#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#قصیده
سلامُ الله علیٰ مَن عندهُ اســــرار یزدانش
تعالیَ الله از این منزلت، زین رتبه وشانش
سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب،آری
شهادت میدهد بر علم او آیات قرآنش
منـــور کرد بیت الله را در شـــام آغازش
مشرف کرد بیت الله را در صبح پایانش
کلیــــمُ الله را دیدم کنــــار وادی طورش
خلیل الله را دیدم یکی از ریزه خوارانش
صَفیُّ الله می فـرمــــود هذا قُـرَّةُ عَینی
ذبیحُ الله می فرمود ای جانم به قربانش
اگر چشمش بیفتد بر جمال بی مثال او
ز یوسف چشم می بندد یقینا پیر کنعانش
توسل کرد شیخ الانبیا برحضرتش،فوراً
به ذکر یا علی مولا ترحم کرد طوفانش
کمی از خاک نعلین علی برداشت ابراهیم
که گردید آتش نمــــرودیان ، آناً گلستانش
عیانش را نفهمیدند این مردم و پیغمبر...
چگونه فاش گرداند از او اسرار پنهانش؟
چه بابایی! ابوطالب ، سلام الله علیه آنکه
بود سنگنین تر از ایمـــان کل خلق،ایمانش
چه بانویی ! که قرآن را مُزَیَّن کرده باکوثر
ندارد کفو این بانو به غیر از شاه مردانش
دو آقا زاده دارد ، خوانده قرآن لؤلؤ و مرجان
دلم را برده این لؤلؤ ، ومجنونم به مرجانش
عجب نورگریبانش گریبان گیرمان کرده
نمیدانم چه سرّی هست در نور گریبانش
چه کرده با عطای لقمهی نانی ، که در قرآن
به شأنش هل اَتی نازل شده از ذات منّانش
تمام انبیــا بهـر تبـــرک اذن می گیرند
که بردارند لقمه نان خشکی از سر خوانش
سلام الله علی مالک که فانی گشت در عشقش
سلام الله علی قنبـــــر کـه گــردید از غلامانش
خودش که جای خود،مارا نکن تکفیر با این حرف
به اِذن الله «کُن» می آید از امثــــالِ سلمـــانش
به جز بیت امیر عالم امکان کجا دیدید؟
که میکائیل خادم باشد و جبریل دربانش
نمک آماده کرده بهر نانش حضرت زهرا
الهی جان عالــــم باد قــــربان نمکدانش
شنیدم از نبی ، مولا به محشر میرود منبر
شنیدن دارد آن منبر که او گردد سخنرانش
یقیـن دارم سعـــادتمند می گــردد یقین دارم
اگر بر سجده افتد پیش او با توبه شیطانش
چگــونه میتـوانم از غلامی دم زنم اصلاً ؟
در این درگه که حکم مور را دارد سلیمانش
جنان را دوست دارم تا شوم مهمان مولایم
به این امّید که گردم یکی از ریزه خوارانش
نلرزد دست و پایش ، نه ، نیاید خم به ابرویش
تمـــام خلق اگــر مَرحَب شـــود آید به میدانش
کَاَنّ گردش تیغ علی با سرعت نور است
که عزرائیل بهر جان گرفتن مانده حیرانش
نجف،آری به قدری صاحب قدراست که باید
زند طعنــه به یاقـــوت جنـان ، ریگ بیابانش
خداوند اختیار مطلقش داده که می باشد
تمـام عالــم کون و مکان در تحت فرمانش
به اِذن الله تام الاختیاراست و دهد فرمان
زمین را بهر رویاندن ، سما را بهر بارانش
مَلَک راواجبُ الطّاعَه است وقتی امر فرماید
فلانی را کن احیـــــا و فلانی را بمیـــــرانش
مقـــامش را بنـــازم ، در کتابُ الله می بینم
قسم خورده به سُمّ مرکب او ذاتِ سبحانش
بلا تردید خورشید فلک مستور می گردد
اگر روشن کند مولای ما شمع شبستانش
خدا در عالـــــــــم بالا شبیهی آفـــرید از او
زیارت می کند فوج ملک در عرش رحمانش
نظرکردم به عرش و فرش و کرسی و قلم،دیدم
به دست حیـــدر کــــــــــــــرار باشد کلّ ارکانش
به زیر سایهی طوبا ، یقینا قبطه خواهم خورد
به گـــــرمای لطیف آفتــــــاب صحن و ایوانش
اگر این مصرع شیرین نمیشد کفر، می گفتم
خدا مبهــــوت مانده بهــر تشریفات اسکانش
بنـــازم آن ملاحت را که هنگام نظــــر کردن
به جای تیر ، جان می ریزد از پیکان مُژگانش
خدارا... آرزو کـــردم یتیــــم بی کسی باشم
چو دیدم طفل بی بابا نشسته روی دامانش
نمی سوزد در آتش ، آنکه دارد حب مولارا
اگر آرد به روز حشر با خود کوه عصیانش
نمی تـرسـم من از یَـــومَ یَفِــــــرُّ المــــرء مِن اُمِّه
نه چون پاکم،چون این آقاست آن جاپای میزانش
فقط راه امیــرالمـــــــؤمنین عرفان بالله است
کسیکــه بی علی عارف شــود لعنت به عرفانش
کسیکه بعد پیغمبــر امامی جز علی داند
مسلمان نیستم والله اگر دانم مسلمانش
چه بد بختند آنها که سَلونیٖ را رها کرده
و رفتند ازپیِ آنکه اَقیلونی است عنوانش
رها کردند باب علــم را ، رفتند این جُهّـــال
پیِ آن کس که دلّال ست بهر چهارپایانش
خلایق هرچه لایق ، آنکه پاکی را نمی خواهد
همـــــان نامـرد مَنحوسِ حرامی باد ارزانش
حسادت می کنند آن قوم ، زیرا خوب می دانند
خدایش بـرگزیده بــر تمام دَهـر ، سلطانش
بر آن افریطهی ملعونهی جنگ جمل لعنت
که می بارید بغض مرتضی از برق چشمانش
بگو با لشگـــر کفـــــر جمل ، آری همان اُشتر
کند لعنت به آن زن کو نشسته روی کوهانش
اگر چه من حقیرم، روسیاهم، خواهشی دارم
به آقا زاده ات مهدی بگو رو بر مگردانش
تعهد داده «خادم» با امیرالمؤمنین ، آری
نباشد غیــــر ذکــر یاعلی در کل دیوانش
#محمد_علی_قاسمی
#امام_جواد_زمینه
#زمینه
بند اول :
هم آقایی
هم آقازاده
تویی دلدارو
منم دلداده
ای حاصلم یا جواد الائمه
من سائلم یا جواد الائمه
ناقابلم یا جواد الائمه
به غیر تو
رشته دل به هیچ کسی ندادم
از راه دور
صورت به آستانه ات نهاده ام
حس میکنم
دم ورودی باب المرادم
یا جواد الائمه
بند دوم:
جود پابوست
کرم شرمندت
نزن دست رد
به روی بندت
کاری ندارم به غیر از گدایی
کار مدام تو مشکل گشایی
جان علی بن موسی الرضایی
امام رضا
گفته که با فقیرا آشناشی
فداش بشم
گفته با بیچاره ها هم نواشی
گفته به تو
هوای سائلاتو داشته باشی
بند سوم:
ای ام الفضل
دارم میمیرم
دلم میسوزه
زبون میگیرم
زنده نمیمونم آبم بیاری
زنده نمیمونم از زهر کاری
زنده نمیمونم از زهر کاری
کف نزنید
یکی تو این حجره در انتظاره
کف نزنید
که مادرم فاطمه بی قراره
کف نزنید
طاقت ناله منو نداره
بند چهارم:
بر روی من
درو میبندن
دارم میمیرم
همه میخندن
تقدیرم اینه که تنها بمیرم
در حجره مثل غریبا بمیرم
ناله زنم العطش تا بمیرم
کف نزنید
یاد غریب کربلا می افتم
کف نزنید
یاد ذبیح من قفا می افتم
کف نزنید
یاد سر رو نیزه ها می افتم
#محمد_علی_قاسمی
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#مربع_ترکیب
من کیم روح ادب روح وفا روح یقینم
من کیم خدمتگزار هل اتی و یاو سینم
همسر خورشید هستم مادر ماه زمینم
من کیم من جانشین دخت ختم المرسلینم
من کیم یار وفادار امیر المؤمنینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
سینهای از عشق زهرا و علی سرشار دارم
افتخار همسری با حیدر کرار دارم
هر چه دارم عزت و تمکین از این دربار دارم
روی دامن چار گل از گلبن ایثار دارم
من کیم من پایبوس حضرت حق الیقینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
در میان خانه زهرا حیات از سر گرفتم
کودکان نازنینش را چو جان در برگرفتم
با کنیزی علی تا عرش اعلا پر گرفتم
غیر حیدر از همه عالم دگر دل برگرفتم
با عزیزان دل زهرای اطهر همنشینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
من کیم امّالبنین امّالادب امّالوفایم
زینب کبری به خانه میزند مادر صدایم
حضرت زهرا به جنت میکند هر شب دعایم
بعد زهرا محرم راز علی مرتضایم
دستبوس حضرت مولا امیر المؤمنینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
ذات یزدان بر دل من شور داد احساس داده
شوهری چون حیدر کرار خیرالنّاس داده
چار گل نه بلکه یک باغ بهشت از یاس داده
اهل عالم حق به من از مرحمت عبّاس داده
من به ثارالله با شیران خود یار و معینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
حضرت حق ماه را در دامن من پروریده
ماه از پیشانی عبّاس من هر شب دمیده
گوید این حیدر بود عبّاس من را هر که دیده
هیچ کس ماهی چنان ماه بنیهاشم ندیده
مادر عباس هستم بانوی نور آفرینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
کردهام مبهوت خود تا حشر ایثار و وفا را
من بلی گفتم همان روز ازل قالوا بلا را
بردهام با نام عباسم دل اهل ولا را
سالها بردم به شانه درد و داغ کربلا را
تا قیامت مُهر ایثار و وفا نقش جبینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
مادر بابالحوائج هستم و روی دعایم
هیچ کس با دست خالی برنگردد از سرایم
من به عباسم قسم روز جزا فکر شمایم
شیر زن هستم ولی سر تا به پا شرم و حیایم
تا قیامت باب حاجات است نام دلنشینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
نوگلی دارم که بر شاه نجف نور دو عین است
تا صف محشر امید و دستگیر عالمین است
ماه آلهاشم اما رشک شمس مشرقین است
اهل عالم حضرت عباس من بابالحسین است
خلق میآرند حاجت از یسار و از یمینم
من کنیز خانهی شیر خدا امّالبنینم
دارم عباسی که با جانش خریدار حسین است
در کنار علقمه ساقی زوّار حسین است
نام او در کربلا گرمی بازار حسین است
کربلا نه روز محشر هم علمدار حسین است
فخرم این بس مادر عباس بیمثل و قرینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
همسری کردم امیرالمؤمنین نور جلی را
مادری کردم دو وجه الله اعظم دو ولی را
پروراندم روی دامن شیر میدان یلی را
دوست دارم سینهزنهای حسین ابن علی را
من حسینیون عالم را هوادار و معینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
روز اول کامدم در خانهی پر نور مولا
صورتم بگذاشتم بر پای فرزندان زهرا
گفتم ای خاک کف پای شما عرش معلاّ
من قدم نگذاشتم اینجا شوم مادر شما را
من در این درگه فقط خدمتگزاری میگزینم
من کنیز خانهی شیر خدا امّالبنینم
بر در بیت الولا یاد فراق یار کردم
سوختم وقتی نظر بر آن در و دیوار کردم
گریه از سوز درون بر سینه و مسمار کردم
با دل غمدیده یاد از آتش و گلزار کردم
من به یاد بانوی پهلو شکستهدل غمینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
روز عاشورا گلستان مرا در خون کشیدند
دست عباس علمدار مرا از تن بریدند
با سه شعبه تیر چشم نازنینش را دریدند
من شنیدم تا علی افتاد سویش میدویدند
فرق عباس و عمود ای وای بر قلب حزینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
سالها کنج بقیع آه از درون دل کشیدم
بعد عباسم دگر دل از حیات خود بریدم
حیفت دیگر آن جمال بیمثالش را ندیدم
من نبودم کربلا از بانویم زینب شنیدم
شد جدا از تن دو دست یادگار نازنینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
تا نفس دارم ز هجران عزیزان اشکبارم
از غم عباس نه بهر حسینم بیقرارم
بر روی خاک بقیع با سوز دل سر میگذارم
ناله و اشک بصر گردیده شمع شام تارم
خاک غمبار بقیع مأنوس آه آتشینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
گریه کردم بر حسینم چونکه او یاور ندارد
در کنار پیکر صد پارهاش مادر ندارد
من بمیرم یوسف زهرا به پیکر سر ندارد
وای من گویند او انگشت و انگشتر ندارد
تا قیامت از غم داغ حسینم دل غمینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
#محمد_علی_قاسمی
دوبیتی
گفتم که خدایا برکاتی بفرست
گفتا که تو اول حسناتی بفرست
گفتم حسنات من بود حب علی
گفتا به جمالش صلواتی بفرست
#محمد_علی_قاسمی
#امیرالمومنین_ولادت
#دوبیتی
گفتمکه خدایا برکاتی بفرست
گفتا که تو اول حسناتی بفرست
گفتم حسناتمن بود حبعلی
گفتا به جمالش صلواتی بفرست
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#محمد_علی_قاسمی
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
به یُمنِ مالِ خدیجه،به ضربِ تیغ علیست
اگـــر کــه دینِ خداوند داده است نتیجــه
پیمبــری که کلامش تمامْ وحیِ الهی است
بنازم این عظمت،گفت «اَینَ مِثلُ خدیجه»
#محمد_علی_قاسمی
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#قصیده
سلامُ الله علیٰ مَن عندهُ اســــرار یزدانش
تعالیَ الله از این منزلت، زین رتبه وشانش
سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب،آری
شهادت میدهد بر علم او آیات قرآنش
منـــور کرد بیت الله را در شـــام آغازش
مشرف کرد بیت الله را در صبح پایانش
کلیــــمُ الله را دیدم کنــــار وادی طورش
خلیل الله را دیدم یکی از ریزه خوارانش
صَفیُّ الله می فـرمــــود هذا قُـرَّةُ عَینی
ذبیحُ الله می فرمود ای جانم به قربانش
اگر چشمش بیفتد بر جمال بی مثال او
ز یوسف چشم می بندد یقینا پیر کنعانش
توسل کرد شیخ الانبیا برحضرتش،فوراً
به ذکر یا علی مولا ترحم کرد طوفانش
کمی از خاک نعلین علی برداشت ابراهیم
که گردید آتش نمــــرودیان ، آناً گلستانش
عیانش را نفهمیدند این مردم و پیغمبر...
چگونه فاش گرداند از او اسرار پنهانش؟
چه بابایی! ابوطالب ، سلام الله علیه آنکه
بود سنگنین تر از ایمـــان کل خلق،ایمانش
چه بانویی ! که قرآن را مُزَیَّن کرده باکوثر
ندارد کفو این بانو به غیر از شاه مردانش
دو آقا زاده دارد ، خوانده قرآن لؤلؤ و مرجان
دلم را برده این لؤلؤ ، ومجنونم به مرجانش
عجب نورگریبانش گریبان گیرمان کرده
نمیدانم چه سرّی هست در نور گریبانش
چه کرده با عطای لقمهی نانی ، که در قرآن
به شأنش هل اَتی نازل شده از ذات منّانش
تمام انبیــا بهـر تبـــرک اذن می گیرند
که بردارند لقمه نان خشکی از سر خوانش
سلام الله علی مالک که فانی گشت در عشقش
سلام الله علی قنبـــــر کـه گــردید از غلامانش
خودش که جای خود،مارا نکن تکفیر با این حرف
به اِذن الله «کُن» می آید از امثــــالِ سلمـــانش
به جز بیت امیر عالم امکان کجا دیدید؟
که میکائیل خادم باشد و جبریل دربانش
نمک آماده کرده بهر نانش حضرت زهرا
الهی جان عالــــم باد قــــربان نمکدانش
شنیدم از نبی ، مولا به محشر میرود منبر
شنیدن دارد آن منبر که او گردد سخنرانش
یقیـن دارم سعـــادتمند می گــردد یقین دارم
اگر بر سجده افتد پیش او با توبه شیطانش
چگــونه میتـوانم از غلامی دم زنم اصلاً ؟
در این درگه که حکم مور را دارد سلیمانش
جنان را دوست دارم تا شوم مهمان مولایم
به این امّید که گردم یکی از ریزه خوارانش
نلرزد دست و پایش ، نه ، نیاید خم به ابرویش
تمـــام خلق اگــر مَرحَب شـــود آید به میدانش
کَاَنّ گردش تیغ علی با سرعت نور است
که عزرائیل بهر جان گرفتن مانده حیرانش
نجف،آری به قدری صاحب قدراست که باید
زند طعنــه به یاقـــوت جنـان ، ریگ بیابانش
خداوند اختیار مطلقش داده که می باشد
تمـام عالــم کون و مکان در تحت فرمانش
به اِذن الله تام الاختیاراست و دهد فرمان
زمین را بهر رویاندن ، سما را بهر بارانش
مَلَک راواجبُ الطّاعَه است وقتی امر فرماید
فلانی را کن احیـــــا و فلانی را بمیـــــرانش
مقـــامش را بنـــازم ، در کتابُ الله می بینم
قسم خورده به سُمّ مرکب او ذاتِ سبحانش
بلا تردید خورشید فلک مستور می گردد
اگر روشن کند مولای ما شمع شبستانش
خدا در عالـــــــــم بالا شبیهی آفـــرید از او
زیارت می کند فوج ملک در عرش رحمانش
نظرکردم به عرش و فرش و کرسی و قلم،دیدم
به دست حیـــدر کــــــــــــــرار باشد کلّ ارکانش
به زیر سایهی طوبا ، یقینا قبطه خواهم خورد
به گـــــرمای لطیف آفتــــــاب صحن و ایوانش
اگر این مصرع شیرین نمیشد کفر، می گفتم
خدا مبهــــوت مانده بهــر تشریفات اسکانش
بنـــازم آن ملاحت را که هنگام نظــــر کردن
به جای تیر ، جان می ریزد از پیکان مُژگانش
خدارا... آرزو کـــردم یتیــــم بی کسی باشم
چو دیدم طفل بی بابا نشسته روی دامانش
نمی سوزد در آتش ، آنکه دارد حب مولارا
اگر آرد به روز حشر با خود کوه عصیانش
نمی تـرسـم من از یَـــومَ یَفِــــــرُّ المــــرء مِن اُمِّه
نه چون پاکم،چون این آقاست آن جاپای میزانش
فقط راه امیــرالمـــــــؤمنین عرفان بالله است
کسیکــه بی علی عارف شــود لعنت به عرفانش
کسیکه بعد پیغمبــر امامی جز علی داند
مسلمان نیستم والله اگر دانم مسلمانش
چه بد بختند آنها که سَلونیٖ را رها کرده
و رفتند ازپیِ آنکه اَقیلونی است عنوانش
رها کردند باب علــم را ، رفتند این جُهّـــال
پیِ آن کس که دلّال ست بهر چهارپایانش
خلایق هرچه لایق ، آنکه پاکی را نمی خواهد
همـــــان نامـرد مَنحوسِ حرامی باد ارزانش
حسادت می کنند آن قوم ، زیرا خوب می دانند
خدایش بـرگزیده بــر تمام دَهـر ، سلطانش
بر آن افریطهی ملعونهی جنگ جمل لعنت
که می بارید بغض مرتضی از برق چشمانش
بگو با لشگـــر کفـــــر جمل ، آری همان اُشتر
کند لعنت به آن زن کو نشسته روی کوهانش
اگر چه من حقیرم، روسیاهم، خواهشی دارم
به آقا زاده ات مهدی بگو رو بر مگردانش
تعهد داده «خادم» با امیرالمؤمنین ، آری
نباشد غیــــر ذکــر یاعلی در کل دیوانش
#محمد_علی_قاسمی
#امیرالمؤمنین_مدح
#ردالشمس
#رباعی
خورشیدم و بانور علی می آیم
بازمزمه و شور علی می آیم
امروز نیامدم بدستور علی
هر روز بدستور علی می آیم
...
خورشیدم و درپی ظفر میگردم
بانور علی است جلوه گرمیگردم
هروقت علی گفت بیا. می آیم
هروقت بگوید برو. برمیگردم
.....
این معجز ردشمس از حیدر بود
روی علی ازشمس فروزانتر بود
چون روی علی دو باردر روزی دید
فرداش فروغ شمس زیباتر بود
......
ردالشمس شددرآسمان گردیدم
ازجانب شمس این ندا بشنیدم
بافخر به ماه و به کواکب می گفت
امروز دومرتبه علی را دیدم
.....
هرجا که حق بود زتو تکریم میشود
جنت به روی ماه تو ترسیم میشود
باردشمس گشت عیان برتمام خلق
افلاک با نگاه تو تنظیم میشود
#محمد_علی_قاسمی
#امام_جواد_زمینه
#زمینه
بند اول :
هم آقایی
هم آقازاده
تویی دلدارو
منم دلداده
ای حاصلم یا جواد الائمه
من سائلم یا جواد الائمه
ناقابلم یا جواد الائمه
به غیر تو
رشته دل به هیچ کسی ندادم
از راه دور
صورت به آستانه ات نهاده ام
حس میکنم
دم ورودی باب المرادم
یا جواد الائمه
بند دوم:
جود پابوست
کرم شرمندت
نزن دست رد
به روی بندت
کاری ندارم به غیر از گدایی
کار مدام تو مشکل گشایی
جان علی بن موسی الرضایی
امام رضا
گفته که با فقیرا آشناشی
فداش بشم
گفته با بیچاره ها هم نواشی
گفته به تو
هوای سائلاتو داشته باشی
بند سوم:
ای ام الفضل
دارم میمیرم
دلم میسوزه
زبون میگیرم
زنده نمیمونم آبم بیاری
زنده نمیمونم از زهر کاری
زنده نمیمونم از زهر کاری
کف نزنید
یکی تو این حجره در انتظاره
کف نزنید
که مادرم فاطمه بی قراره
کف نزنید
طاقت ناله منو نداره
بند چهارم:
بر روی من
درو میبندن
دارم میمیرم
همه میخندن
تقدیرم اینه که تنها بمیرم
در حجره مثل غریبا بمیرم
ناله زنم العطش تا بمیرم
کف نزنید
یاد غریب کربلا می افتم
کف نزنید
یاد ذبیح من قفا می افتم
کف نزنید
یاد سر رو نیزه ها می افتم
#محمد_علی_قاسمی
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#مربع_ترکیب
من کیم روح ادب روح وفا روح یقینم
من کیم خدمتگزار هل اتی و یاو سینم
همسر خورشید هستم مادر ماه زمینم
من کیم من جانشین دخت ختم المرسلینم
من کیم یار وفادار امیر المؤمنینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
سینهای از عشق زهرا و علی سرشار دارم
افتخار همسری با حیدر کرار دارم
هر چه دارم عزت و تمکین از این دربار دارم
روی دامن چار گل از گلبن ایثار دارم
من کیم من پایبوس حضرت حق الیقینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
در میان خانه زهرا حیات از سر گرفتم
کودکان نازنینش را چو جان در برگرفتم
با کنیزی علی تا عرش اعلا پر گرفتم
غیر حیدر از همه عالم دگر دل برگرفتم
با عزیزان دل زهرای اطهر همنشینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
من کیم امّالبنین امّالادب امّالوفایم
زینب کبری به خانه میزند مادر صدایم
حضرت زهرا به جنت میکند هر شب دعایم
بعد زهرا محرم راز علی مرتضایم
دستبوس حضرت مولا امیر المؤمنینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
ذات یزدان بر دل من شور داد احساس داده
شوهری چون حیدر کرار خیرالنّاس داده
چار گل نه بلکه یک باغ بهشت از یاس داده
اهل عالم حق به من از مرحمت عبّاس داده
من به ثارالله با شیران خود یار و معینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
حضرت حق ماه را در دامن من پروریده
ماه از پیشانی عبّاس من هر شب دمیده
گوید این حیدر بود عبّاس من را هر که دیده
هیچ کس ماهی چنان ماه بنیهاشم ندیده
مادر عباس هستم بانوی نور آفرینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
کردهام مبهوت خود تا حشر ایثار و وفا را
من بلی گفتم همان روز ازل قالوا بلا را
بردهام با نام عباسم دل اهل ولا را
سالها بردم به شانه درد و داغ کربلا را
تا قیامت مُهر ایثار و وفا نقش جبینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
مادر بابالحوائج هستم و روی دعایم
هیچ کس با دست خالی برنگردد از سرایم
من به عباسم قسم روز جزا فکر شمایم
شیر زن هستم ولی سر تا به پا شرم و حیایم
تا قیامت باب حاجات است نام دلنشینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
نوگلی دارم که بر شاه نجف نور دو عین است
تا صف محشر امید و دستگیر عالمین است
ماه آلهاشم اما رشک شمس مشرقین است
اهل عالم حضرت عباس من بابالحسین است
خلق میآرند حاجت از یسار و از یمینم
من کنیز خانهی شیر خدا امّالبنینم
دارم عباسی که با جانش خریدار حسین است
در کنار علقمه ساقی زوّار حسین است
نام او در کربلا گرمی بازار حسین است
کربلا نه روز محشر هم علمدار حسین است
فخرم این بس مادر عباس بیمثل و قرینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
همسری کردم امیرالمؤمنین نور جلی را
مادری کردم دو وجه الله اعظم دو ولی را
پروراندم روی دامن شیر میدان یلی را
دوست دارم سینهزنهای حسین ابن علی را
من حسینیون عالم را هوادار و معینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
روز اول کامدم در خانهی پر نور مولا
صورتم بگذاشتم بر پای فرزندان زهرا
گفتم ای خاک کف پای شما عرش معلاّ
من قدم نگذاشتم اینجا شوم مادر شما را
من در این درگه فقط خدمتگزاری میگزینم
من کنیز خانهی شیر خدا امّالبنینم
بر در بیت الولا یاد فراق یار کردم
سوختم وقتی نظر بر آن در و دیوار کردم
گریه از سوز درون بر سینه و مسمار کردم
با دل غمدیده یاد از آتش و گلزار کردم
من به یاد بانوی پهلو شکستهدل غمینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
روز عاشورا گلستان مرا در خون کشیدند
دست عباس علمدار مرا از تن بریدند
با سه شعبه تیر چشم نازنینش را دریدند
من شنیدم تا علی افتاد سویش میدویدند
فرق عباس و عمود ای وای بر قلب حزینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
سالها کنج بقیع آه از درون دل کشیدم
بعد عباسم دگر دل از حیات خود بریدم
حیفت دیگر آن جمال بیمثالش را ندیدم
من نبودم کربلا از بانویم زینب شنیدم
شد جدا از تن دو دست یادگار نازنینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
تا نفس دارم ز هجران عزیزان اشکبارم
از غم عباس نه بهر حسینم بیقرارم
بر روی خاک بقیع با سوز دل سر میگذارم
ناله و اشک بصر گردیده شمع شام تارم
خاک غمبار بقیع مأنوس آه آتشینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
گریه کردم بر حسینم چونکه او یاور ندارد
در کنار پیکر صد پارهاش مادر ندارد
من بمیرم یوسف زهرا به پیکر سر ندارد
وای من گویند او انگشت و انگشتر ندارد
تا قیامت از غم داغ حسینم دل غمینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
#محمد_علی_قاسمی
دوبیتی
گفتم که خدایا برکاتی بفرست
گفتا که تو اول حسناتی بفرست
گفتم حسنات من بود حب علی
گفتا به جمالش صلواتی بفرست
#محمد_علی_قاسمی
#امیرالمومنین_ولادت
#دوبیتی
گفتمکه خدایا برکاتی بفرست
گفتا که تو اول حسناتی بفرست
گفتم حسناتمن بود حبعلی
گفتا به جمالش صلواتی بفرست
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#محمد_علی_قاسمی