#امیرالمؤمنین_مدح
سخت بي معناست،بي معنا عبادت بي علي
پس نصيب كس نمي گردد شهادت بي علي
فرق چنداني ندارد در قباحت با زنا
هر كه ميخواند نمازي با جماعت بي علي
آنكه با بغض علي مرده جهنم جاي اوست
پيش حق كي ميشود مشمول رحمت بي علي
بايد از باب علي شد وارد راز و نياز
پس دعا هرگز نخواهد شد اجابت بي علي
حب او ايمان،خدا را شكر من هستم محب
دين ندارد ذره اي ولله قيمت بي علي
هست آنجا كه علي باشد بهشت عاشقان
فرق با دوزخ ندارد باغ جنت بي علي
از علي بايد براتي در امان از نار داشت
رد نگردد از صراط آدم سلامت بي علي
در روايت ديدم از معصوم حتي انبياء
روز محشر كارشان افتد به زحمت بي علي
#محسن_ناصحی
#امیرالمؤمنین_مدح
#ردالشمس
#رباعی
خورشیدم و بانور علی می آیم
بازمزمه و شور علی می آیم
امروز نیامدم بدستور علی
هر روز بدستور علی می آیم
...
خورشیدم و درپی ظفر میگردم
بانور علی است جلوه گرمیگردم
هروقت علی گفت بیا. می آیم
هروقت بگوید برو. برمیگردم
.....
این معجز ردشمس از حیدر بود
روی علی ازشمس فروزانتر بود
چون روی علی دو باردر روزی دید
فرداش فروغ شمس زیباتر بود
......
ردالشمس شددرآسمان گردیدم
ازجانب شمس این ندا بشنیدم
بافخر به ماه و به کواکب می گفت
امروز دومرتبه علی را دیدم
.....
هرجا که حق بود زتو تکریم میشود
جنت به روی ماه تو ترسیم میشود
باردشمس گشت عیان برتمام خلق
افلاک با نگاه تو تنظیم میشود
#محمد_علی_قاسمی
#امیرالمؤمنین_مدح
#غدیریام
هو اللّطيفُ الخَبير ، هو العليُّ الكَبير
هو السّميعُ البَصير ، هو الوليُّ القَدير
قسم به اسماء ذات، قسم به جمع صفات
كه از ازل تا ابد ، علي ست تنها امير
رسول گفته ست اگر ، انا البَشير النَّذير
طبق همين قاعده ست ، علي سراجُ المُنير
اگر به ذات علي ، فكر كند لحظه اي
در آورد سر ز جهل ، عارف روشن ضمير
رفيق - دست نياز مكن به هر سو دراز
كسي بجز دست حق نيست تورا دستگير
در عوض پرده ي خانه ي خشت و گِلين
وقت توّسل برو دامن او را بگير
بايست باحال زار ، رو بروي مُستجار
بگو به صاحب حرم ، أنَا بِكُم مُستجير
پير غم عشق او جوان تر از هركسي ست
در اين حساب و كتاب خضر نبي نيست پير
سايه به سايه برو ، پشت سر نور او
كه وقت رفتن به عرش علي ست تنها مسير
به دست پر بركت علي رقم مي خورد
قسمت شيخِ كَبير ،نصيبِ طفلِ صغير
چه غم اگر بكشند دست و سر و پاي من
كه گوشه چشم علي ست جابرُ عَظمِ الكَسير
وليّ ذات خداست، خليفه ي مصطفاست
كسي كه در نُه فلك ، مُدبّر است و مُدير
به هر كجا پا نهد مي آفرينـد بهشت
بعد غديرش مخوان ، وادي خُم را كوير
به صبح نورانيِ عيد ولايت قسم
كه مُنكر حقّ اوست سياه رو تر ز قير
بر سر دست نبي چو دست او شد بلند
بر تن نحس عمر زد از حسادت كهير
حاكم مُطلق علي ست نه آن خَسي كه مُدام
درون مُرداب جهل ، شبيه خر كرده گير
به حُكمِ عقل سليم بگو به آن بي شعور
نيست شغال سياه ، حريف شير دلير
به كفو بي مثل او قسم كه در هفت چرخ
علي ندارد شبيه علي ندارد نظير
از غضبش صحنه ي جحيم شد دلخراش
از گُل لبخـند او ، بهشت شد دلپذير
چگونه وصفش كنم با كلماتي حقير ؟
شعر همان ست كه فؤاد گفت و صغير
#محمد_قاسمي
#امیرالمؤمنین_مدح
#غدیریام
تو را از آسمان آورد، تا که روشنایِ این زمین باشی
خدا می خواست تا تفسیری از نورِ مبین باشی
تو را آورد و با تو عشق را معنای دیگر داد
خودت عشقی خدا می خواست تا عشق آفرین باشی
فراتر از بشر هستی نمی گویم خدا هستی
"خدا می خواست آن باشی، خدا می خواست این باشی"
امام المتقین باشی اساس و رکنِ دین باشی
امامت را نگین باشی خدا را همنشین باشی
یداللهی و دستی نیست بالاتر زِ دست تو
"خدا می خواست تا دستِ خودش در آستین باشی"
شبی که غرقِ وحشت بود جسم و جانِ بزدل ها
تو ماندی تا که آن شب جای ختم المرسلین باشی
پر است از نام حیدر معرکه، مولا به یک لحظه
چگونه میتوانی در یَسار و در یمین باشی
الا ای دلبر زهرا بخوان "مَن کُنتُ مولا" را
تو تنها می توانستی نبی را جانشین باشی
خلاصه می شود تفسیرِ قرآن در همین جمله
خدا میخواست تنها تو امیرالمومنین باشی
نمی دانم چرا اینگونه مجنون و پریشانم
گهی محزون و غمگینم؛ زمانی شاد و خندانم
الا یا ایهاالساقی بیا با ما مدارا کن
بریز از باده ی کوثر که امشب مست و حیرانم
چه گویم از کمالاتت که تو فوق کمالاتی!!
و من هم چیزی از شأن و مقامِ تو نمی دانم
اذان گفتم پس از ذکرِ خدا و نام پیغمبر
به نام تو رسیدم تازه فهمیدم مسلمانم
علی اول علی آخر علی ظاهر علی باطن
بدونِ تو همه کفرم و با تو عین ایمانم
به وقت رزم با هر ضربه ی تیغ دودم مولا
نبی می گفت: "یا حیدر" خدا می گفت: "ای جانم"
غدیرِ تو شده اذنِ ورودِ ما به عاشورا
همان طوری که قبل از اربعین پیش تو مهمانم
شبی در خواب می دیدم که من هم زائرت هستم
نشستم گوشه ی صحنت، امین الله می خوانم
حریمت برده دل ها را نجف کی می بری ما را؟!
خودت می دانی ای مولا که من دلتنگ ایوانم
#محمد_صادق_ابراهیمی
#امیرالمؤمنین_مدح
#غدیریام
لب تشنه ام ، به ساقی کوثر خبر دهید
لب تشنه ام دوباره ، مکرّر خبر دهید
ما هر کجا غلام علی رفت می رویم
قلاده بسته ایم ، به قنبر خبر دهید
منبر بدون ذکر علی غیر چوب نیست
این نکته را به راکب منبر خبر دهید
نسل نبی ز کوثر و ساقی کوثر است
باید به هر مخالف ابتر خبر دهید
بی ذوالفقار خانۀ کعبه شکاف خورد
این را به اهل خندق و خیبر خبر دهید
در خواب بود و آیه برایش رسیده بود
این هدیه را به صاحب بستر خبر دهید
در دست مرتضی است کلید بهشت و نار
این فضل را به دشمن حیدر خبر دهید
«شمشیر را به خاطر او در غلاف کن»
این امر را به مالک اشتر خبر دهید
این راه عشق ، گاه ، بیابان نشینی است
این را به پیروان ابوذر خبر دهید
**
زمزم فرات نیست ، به شش ماهه رحم کرد
شرمنده شد رباب ، به هاجر خبر دهید
#سید_علی_احمدی
#امیرالمؤمنین_مدح
#غدیریام
ز طریق پیروی على، نه اگر بشر به خدا رسد
به چه دل نهد؟ به که رو کند؟ به چه سو رود؟ به کجا رسد؟
ز خدا طلب دل مقبلى، به على بجوى توسلى
که اگر رسد به على دلى، به على قسم به خدا رسد
ازلى ولایت او بود، ابدى عنایت او بود
ز کف کفایت او بود ز خدا هر آنچه به ما رسد
به على اگر برى التجا، چه در این سرا چه در آن سرا
همه حاجت تو بشود روا، همه درد تو به دوا رسد
على اى تو یاور و یار ما، اسفا به حال فکار ما
نه اگر به عقده کار ما، مدد از تو عقده گشا رسد
#صغیر_اصفهانی
#امیرالمؤمنین_مدح
تو آن ماهی که ماهی گفت بعد از دیدنت: ما_هی؟
که در ماهیتت ماندهست، ماهی از پیِ ماهی
نه دندان است ای کان ملاحت! کآنچه میدانم
صفی از یوسف است و برده داری بر سرِ چاهی
اگر دستی برآری میوه از عرش خدا افتد
خطا گفت آنکه گفت ای سرو! داری قدّ کوتاهی
نگاهت خطبه میخواند دو نقطه، این چه اعجاز است
بزن با پلکِ خود شرحی بر این ایجاز، گهگاهی
بحیرا سرّ مطلب را نمیداند، مسیحا دم!
که گردد ابر رحمت گر برآری بی هوا آهی
براق از برق لبخند تو می آید، تبسّم کن
نمی ماند اگر لب تر کنی تا عرش حق راهی
تو را تخت خلافت قاب قوسین است و میدانم
که دنیای دنی را پیشِ أو ادنی نمیخواهی
#مسعود_یوسف_پور
#امیرالمؤمنین_ولادت
#امیرالمؤمنین_مدح
شگفتا! کرامات ماهی تمام
چه ماهی؟ که خورشید صبح است و شام
چه ماهی؟ که فرزند امّ القری
چه ماهی؟ که لبخند بیت الحرام
چه ماهی؟ چه مردی؟ سلام علیه
چه مردی؟ چه ماهی؟ علیه السّلام
چه حسن شروعی است ماه رجب
چه حسن ختامی است ماه صیام
همه عمر او یک نماز است و بس
سکوتش قعود و خروشش قیام
دم از حق زده دم به دم تیغ او
اگر در مصاف است، اگر در نیام
چه ژرف است! آری؛ چه ژرف و شگرف!
کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام
در اوصاف آن حُسن بیخاتمه
رسید این ترنّم به حُسن ختام
به لب دارم این نغمه را دم به دم
به سر دارم این سایه را مستدام
امیری حسینٌ و نعم الامیر
امامی علیٌ و نعم الامام
#سید_محمدجواد_شرافت
#امیرالمؤمنین_ولادت
#امیرالمؤمنین_مدح
یا علی گفتیم و بعد از عشق، شعر آغاز شد
طبع خاکی پاشد و آماده ی پرواز شد
جای حق در طور با موسی تکلم کرده ای
حرف زد با تو کلیم اللهی اش احراز شد
دم زدی در خاک آدم، زنده شد با اذن حق
بعدها عیسی رسید و نام آن اعجاز شد
آمدی کعبه ترک برداشت، دیوارش شکست
اختصاصی یک در ویژه برایت باز شد
هرکه دورت هست یعنی در طواف کعبه است
کعبه هستی زخم فرقت هم شکاف کعبه است
بی نگاه لطف تو دریا بیابان میشود
خم به ابرو آوری عالم پریشان میشود
جان فداهایت زیاد و شوق جان دادن زیاد
روز میلاد تو دارد عید قربان میشود
هر کجا نام علی باشد طوافش واجب است
دور هیئت های تو یک روز میدان میشود!
یا عبای توست یا چادر نمازِ فاطمه
یک یهودی بازهم دارد مسلمان میشود
هر که خاک زیر پای تو نشد ای بوتراب!
روز محشر سخت از کارش پشیمان میشود
خاک زیر پای تو عرش است نام دیگرش
خوش به حال آسمان وقتی تویی بالا سرش
آسمان تکّه حصیری ساده زیر پای توست
قاب قوسین خدا نزدیک ابروهای توست
من یقین دارم که آن بالا امیر کائنات!
آسمان هشتمی هم هست، آنجا جای توست
بر همه اشراف داری و حکومت میکنی
ماسوی یک میوه روی شاخه ی طوبای توست
آنچه که حبل المتینش خوانده در قرآن خدا
یک نخ از یک وصله، روی چادر زهرای توست
در هوایت گُر گرفتم، بیت هایم شد سپند
در هوایت مثنوی میسازم از ترکیب بند
بند بند معرکه لرزید وقتی آمدی
لشکری از هم فرو پاشید وقتی آمدی
رنگ مرهب زرد شد تا رفت بالا تیغ تو
لا فتی إلا علی لا سیف إلا تیغ تو
بدر نه، خندق نه، صفین و أحد نه، محشر است!
این صدای نعره های ذوالفقار حیدر است
تا زمین افتادنِ عمر از سرِ زین راه نیست
آنقدر هم تیغ مولا دسته اش کوتاه نیست
آمد و از ریشه کند اصل و اساس عمر را
هوهوی تیغش درید از هم لباس عمر را
وای اگر سربند حیدر خم به ابرو آورد
غیرتش کفار عالم را به زانو درآورد
شیرحق بدجور شوریده ست هنگام شکار
آخر میدان پر از اسب است، امّا بی سوار
تیغ بر کفّارِ زنده حمد و سوره خوانده است
قابض ألارواح هم یک گوشه حیران مانده است
تک سواران یک به یک افتاده اند از روی زین
این زمین رفت آسمان و آسمان آمد زمین
رکن های عرش هم دارند میلرزند و باز
هست روی دوش مولا یک علم در اهتزاز
وصف جنگش کرد ابیات مرا قدری بلند
مثنوی را میبرم کم کم سوی ترکیب بند:
گفته بودم آسمان یعنی حصیرِ زیر پات
چندصد سال است راه از ابتدا تا انتهات
چند سالی وقت برد اثبات اینکه بنده ای!
عبدی امّا گشته ای ممسوس در ذات خدات
مرده بیرون میزند از قبر سرمست و خراب
هر کجا که میتکانی خاک از روی عبات
بهتر آری میشناسی آسمان را از زمین
مثل یک تسبیح در دست تو می چرخد کُرات
آهِ زائر در حریمت، ابر رحمت میشود
اسم وادیِ نجف یک روز جنّت میشود
گنبدت بالاسرِ خورشید باشد بهتر است
این نگین آسمان در دید باشد بهتر است
مؤمنون و هل أتی و قدر و انسان جای خود
اسم مدحت سوره ی توحید باشد بهتر است
این تویی یا حق؟ محبت کن جوابم را نده
همچنان این بنده در تردید باشد بهتر است
مستم از نام تو از وقتی به دنیا آمدم
مدّت این باده در تمدید باشد بهتر است
خوش به حال آنکه این شبهاست مهمان نجف
میکُشد ما را شبی این طرح ایوان نجف
بی قرارم، عالمی را کرده عشقت بی قرار
عشق تو خورشید را هم برده بیرون از مدار
موقع برگشتنت از بین نخلستان، مرا
خاک کن زیر قدومت، پات را هم ندار
باز میخواهم کمی مستی کنم با نام تو
مثل اینکه گشته کم کم دائم الخمر این خمار:
هو علی، اوّل علی، آخر علی، ظاهر علی، باطن علی، حیدر علی، صفدر علی، سردار و سرلشکر علی، پرچم به دست جنگ ها، دست خدا، مدّاح او جبرییل و مدحش لافتی، حصن حصین، یعسوب
دین، آیات مستحکم، دلیلِ سجده بر آدم، خودِ خاتم، ولی اللّه اعظم، قطب عالم، مرد مردان، کُنه قرآن، کیست او استاد سلمان، حضرت عیسامسیحِ نسلِ عمران، ابروانش رعد، نام دیگرش طوفان،
یل میدان، امیر مومنان، شاه غدیر، آقا ولی فکر فقیر، عرشِ خدا روی حصیر، این شعر را در وصف او آورده اند آری:
"علیٌ حُبُّه جُنَّه، قسیمُ النّار و الجَنَّه، وَصی المصطفی حقّاً، امامُ الانسِ و
الجِنَّه"
و باز آوردهاند این را، قلم مست و دلم مست و نفس مست و شده شاعر سراپا مست و قالب را شکست و بی خیالِ هرچه هست و شد در این مدحیّه گم، این شعر را نام علی کردهست
خُم،اینبار میگویم به نقل از شافعی، مردم:
"لو أنَّ المرتضی أبدی محلَّه
لَصارَ النّاسُ طُرّا سُجَّدا له
و مات الشافعیُ لیسَ یدری
علیٌ ربّه أم ربُّه الله"
شعر هم دیوانه ی نامش شده، معلوم نیست
چند ساعت یاعلی گفته ست میثم روی دار
با همای رحمت این ایّام دارم عالمی
منکه سرمستم هنوز از بیت های شهریار:
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را...
#مسعود_یوسف_پور
#امیرالمؤمنین_مدح
به لطف خدا سائل این درم
هوای نجف آمده در سرم
تو ای ساقی با محبت بیا
بده قطره ای از مِیِ کوثرم
منم آن زمین خورده روزگار
به عشق تو دادند بال و پرم
اگر که شوم عاشق غیر تو
کند عاق مولا ،مرا مادرم
پدر مادر و جان ناقابلم
فدای تو ای خانه زاد حرم
علی یا علی یا علی بوده است
مناجات شبهای پیغمبرم
تویی معنی اسم اعظم علی
محب تو خوبانِ عالم علی
تو بودی زمانی که دنیا نبود
نشانی ز آدم وَ حوّا نبود
تو مولود کعبه نبودی اگر
مقامش که این قدر ، بالا نبود
و حسّی به نام محبت نبود
اگر که محب تو زهرا نبود
مسلمان نبود و مسلمان نمرد
کسی که دلش با تو آقا نبود
خدا این زبان را نمی آفرید
اگر یا علی ذکر لب ها نبود
تو ساقی کوثر نبودی ،بهشت
چنین باب میل دل ما نبود
غلامی تو سرنوشت من است
تو هر جا که باشی بهشت من است
تو ماه شب تار پیغمبری
تو آگه ز اسرار پیغمبری
خدیجه است همراه و هم سنگرت
تو آن اولین یار پیغمبری
تو السابقونی ، تو سر حلقه ی
تمامی انصار پیغمبری
به کوری چشم فلان و فلان
همیشه تو غمخوار پیغمبری
حریف محمد نگردد کسی
اگر تو علمدار پیغمبری
ندیده زمانه شکستت علی
بُوَد قهرمانی به دستت علی
تو والایی و صاحب پرچمی
ولیعهد پیغمبر اکرمی
تویی اولین قاری مومنون
تو بالاتر از درک هر آدمی
ز اسمت همه معجزه دیده اند
تو ذکر لب هر مسیحا دمی
تویی چاره کل بیچارگان
به درد بدون دوا مرهمی
چه سری است پنهان به خاک نجف
رَوَد از دل زائرت هر غمی
درِ خانه تو همه راحتند
تو خاکی ترین شاه این عالمی
تو بر قاتلت هم وفا می کنی
به هر کس که آمد عطا می کنی
تو ایمان ،تو قبله ، تو قرآن من
تو سبحانَ سبحانَ سبحانِ من
تو صاحب ، تو سرور ، تو آقای من
تو دلبر ، تو مولا ، تو سلطان من
تو مشکل گشا ، مهربان ، با وفا
تو مرهم ، تو چاره ، تو درمان من
الهی نگردد جدا یا علی
ز دامان لطف تو دستان من
چه کردند پیغمبران با همین
علی جان علی جان علی جان من
مرا زاده مادر که روزی شود
فدای سر قنبرت جان من
منم سخت، محتاج احسان تو
غلامم غلام غلامان تو
جهان بنده مصطفی و علی
نمک گیر خیر النساء و علی
بهشت است جایی که اهلش شوند
همه سر به راه خدا و علی
شنیدم که بود از ازل ارتباط
میان همه انبیا و علی
امان از کسانی که سر در گمند
میان معاویه ها و علی
الهی بگیریم ،ما رنگ و بو
ز مردان بی ادعا و علی
علی ظلم در حق ملت نکرد
به اموال مردم خیانت نکرد
علی با محبت ، علی با وفا
علی سفره دار و خدای عطا
علی خون دل های بسیار خورد
که اسلام ،حالا شده دین ما
اگر خسته از ظلم هر ظالمی
علی را بزن مثل زهرا صدا
به نام علی دل به دریا زدند
تمام شهیدان راه خدا
نوشته است تاریخ راس حسین
به جرم علی دوستی شد جدا
چه بی کس شده مثل حیدر ، حسین
زند دست و پا ، زیر خنجر ،حسین
#محمد_حسین_رحیمیان
#امیرالمؤمنین_مدح
جان را به يک اشاره مسخّر کند علي!
دل را به يک نظاره منوّر کند علي!
ايجاد گل ز شعل? آذر کند علي!
يک لحظه سير عالم اکبر کند علي!
بر کائنات جود مکرّر کند علي!
او را سزد به خلق اميري و رهبري
او آورد عدالت و قسط و برابري
تيغش رسد به چرخ گه رزمآوري
با ذوالفقار حيدري و دست داوري
يک لحظه فتح قلع? خيبر کند علي!
افلاک را مهار کند با نظارهاي
بيمهر او به چرخ نتابد ستارهاي
نبود به دهر منقبتش را شمارهاي
ابليس را به بند کشد با اشارهاي
يک لحظه گر اشاره به قنبر کند علي!
پيغمبري نبوده بدون ارادتش
کعبه هنوز فخر کند بر ولادتش
مسجد هنوز شاهد شوق شهادتش
پروردگار فخر کند بر عبادتش
چون بندگي به خالق داور کند علي!
او ناخداست کشتي ليل و نهار را
فرمان دهد هماره خزان و بهار را
تقسيم کرده روز ازل خلد و نار را
نبوَد عجب که خلق خداوندگار را
با يک نگاه خويش ابوذر کند علي!
گردون به پيش تيغ علي افکند سپر
از حملهاش قضا و قدر ميکند حذر
شمشير فتح داور و شير پيامبر
روز از سران فتنه بگيرد به تيغ، سر
شب در خرابه با فقرا سرکند علي!
هنگام بذل دست بوَد دست داورش
گر کوهي از طلا بود و کوهي از زرش
اول نهد طلا به کف سائل درش
نبوَد عجب به دست غلام ابوذرش
اين گوي خاک را به جهان زر کند علي!
هر جا خدا خداست علي هم بوَد امير
خورشيد را توان کشد از آسمان به زير
از بس که بود ديو هوا در کفش اسير
حتي شکم ز نان جوين هم نکرد سير
با آنکه سنگ را در و گوهر کند علي!
در آسمان لواي امامت بپا کند
در خاک، با خدا دل شب التجا کند
در جنگ، حفظ جان رسول خدا کند
در رزم تيغ خويش به دشمن عطا کند
در مهد، پاره پيکر اژدر کند علي!
طاقي که تا قيام قيامت نيافت جفت
جان را هماره در ره اسلام ترک گفت
از جبرئيل نغم? «الا علي» شنفت
در ليلة المبيت به جاي رسول خفت
تا جان خود فداي پيمبر کند علي!
شاهي که هست و بود به دستش مسخر است
با يک فقير زندگي او برابر است
از بس که در خلافت خود عدلگستر است
سهم عقيل را که بر او خود برادر است
با سهم يک فقير برابر کند علي!
روزي که از خطاي همه پرده ميدرند
روزي که خلق تشنه به صحراي محشرند
دلها ز تشنگي چو شررهاي آذرند
آنان که مست جام تولّاي حيدرند
سيرابشان ز چشم? کوثر کند علي!
دارد ز قلب خاک حکومت بر آسمان
بر دستش اختيار مکان داده لامکان
گردد به گردش نگهش محور زمان
دست خداست با سر انگشت ميتوان
افلاک را هماره مسخّر کند علي!
دين يافت از ولادت شير خدا کمال
بيمهر حيدر است مسلمان شدن محال
عالم به او و او به خدا دارد اتکال
در عين بندگي به خداوند ذوالجلال
اعجاز، همچو خالق داور کند علي!
آدم سرشته شد گلش از خاک پاي او
کس را چه زهره تا که بگويد ثناي او
مداح او کسي است که باشد خداي او
اکسير معرفت طلب از کيمياي او
شايد مس وجود تو را زر کند علي!
دنيا نديده مثل علي راست قامتي
در هر دلي بپاست ز شورش قيامتي
هر نقطه را بوَد ز ولايش علامتي
هر لحظه ريزد از سر دستش کرامتي
جود از نياز خلق، فزونتر کند علي!
دل از خيال منظر حسنش صفا گرفت
بايد از آن جمال نشان خدا گرفت
حق از نخست، عهد ولايش ز ما گرفت
روزي که تيرگي همه جا را فراگرفت
ما را شراب نور به ساغر کند علي!
روز جزا که هست همان روز سرنوشت
هرکس به حشر ميدروَد هر چه را که کشت
بخشنده ميشوند همه کردههاي زشت
رويد ز شعلههاي جهنم گل بهشت
گر يک نگه ز دور به محشر کند علي!
مهر قبول توبه آدم به نام اوست
موسي به طور همسخن و همکلام اوست
از قلههاي وهم فراتر مقام اوست
امر قضا به حکم خدا در نظام اوست
تا در نظام خود چه مقدّر کند علي!
مدح علي است کار خداوند ذوالجلال
اينجا تمام عالم خلقت کرند و لال
بيلطف او به کس نبوَد قدرت مقال
«ميثم» چو دم زني ز ثناي علي و آل
هر دم تو را عنايت ديگر کند علي!
#غلامرضاسازگار
#امیرالمؤمنین_مدح
تو را تا دیدهام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا
به هنگام قنوت برگها، در «ربّنا» دیدم
تو در هفت آسمان سیر و سفر میکردی امّا من
تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم
کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم
صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم
«تو را دیدم که میچرخید گرد خانهات کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم»
تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر
تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم
تو را فرمان بر «یا ایها المدثر» از اول
تو را «السابقون السابقون» از ابتدا دیدم
تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی
تو را عاشقترین دلدادهٔ «قالو بلا» دیدم
تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنیآدم»
که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم
تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء»
تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم
اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا
سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم
نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل
تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم
سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگینبخشی
تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم
زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهانآرا
تو را پروانهٔ پیغمبر از غارحرا دیدم
به جولانگاه احزاب و نبرد خندق و خیبر
به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم
به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت
جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم
تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی
تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم
تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر
تو را در بینهایت، در کجا در ناکجا دیدم
چه میدیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت
خلیل بتشکن را روی دوش مصطفی دیدم
«و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که میخواندم
تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم
سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکملتُ لکُم» رفتم
تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم
شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی!
چه گویم من که روی دست پیغمبر چهها دیدم
تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک»
شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم
گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی»
تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم
تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن»
تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم
تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن»
تو را در یای «یاسن» ترجمان طا و ها دیدم
تو را در «قُل کَفی بِاالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون»
تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم
نه تنها هست اوج رفعتت در «قاف و القرآن»
تو را در سورهٔ وَالشَّمس و طور و وَالضُّحی دیدم
تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش
کنار زاغههای شهر کوفه بارها دیدم
نوازش از تو میدیدند فرزندان شاهد هم
تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم
به مسکین و یتیم از بس محبّت کردی و احسان
تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم
چه میدیدم خدا را در سکوت محض نخلستان
تو را هر نیمهشب، در گریههای بیصدا دیدم
شبی که شمع بیتالمال را خاموش میکردی
تو را با بیریایی، خفته روی بوریا دیدم
چو راز غربت خود را به گوش چاه میگفتی
چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم
تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا
صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم
اگر نامردمان دست تو را بستند، آنها را
اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم
در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم
شهادتنامهٔ «فُزتُ وَ رَبَ الکَعبه» را دیدم
پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هرشب
تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم
تو را یاریگر خون خدا، با عترت یاسین
تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم
تو را در آسمان نیلگون ظهر عاشورا
تو را در سایهروشنهای شام و کربلا دیدم
شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان
تو را دلسوخته در شعلهزار خیمهها دیدم
اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد
تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم
تو را با کاروان اهلبیت وحی در غربت
تو را در حیرت از خورشید در تشت طلا دیدم
کسی از آستانت دست خالی برنمیگردد
که در آیینهٔ آیین تو مهر و وفا دیدم
#محمدجواد_غفورزاده #شفق