eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
749 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به مناسبت سالروز تخریب بقیع من از هجر مدینه سالها "بی تاب" و "غمدیده" م چنان مشتاق هستم که شبی خواب حرم دیدم عجب خواب دل انگیزی عجب رویای شیرینی بقیع باصفا را نیز با چشم خودم دیدم به جای شرطه ها که اکثرا دست بزن دارند مبادی ورودی خادمان محترم دیدم به کام ساجدین اما به نام مسجد السجاد به نام باقرالعلم النبی دارالقلم دیدم تلالوهای بیت الصادقش از دور پیدا بود علی رغم همیشه در بقیع اش خاک کم دیدم شبستان در شبستانش بهشتی خارق العاده شکوه گنبد و گلدسته را در هر قدم دیدم هر آن که رفت از باب الحسن با دست پر برگشت گدایی را متموّل دم باب الکرم دیدم گمان کردم شب شعری برای مجتبی برپاست میان صحن دعبل را کنار محتشم دیدم نه تنها من شدم مست از طواف مرقد پاکش به دور مرقد ام البنین رقص علم دیدم پس از یک عمر حسرت نذر خاتون عرب آخر ضریحی با النگوی عروسان عجم دیدم برای مادران پا به ماه زائر خسته سر هر کوچه ای یک مرکز امداد هم دیدم نفس بند آمد از فرط تماشای حرم در "دم" دوباره لطف صاحبخانه را در "بازدم" دیدم کشید از خاک بیرون مجرمان را مهدی کرار و من بیچاره گی را در نگاه متهم دیدم  علیرضاخاکساری
ه مناسبت سالروز تخریب بقیع از بغض بقیع آسمان شاکی شد این بود که آب باعث پاکی شد یک سوم جسم هرکسی ازخاک است چون ثلث ائمه قبرشان خاکی شد مهدی رحیمی
به مناسبت سالروز تخریب بقیع بقیع و چار مزاری که برده طاقت را مفسّری ست که تفسیر کرده غربت را بقیع و خلوت شب های سوت و کور خودش نشانده بر دل خود داغ بی نهایت را خرابه های بقیع آسمانی از نور است که خیره کرده به خود چشم های جنّت را بهشت گمشده ی شیعیان بقیع ؛ ولی در اختیار گرفته ست کُنج عزلت را هزار مرتبه لعنت بر آن کسی که گذاشت به روی شانه ی ما بار این مصیبت را هنوز مرد کرم بی حرم ترین آقاست ندیده هیچ کریمی چنین کرامت را بقیع...داغ حسن ... کوچه ی بنی هاشم مدینه دیده به چشمان خود قیامت را من از حوالی کوچه رسیده ام گودال چگونه هضم کنم : "زینب و اسارت " را همانکه دست خودش را به خون حنجر شُست کشانده سمت حرم دست های غارت را سر بریده و سر نیزه های بی احساس به نزد فاطمه من می برم شکایت را بقیعِ شام ؛همانجا که دختر ارباب ادامه داد مسیر کمال نهضت را بقیع خاک غریبی که قصّه ها دارد بقیع در دل خود داغ کربلا دارد اسماعیل شبرنگ
ه مناسبت سالروز تخریب بقیع گر‌چه از دست محبان این زیارت دور ماند قبرشان ویران شد و آوازشان مشهور ماند آنچه مانده در جهان حبِ علی وآل اوست خاک را بر نور پاشیدند اما نور ماند حامد آقائی
شعرتخریب بقبع : گرد و غبار غم زده خیمه به سینه ام من زائر قبور خراب مدینه ام آنجا که گریه ها همه خاموش و بی صداست هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست آنجا که بغض سینه گلو گیر می شود حتی جوان ز غربت آن پیر می شود خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است از گریه های فاطمه آیینه کاری است اهل مدینه باب عداوت گشوده اند بر اهل بیت ظلم فراوان نموده اند هرکس دم از علی زده تخریب می شود صدیقۀ مطهره تکذیب می شود دنبال بی کس اند که تنها ترش کنند صیاد بلبل اند که خونین پرش کنند ازنسل هیزمند و به آتش علاقه مند تفریحشان تمسخر هر نالۀ بلند در خواب هم نشان حیا را ندیده اند نیروی خویش را به رخ زن کشیده اند بغض علی زبانه کشد از وجودشان رنگ ریا گرفته همه تار و پودشان روزی که راه حضرت صدیقه بسته شد با ضربه ای حریم ولایت شکسته شد ظلمی اگر که هست از آن لحظه حاکی است تصویر چادریست که در کوچه خاکی است امواج یک صدا دلم آزار می دهد گویا صدای صورت و دیوار می دهد گویا به گوش می رسد از قصۀ فدک آوای نیمه جان و ضعیف «علی کمک» تصویر هر چه درد از آن صحنه شد بدیع یک گوشه ای ز غربت آن لحظه شد بقیع اوراق خاطرات غیورانه نیلی است هر چه که هست صحنۀ یک ضرب سیلی است بی درد مردمان زمان جان مرتضی ما را رها کنید بمیریم زین عزا روزی رسد ز سینه غم آزاد می کنیم همراه منتقم حرم آباد می کنیم گلدسته می زنیم چونان صحن کربلا گنبد بنا کنیم چونان مشهد الرضا ما داغ دار سیلی ناحق مادریم چشم انتظار منتقم آل حیدریم
خاک بقیع هر چند انتهای فلک خاک این در است خاک بقیع بر سر ما تاج دیگر است بال فرشته منت از این خاک می کشد جنت کجا به گرد و غبارش برابر است بوی بهشت واقعه هرچند دلرباست این قطعه از بهشت خدا دلرباتر است برما مجال خادمی او نمی رسد وقتی که جبرئیل دراین خانه نوکر است تشبیه مهر و ماه بر این آستان خطاست خورشید ماه پرتو فانوس این در است گیسو زغم کشیده به چهره مگر بقیع کز این حجاب خاطر هر شب مکدر است نام بقیع میشنوم بغض میکنم خاکی که نام بردن از او غربت آور است تخریب شد بقیع پس از آن غروب شد گویا فلک به خون جگر ها شناور است بی سایبان مزار امامان بی حرم این روضه از کران به کران آه گستر است هر یک که خفته اند در این آستان غم بر سینه هایشان همه داغی مکرر است آن داغ مشترک حرم و آتش است و دود این آه پاگرفته زیک روح و پیکر است هریک به چشم دیده چگونه عزیزاو درشعله ها شبیه سپندی به مجمر است دیده است بین خانه امامی میان دود وحشت به جان همسر و اطفال مضطر است دیده به خیمه گاه امامی به چشم خود در بین دود ، شعله به دامان خواهر است دیده میان آتش و خون سیل لشگری دنبال گوشواره و خلخال معجر است در کربلا وجب به وجب روضه ریخته آری عزای کرببلا داغ اکبر است اما تمام چشمه این روضه های سخت درشعله و شکستن آیات کوثر است خاکی اگر که مانده ملک خانه ی بقیع سِرَّش همه زچادر خاکی مادر است موسی علیمرادی
فرق دارد جلوه اش در ظاهر و معنا حرم گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم کل معصومین معز المؤمنین در عالم اند قبرشان قبله است حالا بی حرم یا با حرم یک حرم در زینبیه یک حرم در شهر قم یک طرف زائر فراوان یک طرف تنها حرم مرتضی و فاطمه از هر نظر مثل هم اند هست تنها فرق بین حیدر و زهرا حرم اوج غربت در کدامین داغ معنا می شود اینکه شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟ فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم شادی واهی کنید امروز را وهابیون چون که میسازیم با قتل شما، فردا حرم در مدینه کاخ ها با خاک یکسان می شوند بعد از آن از دور چون دُر می شود پیدا حرم گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم یک سوی زینب حرم یک سوی دیگر قتلگاه پیر شد در رفت و آمد های مقتل تا حرم ناله میزد مادری با اشک واویلا حسین ناله میزد خواهری با اشک واویلا حرم
☑️ هشتم شوال سالروز تخریب قبور بقیع بس كه پنهان گشته گل در زیر دامان بقیع بوى گل می آید از چاك گریبان بقیع مرغ شب در سوگ گلهایی كه بر این خاك ریخت از سر شب تا سحر، باشد غزلخوان بقیع ناله هاى حضرت زهرا هنوز آید به گوش از فضاى حسرت آلودِ غم افشان بقیع گوش ده تا گریهی زار على را بشنوى نیمه شبها از دل خونین و حیران بقیع این حریم عشق دارد عقده ها پنهان به دل شعله ها سر می كشد از جان سوزان بقیع از دل هر ذرّه بینى جلوه گر صد آفتاب گر شكافى ذرّه ذرّه خاكِ رخشان بقیع هر گل اینجا دارد از خون جگر نقش و نگار وه چه خوش رنگ است گلهاى گلستان بقیع بسته ام پیمان الفت با مزار عاشقان خورده عمق جان من پیوند با جان بقیع اى ولىّ حق، تسلاّ بخشِ دلهاى حزین خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع سینه این خاكِ گلگون، هست مالامالِ درد كوش اى غمخوار رنجوران به درمان بقیع اى جهان آباد كن، برخیز و مهر و داد كن باز كن آباد از نو، كوى ویران بقیع چون ببیند هر غروبش مات و خاموش و غریب سیلِ خون ریزد «شفق» از دل به دامان بقیع 🔸شاعر:
غزلی تقدیم به ائمه مظلوم بقیع علیهم السلام ************************** اینجا بقیع است و در آن نورِ خدا پیداست/ این خاکِ غم ، خود کیمیایی در دلِ دنیاست/ با چشمِ دل باید ببینی تا که دریابی / هر نقطه از این خاک، خورشیدی جهان آراست/ دنیا طلب ها سرِّ اینجا را نمی فهمند / آنها پیِ دنیا و اینجا جلوه ی عقباست / از بندِ سیم و زر رها کرده دلِ خود را / از این جهت بی گنبد و گلدسته هم زیباست/ هر اتّفاقی حکمتی دارد در این عالم / تخریبِ آن هم حکمتش بیداریِ دلهاست / این سرزمین ، با هر سکوتش می زند فریاد/ ای اهلِ عالم ، حق فقط با شیعه ی مولاست / گشته چراغِ راهِ مردم ، گرچه خاموش است/ امروز، این ظلمت ، نویدِ روشنِ فرداست / جود و کرامت را به عالم می دهد هدیه/ زیرا مزارِ حضرتِ شاهِ کرم اینجاست / افلاکیان این خاک را در سجده می بویند / چون عطرِ قبرِ حضرتِ سجاد روح افزاست/ هر چند سقّاخانه ای در آن نمی بینم / دارد امامِ باقری که علمِ او دریاست/ آوای قال الصّادق آید از دلِ این خاک / از برکتِ او پرچمِ ما تا ابد بالاست/ گنجینه های عشق اینجا را صفا دادند / قدر و مقامِ این زمین والاتر از والاست / می آید آن روزی که دنیا خوب می بیند / کعبه سراپا گوش ، مدهوش از اذانِ ماست / زیباترین روزِ جهان قطعا همین روز است / آن روز که فرماندهِ کل ، مهدیِ زهراست / **************************** رضا یزدی اصل
بقیع بقعه ندارد ولی بقا دارد ضریح و صحن ندارد ولی صفا دارد برای گنبد و گل دسته که نیامده است گدا به خانه ی ارباب التجا دارد کنار صحن و سرای پیمبر اکرم خرابه بودن آن آستان "چرا" دارد به احترام امامان شیعه در آنجا اگر مدینه بسازیم باز جا دارد جبین بسای به خاک درش که این درگاه به قدر چشم همه خلق توتیا دارد به جبرئیل کند فخر از سعادت خویش کبوتری که در آنجا برو بیا دارد کجا رواست که قبرش غریب و ساده شود کسی که در همه تاریخ آشنا دارد بقیع و غربت آن را چه خوب می فهمد دلی که انس به گل دسته ی رضا دارد به خط خون به سر کوچه ی بنی هاشم نوشته اند که "یک دست هم صدا دارد" به خاکبوسی آن آستان مرا ببرید که این گلوی رمق دیده عقده ها دارد
مرغ دل پر می‌کشد گاهی مسافر می‌شود در حریمی که کبوتر نیز شاعر می‌شود از وفور نورها حیرت مکن غیر از بقیع چار آیینه کجا با هم مجاور می‌شود روزگاری خواهد آمد همچو یاقوت کبود بین مردم تربت این بقعه نادر می‌شود غربت این روزهایش را نبین، مثل نجف در جوارش حوزه‌ی علمیه دائر می‌شود گوش شیطان کر به زودی در مزار فاطمه مدح مولایم علی ذکر منابر می‌شود تازه از باب قبولی زیارت زائرش تا که سیلی می‌خورد آسوده خاطر می‌شود یک سلام از دور، سهم ما کبوتر زاده ها چشم دشمن کور، دل اینگونه زائر می‌شود
بقیع ، ای حرم اهلبیت نور سلام به بارگاه رفیعت ز راه دور سلام سلام بر تو و بر زائران گریانت سلام برتو و بر گرد وخاک ایوانت به غربت تو امام زمان پریشان است فدای این حرمی که به خاک یکسان است چقدر خاک بقیع ، بی قرار داری تو چقدر خاطره‌ی گریه دار  داری تو نشسته ایم که با غصه‌ی تو گریه کنیم بخوان تو روضه که با روضه‌ی تو گریه کنیم چقدر فاطمه پیش تو آه و زاری کرد چقدر  از غم  مظلوم بی قراری کرد غمی که فاطمه از مرتضی نهان می کرد کنار تو که میامد کمی بیان می کرد خمیده راه میامد ز دیده دُر می سفت شنیده ام که برای تو درد دل می گفت شنیده ام  به شرار سقیفه باد زدند شنیده ام سر زهرای  خسته  داد زدند شنیده ام که کشیدند دست مولا را شنیده ام که شکستند دست زهرا را شنیده ام که ماه رخش نشانه زدند به دست و صورت و پهلوش تازیانه زدند شنیده ام که شرر بر سرای یار زدند لگد به پهلوی بانوی بار دار زدند توهم شنیده ای  آن آه آتشینی را صدای ناله‌ی یافضة خذینی را شنیده ام که کسی راه را به فاطمه بست بقیع درست شنیدم که گوشواره شکست؟ ــــــــــــ غم خرابی تو کشت شیعه را اما خرابی تو کجا و خیام کرببلا؟ حرم کجا و نوامیس و آه و ناله کجا؟ حرم کجا و تن دختر سه ساله کجا؟ حرم کجا و اهانت به آن جلیله کجا؟ حرم کجا ، شرر و چادر عقیله کجا؟ حرم کجا و سم مرکب و عزیز خدا حرم کجا و تن پاک سیدالشهدا حرم کجا ، بدن طفل نازدانه کجا عزیز کرده‌ی ارباب و تازیانه کجا حرم کجا حرم الله و چشم هرزه کجا حرم کجا سر صاحب حرم به نیزه کجا حرم کجا ، سر صاحب حرم به دست پلید سر حسین کجا، چوب خیرران یزید