eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
937 دنبال‌کننده
31 عکس
7 ویدیو
79 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نیست یارای زبان تا که کند مدح تو را ای که آرامش هر روز و شب مولایی ای که مستغرق فی الله تو را خوانده حسین مدح تو بس که تو بانو نوه ی زهرایی ای سراپای تو یاد آور زهرای بتول اثر نطق تو بر کون و مکان غالب بود همچو زینب ز لبت نطق علی می ریزد نطق تو تیغ علی بن ابیطالب بود آنچه زینب همه دم کرد تماشا دیدی همره زینب خود کوچه به کوچه رفتی بر روی ناقه ی عریان به کنار اسرا تا دل شام بلا تا دل کوفه رفتی لیک ای راحت جان و تن ارباب حسین بفدای دل پر غصه و احساسی تو روضه هایت همه از علقمه دارد صحبت عالمی دیده دل و دیده ی عباسی تو از در خیمه ی طفلان حرم تا به فرات رفت آن ماه ولی تا به حرم بازنگشت آری آری که علمدار حرم رفت که رفت از بر علقمه سقا به حرم باز نگشت
پر می زند دوباره دلم در هوای تو دارم هوای بوسه به صحن و سرای تو اذن دخول خوانده دلم تا کنی نظر زائر شوم دوباره سوی سامرای تو ای دومین حسن چو حسن ذره پروری پر می شود دو دست گدا از عطای تو
یک ستاره بی‌قرار ماه بود از مدینه تا خراسان راه بود تا که بعد هجر و داغی جان فزا فاطمه بیند گل روی رضا بعد عمری دوری و خون جگر عاقبت آماده شد بهر سفر نامه در دستش میان کاروان فاطمه با هیبت زهرا روان نامه‌اش بوی برادر می‌دهد راحتی بر جان خواهر می‌دهد سوی او با سینه‌ی غمدیده‌اش عکس و تصویر رضا در دیده‌اش دست تقدیر خدا در کار شد تا رسید او شهر قم، بیمار شد تا که خاک چادرش شد در فضا رشک جنت شد غبار کوچه‌ها کوچه‌های قم پر از احساس بود غرق بوی عود و عطر یاس بود آمد آن بانو سراپا احترام پیش او کردند مرد و زن قیام مرد و زن گفتند کوثر آمده دختر موسی بن جعفر آمده گل بیامد بر سرش از بام‌ها در پی‌اش بودند خاص و عام‌ها گرد شمع او همه پروانه‌اش خانه‌ی موسی شد آنجا خانه‌اش عاقبت روی برادر را ندید وقت مرگش در همان‌جا سر رسید روح پاکش شد جدا از پیکرش در جنان شد هم‌نشین مادرش تا که جسمش شد نهان در شهر قم قبر زهرا شد عیان در شهر قم آمد آن بانو ندید آزارها او کجا رفته سر بازارها خاک قم در رتبه‌ی افلاک بود چشم مردم پاک پاک پاک بود او کجا بازار شهر شامیان او کجا زینب کجا نامحرمان او کجا سیلی کجا معجر کجا آتش دامان یک دختر کجا او کجا راس برادر روی نی او کجا چشمان خواهر سوی نی سینه‌ی او گرچه پر درد و بلاست او خودش هم داغدار کربلاست
ای غایب از دو دیده‌ی دنیا! بیا بیا ای روشنیِ ظلمت شب‌ها! بیا بیا چشم انتظار روز ظهورت دو عالم است ای آرزوی قلبی زهرا! بیا بیا
دست من و دامان تو یا ام کلثوم جان و تنم قربان تو یا ام کلثوم درد من و درمان تو یا ام کلثوم چشم من و احسان تو یا ام کلثوم تو جلوه ی زهرا و نور مرتضایی تو نور قلب فاطمه نور خدایی هم جان زهرایی و هم جانان حیدر هم روح زهرایی و هم ریحان حیدر شد جان احمد مرتضا تو جان حیدر ای جان به قربان تو و قربان حیدر تو دلبر ارباب های عالمینی جان علی جان حسن جان حسینی تو ام کلثومی نشد قدر تو پیدا قدر تو پیدا می شود در صبح فردا ای زینب دیگر به اهل بیت طاها مدح تو بس نور علی هستی و زهرا وصف تو را باید بهشتی ها بگویند باید نبی و حیدر و زهرا بگویند از کودکی با درد و غصه آشنایی مثل حسن تو غصه دار کوچه هایی از غصه ی مادر همیشه در نوایی تو شاهد اشک روان مجتبایی تو بودی و آهی که مانده کنج سینه تو بودی و زخم غم یاس مدینه گویند در را دیده ای و میخ در را در پشت در یک مادر کشته پسر را با دست بسته حیدر خونین جگر را در بین آن کوچه چهل بی پا و سر را دیدی به مسجد مرتضا را می کشیدند کفتارها شیر خدا را می کشیدند تو محو الطاف خدا بودی همیشه با سینه ای غرق بلا بودی همیشه غرق غم و صبر و رضا بودی همیشه تو روضه خوان کربلا بودی همیشه دیدی به دشت کربلا راس بریده دیدی ز غصه قامت زینب خمیده
منی که از ازل از یا علی سرشار و لبریزم دلم می خواهد از این شهر بغض آلود بگریزم گریزم از دل این شهر آن جا که علی باشد همان جایی که دل با یاد حیدر صیقلی باشد همان جایی که سلطانش دل از پیغمبرش برده همان شهری که بر درگاه او یا فاطمه خورده همان جایی که فرقی نیست بین سائل و شاهش همان جا که رسد تا عرش اعلا مقصد راهش روم آن جا که جبرائیل باشد مست ایوانش چنان موری شوم سرمست الطاف سلیمانش اگر چه بنده ی آلوده ام عبد گنهکارم قسم بر عین و لام و یا علی را دوست می دارم علی را دوست می دارم که او دست خداوند است به هر کوی و گذر بنگر علی مست خداوند است علی حبل المتین آری علی یعسوب دین باشد فقط حیدر فقط حیدر امیرالمؤمنین باشد زبان واژه در مدح علی همّیشه سر در گم علی خاکی ترین افلاکی خاک است ای مردم فضیلت های حیدر را خداوند جلی داند که احمد وقت معراجش دمادم یا علی خواند علی صفدر ، علی نفس پیمبر ، حضرت حیدر کسی که پیشوای روسپیدان است در محشر علی مظلوم اما ظلم را در بند خود کرده به شمشیرش دمار از دشمنان دین در آورده چنان در های و هوی معرکه حیدر سر اندازد که جبرائیل در وقت تماشایش پر اندازد به غیر از مرتضی که هست نامی تر ز نامی ها کجا شاهی بود همسفره ی قشر جزامی ها برای سائلان در سفره اش او بهترین دارد کسی که از برای خود فقط نان جوین دارد نفس با یاد حیدر تا که بالا رفت ، بالا رفت عمل با عشق حیدر سوی زهرا رفت ، بالا رفت به عشق مرتضی الیوم اکملتم خدا داده و یا آیات - من یشری - برای او فرستاده بخوان تا که فلانی بشنود او کیست ای مردم به جز حیدر امیرالمؤمنینی نیست ای مردم همیشه مرتضی حق است ، غیر از او بود باطل که شد دین خداوند جلی با مرتضی کامل در آن هنگامه ای که خفت حیدر جای پیغمبر محمد گشت ابراهیم و اسماعیل شد حیدر نبی همیشه آرام است تا حیدر به بر دارد که او خیرالنسا دارد که او خیرالبشر دارد گره وا می کند آری صد و ده بار یا حیدر چنان ذات خدا گویم و ما ادریک ما حیدر
باز شوریست که در جان جهان افتاده عالم از حادثه ای در هیجان افتاده چشم نرگس به شقایق نگران افتاده عالم پیر دگرباره جوان افتاده هاتفی گفت سحر می رسد از راه بیا همچو عباس قمر می رسد از راه بیا باز عالم شده سرمست و غزلخوان امشب پهن شد سفره ی احسان کریمان امشب بس که شد لطف خداوند فراوان امشب می شود هر چه گدا هست سلیمان امشب جلوه ی کوثری حضرت زهرا آمد آخرین حیدر کرار به دنیا آمد آمده بر دو جهان حضرت دریا به به بر رخش جلوه ی آقایی طاها به به دلبری کرده به لبخند ز بابا به به آمده در بر نرگس گل زهرا به به عسگری در بر خود نور جلی را دارد یا پیمبر به بغل باز علی را دارد ؟ با نگاهش دل غمدیده صفا بردارد چشم یعقوب چو آیینه ضیا بردارد از غبار قدمش درد دوا بردارد آمده حضرت عیسی که شفا بردارد انبیا از قبلش قرب الهی گیرند با گدایی درش منصب شاهی گیرند در رخش جلوه ی آیات خدا بسیار است سیزده آینه در آینه در تکرار است چو علی قبله عالم شده و سیار است پسر حیدر کرار خودش کرار است عرش می لرزد اگر یک دو قدم بردارد دیدنی باشد اگر تیغ دو دم بردارد کاش گل باز به دیدار چمن برگردد از دل خاکی صحرا به وطن برگردد یوسف فاطمه آن پور حسن برگردد چون حسین بن علی هست چو کشتی نجات تا که این عید شود عید ظهورش صلوات
بخوان به گوش فلک نغمه ی اذان امشب که غرق نور خدا می شود جهان امشب بخوان که بر تنِ بی روح و جان این عالم ز یمن مقدم جانان رسیده جان امشب شکفته گل ز گل عالمین همچو بهار چنان که می رود از کوچه ها خزان امشب جهان دوباره پر از نغمه های داوودی ست شده است فُلک و فلَک جمله نغمه خوان  امشب بگو که ریسه ببندند از ستاره و ماه که از ره آمده خورشید آستان امشب چه شور و حال عجیبیست هر کجا نگری ملائکند دمادم گهر فشان امشب چنان جهان به تماشای اوست در حیرت که بند آمده از دیدنش زبان امشب هوای شهر پر از عطر یاس و نرگس هاست که مست رایحه اش گشته گلسِتان امشب بگو که حضرت باران رسیده تا بخشد به ناتوانی افتادگان توان امشب بگو بگو بفرستند بر رخش صلوات محمد است ز رخسار او عیان امشب عجب نباشد اگر کعبه باز بشکافد که می رسد به جهان از علی نشان امشب بگو که می رسد آنکس که سیزده معصوم شده است در قد و بالای او نهان امشب امام کعبه در آغوش کعبه زاده ببین ببین تلالو انوار بی کران امشب  ... بگو که تا ، گل زهرای ما نظر نخورد وان یکاد شود ذکر هر دهان امشب ... بگو که نقل بپاشند و گل بیفشانند که می رسد به زمین صاحب الزمان امشب ......... اگر که طالب فیضی از این قبیله ی نور بمان به درگه این خاندان ، بمان امشب
بخوان به گوش فلک نغمه ی اذان امشب که غرق نور خدا می شود جهان امشب بخوان که بر تنِ بی روح و جان این عالم ز یمن مقدم جانان رسیده جان امشب شکفته گل ز گل عالمین همچو بهار چنان که می رود از کوچه ها خزان امشب جهان دوباره پر از نغمه های داوودی ست شده است فُلک و فلَک جمله نغمه خوان امشب بگو که ریسه ببندند از ستاره و ماه که از ره آمده خورشید آستان امشب چه شور و حال عجیبیست هر کجا نگری ملائکند دمادم گهر فشان امشب هوای شهر پر از عطر یاس و نرگس هاست که مست رایحه اش گشته گلسِتان امشب بگو که حضرت باران رسیده تا بخشد به ناتوانی افتادگان توان امشب بگو بگو بفرستند بر رخش صلوات محمد (ص) است ز رخسار او عیان امشب عجب نباشد اگر کعبه باز بشکافد که می رسد به جهان از علی (ع) نشان امشب بگو که می رسد آنکس که سیزده معصوم (س) شده است در قد و بالای او نهان امشب امام کعبه در آغوش کعبه زاده ببین ببین تلالو انوار بی کران امشب   ... بگو که تا ، گل زهرای ما نظر نخورد وان یکاد شود ذکر هر دهان امشب ... بگو که نقل بپاشند و گل بیفشانند که می رسد به زمین صاحب الزمان (عج) امشب ......... اگر که طالب فیضی از این قبیله ی نور بمان به درگه این خاندان ، بمان امشب
ای اهل عالم روز بیعت با امیر است در این بیابانی که نام آن غدیر است گفتا نبی هر کس که من مولای اویم بر او علی بن ابیطالب امیر است
ای اهل عالم روز بیعت با امیر است در این بیابانی که نام آن غدیر است گفتا نبی هر کس که من مولای اویم بر او علی بن ابیطالب امیر است
پر می زند دوباره دلم در هوای تو دارم هوای بوسه به صحن و سرای تو اذن دخول خوانده دلم تا کنی نظر زائر شوم دوباره سوی سامرای تو ای دومین حسن چو حسن ذره پروری پر می شود دو دست گدا از عطای تو