eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
739 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چنان پوشیده در نور است آن تندیس زیبایی که باشد یک به یک شایسته ی القاب زهرایی به دنیایش رضا سوگند، از بس محو حق بوده جدا گردیده از آمال او امیال دنیایی سواد معجرش آموخت بر شب پرده داری را غبار مرکبش شد توتیای چشم بینایی نخوانده نامه را پاسخ بگوید دختر موسی به حیرت مانده ابناء بشر از این توانایی چو بیند حضرت کاظم جواب نامه را گوید: پدر قربان او گردد از این اِشراف و دانایی بپرس از حضرت موسی بن جعفر این کرامت را مگر علم لدنی گفته او را جای لالایی؟ شفاعت می کند از شیعیان در عرصه محشر تصور کن چقدر آنروز میگردد تماشایی دمی که دید در غربت گرفتار است مولایش علم بر دوش شد در یاری مولا به تنهایی کنیز شوکت شاهانه ی او مادر گیتی غلام همت مردانه ی او بود آقایی مسیر راه از فیض شما شد جاده ی رحمت به هر جایی که رفتی سبز شد باغ شکیبایی حضور با شکوهت آبروی اهل ایران شد حیا و غیرت ما ثبت شد در چرخ مینایی قسم بر زینب کبری که در این کشور مولا ز فرزندان زهرا میشود با گل پذیرایی تویی آن زن که بعد از حضرت صدیقه و زینب خدا شایسته اش دیده برای حکم فرمایی غبار قبرت از علم لَدُن پر بوده تا رفته فقاهت از سر کویت به سر حد شکوفایی به دریای علومت دیده ام جمع فقیهان را چنان غواص ها در حال اقیانوس پیمایی دلم با آرزوی "اشفعی لی" میشود آرام که من را جز تولا و تبری نیست دارایی گنه کارم من و ای عصمت حق پرده پوشی کن پناه آورده ام در سایه ات از بیم رسوایی
ای گل بوستان اهل البیت حجتِ نوجوان اهل البیت ای امام نهم که نه ساله جلوه کردی میان اهل البیت از همان کودکی شدی در جود شهره ی خاندان اهل البیت حرف ما نیست، جود و بخششتان آمده در لسان اهل البیت در عطای تو جلوه گر شده است رحمت بیکران اهل البیت بعد زهرا جوان ترین هستی ای گل بوستان اهل البیت ای جوانیّ ما به قربانت یا جواد ای جوان اهل البیت بر مریدان حق مرادی تو مظهر نام یاجوادی تو ای نگاه تو عافیت آمیز وارث آستین معجزه خیز پیش جودت همه گدا هستند پادشاه و وزیر و عبد و کنیز نامه ای آمد از پدر سویت که ای جواد ای به چشم خلق عزیز دِرهم از قبل بیشتر بردار کیسه ها را کن از طلا لبریز گرچه زحمت شود ولی هرگز مکن از راه سائلان پرهیز تو جوادی و کار تو جود است زر به دامان هر فقیر بریز آبرو می دهی به هر سائل ای امید همه به رستاخیز دست بر دامن تو دارم و بس سر بر این آستان گذارم و بس ای اسیر عطای تو حاتم مستمند شفاعتت آدم کعبه از احترام توست عزیز محترم از ولای تو زمزم چه شد آنروز در کنار حرم بر زمین مشت می زدی محکم بغض کردی و زیر لب گفتی: مادرم ... تازیانه... نامحرم آتش افتاد بر دلت اما با دل مجتبی چه کرد این غم وسط کوچه ی بنی هاشم تا که بالا گرفت کار ستم پیش چشم حسن زمین افتاد بضعه ی قلب حضرت خاتم آه از آن روحِ عصمت و پاکی مادری ماند و چادری خاکی یا جواد ای غریب چون حیدر ای دل آزرده از غم مادر ای که مثل حسن شدی مسموم  از عناد و جنایت همسر ای که مثل حسین جان دادی با لب تشنه لحظه ی آخر پیکرت رفت روی بام ولی پاره پاره نبود آن پیکر جسم تو پایمال اسب نشد پیش چشمان دختر و خواهر ساربانی نبوده تا که بَرد ای سلیمان ز دستت انگشتر سرت از تن جدا نشد که رَوَد در خرابه به دیدن دختر کسی آقا نبود تا بکشد از سر دخترانتان معجر جدتان گفت با دل زارش: آه از شام و کوچه بازارش
خسته ام از زمانه بی مهدی بغضی از جنس بی کسی دارم مثل یک مادر جوان مرده مثل ابر بهار می بارم چند روزی است بی طبیب شده دردِ دنیا و دردِ آخرتم از طبیب زمانه دور شدم چه شد آن ادعای معرفتم؟ آمدم تا دوباره توبه کنم از خودم از همین پریشانی باز کن در به رویم ای مولا سائلی آمده است مهمانی از همه دل بریدم الا تو یا جواد الائمه ادرکنی کار ها دارد این دلم با تو یا جواد الائمه ادرکنی من غریبم، غریبه اما نه از محبان این سرا هستم سال ها آشنای این حرمم سائل حضرت رضا هستم ای که با مقدمت در این دنیا نور چشم ابالحسن شده ای جلوه ی قدرت خدا گُل کرد جلوه گر تا در انجمن شده ای کیستی تو که هر کجا هستی صحبت از جود میشود آن جا هر کجا ختم "یاجواد" کنند غصه نابود می شود آن جا پیش هر دشمن و گرفتاری "حرز" تو شیعه را نگه دارد به دعای تو ای امین الله شیعیان را خدا نگه دارد گر چه از ظلم و حیله ی مامون بار ها قلب خسته ات خون شد باز هم ای کمال جودِ خدا جود و لطفت نصیب مامون شد از همان کودکی نشان دادی غیرت دودمان حیدر را گفتی آتش زنم به باد دهم پیکر قاتلین مادر را به من از کودکی پدر می گفت: تا همیشه به زیر دیْن تو ام دعوتم کن برای مهمانی باز دلتنگ کاظمین تو ام عزت عالمین مان دادی نجف و کاظمین مان دادی طوف قبر حسین مان دادی جان فدای تو یا ابالهادی گرچه پیش تو عده ای بد دل چند چهره شناس آوردند ولی آقا به محض دیدارت محضرت التماس آوردند دیده وا کرده در رخت دیدند جلوه ی لایزال داور را جذبه ی چشم های حیدری و چشمه ی رحمت پیمبر را ای علی اکبرِ رضا، دشمن پیش حسنت به سجده افتاده ولی انگار کربلا آقا اتفاقی جدید رخ داده تا که خورشید سر زد از خیمه تازه شد بغض دشمن از حیدر تا که دیدند حُسن احمد را حمله کردند بر علی اکبر سوره ای، آیه آیه می افتاد پیش چشم پدر زمین می خورد تا به میدان امام صبر آمد ارباً اربا پیمبرش را بُرد در غم شاهزاده ی ارباب داشت صبر زمانه سر می رفت زینب آنجا اگر نمی آمد پدرش نیز با پسر می رفت
طبع رمیده شعر را به ناگزیر می کشد خیال تشنه کام را سوی کویر می کشد به هم زند سراب را به هر مسیر می کشد تشنه کند تو را سپس سمت غدیر می کشد که در غدیر مصطفی ناز امیر می کشد نقش دو آفتاب را چه بی نظیر می کشد علی که بام خانه اش عرش به زیر می کشد شبانه روی دوش خود بارِ فقیر می کشد به جود خود نشان دهد صراط مستقیم را کرم کند فقیر را اسیر را یتیم را رسیده از سوی خدا امر سروشِ مصطفی گشوده پرده ای خدایِ پرده پوشِ مصطفی بار رسالت رُسُل نهد به دوش مصطفی آب بقاء دین شده چشمه ی نوشِ مصطفی ببین به مدح مرتضی جوش و خروشِ مصطفی نگاهِ شوقِ فاطمه ربوده هوشِ مصطفی لنگر آسمان زده تکیه به دوشِ مصطفی نغمه یاعلی علی رسد به گوشِ مصطفی علی که وصف شان او خدا به لافتی کند به بازی یتیم ها قامت خود دوتا کند علی که در دلش به جز خوفِ خدا قدم نزد تیغ به جز رضای حق، به ذات حق قسم نزد سر از تمام کفر زد، ز قدر خویش دم نزد چو ضرب دست مرتضی عرب نزد عجم نزد کسی چنان امینی از غربت او قلم نزد به بام عدل هیچ کس چنان علی علم نزد ستم کشید و دست خود به حربه ی ستم نزد مجمع اهل فتنه را ز مصلحت به هم نزد قسم به حق نمیشود مدیح او رقم شود اگر بحار جوهر درخت ها قلم شود علیست جان احمد و دار و ندارِ فاطمه مظهر علم ایزد و صبر و قرارِ فاطمه علیست صبح روشنی به روزگارِ فاطمه چنان ستاره می دمد به شام تارِ فاطمه علیست آن گلی که شد باغ و بهارِ فاطمه رسد به اوج خویش تا رسد کنارِ فاطمه فاطمه یار حیدر و علیست یارِ فاطمه هستی خویش را کند علی نثارِ فاطمه فاطمه نیز جان خود هدیه به مرتضی کند اهل مدینه را به یاری از علی صدا کند علی که هست ماسوا به صبر و حلم سائلش زمان ندیده لحظه ای ز کردگار غافلش علم تمام انبیا قطره ای از فضائلش ملائک اند مُحرمِ صدق و صفای منزلش چنان خداست در سرش چنان خداست در دلش قهر کند به دشمنان مهر کند به قاتلش اگر چه پیش چشم او شرر گرفت حاصلش اگر چه خورد بر زمین فرشته ای مقابلش علی صبور ماند و جمع فتنه را به هم نزد به حفظ جان مسلمین از انتقام دم نزد
بسم رب الحسین دادن در عزاداری ها از سنت های زیبای قدیمی است که در جلسات امروزه نیز احیا شده که به واقع شور و شعوری افزون به جلسات می بخشد. این برنامه معمولا پس از نوحه سنگین یا واحد (قبل از شور) و در برخی مواقع در اواسط عزاداری شور استفاده میشود به صورتی که جمعیت به دو گروه تقسیم شده و هر یک با دمی مجزا جواب هم دیگر را می دهند و در پایان به یا و یا حتی به نام اباعبدالله الحسین علیه السلام ختم میشود. دم ثابت هر شب👇 آمدم تا جان دهم در راه دین و باورم بارالها این سرم ۲ این من و این پیکر و این اصغر و این اکبرم بارالها این سرم ۲ شب اول👇 نامه های کوفیان پُر بوده از مکر و ریا یاحسین کوفه نیا ۲ سنگ بارانت کنند این مردمان بی حیا یاحسین کوفه نیا ۲ شب دوم👇 آشنایی گفت این صحرا، بیابان بلاست نام اینجاکربلاست ۲ بوی خون می آید از این خاک، غوغایی به پاست نام اینجا کربلاست ۲ شب سوم👇 عمه جان امشب کند خورشید غرق خون ظهور آمده از راه دور ۲ آید از تشت طلا و نیزه و کنج تنور آمده از راه دور ۲ شب چهارم (طفلان حضرت زینب)👇 گفت زینب این دو شاگردِ دبستان حسین هردو قربانِ حسین ۲ جانِ آن ها هدیه ی ناقابلِ جانِ حسین هر دو قربانِ حسین ۲ شب چهارم (حُر)👇 توبه بر لب دارد و در حِصن قرآن آمده حر پشیمان آمده ۲ با نگاه فاطمه در بزم خوبان آمده حر پشیمان آمده ۲ شب پنجم (عبدالله بن حسن) 👇 ناگهان از خیمه ها آمد یتیم مجتبی خیمه شد ماتم سرا ۲ شد سپر پیش عمو، شد دست او از تن جدا خیمه شد ماتم سرا ۲ شب ششم (قاسم بن الحسن) 👇 وارثِ شیر جمل قاسم به میدان آمده ماه تابان آمده ۲ چون پدر بر یاری اسلام و قرآن آمده ماه تابان آمده ۲ شب هفتم (شاهزاده علی اصغر) 👇 کودک ششماهه ام از تیر دشمن خورده آب آه از قلب رباب ۲ بر سر دوش پدر ای نازنین راحت بخواب آه از قلب رباب ۲ شب هشتم (شاهزاده علی اکبر) 👇 شد جوانم غرق خون در پیش چشمان ترم ارباً اربا اکبرم ۲ کاش تا این جسم خونین را نبیند خواهرم ارباً اربا اکبرم ۲ شب نهم (قمر منیر بنی هاشم) 👇 شعله زد داغ برادر بر دل حسّاس من کشته شد عباس من ۲ پشت من بشکست و شد پامال، باغ یاس من کشته شد عباس من ۲ شب دهم (اباعبدالله حسین) 👇 شمر گفتا این من و این ضربه های آخرم این من و این خنجرم ۲ شاه گفتا راضیم من بر رضای داورم این من و این حنجرم ۲ شام غریبان👇 گشته ناموس خدا آواره ی دشت بلا آه از کرببلا ۲ پیکر خون خدا بر خاک مانده سر جدا آه از کرببلا ۲ امام سجاد علیه السلام👇 در مرور خاطراتش اشک میریزد مدام آه از بازار شام ۲ آه از بزم شراب و طعنه ها و ازدحام آه از بازار شام ۲ التماس دعا
دم ثابت هر شب 👇 آن کشته ی لب تشنه قتیل العبرات است کشتی نجات است ۲ امیّد همه خلق به هنگام ممات است کشتی نجات است ۲ شب اول 👇 من مسلمم و میثم تمّار حسینم غم خوار حسینم ۲ لب تشنه و ماتم زده بر دار حسینم غم خوار حسینم ۲ شب دوم 👇 ای وای که شد کرب و بلا منزل زینب آه از دل زینب ۲ یک روز شود ماتم آن قاتل زینب آه از دل زینب ۲ شب سوم 👇 با پای پر از آبله دنبال تو بودم با روی کبودم ۲ در زیر لگد از غم عشق تو سرودم با روی کبودم ۲ شب چهارم (حُر) 👇 من آمده ام تا که شَوَم عبد و غلامت سلطان به سلامت ۲ جانم به فدای تو و تاثیر کلامت سلطان به سلامت ۲ شب چهارم (طفلان حضرت زینب) 👇 زینب شده با این دو گل خود سپر تو قربان سر تو این دو پسر من به فدای پسر تو قربان سر تو شب پنجم (عبدالله بن حسن) 👇 ای عمه، من عبدالَّه میدان عمویم قربان عمویم شد دست و تن من سپر جان عمویم قربان عمویم شب ششم (قاسم بن حسن) 👇 با صورت احمد، علیِ بت شکن آمد شیر حسن آمد مانند حسین بن علی بی کفن آمد شیر حسن آمد شب هفتم (شاهزاده علی اصغر) 👇 این کودک لب تشنه من خواب ندارد حرم آب ندارد ۲ گهواره خورد تاب علی تاب ندارد حرم آب ندارد ۲ شب هشتم (شاهزاده علی اکبر) 👇 خون از همه اعضای علی در فَوَران است زینب نگران است ۲ داغ علیْ اکبر به دل شاه گران است زینب نگران است ۲ شب نهم (قمر منیر بنی هاشم) 👇 جانم به ابالفضل که در رود خروشان لب تشنه دهد جان ۲ با یاد حسین و جگرِ تشنه ی طفلان لب تشنه دهد جان ۲ شب دهم (اباعبدالله الحسین) 👇 شمر آمده و تیغ گذارد به گلوگاه زهرا بکشد آه ۲ پامال سم اسب شود پیکر آن شاه زهرا بکشد آه ۲ شام غریبان 👇 هفتاد و دو گل مانده به صحرای جدایی عباس کجایی؟ ۲ برخیز که در لشکریان نیست حیایی عباس کجایی؟ ۲ امام سجاد علیه السلام 👇 سنگ آمده بر دیدن ما از سرِ هر بام آه از سفر شام ۲ ناموس خداوند کجا و ملأ عام آه از سفر شام ۲ التماس دعا
السلام علیک یااباعبدالله آن را که درد عشق به جانش نمی دهند سوز نهان و اشک روانش نمی دهند هرکس مراقب سخن خود نبوده است نام حسین را به زبانش نمی دهند چشمی که بر شمایل نامحرمان رسد بر گریه ی حسین امانش نمی دهند هر کس که خرج شد به هوای غریبه ها حال و هوای عشق به جانش نمی دهند هرکس سراغ خانه ی غیر از حسین رفت رنگی هم از بهشت نشانش نمی دهند قلبی که می تپد ز غم سم اسب ها جز ضرب عشق او ضربانش نمی دهند آن پیکر مقطع الاعضاء و پاره را با سم اسب ها هیجانش نمی دهند طفلی که تشنه بوده و از هوش رفته است با بوسه سه شعبه تکانش نمی دهند یک دخترسه ساله بهانه اگر گرفت در شب سربریده نشانش نمی دهند
ققنوس غم صلا زده لبیک یاحسین عشّاق را صدا زده لبیک یاحسین نقشی به هر کجا زده لبیک یاحسین بر پرچم عزا زده لبیک یاحسین آتش به قلب ها زده لبیک یاحسین بیرق به پا کنید که هنگام ماتم است دمّامه آورید که داغ دمادم است احوال آسمان و زمین جمله در هم است باز این چه شورش است که در خلق عالم است دنیا تو را صدا زده لبیک یا حسین! ای روشن از تجلی تو آسمان من سرشار از محبت و عشقت جهان من ای عبد خانوادگیت خانمان من خورده است مُهرِ مِهر تو بر قلب و جان من این مُهر را خدا زده لبیک یا حسین معراج آیتی ز مقام و جلال تو قوسیْن شرحِ ابروی همچون هلال تو دیگر نیامده است و نیاید مثال تو فرمود مصطفی به بیان کمال تو، بر عرش کبریا زده لبیک یاحسین شکر خدا که داغ تو بر جان خریده ایم گشتیم در جهان و تو را برگزیده ایم عشقت چه کرده با دلِ ما و چه دیده ایم در شاهراه کوی شهادت شنیده ایم آغاز و انتها زده لبیک یاحسین فطرس گواه میدهد آقایی تو را حُر دیده است حُسن پذیرایی تو را تاریخ شاهد است شکیبایی تو را زینب لوای غربت و تنهایی تو را در دشت کربلا زده لبیک یاحسین داغی که آب خواستنت بی جواب ماند، داغی که پیکرت وسط آفتاب ماند، آن داغ حسرتی که به قلب رباب ماند، آن صحنه ای که از تو و بزم شراب ماند، آتش به قلب ها زده لبیک یاحسین
صبح روز اربعین تا چشم بگشاید سحر عالم از غم ناله ی عشاق میگردد خبر این همه زائر رسیده اربعین اما حسین چشم بر راه است تا زینب بیاید از سفر چرخ گردون اشک میریزد که دارد می رسد کاروانی از ستاره، دیدن شمس و قمر این صدای شیون زهراست در پیش پسر یا صدای ناله ی ایتام در پیش پدر آه از دیدار زینب با حسین سر جدا آه از شرح گزارش دادن آن خون جگر زینب از غم ها چه گوید با حسین تشنه کام؟ روی نیلی، قد خم، جانْ پر شراره، دیده تر ای برادر! بعد تو دنیا به کامم زهر شد بعد تو شد اهل بیت آل احمد در به در از کجای این سفر گویم؟ نگویم بهتر است آن قدر گویم که ای افتاده در خون غوطه ور! در خرابه دختری دق کرد از بس گریه کرد با سرت همراه شد آن دختر شوریده سر یک سه ساله قدر یک پنجاه ساله داغ دید بوسه زد بر جای زخم خیزران و شد شهید
امشب شب تکامل امثال فطرس است حال دلم شبیه به احوال فطرس است این جانِ رنج دیده خریدار وصل اوست این روسیاه، مشتری حال فطرس است حاجت رواست هر که به این خانه رو کند کوی حسین کعبه ی آمال فطرس است فطرس، به کوی دوست بَرَد هر سلام را این پیک عشق بودن از اقبال فطرس است مانده است آرزو به دل، از عرش هر ملک این لذت وصال فقط مال فطرس است در حسرت زیارت هر روزه ی حسین چشمان جبرئیل به دنبال فطرس است ارباب من! کرم کن و اینبار فرض کن این نیمه جان سوخته هم بال فطرس است در کربلا به حرکت پرچم نگاه کن این حرکت از نسیم پر و بال فطرس است
شعر یعنی ردیف و وزن و خیال شعر یعنی پلی برای وصال شعر یعنی ترنمی پر شور قالبی از صفا و صدق و شعور شعر یعنی نَمی ز علم لدن فاعِلاتُن مَفاعِلُن فَعَلُن شعر خوب است پر بها باشد مدحت آل مصطفی باشد شعر اگر شعر اهل بیت شود شاعرش دعبل و کمیت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود تیر غیب است و "اِذْ رَمَیْت" شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیت در بیت شاه بیت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیت آن در بهشت بیت شود شعر اگر بی علی بیان گردد حیف وقتی که صرف آن گردد همه ی خاندان او ولیَ اند اکبر و اصغرش همه علی اند دست ما بر قماط اصغرشان سر ما زیر پای اکبرشان زلف مشکین اکبرش عشق است تار قنداق اصغرش عشق است چشم اگر هست چشم اکبر اوست حُسن اگر هست حُسن اصغر اوست اصغرش آبروی اکبر ها ست من چه گویم از اکبرش که چه هاست چون نبی متصف به خلق عظیم چون علی صاحب کلام و حکیم آسمان خاک راهت ای اکبر مهر در روی ماهت ای اکبر نَقل شیرین میان انجمنی همچو جدت علی، ابالحسنی هر که در خاندان پیغمبر تنگ می شد دلش بر آن رهبر می نشست و تو را نظر می کرد باز یاد پیامبر می کرد ای به مدح تو دشمنت گویا این شنیدم معاویه، گویا پرسشی کرد و پاسخش را خواست که چه کس لایق خلافت ماست؟ چاپلوسان تخت و تاج بسی همه گفتند جز تو نیست کسی باز آن ناخلیفه گفت سخن که ای سفیهان ابله و کودن لایق تخت و تاج پیغمبر هیچ کس نیست جز علی اکبر ای اسیر کلام تو دشمن معترف بر مقام تو دشمن پیش تو آنچه که سعادت بود بهترین فیض ها شهادت بود جان فدایت که محترم بودی اولین کشته حرم بودی اولین کشته بنی هاشم تشنه لب در تهاجم ظالم تشنه لب در جهاد کوشیدی کوثر از دست دوست نوشیدی السلام علی‌‌‌‌ٰ علی اکبر حضرت عشق یا علی اکبر عشق را ابتدا علی اکبر حُسن را انتها علی اکبر اَشهدُ لااله الا الله جلوه بگرفت با علی اکبر نور "الله اکبر" آمده است از سوی عرش تا علی اکبر خون آبروی او وادی طف شاهد کربلا علی اکبر اربا اربا شدن مدالی شد رفت پایین پا علی اکبر رو به سمت حرم بایست به او السلام علی الحسین بگو در سلام زیارت عاشور سه سلام است بر تو ای همه نور تا سلام امام می گوییم بعد بر تو سلام می گوییم هم تو زینب فزای اولادی هم در اصحاب جزء اوتادی ای جمالت نشانه ی ازلی منطق احمدی و نطق علی پسر ارشد حسین تویی علی و احمد حسین تویی استقامت به قامتت بسته چشم ما بر کرامتت بسته الگوی زندگانیم شده ای آبروی جوانیم شده ای ای جوان حسین ممنونم تا ازل بر حسین مدیونم لطف ارباب انتخابم کرد مست از این حسن انتسابم کرد در جوانی چو گُل جوانه زدم سر به این کویِ عاشقانه زدم عشق در چشم من فقط ارباب روحِ در پیرهن فقط ارباب آب اینجاست در سراب مرو در پی عکس بازتاب مرو هر کسی گفت عاشقی دارد یا دل عشق لایقی دارد هر کسی گفت دوستت دارم در دلم عکسی از تو بگذارم هر کسی گفت عاشقم با تو از همه خلق فارغم با تو هر کسی ادعای عرفان داشت گر چه بر جهل خویش ایمان داشت همه را جمع کن نصیحت کن همه را بر حسین دعوت کن3 عشق و عرفان فقط حسین حسین دین و ایمان فقط حسین حسین شور و مستی فقط حسین حسین حق پرستی فقط حسین حسین مظهر لایزال رحمت اوست بهترین چشمه ی محبت اوست شب جمعه به دل هوا دارم در سرم شور کربلا دارم شب جمعه دوباره پر بزنم در خیالم به دوست سر بزنم گوشه ی قتلگاه می آیم با دم آه آه می آیم مادرش آمده است می دانم روضه ی  "یابُنَیَّ" می خوانم دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت دل من پا به پای زهرا رفت (تا كه او بيشتر نفس ميزد بيشتر ميزدند زينب را) (تيغشان مانده بود در گودال با سپر ميزدند زينب را) شب جمعه است روضه خوان  زهراست مجلسی گوشه ی حرم بر پاست یکی از گودی زمین می خواند یک نفر روضه اینچنین می خواند (لب گودال خواهر افتاده  ته گودال مادر افتاده) (آن طرف تر برادری تنها بین یک مشت خنجر افتاده) (عزت آب و آبروی حرم زیر یک چکمه بی سر افتاده) شب جمعه است مبتلا شده ایم باز مهمان کربلا شده ایم رو به سمت حرم بایست به او السلام علی الحسین بگو
اول دفتر زنم به نام خداوند واجب عینی است احترام خداوند بعد خدا گویم از گلی که بر او باد از نفس مصطفی سلام خداوند آن گل زیبا رخی که آمده باشد نظم رخش جلوه ی نظام خداوند بسکه شبیه محمد است دوباره "کانَ محمد" بخوان، کلام خداوند تا نظرش باز شد به چهره ارباب باز گشودند لطف عام خداوند رونق الله اکبر است اذانش جلوه ز خونش گرفته نام خداوند (روز علی اکبر است و روز جوان است) (خواهش ما دولت امام زمان است) سر زده از آسمان جمال محمد یا که دمیده مهی مثال محمد این پسر نازنین خلاصه ی عشق است عشق حسین است با خصال محمد بر رخ او قد کشید ابروی احمد بر لب او نقش بسته خال محمد خَلقاً و خُلقاً کپی برابر اصل است وصف علی هست شرح حال محمد روز جوان است و در جوانه ی خاطر گل زده این بیت ایده آل محمد (سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی) (عشق محمد بس است و آل محمد) (روز علی اکبر است و روز جوان است) (خواهش ما دولت امام زمان است) جبریل در او نظر کند به محمد فاطمه بیند در او حسین مجدد صورت او بی نظیر عالم تجرید سیرت او طعنه زن به روح مجرد مثل ابالفضل ماه هاشمیان است مثل علی در شجاعت است زبانزد نام "محمدعلی" از او شده تکثیر واژه "اکبر" از او شده است سرآمد از کرمش کم مخواه "ابن کریم" است می رسد از این قبیله رحمت بی حد من که بخواهم از او زیارت کویش تا به که میلش کشد نگار و چه خواهد؟ (روز علی اکبر است روز جوان است) (خواهش ما دولت امام زمان است) یک نظرش یوسف آفرین دو دنیا لَو کَشَفَ وَجْهَهُ لَماتَ زلیخا موی سیاهش نوید چشمه حیوان طَلعتُه کانَ "والنهارِ تجلیٰ" جان به فدای هوای کرببلایش مَن قُتِلَ فیٖ هواهُ کانَ شهیدا مرگ مرا مرگ عاشقانه بفرما الّلهمَ اجْعَلْ مَحیانا مَحیا... (روز علی اکبر است روز جوان است) (خواهش ما دولت امام زمان است) او علیِ اول سرای حسین است احمد لیلا و مصطفای حسین است شرح "أنا مِن حسینِ" ختم رسل اوست این عظمت خاصّه برای حسین است دست به دامان اکبرش بزن ای دل عیدی روز جوان به پای حسین است خون حسین است خونبهای شهیدان خون خدا نیز خون بهای حسین است غنچه ی زیبای باغ عشق و محبت لاله ی صد چاک کربلای حسین است (روز علی اکبر است و روز جوان است) (خواهش ما دولت امام زمان است)