رو داخل شیشه های گردن باریک میریزن و در جنگل میگذارن و کمین میکنن ،
میمون بخت برگشته وقتی کوزه رو میبینه دستش رو از قسمت تنگ داخل میبره و همه بادام زمینی ها رو تو مشتش جمع میکنه ولی....
وقتی میخواد دستش رو بیرون بیاره دستش گیر میکنه ، انقدر تلاش و تقلی میکنه و حواسش به در اوردن دست از شیشه هست که حضور شکارچی رو متوجه نمیشه و شکار میشه
خب ، میمون که براحتی دستش رو وارد کوزه کرد ، پس چرا نتونست درش بیاره؟
جواب این سوال جواب همه سوالاتیه که شما و امثال شما تو ذهنتون دارین
چه اونایی که عاشق دختر خانمی شدن یا عاشق اقا پسری شدن یا عاشق بچه و خونه و شغل و..... شدن
وقتی میمون دستش رو داخل کوزه میکرد دستش خالی و صاف بود ولی وقتی بادام زمینی ها رو تو مشتش جمع کرد مجبور شد دستش رو مشت کنه ، بخاطر همین دیگه نتونست درش بیاره
اگر مشتشو باز میکرد و دل از اون بادام ها میکَند و سرجاش میزاشت شکار نمیشد ولی از خواسته اش نگذشت و پافشاری کرد تا شکار شد
حالا شما اقا مهدی ، گاهی برای رهایی و نجات و ازاد شدن روح باید دست از بعضی خواسته ها کشید و در موردش پا فشاری نکرد وگرنه شکار نفس و شیطان خواهی شد، اگه دست بکشی مطمئن باش خدا زندگی بهتری برات در نظر گرفته و دنیای زیباتری در انتظارته!
🚫خواننده عزیز #کپیبرداری از این داستان #حرام و پیگرد #قانونیوالهی دارد .🚫
🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️میخوای برای امام زمانت کار کنی؟
بسم الله🌸
عرفه روز استجابت دعا
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
AUD-20230627-WA0003.mp3
2.72M
*مهمترین کار در روز عرفه چیست؟!*
حکایت مهمّی از سیره امام صادق علیهالسلام در روزِ عرفه
📚 اقبال الاعمال، ذیل روز عرفه.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
#سلام_صبحگاهی
جان و جوانیم
خلاصه می شود در یک کلام؛
فدای نام زیبایت ای مهربان پدر!❤️
سلام تنها امید روزگار✨
(السَّلاَمُ عَلَى) الْمُؤْتَمَنِ عَلَى السِّرِّ وَ الْوَلِيِّ لِلْأَمْرِ
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸
#بهنامخداوندقلبها ♥️
#جامانده
#قسمت468
✍ #جعفرخدایی
_حرف من کاملا واضح و روشنه ، باید دست از عشق دنیاییت که معلوم نیست واقعا برات بال پرواز میشد یا نه برداری تا به عشق واقعی برسی که بی نیازه و بدون منت بهت میبخشه
ما ها بیشتر مطالب رو اشتباهی متوجه شدیم ، ما ازدواج میکنیم ، عاشق میشیم ، دنبال علم میریم و هزاران کار میکنیم تا به خدا برسیم ، اما ....
شبانه روز خدا خدا میکنیم تا به این ها برسیم که فانی هستند و فقط برای این دنیا به دردمون میخورن
بهار خانم رو از فکر و ذهنت بیرون کن و خدا و امام زمانش رو بخواه و عاشق اونها باش تا بهارها دنبالت بیفتن و ارزوی با تو بودن رو داشته باشن چون این تویی که عشق خدا رو تو قلبت داری
میدونم کار سختیه و البته اگر موفق بشی کار بسیار بزرگیه ، کار بزرگ زحمت بزرگ میخواد ، همین الان بهترین فرصته
به عمه امام زمان عج که الان در خدمتشون هستیم متوسل شو و مردانه تصمیم بگیر و از ایشون بخواه و بگو
خانم جان من ضعیف تر از اونی هستم که محبت بهار رو از دلم بیرون کنم ، شما دستمو بگیر و کاری کن محبت و یاد و خاطره بهار از قلب و فکرم پاک بشه و هیچ احساسی بهش نداشته باشم
مهدی جان امتحان کن ، حتما نتیجه اش رو خواهی دید
حرفهای اقای محسنی که تموم شد پا شد و رفت سمت ضریح و شروع کرد به زیارت ،
حرفهاش مثل زلزله جسم و روح و قلبم رو لرزوند ، هیچ وقت از این زاویه به داستان زندگیم نگاه نکرده بودم ، کلمه به کلمه ای که گفته بود رو بهش فکر میکردم
واقعا میشه گفت یک سال از زندگیم رو باختم؟ یا نه فقط این یه تجربه بود؟
وای اگر منطقی نگاه کنم ، این یکسال سخت، امتحانی بود که متوجه خدا و امام زمانش باشم، بلاخره باید برای رسیدن به هدف از جایی شروع کرد یا نه؟
طبق گفته اقای محسنی عمل کردم و متوسل شدم به حضرت معصومه س ، نمازی خواندم و شروع کردم به درد و دل و ازش خواستم کمکم کنه
حالا که روزنه های امید مثل باغ زیتون و استاد طب برام نمایان شده ، حالا وقتشه دست از خواسته ای که خدا راضی نیست بردارم و خودمو تسلیم امر خدای مهربان بکنم
🚫خواننده عزیز #کپیبرداری از این داستان #حرام و پیگرد #قانونیوالهی دارد .🚫
🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸