eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
727 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو به جانش لرزه می‌افتد اگر گوید زبان از تو رها شد گیسویت شب شد؛ رخت رو گشت صبح آمد؛ زمین نقشی ندارد پس پدید آمد زمان از تو به دنیا آمدی درهای جنّت یک به یک وا شد گرفته اعتبارش را مفاتیح الجنان از تو شب میلاد تا معراج آغوش پدر رفتی عجب اوجی که جا مانده‌ست هر چه کهکشان از تو منم تسلیم حکم قاطع ابرو و مژگانت بیا صیاد! جان از من؛ بزن تیر و کمان از تو جوانم، آرزو دارم کنم وقفت جوانی را بگیرم حاجتم را کاش در روز جوان از تو به قدری لحن تو در خاطر هر مأذنه مانده‌ست که صحبت می‌کند انگار بانگ هر اذان از تو خدا عباس را هم‌رزم تو کرد و به این ترتیب میان پهلوانان ساخت مردی قهرمان از تو چنان از هر نظر همچون نبی هستی، که حیرانم تو داری از پیمبر یا که او دارد نشان از تو؟ "طریق عجز می‌پویم؛ نمی‌دانم چه می‌گویم؟" همان بهتر که می‌گویند اهل آسمان از تو تویی در جمع فرزندان زهرا کوکب الثّاقب علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب
گنجینه ی اسرارم و آیینه ای رازم حق دارم اگر اینهمه در سوز و گدازم آواره‌ی دیدار توام چاره ندارم با اشک مگر دور خودم خانه بسازم لبخند تو دل از من دلباخته برده‌ست بردست که در بازی عشق تو ببازم سربازم و بر عرصه‌ی هجران تو باید با مرکب شعرم دو سه تا بیت بتازم آن مطلب حقّم که اگر لب بگشایم از من بگریزند همه... روضه‌ی بازم از فلسفه‌ی فقه به این حکم رسیدم گر سر بدهم پای دو چشم تو مجازم در فکر تو بودم که اذان گفت مؤذن افسوس نفهمید که مشغول نمازم قنبر به علی؛ جون به سالار شهیدان "هر کس به کسی نازد و من هم به تو نازم"
دل ‌مرده است و پر به فراسو نمی‌زند مردی که سر به خانه‌ی بانو نمی‌زند جبریل، صحن آینه را مثل خادمی با هیچ چیز جز مژه جارو نمی‌زند وقتی که این حرم پر از الطاف مادری‌ست پس با مزار مادرمان مو نمی‌زند یک گوشه از فضائلتان «إشفِعی لَنا»ست زائر که بی‌جهت به شما رو نمی‌زند صد بار در بزن که در این شهر هر کسی بر سینه دست رد بزند... او نمی‌زند
در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو به جانش لرزه می‌افتد اگر گوید زبان از تو رها شد گیسویت شب شد؛ رخت رو گشت صبح آمد؛ زمین نقشی ندارد پس پدید آمد زمان از تو به دنیا آمدی درهای جنّت یک به یک وا شد گرفته اعتبارش را مفاتیح الجنان از تو شب میلاد تا معراج آغوش پدر رفتی عجب اوجی که جا مانده‌ست هر چه کهکشان از تو منم تسلیم حکم قاطع ابرو و مژگانت بیا صیاد! جان از من؛ بزن تیر و کمان از تو جوانم، آرزو دارم کنم وقفت جوانی را بگیرم حاجتم را کاش در روز جوان از تو به قدری لحن تو در خاطر هر مأذنه مانده‌ست که صحبت می‌کند انگار بانگ هر اذان از تو خدا عباس را هم‌رزم تو کرد و به این ترتیب میان پهلوانان ساخت مردی قهرمان از تو چنان از هر نظر همچون نبی هستی، که حیرانم تو داری از پیمبر یا که او دارد نشان از تو؟ "طریق عجز می‌پویم؛ نمی‌دانم چه می‌گویم؟" همان بهتر که می‌گویند اهل آسمان از تو تویی در جمع فرزندان زهرا کوکب الثّاقب علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب
گنجینه ی اسرارم و آیینه ای رازم حق دارم اگر اینهمه در سوز و گدازم آواره‌ی دیدار توام چاره ندارم با اشک مگر دور خودم خانه بسازم لبخند تو دل از من دلباخته برده‌ست بردست که در بازی عشق تو ببازم سربازم و بر عرصه‌ی هجران تو باید با مرکب شعرم دو سه تا بیت بتازم آن مطلب حقّم که اگر لب بگشایم از من بگریزند همه... روضه‌ی بازم از فلسفه‌ی فقه به این حکم رسیدم گر سر بدهم پای دو چشم تو مجازم در فکر تو بودم که اذان گفت مؤذن افسوس نفهمید که مشغول نمازم قنبر به علی؛ جون به سالار شهیدان "هر کس به کسی نازد و من هم به تو نازم"
دل ‌مرده است و پر به فراسو نمی‌زند مردی که سر به خانه‌ی بانو نمی‌زند جبریل، صحن آینه را مثل خادمی با هیچ چیز جز مژه جارو نمی‌زند وقتی که این حرم پر از الطاف مادری‌ست پس با مزار مادرمان مو نمی‌زند یک گوشه از فضائلتان «إشفِعی لَنا»ست زائر که بی‌جهت به شما رو نمی‌زند صد بار در بزن که در این شهر هر کسی بر سینه دست رد بزند... او نمی‌زند
ساقی شبیه ساقی کوثر نیامده جز او کسی به جای پیمبر نیامده جز او برای فاطمه همسر نیامده از کعبه جز علی احدی در نیامده یعنی کسی به پاکی حیدر نیامده هر کس غلام فاطمه شد، در پناه اوست شاهی که عرش ِ دوش ِ نبی جایگاه اوست در معرکه سلاح ِ نبردش نگاه اوست این گیسوی سیاه که تنها سپاه اوست بر شانه چون سیاهی لشکر نیامده ابروش وقت جنگ کم از ذوالفقار نیست دنیا به جنگش آمده و بی‌قرار نیست در مکتبش ضعیف‌کشی افتخار نیست کرّار در مبارزه اهل فرار نیست این کارها به فاتح خیبر نیامده اولاد مرتضی همه ذاتاً مطهّرند قرآن ناطقند و شفیعان محشرند شاهان روزگار، غلامان قنبرند خدّام عرش، گوش به فرمان حیدرند دور و برش که قحطی نوکر نیامده هرگز نمی‌شود عَلَم عشق سرنگون عشقش کشیده‌است دلم را به خاک ‌و خون پایان کار عاشق او چیست جز جنون؟ او گرد ِ خاک پای علی شد که تا کنون سردار مثل مالک اشتر نیامده گرچه نبی نبود، وصی ِ نبی که بود مسند نشین ِ بی‌بدل ِ این اریکه بود مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود باید خدا شوی که بفهمی علی که بود کاری که از بنی‌بشری بر نیامده در حال احتضار ولی فکر قاتل است مولای ما نمونه‌ی انسان کامل است دل جای او نباشد اگر، کمتر از گل است طوف بدون عشق علی دور باطل است این سعی باصفاست؛ به کافر نیامده بر راه کفر سد زده دیوار تیغ او اصلاً هدایت است فقط کار تیغ او هو، حق، علی مدد، همه اذکار تیغ او دیدیم هر که رفت به دیدار تیغ او با سر فرار کرده... ولی سر نیامده استاد در فنون نبردی ابوتراب فرمانروای کشور دردی ابوتراب حتی به مور ظـلم نکردی ابوتراب گفتم هزار مرتبه مردی ابوتراب با تو هزار مرد برابر نیامده دشمن هم از عنایت تو بی‌نصیب نیست در کشور تو هیچ غریبی غریب نیست بیچاره‌ای که در دل زارش شکیب نیست با اینکه فکر آیه «أمّن یجیب» نیست از بارگاه لطف تو مضطر نیامده شد در غم تو چشم هزاران یتیم، تر بعد از تو می‌شوند یتیمان یتیم تر من از ازل اسیر تو ام یا قدیم تر؟ ای خانواده‌ات همه از هم کریم تر از سفره‌ی تو پر برکت تر نیامده
در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو به جانش لرزه می‌افتد اگر گوید زبان از تو رها شد گیسویت شب شد؛ رخت رو گشت صبح آمد؛ زمین نقشی ندارد پس پدید آمد زمان از تو به دنیا آمدی درهای جنّت یک به یک وا شد گرفته اعتبارش را مفاتیح الجنان از تو شب میلاد تا معراج آغوش پدر رفتی عجب اوجی که جا مانده‌ست هر چه کهکشان از تو منم تسلیم حکم قاطع ابرو و مژگانت بیا صیاد! جان از من؛ بزن تیر و کمان از تو جوانم، آرزو دارم کنم وقفت جوانی را بگیرم حاجتم را کاش در روز جوان از تو به قدری لحن تو در خاطر هر مأذنه مانده‌ست که صحبت می‌کند انگار بانگ هر اذان از تو خدا عباس را هم‌رزم تو کرد و به این ترتیب میان پهلوانان ساخت مردی قهرمان از تو چنان از هر نظر همچون نبی هستی، که حیرانم تو داری از پیمبر یا که او دارد نشان از تو؟ "طریق عجز می‌پویم؛ نمی‌دانم چه می‌گویم؟" همان بهتر که می‌گویند اهل آسمان از تو تویی در جمع فرزندان زهرا کوکب الثّاقب علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب