سرود میلاد امام محمد باقر علیه السلام
مژده بدید اهل مدینه
نور خدا گردیده ظاهر
فضا شده نورانی امشب
به نور گل زهرا، باقر
شیعه شد، مست و شاد
از غم و..، درد آزاد
با گلِ، مَقدمِ
پور زین، العباد
مدینه، دوباره، مرکزِ همه عالمینه...
از عشقِ،این آقا،هر دلی به صد شوروشینه
چی از این، بالاتر، که نوهی ارباب حسینه
مولا، یا امامِ باقر...
دستهگلی از جنسِ یاسه
نور علی توی چشاشه
هم اسمِ نبی مکرم
مثل نبی عالم فداشه
سرورِ، کائنات
روحِ آبِ حیات
چون حسین، این آقا
داره فُلک نجات
امامِ، پنجمین، باقر العلوم از صفاتش
تمومِ، فَلک هم، جا میشه تو فُلک نجاتش
هستند از،نوزادیش،جن و ملک و حوری ماتش
مولا، یا امامِ باقر...
مثل حسن اهل کرامت
مثل حسین اهل عطا بود
آقای عزیزِ مدینه
یادگارِ کرببلا بود
دل بهش، مبتلاست
وارث، مرتضاست
همدمِ، رقیه
راویِ، کربلاست
ان شاالله،از دستِ،این آقا ما حاجت رواشیم
زِ لطفش، ما عازم، به مدینه و کربلا شیم
بسازیم، بقیع رو، خادمِ حریمِ آقا شیم
مولا، یا امامِ باقر...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#سرود_ولادت_امام_محمد_باقر_ع #امام_محمد_باقر_ع
بانوی برتر
با چادرش قیامت عظما رقم زده
بانویِ برتری که جهان را بهم زده
در علقمه علم به زمین زَد برادرش
در شام و کوفه اوست که حالا علم زده
با«یاحسین»گفتن خود عشق می کند
او که فقط زِ عشق حسین آه.. دم زده
غم های او چو کوه بلند است و اُستوار
با صبر خود چه طعنه بر این کوهِ غم زده
از کودکی به غصّه و غم مبتلا شده
لطمه به صورتش زِ همان سنّ کم زده
زینب عفیفه ایست که در راه عفتش
معجر نداده، بوسه به دست قلم زده
از آسمان بپرس چه شد عاقبت، که او..
در کربلای خونِ خدایش قدم زده!
ای«ملتمس»قیام خدا زنده شد از او،
او زیرِ تازیانه دَم از این ستم زده..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
مربع ترکیب مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
آسمانی پر از بلا دارم
سینه ای غرق ربنا دارم
بر دلم آه بی صدا دارم
در سرم شور نینوا دارم
زینبم من عصاره ی زهرا
دخت محبوبِ حضرت مولا
کودکی با بلا عجین بودم
در صبوری چو بی قرین بودم
اسوهی صبر صابرین بودم
اینچنین شد که برترین بودم
بالِ جبریل پا خورم باشد
پردهی عرش چادرم باشد
آمدم زینت پدر باشم
راویِ ضرب میخ در باشم
شاهد پارهی جگر باشم
کربلا راهی خطر باشم
من شب تیره را سحر هستم
بَهرِ مولای خود سپر هستم
مادر دو شهید خوش نامم
بانوی پاکِ دین اسلامم
سر پرست و بزرگِ ایتامم
شهد غربت چکیده در کامم
کربلا سنجشِ غرورم بود
قتلگاهش که اوج شورم بود
لحظهی سخت من همان دم شد
لحظه ای که فضا پُر از غم شد
..وَ غمی در نهاد عالم شد
آسمان ناگهان جهنم شد
این ندا آمد و زمین لرزید
شمر دون رأس شاه را بُبْرید
رأس او را بروی نی بردند
چه بگویم کجا و کی بردند
تا که بردند، بر او پی بردند
سوی بزم حرام و می بردند
سر آقا کجا و تشت طلا
لب آقا کجا و چوب جفا
از سرش بگذریم ، پیکر او
در کنارش فتاده مادر او
خون رَوَد از رگ و زِ حنجر او
زخم شمشیر شد سراسر او
نعل اسب و تن مطهر شاه
نیزهی غارتی و پیکر شاه
بعد او نوبت حرم آمد
چه بگویم، چه بر سرم آمد
آتشی سوی معجرم آمد
تازیانه به پیکرم آمد
چون کبوتر اسیرِ در دامم
برده اند سوی کوفه و شامم
کوفی و بی حیایی و پستی
خطبه های من و می و مستی
سنگِ از روی بام و یک دستی
..بُرده از من تمامیِ هستی
کوفه شادی و هلهله دارد
کوفه خولی و حرمله دارد
شامی و سیلی و کبودی ها
بزم شام و غم حسودی ها
آتش و کینه و یهودی ها
چشمِ هیزِ کلاهخودی ها
وجه مجهول شد سرت را شام
عاقبت کُشت دخترت را شام
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
.
السلام علیک یا زینب الکبری
دلبران را دل اسیرِ دلبری زینب است
عاشقان را سر فدایِ سروری زینب است
جن و انسان و ملائک را نگر چون یک به یک
بر کف آنها مدال نوکری زینب است
جای بحثی در مقام او نمی ماند دگر
تا خداوند تبارک مشتری زینب است
بر سر کل خلایق از ازل تا به ابد
سایه ی چادر سیاهِ مادری زینب است
چادر او پرده ی عرش و حجاب عرش شد
ای بسی فرش بهشتی پادری زینب است
هر که نزدش مس رَوَد درجا طلایی می شود
یک نگاه ویژه ای در زرگری زینب است
جنس او از نور و روح پاک او روح خداست
این نشان از امتیاز و برتری زینب است
حضرت طاها، علی، زهرا، حسن، زینب، حسین
در میانِ خانواده محوری زینب است
او فقط از نان دست فاطمه نان می خورد
ورنه..اطعام بهشتی حاضری زینب است
ساقی کوثر اگر چه حضرت حیدر بُوَد
لیک حیدر مست جام کوثری زینب است
در کلاس فضل و جود و غیرت و عشق و ادب
حضرت عباس هم پامنبری زینب است
نطق او ترفند او، انوار او شمشیر اوست
این روش شیواترین جنگ آوری زینب است
کِی شود در جنگ با کفر و ستم مغلوب، کِی؟
تا رقیه همدم و همسنگری زینب است
حیدرِ زهرا تبارِ کوفه و شام بلاست
اعتبارش هم صدای حیدری زینب است
قافله سالارِ بعد از کربلا زینب شده ست
قافله تحت پناه و رهبری زینب است
باعث پیروزی روز دهم جز این نبود
خطبه هایی که همه روشنگری زینب است
از مقاماتش بُوَد بوسه به رگهای حسین
از محالاتش همین بی معجری زینب است
ارث شاه بی کفن از فاطمه پیراهن و..
ارث او هم صورت نیلوفری زینب است
زَد به محمل سر زِ داغ سرورش سر را شكست
سرّ اين صحنه گمانم بی سری زینب است
پیکر پاک برادر را بغل کرد و بگفت:
بارالها این جزای خواهری زینب است
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
السلام علیک یا عقیلة العرب یازینب
بی قرارِ عقیلة العربم
روضه دارِ عقیلة العربم
می زنم جار، جارِ يا زينب
مستِ جارِ عقيلة العربم
در مسيرش نمی شوم گم تا
در مدارِ عقيلة العربم
كار من نوکریِ اجدادش
گرمِ کار عقیلة العربم
شكر حق از تولّدم همه دم
جيره خوار عقيلة العربم
مادر من كنيز و بابم عبد
از تبار عقيلة العربم
چون تمام مدافعان حرم
سر بدارِ عقيلة العربم
تا نفس می کشم چونان اکبر
در كنار عقيلة العربم
جان زِ كف می دهم بِپای غمش
جانثارِ عقيلة العربم
مثل عباس نه..، مثال حبیب
پیرِ دارِ عقيلة العربم
حيدريم به عشق او، زِ وفا
ذوالفقار عقیلة العربم
هر کجای جهان که باشم در
سایه سار عقیلة العربم
سرخوش و خرم و شكوفايم
در بهار عقيلة العربم
سرفرازم به روز محشر هم
من که خوار عقیلة العربم
پر زدم چون کبوتری به دمشق
در جوار عقیلة العربم
گر شدم گریه کن برای حسین
افتخار عقیلة العربم
همچو مهدی به بَندِ غربت او
لاله بار عقیلة العربم
چشمه ی اشک و خون فشان غمِ
چشم تار عقیلة العربم
در غم كوفه و جسارت شام
سوگوار عقیلة العربم
«ملتمس» بر عقيله، شاکر آن
كردگار عقیلة العربم
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
.
#دوبیتی
#زبانحال_حضرت_زینب(س)
خودم دیدم گلم را سر بریدن
لباس یوسف من را دریدن
خودم دیدم علیِ اکبرش را
دراین صحرا به خاک و خون کشیدن
خودم دیدم اَقاقی گشت پرپر
تو گویی نیز باغی گشت پرپر
سرش پرخون، دو دستانش بُریده
وَ چشم مستِ ساقی گشت پرپر
خودم دیدم که قاسم روی خاک است
تنش هم غرق خون و چاک چاک است
خودم دیدم زِ تل عبداله اش را..
که روی پای مولایش هلاک است
خودم دیدم تمام صحنه ها را
علیِ اصغر و تیر جفا را
نه تنها قلب مولا و ربابه..
غم اصغر شرر زد کربلا را
خودم دیدم حسینم لاله گون بود
لبِ تشنه، لبِ دریای خون بود
خودم دیدم میانِ قتلگاهش..
که تیر و نیزه از جسمش برون بود
خودم دیدم تنِ شَه از قفا شد
تمامِ یار و اصحابش فدا شد
خودم دیدم که آخِر پیش زهرا
سرش هم بر سرِ سرنیزه ها شد
منی که دیده بودم در مدینه
شرار آتش و مسمار و سینه
ولی حالا میانِ کربلا زد..
به اهل و خیمه آتشها زِ کینه
منی که دیده بودم خون جگر را
میانِ تشت، لخته لخته خون ها
پس از اَندوهِ کوفه آه..دیدم
به بزم شام تشت و رأس مولا
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
سُرمه از اشک به چشمان ترِ ما بِکشید
سایه ی مَرحَمت و لطف سرِ ما بِکشید
ما همه فطرس پَر سوخته ایم ای آقا
ماهِ شعبان شده دستی به پَرِ ما بِکشید
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
هم دل و هم دلبر و هم دل خریدارم حسین
هم سر و هم سرور و هم سر نگهدارم حسین
بی کس و درمانده و بی یار بودم از ازل
لطف کرد و تا ابد شد مونس و یارم حسین
رو سیاه و پر گناه و بی بها بودم ولی
آبرو بخشید من را کرد تیمارم حسین
مو پریشان، دیده گریان، دید هر موقع مرا
خنده ای زد، غصه ها برد از دل زارم حسین
کار راه انداز عالم تا که بیکارم بدید،
نوکری آموخت من را، شد همه کارم حسین
ذکر او ذکر خدا و فکر او فکر خداست
اینچنین شد افضل الاذکار و افکارم حسین
سردی دنیا امانم را بریده بود لیک،
یک محرم آمد و شد گرمِ بازارم حسین
من در این دنیا بجز او، رو نیاوردم به غیر
تا در آن دنیا فقط باشد طلب کارم حسین
روز محشر هم همه اُمیّد من بر اوست، چون
روز محشر می شود ناجیِ از نارم حسین
خط آخر شعر را سمت نگاهش می کشم
خط آخر می نویسم دوستت دارم حسین...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
.
#میلاد_امام_سجاد
السلام علیک یاعلی ابن الحسین یازین العابدین..
باید تو را حسینِ مکرّر بخوانَمت
یا که علیِ اکبر دیگر بخوانمت
هم صاحبِ صحیفه ای و هم نَواده اش
پس حق بِده مرا، که پیمبر بخوانمت
در مدح تو بس است همین که تو را زِ جان
سر لوحه ی رقیّه و اصغر بخوانمت
قرآنِ ناطقی و تو را آیه آیه از..
..قدر و ضحی و فاطر و کوثر بخوانمت
در عشق، اقتدایِ تو بر فاطمه است پس..
با اذنِ مادر، عاشقِ مادر بخوانمت
عطرِ تو عطر باغِ بهشتی ست، نِی عجب
اصلاً زِ جنسِ سيبِ مُعطر بخوانمت
مست از میِ حسینیِ تو، اهلِ عالمَند
مستم نِما که در پیِ ساغر بخوانمت
وقتی که بُرده ای دلِ اربابِ شهر را
حق است اینکه حضرتِ دلبر بخوانمت
دنیا به وقتِ سجده ی تو میکند قیام
والامقامی و شَه و سرور بخوانمت
سجاده ی تو بویِ خداوند می دهد
سجادی و به سجده ی آخر بخوانمت
از خطبه خوانی تو قیامت به پا شده
اینگونه من قیامتِ اکبر بخوانمت
گفتی أنا علی..و علی وار دَم زدی
تا که علیِ دوم و حیدر بخوانمت
اَخلاق نیکِ توست، ابوحمزه ساخته
خَلقاً تو را معلمِ برتر بخوانمت
از کودکی دلَت به غم و غُصّه مُبتلاست
از کودکی به غُصّه برابر بخوانمت
در کربلا غمت دو برابر شد ای غریب
که سوگوارِ کُشته ی بی سر بخوانمت
همپایِ زینبی و به گودالِ قتلگاه
از راویانِ بوسه به حنجر بخوانمت
در شام و کوفه هم غُل و زنجیر بوده ای،
آری تو را اَسیرِ مُکدّر بخوانمت
آمد مدینه زهر، توانِ تو را گرفت
تا عاقبت تو را گلِ پرپر بخوانمت
سنگِ مزار هم که نداری، شهیدِ عشق
کُنجِ بقیع با دلِ مُضطر بخوانمت
لطفی نِما به"ملتمس"خاکِ کویِ خویش
تا مدحِ نو سروده به محضر بخوانمت
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
.
#مربع_ترکیب
#میلاد_امام_حسین علیه السلام
خبر رسیده جهان غرق روشنایی شد
از این خبر دل هفت آسمان هوایی شد
زمین خشک، نمی دانم این کجایی شد؟
مدینه ای شد و از این خبر نوایی شد..
..حسین آمده آری حسین آمده است
بگو که تاج سرِ عالمین آمده است
رسیده است به دلهای مُرده جان بدهد
رسیده است به دستِ خدا توان بدهد
رحیم باشد و بر ما خطِ امان بدهد
وَ جلوه ای زِ خدا را به ما نشان بدهد
حسین آمده بر عشق رنگ و رو بزند
جهان زِ باده عشقش به جان، سبو بزند
چه هیبت و چه کمالی به شوکتش تکبیر
چه صورت و چه جمالی به طلعتش تکبیر
چه عزت و چه جلالی به قدرتش تکبیر
چه غربت و چه ملالی به حضرتش تکبیر
پیمبر از گل رویش بخواند این کلمات
به خوی و روی و به مویش محمدی، صلوات
تمامِ عرشِ خدا پُر شد از نوایِ حسین
...نوایِ لایتناهی نینوایِ حسین
شدند جن و بشر نوکر سرایِ حسین
نوشته اند مرا از ازل گدایِ حسین
من و تو نه، همه عالم گدای این آقاست
هر آنکه نیست گدایش تمامِ عمر گداست
شب ولادت او باده بیشتر دادند
به شام تیره عالم دم سحر دادند
به ماهِ عشق،دوخورشیدویک قمر دادند
به فطرس از نظر او دوباره پر دادند
که رحمت از نفسش پخش شد در این عالم
شدند شامل فیضش زهیر و عابس هم...
فقط نه از نفس او جهان گلستان شد
که یاس خنده زد و نسترن غزلخوان شد
رسید و طایفه از نور او مسلمان شد
لب برادر او مجتبی، چه خندان شد
برای حیدر و زهراش جلوه گاه آمد
به کربلا ببرید این خبر، که شاه آمد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
.
#میلاد_حضرت_عباس
یا اباالفضل العباس(ع)...
درد مجنون را فقط لیلا مداوا می کند
درد نوکر را فقط مولا مداوا می کند
مسجد و محراب و هیئت، هرکجا خواهی که باش
کار او این است، او هرجا مداوا می کند
ارمنی باشی،مسیحی باشی، فرقی نیست دوست
یک نگاهت میکند آقا، مداوا می کند
در طبابت این طبیب از هر طبیبی برتر است
هرکه پیشش میرود، درجا مداوا می کند
دست او مشکل گشای عالم و آدم بُوَد
تو گدا سویش برو دارا مداوا می کند
تشنگی دردیست شیرین نزد ما احساسیان
مبتلايش باش و بین سقّا مداوا می کند
نوش دارویش گمانم تربت کرببلاست
بسکه آقایم چنین زیبا مداوا می کند
علقمه دانشگَه و زهرا بُوَد استاد او
او به اِذن حضرت زهرا مداوا می کند
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
سفینةالنجاه
اربابِ تمامیِ کُرات است حسین..
سر منشأ جودوبرکات است حسین
در شأن و مقام او پیمبر فرمود:
مصباح هدا،فُلکِ نجاة است حسین
#مجتبی_دسترنج_ملتمس