eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
751 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دیوانگی در عشق اصلا دلبخواهی نیست پس در حقیقت های عالم اشتباهی نیست از پیچ و تاب گیسوانت خوب فهمیدم غیر از مسیر مستقیمت هیچ راهی نیست ما را گداییِ سَرِ کوی تو آقا کرد هر تاج داری لایق این پادشاهی نیست چاهی که با آن درد و دل کردی یقین دارم حتی کبوترهای آن عرشی ست« چاهی» نیست در برکه ی روز غدیرت اهل دل دیدند غیر از جمال دل ربایت هیچ ماهی نیست آیا به جز حب تو در عالم ثوابی هست؟؟ وقتی به جز بغض تو در عالم گناهی نیست جایی که ابروی تو خود میزان اعمال است شیوا تر از لب های تیغت دادخواهی نیست
صاحب اسرار «سُبْحانَ الّذي أَسْرى‏» علی‌ست... بین آیات الهی، آیت کبری علی‌ست «قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَد» تفسیری از اخلاص اوست در کمال بندگی یکتای بی‌همتا علی‌ست حافظ جان علی «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظا» حافظ قرآن به «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا» علی‌ست آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است ای مسلمانان به قرآن «عُروةُ الوُثقی» علی‌ست... سِیرْ در «ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» کُن چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علی‌ست... «اُدْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ» در مقام قاف قرآن جنت الاعلی علی‌ست از «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ» بپرس تا بدانی در وفای عهدِ حق «اَوْفی» علی‌ست آسمان «رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَه» سفره‌دار «اَنْتَ خَیْرُ الرّازقین» مولا علی‌ست نور علمش «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» است «عَلَّمَ القرآن» علی و «عَلَّمَ الاَسما» علی‌ست لوح محفوظ خدا، «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» در دو عالم «يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفی» علی‌ست در طریقت، رایت «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيل» رهنمای «اَلّذِينَ جاهَدُوا فينا» علی‌ست اختر تابندۀ «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏» ماه ظلمت‌سوز «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‏» علی‌ست... نوح، ایمن ماند از طوفان به یمن نام او باء «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» علی‌ست روح رحمان، قلب قرآن، جان یاسین، نفس فجر صاحب قدر و معارج، شاهد إسری علی‌ست عمره و حج و طواف و کعبه و رکن و مقام زمزم و سعی و صفا و مروه و مسعی علی‌ست «یا علی و یا عظیم و یا غفور و یا رحیم» یا الهی! مظهر اسمائک الحسنی علی‌ست یاد او «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» کند در نماز قرب ذکر الله اکبر یا علی‌ست سجده، راز سر به مُهری بود و آخر فاش شد رازدار «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی» علی‌ست بشنو از احمد حدیث «حیثما دار» علی تا ببینی هر طرف رو آورد حق با علی‌ست تیغش «أَنْزَلْنَا الْحَديد» و ضربتش «بَأْسٌ شَديد» بهترین توصیف فتحش «لا فتی الا علی»ست ذوالفقار، اثبات حق و نفی باطل می‌کند بی‌گمان فاروق اعظم در جهان تنها علی‌ست...
باران شدی تا نام تان دریا نوشتند گفتند طهَّرنا و تطهیرا نوشتند چون بای بسم الله رحمان الرحیمی تفسیرتان را علّم الاسما نوشتند شایسته اش بودی که در ایوان قدسی نامت علی عالی اعلی نوشتند گفتند کرّمنا و فضّلنا، سرودند خواندند رزّقنا و اعطینا ،نوشتند هر جا که نام از احمد آمد نامتان را چون ماه تابان با خطی خوانا نوشتند در نجم و در نور از شما پنهان سرودند در یطعمون ..از نذرتان پیدا نوشتند آن قدر محبوبی که نامت را ملائک مابین نام احمد و زهرا نوشتند در پرتوی از نور مصباحٌ زُجاجه والشّمس رویت را چنان زیبا نوشتند قدّوسیان مدهوشتان از روز آغاز آن جا که نستعلیق نامت را نوشتند لیثُ الحجازی چون که حیدر نام داری در لافتیٰ بر نامتان الّا نوشتند تقریر شیوایی قرآنی علی جان آن جا که رتّلناهُ ترتیلا نوشتند نام تو از روز ازل پیوسته جاری ست آن جا که مَجراها و مُرساها نوشتند آن قدر بلّغنا و انزلنا سرودند آن قدر کرّمنا وکرّمنا نوشتند یعنی تو را بر اهل عالم هدیه دادند یعنی تو را در عشق استثنا نوشتند هم نفس پیغمبر شدی هم جان زهرا تا این که نامت را ذوی القربی نوشتند حیدر شدی تا در گشایی روبرویم نوکر شدم تا مدحت از مولا بگویم گفتم علی اما زبان لکنت گرفته ست گفتم علی دیدم جهان لکنت گرفته ست اصلا" نفهمیدم که مدحت کار من نیست در وصف تان هفت آسمان لکنت گرفته ست ای آیت الکبرای قرآن ای علی جان طاها و ابراهیم و لقمان ای علی جان نوکر شدم یک عمر در یادت بسوزم نوکر شدم در عشق اولادت بسوزم از عشقتان آقا زبان آتش گرفته ست با یادتان در جسم و جان آتش گرفته ست آن قدر سنگین است نامت بر وجودم تا نامتان بردم دهان آتش گرفته است خیر العمل یعنی شما را دوست داریم یعنی نجف را کربلا را دوست داریم آهو شدیم آقا ضمانت کرد ما را ما هم علی موسی الرضا را دوست داریم بگذار در مصراع پایانی بگوئیم ما جمکران را ،سامرا را دوست داریم
منی که از ازل از یا علی سرشار و لبریزم دلم می خواهد از این شهر بغض آلود بگریزم گریزم از دل این شهر آن جا که علی باشد همان جایی که دل با یاد حیدر صیقلی باشد همان جایی که سلطانش دل از پیغمبرش برده همان شهری که بر درگاه او یا فاطمه خورده همان جایی که فرقی نیست بین سائل و شاهش همان جا که رسد تا عرش اعلا مقصد راهش روم آن جا که جبرائیل باشد مست ایوانش چنان موری شوم سرمست الطاف سلیمانش اگر چه بنده ی آلوده ام عبد گنهکارم قسم بر عین و لام و یا علی را دوست می دارم علی را دوست می دارم که او دست خداوند است به هر کوی و گذر بنگر علی مست خداوند است علی حبل المتین آری علی یعسوب دین باشد فقط حیدر فقط حیدر امیرالمؤمنین باشد زبان واژه در مدح علی همّیشه سر در گم علی خاکی ترین افلاکی خاک است ای مردم فضیلت های حیدر را خداوند جلی داند که احمد وقت معراجش دمادم یا علی خواند علی صفدر ، علی نفس پیمبر ، حضرت حیدر کسی که پیشوای روسپیدان است در محشر علی مظلوم اما ظلم را در بند خود کرده به شمشیرش دمار از دشمنان دین در آورده چنان در های و هوی معرکه حیدر سر اندازد که جبرائیل در وقت تماشایش پر اندازد به غیر از مرتضی که هست نامی تر ز نامی ها کجا شاهی بود همسفره ی قشر جزامی ها برای سائلان در سفره اش او بهترین دارد کسی که از برای خود فقط نان جوین دارد نفس با یاد حیدر تا که بالا رفت ، بالا رفت عمل با عشق حیدر سوی زهرا رفت ، بالا رفت به عشق مرتضی الیوم اکملتم خدا داده و یا آیات - من یشری - برای او فرستاده بخوان تا که فلانی بشنود او کیست ای مردم به جز حیدر امیرالمؤمنینی نیست ای مردم همیشه مرتضی حق است ، غیر از او بود باطل که شد دین خداوند جلی با مرتضی کامل در آن هنگامه ای که خفت حیدر جای پیغمبر محمد گشت ابراهیم و اسماعیل شد حیدر نبی همیشه آرام است تا حیدر به بر دارد که او خیرالنسا دارد که او خیرالبشر دارد گره وا می کند آری صد و ده بار یا حیدر چنان ذات خدا گویم و ما ادریک ما حیدر
در الفبا از الف تا حرف یا یعنی علی نقطه ی آغاز قرآن زیر با یعنی علی آفرینش را علی آغاز و پایان است و بس ابتدا یعنی علی و انتها یعنی علی نوح کشتیبان نمی شد ، نوح کشتی ساز بود کشتی از طوفان گذشت و ناخدا یعنی علی بی علی آتش جهنم با علی آتش بهشت با خلیل الله کرد آتش وفا یعنی علی دستگیر هر اولوالعزم است موسی هم اگر اژدهای معجز آورد از عصا یعنی علی این که می گوییم : پیغمبر ، شباهنگام بود در حرا گرم تکلم با خدا یعنی علی گفت : اقرا باسم ربک ، در جواب جبرئیل این که گفت احمد علی جان پیش آ ، یعنی علی نفس پیغمبر علی و نفس حیدر مصطفی مرتضی یعنی محمد مصطفی یعنی علی پنج تن زیر کسا جمعند یعنی فاطمه فاطمه در راه حیدر شد فدا یعنی علی هرچه را حیدر بخواهد می پسندد فاطمه هل أتی زهراست آری هل أتی یعنی علی حق علی احمد علی حیدر علی زهرا علی کُلُهُم نورند از این رو‌ مجتبی یعنی علی با شکستن می شود تکثیر هر آئینه ، پس ای برادر ترجمان کربلا یعنی علی
کمانِ ابرویِ دلبر، شکار می خواهد ذبیح می طلبد؛ جان نثار می خواهد مجال عرضه ی بی دست و پایی ما نیست شراب عشق علی کُهنه کار می خواهد رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده رسیده میثم تمار و دار می خواهد علی معلم تدریس «قاب قوسین» است فقیرِ کاهلی از او "انار" می خواهد!؟... شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد نوای هوهوی بی اختیار می خواهد چه ظلم ها که بر او روزگار آورده چه صبرها که از او روزگار می خواهد علی کسی ست که "مرحب" مقابلش از ترس به تنگ آمده، راه فرار می خواهد نخواست دشمن او والی ولایت را نخواست آن چه که پروردگار می خواهد علیست نام خدا در شناسنامه ی عشق مرا ببخش! دلم گَه گُدار می خواهد - - که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده جنون بندگی ام، سنگسار می خواهد قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی ز خاک پای علی اعتبار می خواهد شبیهِ کاه رسیده اُحد مقابل او برای کوه شدن، اقتدار می خواهد چهار فصل دلم را خدا به لطف علی بهار خواسته است و بهار می خواهد خیال خال علی خواب مَخمَلی را بُرد که این معادله، شب زنده دار می خواهد به کوه کندن فرهاد غبطه خواهم خورد که شهد عشق علی پشتکار می خواهد فقیر و خسته و درمانده و پریشانم چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد تمام هستی خود را که باختم، گفتم: چه چیز دیگری از من قمار می خواهد؟! ... اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد ببوسم آن چه لب "ذوالفقار" می خواهد چه عیب اگر که به انگور دست ما نرسید امیر، عاشق خود را خمار می خواهد ادامه دادن این شعر کار شاعر نیست حِسان و حِمیَری و شهریار می خواهد شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او کنار صحن و سرایش مزار می خواهد دعای آخر عشاق او فقط فرج است ظهور صاحب مان، انتظار می خواهد ...
جز او کسی لیاقت حیدر شدن نداشت شایستگی فاتح خیبر شدن نداشت دُرّ نجف اگر به علی منتسب نبود باور کنید ارزش گوهر شدن نداشت تردید نیست گنبد حیدر اگر نبود اصلا دلی هوای کبوتر شدن نداشت چون روز روشن است، که جز مرتضی کسی با احمد افتخار برادر شدن نداشت با اذن فاطمه ست اگر "حیدری" شدیم ورنه کسی اجازه ی نوکر شدن نداشت فریادهای "أَيْنَ تَفِرّوا" گواه بود با او کسی توان برابر شدن نداشت حیدر شدن که جای خودش؛ در مقام قرب حتی کسی لیاقت قنبر شدن نداشت
چون او کسی تجلی پروردگار نیست یعنی که کوه مثل علی استوار نیست روزی سه بار مأذنه ها جار می زنند نامی شبیه نام علی ماندگار نیست در حیرتم که با چه زبانی بیان کنم والله یارِ غار شدن افتخار نیست هر کس که سنگ عشق علی را به سینه زد دامانِ مادرش به خدا لکه دار نیست واحیرتا! به ما که مریدانِ حیدریم خاکی به غیر خاک نجف سازگار نیست غیر از علی که مظهر اعجاز عالم است دیگر فضائلِ أحدی بی شمار نیست با نوکریِ آل علی زنده ام فقط عینِ حقیقت است کلامم، شعار نیست
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد پلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت خاک آن ذره‌ای از خاک کف پای تو شد نام خورشید برازندۀ چشمان تو، نه نور خورشید کمی از ید بیضای تو شد عشق همراه تو در کعبه به دنیا آمد عشق برخواسته از صورت زیبای تو شد از همان لحظه دلش خواست که تغییر کند قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شد خنده از روی لب کعبه نیفتاده هنوز کعبه یک قلب پر از شوق تولای تو شد عرق شرم به پیشانی این شعر نشست که پی درک تو و حل معمای تو شد
«سه روز» بود، که در مکّه بی‌قراری بود نگاه کعبه، پر از چشم‌انتظاری بود «سه روز» صبح شد و، سایبان «حِجر و حَجَر» سحابِ رحمت و ابرِ امیدواری بود به احترام شکوفایی گل توحید «سه روز» کار حرم عشق و رازداری بود زِ هجر روی علی، کار «حِجر اسماعیل» در این سه روز و سه شب، ندبه بود و زاری بود پس از «سه روز» از آن روی ماه پرده گرفت حرم که محرم اسرار کردگاری بود صفای آینه از چشم «مَروه» می‌تابید شمیم عاطفه از، «مُستَجار» جاری بود زمین به مقدم مولود کعبه، می‌نازید هوا هوای بهشتی، زمان بهاری بود فرشتگان خدا، در مقام ابراهیم سرودشان، غزل عشق و بی‌قراری بود سحر به زمزم توحید، آبرو بخشید علی، که زمزمۀ چشمه در صحاری بود قسم به وحی و نبوّت که در کنار نبی علی تمام وجودش، وفا و یاری بود نشست بر لبش آیات «مؤمنون» آری علی که جلوۀ آیات جان‌نثاری بود چگونه نخل عدالت نمی‌نشست به بار که اشک چشم علی، گرم آبیاری بود امیر ظلم‌ستیز، افسر یتیم‌نواز! یگانه آینۀ عدل و استواری بود همین نه «مکّه» از او عطر ارغوانی یافت «مدینه» از نَفَس او بنفشه‌کاری بود علی، تجسّم اخلاص و صبر بود و امید علی، تبلور ایمان و پایداری بود علی، به واژۀ آزادگی تَقدّس داد علی، تجلّی ایثار و بردباری بود جهان کوچک ما حیف درنیافت که او پر از کرامت فضل و بزرگواری بود!؟ قسم به کعبه که سجّادۀ گل‌افشانش زِ خون جبهۀ او باغ رستگاری بود...
در قبله‌گه راز فرود آمد ماه یا زادگه علی بود بیت‌الله از كثرت اشتیاق، دیوار شكافت تا این‌كه ره وصال گردد كوتاه مهمان چو در آغوش حرم جای گرفت افكند خدای پرده بر سِرُّ الله در بسته و دیوار به هم آمده بود جمعی همه خیره گشته بر آن درگاه از راز و نیاز بنده و معبودش در خلوت آن خانه نشد كس آگاه در باز نشد گرچه بسی كوشیدند هر دیده به صد سؤال می‌كرد نگاه هر جا سخن از قصۀ بیت‌الله بود افتاد حكایت حرم در افواه نومید شدند و مات و حیران ماندند تا باز مگر خدای بگشاید راه تا این‌كه به پیش چشم حیرت‌زدگان دیوار شكافت بار دیگر ناگاه از بیت خدا برون یدالله آمد لاحولَ و لا قوةَ إلّا بالله شد حبس نفس‌ها چو جمالش دیدند تا آینه گَرد غم نگیرد از آه با بنتِ اسد خود اسدالله آمد از بیت احد مهر درآمد با ماه بوسند خلایق حجرالاسود را چون یاد كنند از آن خط و خال سیاه خاموش حسانا كه مقام است بلند ترسم بود این گفته كوتاه گناه
ای حاجتِ قدیمی دنیا! روا شدی دنیای عرش بودی و دنیای ما شدی دنیای بی تو ارزش خالق شدن نداشت حُسنِ دلیلِ خلق، برای خدا شدی تو رازِ سر به مُهرِ خداوندِ کعبه‌ای دیوارِ خانه باز شد و برملا شدی با تو سکوتِ عُزلتِ پیغمبری شکست شأنِ نزولِ قاری غارِ حرا شدی گفتیم ابوتراب و نوشتیم اباالحسین از بین خاک‌ها پدرِ کربلا شدی بالابلندِ وادی کوتاه‌قامتان! ای قله‌ای که نونِ میان لَنا شدی اوج غریبی است که در این همه زمان با مردمِ زمانه‌ی خود آشنا شدی حی‌علی‌الصلوةِ فُراداترین قیام! آخر میان جهلِ جماعت قضا شدی