eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
941 دنبال‌کننده
31 عکس
7 ویدیو
80 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هیچ کس نمیدونه چقد سوخته پر و بالم یاد مصیبت های بابا بین گودالم یادم نمیره ذوالجناح اومد دم خیمه یادم نمیره ناله و آه و غم خیمه هیچ وقت غروب کربلا ، یادم نمیره وای از غریبی والشمرجالسٌ علیٰ....یادم نمیره وای از غریبی چرا عمر من دلخسته آنجا سر...نمی آمد؟ حرم رو می زدن کاری زدستم بر....نمی آمد حسین جانم.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یادم نمیره اون همه بی احترامی ها دنبال دختر بچه ها خیل حرامی ها یادم نمیره خیمه ها می سوخت حرم می سوخت از تب تنم می سوخت و از شعله سرم می سوخت علیَ الوُجوهِ لاطِمات یادم نمیره...وای از غریبی بعدَ العزّ مُذَلّلات یادم نمیره...وای ازغریبی چه جور حمله به دختر بچه‌ی بی چا...ره می بردن جلو چشمای من از گوش هاگوشوا...ره می بردن
به کی بگم من دیدم که عمه بیقراره چشم از بابام بر نمیداره داره بابام و می شماره به کی بگم من من گل پرپر گشته دیدم من عمه سرگشته دیدم من پیکر برگشته دیدم به کی بگم من دیدم که سقای دلاور شده به اندازه اصغر ندیدم از او من کوچکتر به کی بگم من دلاور و از پا فکندند سرش رو رو نیزه میبندن دارن میبندن و می‌خندن شب شده بود و بابای من پیدا نمی شد گره ز کارش وا نمی شد شمر از رو سینه پا نمی شد پیش از سه ساعت تنهایی بابام و دیدن خنجر به حنجرش کشیدن سر بابام و بد بریدن بر سر بازار روز من‌ و سیاه کردن سینه غرق آه کردن ناموسم و نگاه کردن وای از رقیه تو ازدهام میزدن او رو تو شهر شام میزدن او رو به وقت شام میزدن او رو
به کی بگم من دیدم که عمه بیقراره چشم از بابام بر نمیداره داره بابام و می شماره به کی بگم من من گل پرپر گشته دیدم من عمه سرگشته دیدم من پیکر برگشته دیدم به کی بگم من دیدم که سقای دلاور شده به اندازه اصغر ندیدم از او من کوچکتر به کی بگم من دلاور و از پا فکندند سرش رو رو نیزه میبندن دارن میبندن و می‌خندن شب شده بود و بابای من پیدا نمی شد گره ز کارش وا نمی شد شمر از رو سینه پا نمی شد پیش از سه ساعت تنهایی بابام و دیدن خنجر به حنجرش کشیدن سر بابام و بد بریدن بر سر بازار روز من‌ و سیاه کردن سینه غرق آه کردن ناموسم و نگاه کردن وای از رقیه تو ازدهام میزدن او رو تو شهر شام میزدن او رو به وقت شام میزدن او رو
به کی بگم من دیدم که عمه بیقراره چشم از بابام بر نمیداره داره بابام و می شماره به کی بگم من من گل پرپر گشته دیدم من عمه سرگشته دیدم من پیکر برگشته دیدم به کی بگم من دیدم که سقای دلاور شده به اندازه اصغر ندیدم از او من کوچکتر به کی بگم من دلاور و از پا فکندند سرش رو رو نیزه میبندن دارن میبندن و می‌خندن شب شده بود و بابای من پیدا نمی شد گره ز کارش وا نمی شد شمر از رو سینه پا نمی شد پیش از سه ساعت تنهایی بابام و دیدن خنجر به حنجرش کشیدن سر بابام و بد بریدن بر سر بازار روز من‌ و سیاه کردن سینه غرق آه کردن ناموسم و نگاه کردن وای از رقیه تو ازدهام میزدن او رو تو شهر شام میزدن او رو به وقت شام میزدن او رو
به کی بگم من دیدم که عمه بیقراره چشم از بابام بر نمیداره داره بابام و می شماره به کی بگم من من گل پرپر گشته دیدم من عمه سرگشته دیدم من پیکر برگشته دیدم به کی بگم من دیدم که سقای دلاور شده به اندازه اصغر ندیدم از او من کوچکتر به کی بگم من دلاور و از پا فکندند سرش رو رو نیزه میبندن دارن میبندن و می‌خندن شب شده بود و بابای من پیدا نمی شد گره ز کارش وا نمی شد شمر از رو سینه پا نمی شد پیش از سه ساعت تنهایی بابام و دیدن خنجر به حنجرش کشیدن سر بابام و بد بریدن بر سر بازار روز من‌ و سیاه کردن سینه غرق آه کردن ناموسم و نگاه کردن وای از رقیه تو ازدهام میزدن او رو تو شهر شام میزدن او رو به وقت شام میزدن او رو