#عرفه
#امام_زمان_عج
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش
به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش
در استلام حجر نیز یادی از ما کن
همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش
چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم
تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش
به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن
ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش
کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین
نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش
کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان
به سید الشهدایی به یاد ماهم باش
دمی که از در باب السلام اشک فشان
به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش
کنار قبر رسول خدا کنار بقیع
مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش
مقیم شهر نجف کاظمین سامرا
کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش
چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن
همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش
استادحاج غلامرضاسازگار
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#شهادت_امام_رضا_ع
#امام_زمان_عج
#مثنوی
روزی دوبار دربِ بقیع باز میشود
روزی دوبار گریهات آغاز میشود
روزی دوبار روضهی تو: وا حسن....حسین
ای وای بی حرم حسن و بی کفن حسین
سهمِ دو چشمِ خیسِ شما خونِ تازه است
روزی دوبار انیسِ شما خون تازه است
این مهرِ مادرِ تو چهها کرده بادلت
یعنی که آب شعله به پا کرده با دلت
دیدی که آب با جگر فاطمه چه کرد
دیدی که آب با پسرِ فاطمه چه کرد
تقصیرِ آب شد دل زهرا شراره شد
تقصیر آب شد دو جگر پاره پاره شد
از کوزه آب تا که حسن خورد آب شد
وای از حسین آب نخورد و کباب شد
بعدِ حسین بعدِ حسن سربزیر آب
میسوزد آنقدر که شود چون کویر آب
از آن به بعد آب فرودست میرود
روزی هزار مرتبه از دست میرود
از آن به بعد زیرِ سرِ آب آتش است
فهمیدهام که در جگر آب آتش است
سیراب میکند همه را ، تشنه است خود
شرمنده است فاطمه را ، تشنه است خود
پیش حسین بغضِ قدیمِ حسن شکست
در بینِ خانه قلبِ کریمِ حسن شکست
الماس ریزهها جگرش را دو نیم کرد
یک ضربِ دست امام حسن را یتیم کرد
از سینه داغِ روز و شبش ریخت روی طشت
دیدی جگر زِ کنج لبش ریخت روی طشت
خونش نه ، پاره پاره زِ لبها جگر چکید
بر طشت نه به دامنِ زهرا جگر چکید
زینب رسید و گفت که ای وای مادرم
"آیا تویی برادر من نیست باورم"
در کربلا به خیمه نیامد عمویِ آب
از مَشکِ پاره ریخت زمین آبرویِ آب
مجبور شد به خاطرِ آب التماس کرد
رو زد برای طفلِ رُباب التماس کرد
بودند دیو و دَد همه سیرابِ آب
حیف
مَشکی نبود تا که نسوزد رُباب حیف
با التماس گفت عزیزم علی بمان
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
اما چه زود آب دوباره شراره شد
دیدی که وقتِ گریهی زهرا دوباره شد
شد بازهم بساط غمش جور وایِ من
شد آب زهر و زهر شد انگور وایِ من
انگور شعله شد جگرش را به هم که ریخت
آه از دلش که بیشترش را به هم که ریخت
هِی بر زمین نشت نشد چاره ایستاد
ای وای من که با جگرِ پاره ایستاد
آه ای کبود بال و پَرَت را زمین نزن
پیش جوادِ خویش سرت را زمین نزن
...
گفتم که اشک از چه چنین رنگ و بو گرفت
گفتی زِ چشم گریه کنان آبرو گرفت
روزی دوبار درب بقیع باز میشود
روزی دوبار گریهات آغاز میشود
#حسن_لطفی
#وداع_محرم_و_صفر
#امام_زمان_عج
بازهم حرف فراق است جدایی سخت است
شب آخر شده، ای کاش بیایی، سخت است
بند اگر بند تو و گردن اگر گردن من
آری آری که از این بند، رهایی سخت است
من دو ماه است که سینه زدهام در زدهام
وای اگر در به روی من نگشایی سخت است
پدر سینه زنان بی تو یتیمیم همه
اینکه باشی و ندانیم کجایی سخت است
به همین طاول جامانده ز مشایه قسم
گر ز دست تو نگیریم دوایی سخت است
سخت دلتنگ هوای حرم سلطانم
دوری نوکر از ایوان طلایی سخت است
تو بگو جان جوادش نظری اندازد
هر کجا جز در این خانه گدایی سخت است
#محمدعلی بیابانی
#وداع_محرم_و_صفر
#امام_زمان_عج
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم
رفتم از یاد تو انگار! چه باید بکنم
این دوماه از کف من رفت و نکردم کاری
وای از غفلت بسیار! چه باید بکنم
اهل دل با تو شب خویش سحر میکردند
منِ محروم ز دیدار چه باید بکنم
با همه خوب شدم با تو ولی بد بودم
چشم من بود به اغیار چه باید بکنم
هرچه گفتی تو به من گوش ندادم! العفو!
شدم امروز گنهکار چه باید بکنم
مثل هربار زدم زیر قرارم با تو
تو بگو تا که من اینبار چه باید بکنم
نروم کرببلا خاک به سر خواهم شد
تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟!
#سیدپوریا هاشمی
#وداع_محرم_و_صفر
#امام_زمان_عج
ماه صفر گذشت بيا تا سفر كنيم
بايد از اين دو ماه دوباره گذر كنيم
آقا بيا كه ديده ي حسرت كشيده را
با اشك دوري از تو و اين ماه تر كنيم
هر شب به شوق روضه ي فردا نفس زديم
شب را از اين به بعد چگونه سحر كنيم
مزد دو ماه گريه ي خود را گرفته ايم
خود را به يك نگاهت اگر مفتخر كنيم
ما خسته نيستم كه رخت سياه را
با خستگي از اين تن وامانده در كنيم
امسال هم گذشت و پس از اين رواست كه
گريه براي فاطمه ي پشت در كنيم
برخيز تا مسافر صحن رضا شويم
ماه صفر گذشت، بيا تا سفر كنيم
#محمد بیابانی
#امام_زمان_عج
#وداع_با_محرم_و_صفر
#غزل
امسال هم که موعد ماتم تمام شد
آقا بیا که فرصت ما هم تمام شد
پلکی زدیم ...شصت شب از این عزا گذشت
باور کنم دوباره محرم تمام شد؟!
مثل کویر، حسرت باران کشیده ایم
اما زمان بارش نم نم تمام شد
با لطفت این دو ماه گرفتار روضه ایم
لطف تو باقی است اگر هم تمام شد
درهای آسمان به روی ما گشوده بود
وقت رها شدن ز جهنم تمام شد
آقا هنوز تشنه ی اشکیم و روضه ایم
مثل تمام عالم و آدم؛ ... تمام شد
خجلت زدم ... گدای خودت را حلال کن
من از غم حسین نمردم ... تمام شد
ما را ببخش اگر که بضاعت نداشتیم
آری اگر زیاد اگر کم تمام شد
می میرم ایستاده به پای غم حسین
هرچند فصل غصه ی پر غم تمام شد
ای کاش شرح نامه ی اعمال من شود:
عمری که در صیانت پرچم تمام شد
#رضا_تاجیک
#وداع_محرم_و_صفر
#امام_زمان_عج
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم
رفتم از یاد تو انگار! چه باید بکنم
این دوماه از کف من رفت و نکردم کاری
وای از غفلت بسیار! چه باید بکنم
اهل دل با تو شب خویش سحر میکردند
منِ محروم ز دیدار چه باید بکنم
با همه خوب شدم با تو ولی بد بودم
چشم من بود به اغیار چه باید بکنم
هرچه گفتی تو به من گوش ندادم! العفو!
شدم امروز گنهکار چه باید بکنم
مثل هربار زدم زیر قرارم با تو
تو بگو تا که من اینبار چه باید بکنم
نروم کرببلا خاک به سر خواهم شد
تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟!
سیدپوریا هاشمی
#وداع_محرم_و_صفر
#امام_زمان_عج
بازهم حرف فراق است جدایی سخت است
شب آخر شده، ای کاش بیایی، سخت است
بند اگر بند تو و گردن اگر گردن من
آری آری که از این بند، رهایی سخت است
من دو ماه است که سینه زدهام در زدهام
وای اگر در به روی من نگشایی سخت است
پدر سینه زنان بی تو یتیمیم همه
اینکه باشی و ندانیم کجایی سخت است
به همین طاول جامانده ز مشایه قسم
گر ز دست تو نگیریم دوایی سخت است
سخت دلتنگ هوای حرم سلطانم
دوری نوکر از ایوان طلایی سخت است
تو بگو جان جوادش نظری اندازد
هر کجا جز در این خانه گدایی سخت است
محمدعلی بیابانی
#وداع_محرم_و_صفر
#امام_زمان_عج
ماه صفر گذشت بيا تا سفر كنيم
بايد از اين دو ماه دوباره گذر كنيم
آقا بيا كه ديده ي حسرت كشيده را
با اشك دوري از تو و اين ماه تر كنيم
هر شب به شوق روضه ي فردا نفس زديم
شب را از اين به بعد چگونه سحر كنيم
مزد دو ماه گريه ي خود را گرفته ايم
خود را به يك نگاهت اگر مفتخر كنيم
ما خسته نيستم كه رخت سياه را
با خستگي از اين تن وامانده در كنيم
امسال هم گذشت و پس از اين رواست كه
گريه براي فاطمه ي پشت در كنيم
برخيز تا مسافر صحن رضا شويم
ماه صفر گذشت، بيا تا سفر كنيم
محمد بیابانی
#امام_زمان_عج
#امام_حسن_عسکری
دوباره خون شده قلبت دوباره تر شده چشمت
چقدر غمزده چون شام بیسحر شده چشمت
دو ماه در غم اجداد و بعد در غم مادر
و امشب اشکفشان غم پدر شده چشمت
کسی اگر که نداند خودم بد است ندانم
چقدر پیش بدیهای من سپر شده چشمت
برای ماست که همواره بیشتر شده آهت
برای ماست که همواره شعله ور شده چشمت
ز نالههای تو در هر فراز ناحیه پیداست
ز گریههای شب و روز، خونجگر شده چشمت
دلیل گریهٔ خونبار تو مگر که جز این است
که مثل فاطمه مجروح میخ در شده چشمت
دلیل گریهٔ خونبار تو مگر که جز این است
که بین قافله با عمه همسفر شده چشمت
برای حنجر گلگون برای چشم پر از خون
چقدر خون شده قلبت چقدر تر شده چشمت
محمدعلي بياباني
#امام_حسن_عسکری
#امام_زمان_عج
ای که باشی چلچراغ اولیا یابن الحسن
نور چشم مصطفی و مرتضی یابن الحسن
صبح فردا بی کس و تنها و بی بابا شوی
بار دیگر می شوی صاحب عزا یابن الحسن
پیرهن مشکی به تن کردیم و ما هم آمدیم
تا دمی باشیم و هم درد شما یابن الحسن
با دل بشکسته و با چشم خون آلوده ای
میروی تنها به سوی سامرا یابن الحسن
چون کنار قبر بابا مادرت خوابیده است
پس نبیند مادرت اشکِ تو را یابن الحسن
رو به روی چشم هر دو ای عزیز فاطمه
دیده ات راتر مکن جز در خفا یابن الحسن
ملتمس باشیم و آقا در میان گریه ات
یاد ما هم کن به هنگام دعا یابن الحسن
گرچه ما عبد گنه کار توایم آقا ولی
زین عزا ما را مکن ازخود جدا یابن الحسن
کی شود آقا که باهم مجلسی بر پا کنیم
روضه از تو سینه و گریه زما یابن الحسن
رضا ترابی گیلده
#امام_زمان_عج
#آغاز_امامت_حضرت_مهدی_عج
#عید_الزهرا_سلام_الله_علیها
#مثنوی
..هله! ای باد که از سامره راهی شدهای
از همان شهر پر از خاطره راهی شدهای
قبل هر چیز بگو اینکه ز یارم چه خبر؟
وه که از فاصله با او گله دارم، چه خبر؟
منتظر باشم از این راه بیاید یا نه؟
آن سفر کرده به ناگاه بیاید یا نه
همه با هم به همین جاده اگر خیره شویم
میتوانیم به این فاصلهها چیره شویم..
میرسد او که همه منتظرانش هستیم
هر کجا هست به دنبال نشانش هستیم
راه را باز کنید اسب سپیدش پیداست
از همین فاصله آن قد رشیدش پیداست
این نمازیست که هر روز به جا آوردید
بله آن مهدی موعود، به جا آوردید؟
با همان سادگی و عدل علی آمده است
گر چه ما باورمان نیست ولی آمده است
وه که بر ظلم چه بیواهمه شمشیر کشید
بر سر کفر چنان فاطمه تکبیر کشید
نام خونین حسین است که بر لب دارد
خطبههایش همگی آتش زینب دارد
در همان وقت و زمانی که خدا میداند
از همان جا و مکانی که خدا میداند
میرسد تا پر پرواز شما بگشاید
«مژده، ای دل! که مسیحا نفسی میآید»
#هادی_جانفدا