eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
941 دنبال‌کننده
31 عکس
7 ویدیو
80 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شاهی ندیدم از شما بهتر ، رضا جان سلطانمان هستی و ما نوکر ، رضا جان شکر خدا ما خادم و عبدالرضائیم ما نوکرت هستیم تا آخر رضا جان ما رعیت شمس الشموسِ عالمینیم این خاک ملکِ توست سرتاسر رضاجان واکن پرِ پروازِ ما را تا حریمت تو آسمانی، ما شکسته پر رضا جان از پنجره فولاد تا صحنِ گوهرشاد باب و الجواد و صحنِ پیغمبر رضاجان مشهد همه جایش برای ما بهشت است جز این ندیدم جنّتی دیگر رضا جان یوم الحساب و در صراط و وقتِ میزان هستی به فکرِ نوکرت محشر رضاجان ما را نکن در وقتِ جان دادن فراموش قولی بده ما را ، نه سیم و زر رضا جان خوب است در دستِ تو باشد تا قیامت قلاده ی این کلبِ دربه در رضا جان ما را ببر شش گوشه از صحن و سرایت آقا به حقِ آن شهِ بی سر رضا جان معصومه را می خواستی و ماندی آخر چشم انتظار دیدنِ خواهر رضاجان شکرِ خدا راسِ تو در طشتِ طلا نیست دنبالت آواره نشد دختر رضا جان اینجا نرفته به اسیری زینبِ تو شکرِ خدا دارد به سر معجر رضا جان با سنگ و نیزه نه ، که شد تشییع جسمت با شاخه های یاس و نیلوفر رضا جان شکر خدا پیراهنی که در تنت هست غارت نشد از تو که انگشتر رضا جان..
رسول مهربان عالم دارد سرِ تعظیم سرِ ما به نجف خیلی شده ایم عاشق و بیتابه نجف مقصود اگر کعبه و بُتخانه نبود مایل بشود قبله ی ماها به نجف از خاک اضافی شما خلق شدیم مادر به مدینه رفت و بابا به نجف دل را به کسی ندادم اِلا به علی لا حول و لا قوه اِلا به نجف دل پر زده و کبوتر بام شماست پرمی کشد از گنبدِخضرا به نجف دیوانه ی ایوان طلایی هستم مجنون علی و مرتضایی هستم ما قبل تر از سرزدنِ نورِ نبی نور علی اُفتاده به منشورِ نبی آدم شده آنکه شد کلیمش حیدر با مهر علی آمده در طور نبی در آخر عمر لَیَهجُرَش میخواندند جان ها به فدای دل رنجور نبی هرجا به میان نام علی می آید خوشحال شده فاطمه، مسرورِ نبی در میکده ی محمدی باده بزن سرمستِ علی ، خورده از انگور نبی بیرون نشد از لبش به جز حرف علی شد شصت و سه سال زندگی صرف علی بگذار اویس و مبتلایت باشیم ما معتکفان در حرایت باشیم آقا و رسول مهربان عالم ما نوکر و سائل و گدایت باشیم ایکاش که عماری و مقدادی یا سلمان و ابوذری برایت باشیم هم اهل برائت و تبری باشیم هم اهل تولّا و ولایت باشیم ایکاش که قسمت بشود یک بارم ما مسافر صحن و سرایت باشیم فریاد زنان علی علی می خوانیم روزی که به مسجدالنبی می آییم
شهید خدمت باید چه کارش کرد این دلبستگی را پیوند مردم را ببین ، پیوستگی را تفسیر کردی عزت و وارستگی را مردی که خسته کرده بودی خستگی را برخیز یک دنیا تو را می خواند اِی مرد بت ها زیاد هستند ابراهیم برگرد هم پای محرومان ، عزیز جان ملت حرفِ تو مردم بود و ایران بود و عزت پای ولایت می شدی کوهی ز غیرت جان ها فدای تو شهیدِ راه خدمت حرفت خدایی بود و خالی از مَنَم بود خیلی وجودِ تو عزیز و مغتنم بود فخرت فقط در منصب عبد الرضایی شصت وسه سال عمرت مسیری مصطفایی مظلوم مانند بهشتی و رجایی چون حاج قاسم عاقبت کرب و بلایی مثل خمینی سروِ تو افتادگی داشت مانندِ قاسم زندگی ات سادگی داشت رخت و لباس خادمی داد آبرویت پلّه زدی تا آسمان ، تا آرزویت لبریز از جام شهادت شد سبویت خواهد پس از این شد دلِ ما تنگِ رویت آخر رسیدی تو به مقصود و به مقصد جایت در آغوش رضا جان است و مشهد در خاطره ها مثل بارانی رئیسی مهمانِ سلطانِ خراسانی رئیسی چون هادی و همت ، سلیمانی، رئیسی امشب در آغوشِ شهیدانی رئیسی دیروز بود و حرف های اشتباهی امروز افسوس است و حرف از عذر خواهی دردِ درونِ سینه درمان می شد ایکاش رنجِ فراقت سهل و آسان می شد ایکاش مظلومیت هایت نمایان می شد ایکاش این بار هم آتش گلستان می شد ایکاش در سایه ی آتش میانِ دود بودی در یادِ سیلی، صورت و جای کبودی..‌. مهدی شریف زاده
شاهی ندیدم از شما بهتر ، رضا جان سلطانمان هستی و ما نوکر ، رضا جان شکر خدا ما خادم و عبدالرضائیم ما نوکرت هستیم تا آخر رضا جان ما رعیت شمس الشموسِ عالمینیم این خاک ملکِ توست سرتاسر رضاجان واکن پرِ پروازِ ما را تا حریمت تو آسمانی، ما شکسته پر رضا جان از پنجره فولاد تا صحنِ گوهرشاد باب و الجواد و صحنِ پیغمبر رضاجان مشهد همه جایش برای ما بهشت است جز این ندیدم جنّتی دیگر رضا جان یوم الحساب و در صراط و وقتِ میزان هستی به فکرِ نوکرت محشر رضاجان ما را نکن در وقتِ جان دادن فراموش قولی بده ما را ، نه سیم و زر رضا جان خوب است در دستِ تو باشد تا قیامت قلاده ی این کلبِ دربه در رضا جان ما را ببر شش گوشه از صحن و سرایت آقا به حقِ آن شهِ بی سر رضا جان معصومه را می خواستی و ماندی آخر چشم انتظار دیدنِ خواهر رضاجان شکرِ خدا راسِ تو در طشتِ طلا نیست دنبالت آواره نشد دختر رضا جان اینجا نرفته به اسیری زینبِ تو شکرِ خدا دارد به سر معجر رضا جان با سنگ و نیزه نه ، که شد تشییع جسمت با شاخه های یاس و نیلوفر رضا جان شکر خدا پیراهنی که در تنت هست غارت نشد از تو که انگشتر رضا جان..
رسول مهربان عالم دارد سرِ تعظیم سرِ ما به نجف خیلی شده ایم عاشق و بیتابه نجف مقصود اگر کعبه و بُتخانه نبود مایل بشود قبله ی ماها به نجف از خاک اضافی شما خلق شدیم مادر به مدینه رفت و بابا به نجف دل را به کسی ندادم اِلا به علی لا حول و لا قوه اِلا به نجف دل پر زده و کبوتر بام شماست پرمی کشد از گنبدِخضرا به نجف دیوانه ی ایوان طلایی هستم مجنون علی و مرتضایی هستم ما قبل تر از سرزدنِ نورِ نبی نور علی اُفتاده به منشورِ نبی آدم شده آنکه شد کلیمش حیدر با مهر علی آمده در طور نبی در آخر عمر لَیَهجُرَش میخواندند جان ها به فدای دل رنجور نبی هرجا به میان نام علی می آید خوشحال شده فاطمه، مسرورِ نبی در میکده ی محمدی باده بزن سرمستِ علی ، خورده از انگور نبی بیرون نشد از لبش به جز حرف علی شد شصت و سه سال زندگی صرف علی بگذار اویس و مبتلایت باشیم ما معتکفان در حرایت باشیم آقا و رسول مهربان عالم ما نوکر و سائل و گدایت باشیم ایکاش که عماری و مقدادی یا سلمان و ابوذری برایت باشیم هم اهل برائت و تبری باشیم هم اهل تولّا و ولایت باشیم ایکاش که قسمت بشود یک بارم ما مسافر صحن و سرایت باشیم فریاد زنان علی علی می خوانیم روزی که به مسجدالنبی می آییم
اینجا بهشتِ ما شده ذکرت شفا ، داروی هر بیمار ، معصومه وا کردی از کارم گره هر بار ، معصومه قم شد در ایران نقطه ی پرگار معصومه پیدا نشد مثلِ تو بی تکرار ، معصومه باید که زد لطفِ شما را جار ، معصومه شکرِ خدا لبهایمان یا فاطمه دارد شکرِ خدا که کشورِ ما فاطمه دارد هر آنچه دارد با علی ، با فاطمه دارد اینجا بهشتِ ما شده تا فاطمه دارد با تو شده روزیِ ما بسیار معصومه خاکِ گلستانِ شما ، گرد و غبار هستم خسته از این آلودگی و روزگار هستم وقتی دلم خیلی گرفته بی قرار هستم یا سوی مشهد یا سوی قم رهسپار هستم یا با رضا یا با تو دارم کار ، معصومه خوب است حال هر که شد مهمانِ صحنِ تو خورد هر کسی نانِ رضا را ، نانِ صحنِ تو مِنّا شده هر کس که شد سلمانِ صحنِ تو عطرِ مدینه می دهد ایوانِ صحنِ تو اینجاست جای حیدرِ کرار معصومه آقا شده هر کس که افتاده به پای تو هستی کریمه ، خوش به حالِ هر گدای تو گرچه به هجران شد کشیده ماجرای تو شکرِ خدا مانندِ زهرا روضه های تو ربطی ندارد با در و دیوار ، معصومه هجران اگرچه با رضا و با تواَم بد کرد کس که نبسته راه بر تو یا نگفت برگرد بانو شده که پا شَوید از خوابِ خوش با درد؟ تو که ندیدی کوچه ای تنگ و چهل نامرد یک زن کجا با لشگری پیکار ، معصومه دور و بر تو نیست مُشتی بی حیا بانو بسته نشد بال و پرت در کوچه ها بانو خاکی نشد چادر سیاهت زیرِ پا بانو شکرِ خدا سیلی نخوردی بی هوا بانو جسمت نبوده زخمیِ مسمار، معصومه با دسته بسته در پیِ دلبر نرفتی که با رَخت های پاره ، بی معجر نرفتی که به دیدنِ طشتِ طلا و سر نرفتی که دور از حُسینت بودی و دیگر نرفتی که مانندِ زینب مجلسِ اغیار معصومه تو که نبوسیدی میانِ قتلگاه حنجر انگشتِ دلدارت نرفت همراهِ انگشتر اینجا نه ضجر است و سنان، نه شمرِ خیره سر اینجا شد استقبالِ تو با یاس و نیلوفر زینب نبودی که سرِ بازار... معصومه تو حنجرِ صد پاره ای بوسیده ای آیا؟ رختِ اسارت بر تنت پوشیده ای آیا؟ افتاده ای از ناقه و ترسیده ای آیا بی گوشواره ، گوشِ پاره دیده ای آیا؟ شکرش ندیدی حلقه ی انظار معصومه...
اول علیست قبلِ ازل، ابتدا علیست پایان علیست آخرِ بی انتها علیست مرکز علیست نقطه ی پرگار را علیست محور علیست گردش این چرخ با علیست شد می شود نشد دمِ مشگل گشا علیست ذکری که کرده وا گره از کار یا علیست آن حاکمی که در طلب تخت و تاج نیست فکرِ رعیت است و به فکرِ خراج نیست جنّت نجف به مُلکِ دگر احتیاج نیست بیمارم و به جز دمِ حیدر علاج نیست مثلش ندیده چشم فلک لافتی علیست تنها امیرِ و مردِ جهان مرتضی علیست قبله علیست کعبه و بتخانه را چه کار رزقم علیست آب و غذا دانه را چه کار ساقی علیست غصه ی پیمانه را چه کار جلدِ نجف شده پرِ من لانه را چه کار شاهی که رزق داده به دستِ گدا علیست شاهی که قنبرش شده اند انبیا علیست پیمانه ام بده صدو ده بار می خورم از جام کوثری قدح یار می خورم دارم چگونه بر در و دیوار می خورم تنها به عشقِ حیدر کرار می خورم سرمستِ مرتضی شده ام دلربا علیست آن زرگری که کرده مِسم را طلا علیست از بینِ باده ها میِ انگور بهتر است مستیِ پر حرارت و پر شور بهتر است از هرچه نور نورُ علی نور بهتر است چشمانِ منکرِ تو شود کور بهتر است تنها مسیرِ رفتنِ سمتِ خدا علیست آنکه به دادمان برسد در جزا علیست سرمست و دل سپرده ی جام علی شدیم ما خاکِ پای هر چه غلامِ علی شدیم هو می کشیم و عاشق نام علی شدیم شکرِ خدا گدای امامِ علی شدیم گَردیم و خاک و ذره فقط ، کیمیا علیست آنکه گرفته دستِ مرا هر کجا علیست هستم همیشه سائلِ این در ، ابوتراب لطفت همیشه از همه بهتر ابوتراب یا مرتضی علی مدد حیدر ابوتراب ما را شبی نجف بِبَر آخر ابوتراب من پاسبانِ این حرمم ، با وفا علیست آنکه نکرده کلبِ خودش را رها علیست دریا فقط تو هستی و ماها کویر علی آقا فقط تو هستی و ماها فقیر علی جان می دهم اگر که بگویی بمیر علی لعنت به منکرانِ امیرِ غدیر علی دعوا سرِ ولی همه ی ماجرا علیست الحق مع علی وصیِ مصطفی علیست گودال ماند و پیکرِ حنجر نداشته هفتاد و دو تن و بدنِ سر نداشته غارت، غروب و خواهرِ معجر نداشته حرف از علیست اصغر و اکبر نداشته شِبهُ النّبی و حیدرِ کرب و بلا علیست تکرار شد مدینه و در کوچه ها علیست.‌‌‌..
شاهی ندیدم از شما بهتر ، رضا جان سلطانمان هستی و ما نوکر ، رضا جان شکر خدا ما خادم و عبدالرضائیم ما نوکرت هستیم تا آخر رضا جان ما رعیت شمس الشموسِ عالمینیم این خاک ملکِ توست سرتاسر رضاجان واکن پرِ پروازِ ما را تا حریمت تو آسمانی، ما شکسته پر رضا جان از پنجره فولاد تا صحنِ گوهرشاد باب و الجواد و صحنِ پیغمبر رضاجان مشهد همه جایش برای ما بهشت است جز این ندیدم جنّتی دیگر رضا جان یوم الحساب و در صراط و وقتِ میزان هستی به فکرِ نوکرت محشر رضاجان ما را نکن در وقتِ جان دادن فراموش قولی بده ما را ، نه سیم و زر رضا جان خوب است در دستِ تو باشد تا قیامت قلاده ی این کلبِ دربه در رضا جان ما را ببر شش گوشه از صحن و سرایت آقا به حقِ آن شهِ بی سر رضا جان معصومه را می خواستی و ماندی آخر چشم انتظار دیدنِ خواهر رضاجان شکرِ خدا راسِ تو در طشتِ طلا نیست دنبالت آواره نشد دختر رضا جان اینجا نرفته به اسیری زینبِ تو شکرِ خدا دارد به سر معجر رضا جان با سنگ و نیزه نه ، که شد تشییع جسمت با شاخه های یاس و نیلوفر رضا جان شکر خدا پیراهنی که در تنت هست غارت نشد از تو که انگشتر رضا جان..
رسول مهربان عالم دارد سرِ تعظیم سرِ ما به نجف خیلی شده ایم عاشق و بیتابه نجف مقصود اگر کعبه و بُتخانه نبود مایل بشود قبله ی ماها به نجف از خاک اضافی شما خلق شدیم مادر به مدینه رفت و بابا به نجف دل را به کسی ندادم اِلا به علی لا حول و لا قوه اِلا به نجف دل پر زده و کبوتر بام شماست پرمی کشد از گنبدِخضرا به نجف دیوانه ی ایوان طلایی هستم مجنون علی و مرتضایی هستم ما قبل تر از سرزدنِ نورِ نبی نور علی اُفتاده به منشورِ نبی آدم شده آنکه شد کلیمش حیدر با مهر علی آمده در طور نبی در آخر عمر لَیَهجُرَش میخواندند جان ها به فدای دل رنجور نبی هرجا به میان نام علی می آید خوشحال شده فاطمه، مسرورِ نبی در میکده ی محمدی باده بزن سرمستِ علی ، خورده از انگور نبی بیرون نشد از لبش به جز حرف علی شد شصت و سه سال زندگی صرف علی بگذار اویس و مبتلایت باشیم ما معتکفان در حرایت باشیم آقا و رسول مهربان عالم ما نوکر و سائل و گدایت باشیم ایکاش که عماری و مقدادی یا سلمان و ابوذری برایت باشیم هم اهل برائت و تبری باشیم هم اهل تولّا و ولایت باشیم ایکاش که قسمت بشود یک بارم ما مسافر صحن و سرایت باشیم فریاد زنان علی علی می خوانیم روزی که به مسجدالنبی می آییم