eitaa logo
💗رمان جامانده💓
408 دنبال‌کننده
98 عکس
26 ویدیو
0 فایل
✨﷽ 🚫خواننده عزیز ❗ #کپی‌برداری از این داستان #حرام و پیگرد #قانونی‌و‌الهی دارد .🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸 ♥️ _ این چه حرفیه پسر ؟!!! اینجا متعلق بخودته ، من یه رفیق دارم اونم تویی! پس باهام نه تعارف کن نه از این حرفها بزن اخلاقمو که میدونی ؟ من از هیچ کس نمیپرسم چی شده ، ازت نمیپرسم چون نمیخوام زخم کهنه برات باز کنم چون میدونم زخمی توی قلبت هست هر وقت نیاز دونستی من گوشای خوبی برای شنیدن دارم حالا چاییتو بخور تا سرد نشده چقدر این پسر با حرفهاش به ادم انرژی میده!!!! به چایی خیره شدم و رفتم تو فکر ، وقتی میثم متوجه شد پرسید _چی شد؟ چایی سرده؟ _نه چایی سردنیست ، یه لحظه دلم سوخت _به کی؟ _به دخترها و خانم ها _از چه نظر؟ _خدایا به هر دختر و زنی که محب و شیعه امیرالمومنین علیه السلام هست صبر و شکیبایی و خوشبختی رو هدیه بده میدونی میثم ، من و تو پسریم ، هر وقت دلمون بگیره ،هر جا بریم هر جا بمونیم ، دور بریم یا نزدیک ، اختیارمون با خودمونه ، با یه مسافرت یا دیدم رفیق ، رفتن به زیارت یا کنار دریا و صحرا و.... هر جایی که به نظرت میرسه خودمون رو خالی میکنیم ولی وقتی دل یه دختر یازنی میگیره چیکار میکنه؟ مجرد باشه یا متاهل نمیتونه بره مسافرت ، موندم با دل شکستشون چیکار میکنن؟ _ بیخیال پسر دخترها وضعشون خوبه اونا یه مادر دارن بنام حضرت زهرا س درسته ما هم پدری داریم به نام امام علی و امام زمان عج ، ولی همه معصومین با اون همه عظمت محتاج محبت مادرشون حضرت فاطمه زهرا س هستند اصلا به نظر من خدا با این کار هوای دخترها رو بیشتر از ما داشته ، حالا یکی نمیره سمت مادرش و باهاش درد و دل نمیکنه مشکل از خودشه به هر حال بیخیال بقیه ، خدا به هر کسی با یه روشی محبت میکنه ، ما این وسط کاره ای نیستیم میگم....خوابت نمیاد؟ میخوای رو پشت بوم بخوابیم؟ _ دلم میخواد یه سال بخوابم فکر خوبیه، بریم پشت بوم بخوابیم دلم لک زده برای زندگی روستایی اینو که گفتم پا شدیم و زیر و انداز و لحاف و تشک رو برداشتیم و از پله ها بالا رفتیم و پهن کردیم رو پشت بوم و دراز کشیدیم 🚫خواننده عزیز از این داستان و پیگرد دارد .🚫 🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸 ♥️ بعد از پهن کردن رخت خواب دراز کشیدم و میثم همه چراغ ها رو خاموش کرد و اومد پشت بوم. از اونجایی که هوا تاریک بود و چون باغ هم از روستا فاصله داشت بنابراین چراغ های تیر برق هم وجود نداشتن تا فضا رو روشن کنن. همین امر باعث شد ستاره های اسمون با وضوح و تعداد بیشتری به نظر برسن ، اولین باری بود که همچین صحنه ای از اسمون میدیدم ، شنیده بودم اسمون کویر تو شبها بی نظیره ولی با اینکه اینجا کویر نبود اما هوش از سر هر ببینده ای میبرد و مست و غرق قدرت خدا میکرد محو تماشای زیبایی های اسمون پر ستاره بودم و نتونستم در مقابل این عظمت سکوت کنم و گفتم _ میبینی میثم اسمون چه چیزایی داره ؟ این شاهکار و هنر خدا رایگان و بی منت در اختیارمونه ولی .... ولی اصلا نگاهی بهش نمیکنیم _اره خب ، اسمون یکیشه _وقتی ادم این صحنه رو میبینه تازه میفهمه هیچی نیست ، ولی با این وجود برای خدا گردن کلفتی و نافرمونی میکنیم. _ دنیا همیشه همین طور بوده و هست کمتر کسی پیدا میشه تو راه حق قدم برداره نمیدونم چی شد که یهو این سوال برام پیش اومد و با اینکه میدونستم میثم ادم راز داری هست ولی از دهنم پرید و گفتم _میثم.... برای چی یه سال از خانواده ات زدی و اومدی اینجا؟ اصلا حواسم نبود که نباید این حرفو میپرسیدم _ قصه ی طول و درازی داره _ حواسم نبود و نمیدونم چرا این سوال رو پرسیدم ، نمیخواستم به حریم خصوصیت وارد بشم و گذشته ات رو کنکاش کنم سوالمو پس میگیرم و عذر خواهی میکنم سکوتی کرد و جواب داد _ نمیدونم شاید کار خداست اومدن غافلگیرانه تو و پرسیدن این سوال، بعضی وقتها کارها و حرف هایی که ادم میزنه دست خودش نیست و حکمتی توش قرار داره که ما نمیدونیم چیه وقتی از سربازی برگشتم بیکار بودم و خیلی به این در و اون در زدم کار پیدا کنم ولی نشد ، با این حال مادرم بارها گفت برم پیش دایی هام نرفتم ، ولی دلیلش رو هیچ وقت ازم نپرسیدن و بجاش کلی سرزنش و سرکوفت خوردم که بی عرضه ام و توانایی انجام هیچ کاری رو ندارم به اینجا که رسید ساکت شد ازش پرسیدم 🚫خواننده عزیز از این داستان و پیگرد دارد .🚫 🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 🍃 گفته در قرآن خدا آرامشت با همسر است کی شود این آیه اش مشمول حال ما شود 🍃 🌸🍃
🌸🍃 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج❤️💚 🍃 🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸 ♥️ _ ایرادش چی بود؟ دو تا از دایی هات که کارخونه دارن ، یکیشون نمایندگی لوازم یدکی داره یکیشون تو دبی هتل داره _خندید و گفت یادت رفته ها کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من ، اخلاق دایی هام و .... باعث میشد نزدیکشون نشم ، همیشه بخاطر اینکه بابام راننده تریلی بود و وضع مالیش مثل اونا نبود مورد تمسخر بود ، با اینکه زندگی خوبی داشتیم و داریم پدر و مادرم دلیلش رو نفهمیدن و سرزنشم کردن ، بابام که اهل طارم بود زمین های کشاورزی و باغ های زیادی داشت که یا اجاره داده بود یا بلااستفاده مونده بود تصمیم گرفتم بیام اینجا و احیاشون کنم ، با اینکه روستا پره از فامیل هامون با هیچ کدوم رفت و امد نکردم چون تو روز های سخت تنهام گذاشتن باغ های زیتونی که از بابام مفت اجاره کرده بودن رو گرفتم و زمین ها رو بردم زیر کشت سیر و سیب زمینی الانم خدا رو شکر نزدیک چهار تا باغ زیتون و دو تا باغ انار رو به میوه دهی رسوندم و دارم اندازه دارمد یک سال بابام رو تو یک ماه اونم فقط از یک باغ زیتونم در میارم باغ ها رو هم از بابام خریدم و پولشو خرد خرد دادم. به سمتم چرخید و ادامه داد - تو چی؟چیکارا میکنی ؟خیلی وقته ازت خبری ندارم ، یعنی از هیچ کس خبری ندارم ، اوضاع ظاهرا خوب نیست خیره به ستاره ها بودم و حتی دوست نداشتم ثانیه ای پلک بزنم تا مبادا از زیباییشون بی بهره بمونم ولی سوالی بوده که پرسیده شده و منم باید جواب میدادم _عجب... میدونستم اتفاقاتی افتاده ولی نمیدونستم تا این حد بود ، واقعاشرمنده اتم میثم و میدونم ابراز تاسف به دردی نمیخوره _تو چرا شرمنده ؟ _ اسممو گذاشتم رفیق ولی از حالت بی خبرم... این چه جور رفاقته که دوستت یک سال دور از خونه و تنها مونده و خون دل خورده در صورتی که باید پیشت بودم و قوت قلبی بهت میدادم با اینکه خنده های میثم رو کمتر کسی دیده بود ولی دوباره خندید و گفت _ چی داری میگی مشتی؟ من از کسی انتظار ندارم حتی پدر و مادرم ، تو راحت باش تنها رفیقم تویی و تنها کسی که با دیدنش خوشحال میشم خودتی پس خودتو ناراحت نکن _منم تو این یه سال خیلی عذاب کشیدم ، برای رسیدن به چیزایی که میخواستم زجر کشیدم ولی... خیلی بده ادم رو بخاطر اینکه یک عمر صادقانه زندگی کرده سرزنش کنن و بگن از مال دنیا چیزی نداری و کم سوادی و... حتی جرات کنن به خانواده متلک بنداز ، صبر کردم چون نمیتونستم چیزی بگم ، تصمیم گرفتن تلافی کنم ولی نتونستم بدی رو با بدی جواب بدم میخوام ... 🚫خواننده عزیز از این داستان و پیگرد دارد .🚫 🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه وجود خدا باورت بشه خدایه نقطه میذاره زیرباورت “یاورت “می شه.💚🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸 ♥️ _میخوام زندگیم رو از نو شروع کنم ، همه چیز رو از اول اغاز کنم تا دیگه کسی جرات نکنه بخاطر نداشته هام بهم چپ نگاه کنه _ عاشق شدی؟ جوابی ندادم چون بیان و یاداوری زجرهای گذشته قلبمو به درد میاورد _پس عاشق شدی و بخاطر مال دنیا جوابت کردن _اره همینطوره اومدم ازت مشورت بخوام ، تو فکر اقتصادی خوبی داشتی ، همیشه نسبت به قضایا عمیق نگاه میکنی ، من همیشه ازت چیزای خوبی یاد گرفتم این بار صدای خنده اش بلندتر از قبل شد و گفت _ مهدی... مهدی ! باور کن نمیدونم اخرین بار کی خندیده بودم ، من هر کاری میکنم دارم بهت درس پس میدم ، بچه ها برای مشورت و همفکری همیشه پیش تو میومدن منم یکی از اونا حالا تو از من چیز یاد میگیری؟ اخر الزمان شده؟ _میثم تعارف رو بزار کنار من صادقانه گفتم میتونی باور نکنی _ چه کاری از من بر میاد؟ _میخوام تحصیلاتم رو ادامه بدم ، شغلم رو عوض کنم و برم تو شغلی که درامدش حلال و ابرومندانه باشه _درامد زیادش رو نگفتی؟ _درامد که حلال باشه برکتم پشت سرش میاد ، هیچ کس از گرسنگی نمرده من دومیش باشم حلال بودن در اولویته منه ولی مشکل اینجاست هم دستم خالیه هم ذهنم بسته ، نمیدونم چیکار کنم حدود هشت ماه مونده به سال 1390 و من تصمیم دارم تا اون موقع مسیر زندگیم رو مشخص کنم _چیزی هم مد نظر داری؟ _فعلا نه اینو که گفتم نمیدونم کی خوابم گرفت ، تا وقتی که چشامو باز کردم و دیدم افتاب در اومده و میثم نیست نشستم و نگاهی به دور و برم انداختم ، هوای خنک و صدای برگ هایی که بخاطر باد صداهایی از خودشون به طبیعت منعکس میکردن دل ادم رو میبرد پاشدم و رفتم حیاط ، نگاهی به اطراف کردم ، خبری از میثم نبود تا اینکه نظرم جلب شد به درختهایی که زیتون های سبز خوش رنگ ازشون اویزون شده تو تاریکی دیشب بزرگی درختها و عظمت باغ معلوم نبود ولی حالا که افتاب زده بود تا فهمیدم تو چه بهشتی هستم. 🚫خواننده عزیز از این داستان و پیگرد دارد .🚫 🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸