eitaa logo
💗رمان جامانده💓
408 دنبال‌کننده
98 عکس
26 ویدیو
0 فایل
✨﷽ 🚫خواننده عزیز ❗ #کپی‌برداری از این داستان #حرام و پیگرد #قانونی‌و‌الهی دارد .🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸 ♥️ _سلام حاجی ... ممنون تو چطوری؟اوضاع خوبه؟کی بر میگردی؟ _شکر خدا امروز صبح برگشتم ، شرمنده مزاحم شدم یه زحمتی داشتم برات میتونی تو سایت نگاه کنی ببینی کدوم دانشگاه دانشجو بدون کنکور بر میداره؟ _ بسلامتی باشه نگاه میکنم ، کدوم رشته و برای کی میخوای؟ _ رشته حقوق و برای خودم مکثی کرد و ادامه داد _ حاجی چه خبره؟ تصمیم گرفتی ادامه تحصیل بدی!!!! _اره ، بنظرم هر کسی به حقوق خودش آشنا بشه بهتره بی زحمت نگاه کن بگو منتظرم.... _باشه پشت سیستمم الان نگاه میکنم _مزاحمت نمیشم یاعلی قطع کردن گوشیم هم زمان شد با رسیدن به خونه ، وارد خونه شدم و دوش گرفتم ، سمت گوشی که رفتم دیدم علیرضا زنگ زده گوشیو برداشتم و زنگ زدم بهش _ سلام علی چی شد؟ _ سلام جهاد دانشگاهی حقوق بر میداره ، آزاد روانشناسی و پیام نور ادبیات خب اگه تصمیمت جدی هست مدارکتو بیام بگیرم و ثبت نام کنیم ، البته پنج روز وقت مونده _خدا خیرت بده مدارکی که میخواد رو برام پیامک کن بردارم بیارم ، دستم خالیه گوشیو قطع کردم و بعد از ارسال پیام مدارک رو برداشتم و رفتم سمت خونه شون فاصله خونه ما و علیرضا اندازه طول یک شهر بود چون ما دقیقا غرب شهر یعنی ورودی شهر از سمت تبریز بودیم و علیرضا شرق شهر یعنی ورودی زنجان از سمت تهران بود بنابراین کلی باید تو راه بودم تا برسم خونشون و بلاخره رسیدم زنگ خونه رو که زدم پروانه خانم مادر علیرضا در رو باز کرد و بعد از احوال پرسی داخل شدم از قضا نامزد علیرضا هم خونه بود.... 🚫خواننده عزیز از این داستان و پیگرد دارد .🚫 🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸