#حضرت_اباالفضل_مدح
پیش چشمان تو از دریا کشیدن مشکل است
ماه را هر قدر هم زیبا کشیدن مشکل است
صدهزاران صورت از مجنون کشیدن سخت نیست
سایه ای از جلوه ی لیلا کشیدن مشکل است
می شود تا عرش را با یک نگاه اندازه زد
جلوه ای از آن قد و بالا کشیدن مشکل است
خلقت تصویر تو قدرت نمایی خداست
این همه مردانگی یکجا کشیدن مشکل است
غیرتت طوفان کند عالم زمین گیرش شود
پیش آن طوفان سیل آسا کشیدن مشکل است
بارها بوسيد پايت را فرات اما هنوز
جلوه ی لب تشنه از سقا کشیدن مشکل است
راستی تیر و کمان با چشمهای تو چه کرد
تیر را از چشم ها با پا کشیدن مشکل است
یک طرف اشک رباب و یک طرف اهل عذاب
فکر کن آن هم تک و تنها کشیدن مشکل است
#احمد_شاکری
#امام_سجاد_ولادت
عشق در محضرش قرار گرفت
مستی اش را از این نگار گرفت
از قدمهای او غبار گرفت
عاشقی را به یادگار گرفت
چقدر عزّ و اعتبار گرفت
قدحی عشق سرکشید دلم
یاعلی گفت و پرکشید دلم
رفت تا عرش و تازه دید دلم
که به خاک درش رسید دلم
سر به دامان کوی یار گرفت
عرش کم بود بسترش باشد
خواست پیش برادرش باشد
پدرش در برابرش باشد
یا در آغوش مادرش باشد
این شد آمد زمین قرار گرفت
کشتی اش موج موج دل را برد
آبرو از تبار لیلا برد
رونق از دولت مسیحا برد
عشق را تا کمال اعلا برد
عاشقی تازه بوی یار گرفت
نوکرت سایه روی سر دارد
خاک راهت به چشم تر دارد
از غباری که دور و بر دارد
نکند پات خاک بردارد
سر ما عشق از این تبار گرفت
قدحی تشنه ام شرابم کن
ذره ام مثل آفتابم کن
بین این نوکران حسابم کن
یا بخر يا مرا جوابم کن
بی تو قلبم هزار بار گرفت
روشنی بخش خانه ی ارباب
پسر نازدانه ی ارباب
ای کران تا کرانه ی ارباب
حیدر جادوانه ی ارباب
که دعا از تو اعتبار گرفت
#احمد_شاکری
#امام_جواد_شهادت
از بس نفس نفس زده و آب آب کرد
لبها پر از ترک شد و دیگر جواب کرد
بر خاک می کشند تنش را کنیزها
تاریخ را روایت این صحنه آب کرد
دف می زنند دور سرش پر ز هلهله است
لبخندهای همسرش او را کباب کرد
او را کشان کشان به روی بام می برند
تیزی سنگ و خاک رخش را خضاب کرد
پرشد تمام پله ز خونابه ی سرش
از بس که سجده بر سر عالیجناب کرد
حتما کبوتر از حرم توس بوده که
خود را سپر به پیکره ی آفتاب کرد
نه آفتاب طاقت بوسیدنش نداشت
آن بوسه ای که بر لب ارباب باب کرد
شکر خدا سرش نه به تاراج می رود
نه تیر و نیزه ای بدنش را خضاب کرد
☆☆☆☆
گیرم سر حسین به تاراج می برید
دشمن چه کار با سر طفل رباب کرد
گیرم غنیمت است سر شیرخواره هم
باید به معجر سر طفلی حساب کرد؟
#احمد_شاکری
به میزان گران سنجی از این بهتر نمی آید
دگر مانند حیدر آسمان گستر نمی آید
به سوی کعبه دیگر من نمازم را نمی خوانم
که زیبا قبله ای آمد و زیباتر نمی آید
نهاده نام خود بر وی علی عالی اعلی
مگر زین جلوه زیباتر ز دستش بر نمی آید؟
زمین می لرزد از گامش که در وقت رجزخوانی
صدای پلک چشمی هم ز دشمن در نمی آید
یدالله است و شیرافکن که از یک گردش چشمش
نفس در سینه می ماند و بالاتر نمی آید
نبرد از مرتضی آموز کز درس نبرد او
غزالی کمتر از عباس جنگاور نمی آید
خدایش خوانمش هرگز بشر می گویمش اما
به هر صورت حساب آرم حسابم در نمی آید
چگونه وصف او گویم چگونه مدح او خوانم
که وصفش با قلم در لوح و این دفتر نمی آید
زمین دردانه ای از دست دادی و نفهمیدی
نمی آید نمی آید دگر حیدر نمی آید
#احمد_شاکری
#امیرالمومنین_مدح
به میزان گران سنجی از این بهتر نمی آید
دگر مانند حیدر آسمان گستر نمی آید
به سوی کعبه دیگر من نمازم را نمی خوانم
که زیبا قبله ای آمد و زیباتر نمی آید
نهاده نام خود بر وی علی عالی اعلی
مگر زین جلوه زیباتر ز دستش بر نمی آید؟
زمین می لرزد از گامش که در وقت رجزخوانی
صدای پلک چشمی هم ز دشمن در نمی آید
یدالله است و شیرافکن که از یک گردش چشمش
نفس در سینه می ماند و بالاتر نمی آید
نبرد از مرتضی آموز کز درس نبرد او
غزالی کمتر از عباس جنگاور نمی آید
خدایش خوانمش هرگز بشر می گویمش اما
به هر صورت حساب آرم حسابم در نمی آید
چگونه وصف او گویم چگونه مدح او خوانم
که وصفش با قلم در لوح و این دفتر نمی آید
زمین دردانه ای از دست دادی و نفهمیدی
نمی آید نمی آید دگر حیدر نمی آید
#احمد_شاکری
#حضرت_اباالفضل_مدح
پیش چشمان تو از دریا کشیدن مشکل است
ماه را هر قدر هم زیبا کشیدن مشکل است
صدهزاران صورت از مجنون کشیدن سخت نیست
سایه ای از جلوه ی لیلا کشیدن مشکل است
می شود تا عرش را با یک نگاه اندازه زد
جلوه ای از آن قد و بالا کشیدن مشکل است
خلقت تصویر تو قدرت نمایی خداست
این همه مردانگی یکجا کشیدن مشکل است
غیرتت طوفان کند عالم زمین گیرش شود
پیش آن طوفان سیل آسا کشیدن مشکل است
بارها بوسيد پايت را فرات اما هنوز
جلوه ی لب تشنه از سقا کشیدن مشکل است
راستی تیر و کمان با چشمهای تو چه کرد
تیر را از چشم ها با پا کشیدن مشکل است
یک طرف اشک رباب و یک طرف اهل عذاب
فکر کن آن هم تک و تنها کشیدن مشکل است
#احمد_شاکری
#امام_سجاد_ولادت
عشق در محضرش قرار گرفت
مستی اش را از این نگار گرفت
از قدمهای او غبار گرفت
عاشقی را به یادگار گرفت
چقدر عزّ و اعتبار گرفت
قدحی عشق سرکشید دلم
یاعلی گفت و پرکشید دلم
رفت تا عرش و تازه دید دلم
که به خاک درش رسید دلم
سر به دامان کوی یار گرفت
عرش کم بود بسترش باشد
خواست پیش برادرش باشد
پدرش در برابرش باشد
یا در آغوش مادرش باشد
این شد آمد زمین قرار گرفت
کشتی اش موج موج دل را برد
آبرو از تبار لیلا برد
رونق از دولت مسیحا برد
عشق را تا کمال اعلا برد
عاشقی تازه بوی یار گرفت
نوکرت سایه روی سر دارد
خاک راهت به چشم تر دارد
از غباری که دور و بر دارد
نکند پات خاک بردارد
سر ما عشق از این تبار گرفت
قدحی تشنه ام شرابم کن
ذره ام مثل آفتابم کن
بین این نوکران حسابم کن
یا بخر يا مرا جوابم کن
بی تو قلبم هزار بار گرفت
روشنی بخش خانه ی ارباب
پسر نازدانه ی ارباب
ای کران تا کرانه ی ارباب
حیدر جادوانه ی ارباب
که دعا از تو اعتبار گرفت
#احمد_شاکری
#امام_جواد_شهادت
از بس نفس نفس زده و آب آب کرد
لبها پر از ترک شد و دیگر جواب کرد
بر خاک می کشند تنش را کنیزها
تاریخ را روایت این صحنه آب کرد
دف می زنند دور سرش پر ز هلهله است
لبخندهای همسرش او را کباب کرد
او را کشان کشان به روی بام می برند
تیزی سنگ و خاک رخش را خضاب کرد
پرشد تمام پله ز خونابه ی سرش
از بس که سجده بر سر عالیجناب کرد
حتما کبوتر از حرم توس بوده که
خود را سپر به پیکره ی آفتاب کرد
نه آفتاب طاقت بوسیدنش نداشت
آن بوسه ای که بر لب ارباب باب کرد
شکر خدا سرش نه به تاراج می رود
نه تیر و نیزه ای بدنش را خضاب کرد
☆☆☆☆
گیرم سر حسین به تاراج می برید
دشمن چه کار با سر طفل رباب کرد
گیرم غنیمت است سر شیرخواره هم
باید به معجر سر طفلی حساب کرد؟
#احمد_شاکری
به میزان گران سنجی از این بهتر نمی آید
دگر مانند حیدر آسمان گستر نمی آید
به سوی کعبه دیگر من نمازم را نمی خوانم
که زیبا قبله ای آمد و زیباتر نمی آید
نهاده نام خود بر وی علی عالی اعلی
مگر زین جلوه زیباتر ز دستش بر نمی آید؟
زمین می لرزد از گامش که در وقت رجزخوانی
صدای پلک چشمی هم ز دشمن در نمی آید
یدالله است و شیرافکن که از یک گردش چشمش
نفس در سینه می ماند و بالاتر نمی آید
نبرد از مرتضی آموز کز درس نبرد او
غزالی کمتر از عباس جنگاور نمی آید
خدایش خوانمش هرگز بشر می گویمش اما
به هر صورت حساب آرم حسابم در نمی آید
چگونه وصف او گویم چگونه مدح او خوانم
که وصفش با قلم در لوح و این دفتر نمی آید
زمین دردانه ای از دست دادی و نفهمیدی
نمی آید نمی آید دگر حیدر نمی آید
#احمد_شاکری
#امیرالمومنین_مدح
به میزان گران سنجی از این بهتر نمی آید
دگر مانند حیدر آسمان گستر نمی آید
به سوی کعبه دیگر من نمازم را نمی خوانم
که زیبا قبله ای آمد و زیباتر نمی آید
نهاده نام خود بر وی علی عالی اعلی
مگر زین جلوه زیباتر ز دستش بر نمی آید؟
زمین می لرزد از گامش که در وقت رجزخوانی
صدای پلک چشمی هم ز دشمن در نمی آید
یدالله است و شیرافکن که از یک گردش چشمش
نفس در سینه می ماند و بالاتر نمی آید
نبرد از مرتضی آموز کز درس نبرد او
غزالی کمتر از عباس جنگاور نمی آید
خدایش خوانمش هرگز بشر می گویمش اما
به هر صورت حساب آرم حسابم در نمی آید
چگونه وصف او گویم چگونه مدح او خوانم
که وصفش با قلم در لوح و این دفتر نمی آید
زمین دردانه ای از دست دادی و نفهمیدی
نمی آید نمی آید دگر حیدر نمی آید
#احمد_شاکری
#حضرت_اباالفضل_مدح
پیش چشمان تو از دریا کشیدن مشکل است
ماه را هر قدر هم زیبا کشیدن مشکل است
صدهزاران صورت از مجنون کشیدن سخت نیست
سایه ای از جلوه ی لیلا کشیدن مشکل است
می شود تا عرش را با یک نگاه اندازه زد
جلوه ای از آن قد و بالا کشیدن مشکل است
خلقت تصویر تو قدرت نمایی خداست
این همه مردانگی یکجا کشیدن مشکل است
غیرتت طوفان کند عالم زمین گیرش شود
پیش آن طوفان سیل آسا کشیدن مشکل است
بارها بوسيد پايت را فرات اما هنوز
جلوه ی لب تشنه از سقا کشیدن مشکل است
راستی تیر و کمان با چشمهای تو چه کرد
تیر را از چشم ها با پا کشیدن مشکل است
یک طرف اشک رباب و یک طرف اهل عذاب
فکر کن آن هم تک و تنها کشیدن مشکل است
#احمد_شاکری
#امام_سجاد_ولادت
عشق در محضرش قرار گرفت
مستی اش را از این نگار گرفت
از قدمهای او غبار گرفت
عاشقی را به یادگار گرفت
چقدر عزّ و اعتبار گرفت
قدحی عشق سرکشید دلم
یاعلی گفت و پرکشید دلم
رفت تا عرش و تازه دید دلم
که به خاک درش رسید دلم
سر به دامان کوی یار گرفت
عرش کم بود بسترش باشد
خواست پیش برادرش باشد
پدرش در برابرش باشد
یا در آغوش مادرش باشد
این شد آمد زمین قرار گرفت
کشتی اش موج موج دل را برد
آبرو از تبار لیلا برد
رونق از دولت مسیحا برد
عشق را تا کمال اعلا برد
عاشقی تازه بوی یار گرفت
نوکرت سایه روی سر دارد
خاک راهت به چشم تر دارد
از غباری که دور و بر دارد
نکند پات خاک بردارد
سر ما عشق از این تبار گرفت
قدحی تشنه ام شرابم کن
ذره ام مثل آفتابم کن
بین این نوکران حسابم کن
یا بخر يا مرا جوابم کن
بی تو قلبم هزار بار گرفت
روشنی بخش خانه ی ارباب
پسر نازدانه ی ارباب
ای کران تا کرانه ی ارباب
حیدر جادوانه ی ارباب
که دعا از تو اعتبار گرفت
#احمد_شاکری