eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
709 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از فراق زهرا که رفت ساقی کوثر چه می کند با سوگوار لاله ی پرپر چه می کند زهرا که رفت آتش هجران شرر گرفت با غم نصیب داغ مکرّر چه می کند زهرا که رفت ، قلب علی را شکست و رفت با این شکست حیدر صفدر چه می کند زهرا که رفت ، زینب غمدیده ی حزین با این فراق در غم مادر چه می کند زهرا که رفت قلب حسین و حسن گرفت با بی قرار ، شیون خواهر چه می کند زهرا که رفت ، پیش پدر غرقِ غم شدن با قلب زار ناله ی دختر چه می کند زهرا که رفت گلشن هستی به غم نشست با اهل باغ ، داغ صنوبر چه می کند زهرا که رفت جانب جنّت شکسته بال با این حضور شخص پیمبر چه می کند زهرا که رفت ، مانده ام ای اهل آسمان طفل شهید در صف محشر چه می کند زهرا که رفت "یاسر" امان از دو چشم عشق بی روی یار دیده ی حیدر چه می کند محمود تاری «یاسر»
بعد از این بابا  ، بی کس و تنها خونه مونده با همه غمها داره میمیره ، به دره خیره یاد  اونروزه  نفس گیره داره میمیره درده دیدنه قاتل تو درده اون روزا که  بر نمی‌گرده باز دلم بهونتو کرده برگرد اگه میشه مادرم برگرد فضه بستر تو رو جم کرد مدینه شده پر از نامرد جوان مادر مادر مادر ، مادر مادر مادر .... رفتی و بابا  ، نیمه شب با آه درداشو داره میگه با چاه چادر خاکی ، خونه رو دیوار کشته ما رو دیدنه مسمار خونه رو دیوار خسته شده بابا از همه خسته پیر شده  تن رو شسته بازوی شکسته رو بسته جون داد زخماتو وقتی می شست جون داد میزد از ته دلش فریاد  مرد خیبر از نفس  افتاد از درو دیوار ، داره می باره شدم از غم تو  بیچاره هی میگن که خاک ، سرده ای مادر ولی هی میشه غمت بیشتر حالا مجلس ختم تو رو تنها بابا تو خونه گرفت اما نیومد همسایه مون حتی خونه خونه نه بگو عزا خونه حسنت هنوزم حیرونه بیشتر از همه پریشونه  
ای پس از تو درد و غم، تقدیر من! گریه روز و شب، گریبان‌گیر من بی تو اشک‌افشانی من دیدنی است بی سر و سامانی من دیدنی است خود ببین حال پریشان مرا گریه‌ی سر در گریبان مرا کار من، هنگام و بی هنگام، اشک صبح، اشک و ظهر، اشک و شام، اشک گفتنی بسیار دارد چشم من گریه‌ی سرشار دارد چشم من سر برآر از خاک و با چشم خدای خود ببین این گریه‌های های‌های سر برآر و بنگر این دل‌خسته را گریه‌ی آهسته و پیوسته را هر کجا یاد از تو می‌آرد علی سر به دوش گریه بگذارد علی از گل اشک است گلشن، دامنم دیده‌ای بی گل ندیده گلشنم مردمان را گریه شد درمان درد گریه امّا درد من درمان نکرد
چو آفتاب رُخت را غبار ابر گرفت شکوه نام علی غربتی ستبر گرفت جهان و کُن فیکونش در اختیار تو بود عدو چگونه فدک را ز تو به جبر گرفت؟ خمید قامت او زیر بار اندوهت اگرچه دست علی را عصای صبر گرفت پدر به دیدن تو تا بهشت صبر نکرد تو را ز دست علی در میان قبر گرفت تمام غربت خود را گریست در دل چاه که تا همیشه دل چاه مثل ابر گرفت
دل غریب من از گردش زمانه گرفت به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت شبانه بغض گلو گیر من کنار بقیع شکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفت کنار پنجره‌ها دیدگان پر اشکم سراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت نشان شعله و درد و نوای زهرا را توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت مصیبتی است علی را که پیش چشمانش عدو امید دلش را به تازیانه گرفت چه گفت فاطمه کانگونه با تأثر و غم علی مراسم تدفین او شبانه گرفت فراق فاطمه را بوتراب باور کرد شبی که چوبه تابوت را به شانه گرفت
تا چند دسته گل شود امشب نثار تو خون گریه میکنم سر خاک مزار تو برخیز و موج چشم ترم را نگاه کن شمعی نداشتم جگرم را نگاه کن مادر ز جای خیز که مهمانت آمده مهمان دلشکسته و گریانت آمده اینکه نشسته است کنارت حسین توست این بی قرار گرم زیارت حسین توست برخیز و حالی از پسر کوچکت بپرس حال بقیه را هم از این کودکت بپرس رفتی و نیستی که ببینی برادرم هر روز آب میشود از غصه در برم بر سینه اش گرفته حسن چادر تو را گوید مدام زیر لب ای وای مادرم  از لحظه ای که رفتی از این خانه تاکنون شانه نخورده است به گیسوی خواهرم از اینکه بغض کرده و خانه نشین شده ترسم که جان دهد پدرم در برابرم آیا تو بر حسین جوابی نمیدهی؟ تشنه رسیده کاسه آبی نمیدهی؟ برخیز و با حسین ز بازو سخن بگو از دردِ زخم سینه و پهلو سخن بگو مادر بگو که خوب شده زخم ابرویت؟ بهبود یافته آن چشم کم سویت؟ یادم نرفته بر در و دیوار خوردنت یادم نرفته سیلی بسیار خوردنت یادم نرفته روی زمین دست و پا زدی بابا نبود خادمه ات را صدا زدی  رفتی و ماند خاطره هایت برای من زنده شود عزای تو در کربلای من یعنی که بعدها تو می آیی به دیدنم در قتلگاه وقت سر از تن بریدنم وقتی که رفت بر سر نیزه سرم بیا وقت هجوم اسب روی پیکرم بیا فکر رباب باش که در بین سلسله است وقتی می افتد از سر نی اصغرم بیا نیمه شب است و قافله در دشت می رود افتد ز روی ناقه اگر دخترم بیا  
حسن حق داره که بی خواب باشه برای مادرش بی تاب باشه شبونه می‌ره مادر کاش از امشب حسینش تشنه میشه آب باشه
عطر بهشت می‌وزد از آستانه‌ات گل می‌طراود از در و دیوار خانه‌ات پنهان شده است قدر تو مانند قبر تو ای بی‌نشانه کیست که دارد نشانه‌ات؟ مردی که از تبسم تو شعر میسرود مبهوت می‌شد از غزل عاشقانه‌ات یکتایی و برای تو همتا فقط علیست سوگند میخورم به خدای یگانه‌ات در کوثر زلال تو تکثیر می‌شویم از دل نرفتنی‌ست غم جاودانه‌ات بانو چگونه میشود از اشک تر نشد وقتی که مرثیه است هوای ترانه‌ات بعد از تو خاک بر سر این روزگار باد آتش چرا نشسته بر این آشیانه‌ات بعد از تو ، جای خالی تو گریه میکند با اهل خانه‌ی تو گرفته بهانه‌ات صبر علی رسید به‌پایان همینکه خواست تنها میان خاک سپارد شبانه‌ات دست خدا سپرد به دست خدا تو را آری زمین گرفت ز دست زمانه‌ات
رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من زهرای من! حبیبه ی من! مهربان من میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟ دیگر شدم بدون عصا آسمان من! مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاق با لاله اش چکار کنم باغبان من؟! ماندست چند تار مویت بین شانه ای. چشمم که خورد تیر کشید استخوان من! راحت بخواب درد کشیدن تمام شد! راحت بخواب درد کشیده جوان من! کابوس لحظه های علی نبش قبر توست.. فکرش به هم زده ست زمین و زمان من چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت آخر کجاست قبر تو راز نهان من.. گفتم درِ جدید بسازند بعد تو تا میخ ها دوباره نگیرند جان من.. حالا دگر تمام شده امتحان تو... حالا دگر شروع شده امتحان من...
روز من شب شده ای شمع شب تار علی زیر گل خفتی و بنگر به دل زار علی بین بستر تو طبیب دل حیدر بودی رفتی از دست من ای حامی بیمار علی بس که داغ غم تو بر دل من سنگین است مدتی هست که زینب شده غمخوار علی گره از کار همه خلق خودم وا کردم بی تو افتاده عزیزم،گره در کار علی همنفس نه به خدا که نفسم بودی تو کاش جان با نفس آید ز تنم،یار علی سپرم بودی و در کوچه شکستند تو را بین دشمن تو شدی یار و طرفدار علی موقع غسل تو دیدم بدنت له شده است با تنت میخ چه کرده گل بی خار علی روی تو سوخت و از سوختنت سوخت دلم روی تو سوخته!نه_ سوخته رخسار علی
شب و روزم بی تو زیر و رو شده دیدنت برا من آرزو شده کنار قبر تو احیا می‌گیرم شبای قدر علی شرو شده پیر بشم، ای جوونم! به یادتم هر کجا دربمونم به یادتم ليلة القدر علی! کوثر من! هل اتی که می‌خونم به یادتم در به روی غصّه بستن یادته؟ رشته‌ی غمو گسستن یادته؟ با یه لقمه نون، نمک، صفا، وفا دور یک سفره نشستن یادته؟ به فلک، یادتو تلقین می‌کنم ختم الرّحمن و یاسین می‌کنم تازه تازه هر شب از باغ بهشت گل برا قبر تو دس‌چین می‌کنم بمیرم که گوشه‌ی اتاق تو شمعی روشنه به اشتیاق تو من صبورم ولیکن خودت بگو "کَیفَ اَصبِرُ علی فِراق" تو؟ هیچ کسی نمی‌دونه با من و تو زمونه چه کرده الّا من و تو کاشکی تو به جای من بودی و من جای تو بودم و امّا من و تو،،، سرنوشتمون عجیبه، گل من! دردای ما بی طبیبه، گل من! مگه اون روزی که مهدی‌مون بیاد مث ما اونم غریبه، گل من!