eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
750 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برادر جان، ببین در خون و آتش مام میهن را تفاوتهای بغض دوستان و بغض دشمن را جهان بازیچه‌ی لبخند و تزویر است، باور کن که گاهی پنبه راحت می‌بُرد حلقوم آهن را بپرس از دختران مرده، تاریخ جهالت را تپش‌ها در سکوت گورها، هنگام مردن را بپرس "آزادی زن در نگاه غرب" یعنی چه؟ نخواهی یافت در انبارهای کاه، سوزن را مپندارند ایران برکه‌ی آب گل آلودی ست! که اقیانوس آرام است طوفان‌های دشمن را مگو بید است، بلکه سَروی از جنس شهیدان است درختی که به زانو در می‌آرد هر تبرزن را جگرسوز است اما سخت‌تر از کوه خواهد کرد غم سهراب اگر از پا نیندازد تهمتن را برای عزت ایران و این خاک غرورانگیز بیا تا واژه های "ما" بگیرد جای هر "من" را برای عزت "جمهوری اسلامی ایران" سزاوار است فروردین کنی هر سال بهمن را
دیگر نماند در پس شب آفتابمان خورشیدمان بر آمد و بشکست خوابمان باران گرفت دست زمین را و صاف شد با روزگار تیره حساب و کتابمان از بس که تشنه کام دویدیم دشت را دریا برآمد از دل سنگ سرابمان با هر نسیم از دل گل زخم های ما تا دوردست رفته شمیم گلابمان در آن سکوت مبهم تاریخ خوب شد با بک نگاه آینه حال خرابمان   حالا مباد فاصله دلسردمان کند از آن شکوه غیرت و آن انتخابمان این سفره را مباد که دیگر به هم زنیم یک وعده را کم آمد اگر نان و آبمان در مکتبی که درس وفا موج می زند از جنس همدلی ست سوال و جوابمان می پرسی انقلاب چه کرده برای ما ؟! پس ما چه کرده ایم به این انقلابمان ؟!
سبزی را از ولی اعظم داریم سرخی را از شور محرم داریم با خون،شهدای ما نوشتند چنین ما عشق به میهن و به پرچم داریم دو موجیم و به سر شور دمادم داریم با صخره بگو،سیلی محکم داریم تا کور شود هر آنکه نتواند دید ما عشق به میهن و به پرچم داریم سه ما عشق به میهن و به پرچم داریم ما عشق به میهن و به پرچم داریم گفتیم دو بار و باز هم می گوییم ما عشق به میهن و به پرچم داریم چهار با این جمله، شور دمادم داریم فخری دیگر به کل عالم داریم بر سینه ی ما حک شده این جمله ی ناب ما عشق به میهن و به پرچم داریم
ما در مسیرِ هم به تکامل رسیده‌ایم بازیگریم اگر به تغافل رسیده‌ایم شب زنده‌دار در پی رمیِ جمر ولی در وقت سعی ما به تجاهل رسیده ایم خلوت گزین مصدر عرفان شدیم گاه صوفی صفت کنون به تعلّل رسیده‌ایم گاهی دچار فقر شدیم از نبود نور گاهی کنار هم به تجمّل رسیده‌ایم یادی نکرده‌ایم از آن روزهای خوب امروز اگر چنین به تقابل رسیده‌ایم از ما نبود و نیست دل فتنه خواهِ خصم آن‌کس که گفت ما به تزلزل رسیده‌ایم عاشق شدیم و دل به دلِ هم سپرده‌ایم این‌گونه سال‌ها به تسلسل رسیده‌ایم آرامش‌است هدیه‌ی این سال‌های خوب ما با وجودِ هم به تعادل رسیده‌ایم جوشید در دل من و تو چشمه‌های نور واژه به واژه ما به تغزّل رسیده‌ایم
در لشکر نور، انقلابی هستیم پر شور و شعور، انقلابی هستیم ثابت‌قدم و غیور ان‌شاءالله تا صبح ظهور انقلابی هستیم
بنمای رخ که لذت دیدارم آرزوست. بگشای لب که حرف شکر بارم آرزوست من سال هاست حسرت دیدار میکشم آن چهره ی مشعشع چون نارم آرزوست از فتنه های آخر دوران فراری ام یک چشمه از بصیرت عمارم آرزوست از این خواص سست عناصر دلم گرفت آن ذوالفقار حیدر کرارم آرزوست اردو زده است شمر زمان سوی معرکه خونخواهی دوباره مختارم آرزوست هرچند سخت بوده برایم ولی بخوان آن روضه پر از غم دیوار م آرزوست رزق تمام عمر من از فاطمیه است در روضه هاش چشم گو هر بارم ارزوست شعری برای حضرت سلطان سروده‌ام من شاعری درگه و دربارم آرزوست
وطن یعنی، سراسر عشق و ایمان وطن یعنی، رشادت‌های مردان وطن یعنی، زنان پاکدامن وطن یعنی همین‌جا، خاک ایران
دلداده‌ی عشق و حضرت آقاییم در عشق به انقلاب بی‌‌همتاییم تا چشم تمام دشمنان کور شود با مشت‌ گره‌‌کرده‌ی خود می‌آییم
مضمون به ذهن حضرت شاعر خطور کرد شعری برای عبرت ما جفت و جور کرد تاریخ را به سبک تغزل مرور کرد در واژه‌ها دوباره حقیقت ظهور کرد آری حقیقتی که از آن کم سروده‌ایم در گیر و دار قافیه مبهم سروده‌ایم حق و حقیقتی که شروع قیام شد خیلی گران برای پدرها تمام شد با اشک مادر شهدا احترام شد در سفره‌های خالی‌مان فیض عام شد این آیه‌های بيّنه روشنگری کند تاریخ را ورق زده یادآوری کند دیروز قحط "حریت" و "اختیار" بود مَشی و مرام سلطه‌گران آشکار بود بی مایه‌ای به گرده‌ی مردم سوار بود آزادگی مغایر آن روزگار بود دیروز اسیر غم به رهایی نمی‌رسید داد ستم‌کشیده به جایی نمی‌رسید دیروز عصر غیرت و انسانیت نبود قی کردن حیا و شرف معصیت نبود در شهر تیره صحبت مشروعیت نبود در کوچه‌ی محله‌مان امنیت نبود ناموس شیعه تجربه کرد اضطراب را یادم نرفته قصه‌ی کشف حجاب را دیروز مکتب نبوی دولتی نداشت غیر از حکومتی علوی حاجتی نداشت این تکیه و حسینیه‌ها حرمتی نداشت شهر به این بزرگی‌مان هیئتی نداشت دیروز که محدث و منبر نداشتیم اینگونه بزم روضه‌ی مادر نداشتیم تا اینکه شهر را تب بالا فراگرفت هر کوچه را شمیم مسیحا فراگرفت روح خدا زمین و زمان را فراگرفت این درس را ز حضرت زهرا فراگرفت از وارثان سفره‌ی پربار انقلاب صدها درود، هدیه به معمار انقلاب با خون، سپر برای بلیه درست کرد "طیب" سرشت، نفس زکیه درست کرد از دختران‌مان علویه درست کرد صدها حسینیه، حسنیه درست کرد این ناخدا که در دل طوفان بلند شد با اقتدا به شاه شهیدان بلند شد امروز زیر سایه ی دین پاگرفته ایم از دشمن ابتکار عمل را گرفته ایم در صدر فاتحان زمان جاگرفته ایم امروز زهر چشم ز دنیا گرفته ایم دیگر به زور و ظلم و ستم تن نمی‌دهیم در معرکه مجال به دشمن نمی‌دهیم امروز نان دشمن اسلام آجر است بازار از مساجد و از مسجدی پر است از بچه‌های فاطمه ابلیس دلخور است امروز روز عفت و تکریم چادر است ارزان به شمر و حرمله ها سر نمیدهیم سر میدهیم یک نخ معجر نمیدهیم بعد از خدا قسم به الفبای انقلاب جانی دوباره داده مسیحای انقلاب دیگر چه گویم از برکت‌های انقلاب ماییم و صبح روشن فردای انقلاب این انقلاب مظهر الطاف مادر است این مرز و بوم، کشور زهرا و حیدر است شاعر: 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
آن اسم اعظم که نشانی می‌دهندش سربند یا زهراست محکم‌تر ببندش هر کس که در سر آرزوی عشق دارد هنگام رفتن با شهیدان می‌برندش بابا! وصیّت‌نامۀ همسنگرت کو؟ این روزها خون می‌چکد از بندبندش آقا معلم، قصه از آن روزها گفت کردند سالِ آخری‌ها ریشخندش شرمی نکردند از صدای سرفه‌دارش چیزی نخواندند از نگاه دردمندش گیرم عَلم از دست عباسی بیفتد عباس دیگر می‌کند از جا بلندش هر کس به این آسانی اهل کربلا نیست کار حسین است و دل مشکل‌پسندش
مرا هر قدر ذوق رفتن و پرواز شاعر کرد تو را اندیشه‌ات مانای تاریخ معاصر کرد میان آیۀ والفجر یا بعد از لیالٍ عشر تو را باید کجا خواند و کجا بایست حاضر کرد؟! تو را با کشتی نوح و تو را در نیل با موسی تو را هم‌پای ابراهیم می‌باید مجاور کرد پیمبروار در اطراف تو پروانه پروانه کلامت مردم این شهر را عمار یاسر کرد جوان‌ها را مرامت کربلا در کربلا قاسم غمت پیران عاشق را حبیب بن مظاهر کرد به راه افتادی و با تو بیابان‌ها خیابان شد جهان را هر خیابان در مسیر نور عابر کرد سپاه فیل آورده‌ست دنیا و نمی‌فهمد ابابیل آنچه را با لشکر بی‌دین و کافر کرد به تحریف تو در ذلت نشستند و نمی‌دانند که عزت را همین نام خمینی بود صادر کرد زمان با من سر ناسازگاری داشت انگاری مرا پابند دنیا و تو را مرغ مهاجر کرد
ببینیم اندکی ، گاهی که غرق ادعا هستیم کجا بوده به عصر پهلوی حالا کجا هستیم؟ به قعر چاه ظلمت بوده ایم و محو تاریکی ولی اینک ز نور حق به روی قله ها هستیم در آن دوران اسیر چنگ شیطان بوده ایم اما ز بند خدعه و نیرنگ دیو اینک رها هستیم مطیع کدخدایان بوده شاه کشور ما هم به جمهوری اسلامی فقط عبد خدا هستیم به قدر ذره ای آدم حسابمان نمی کردند و حالا در جهان همواره اصل ماجرا هستیم برای قرص نان محتاج دست اجنبی بودیم ولی امروز در تولید گندم خودکفا هستیم نرفت از یاد ما بیداد اربابان به رعیت ها به نسیانی دچاریم ار یقینا در خطا هستیم ز ما حق توحش می گرفتند آن جهان خواران به لطف انقلاب اما عزیز و پربها هستیم فساد و ظلم و تبعیض و ولنگاری فراوان بود به عدل و داد و دینداری کنون نام آشنا هستیم عقب افتاده بوده در تمام عرصه ها آن روز به علم و صنعت و فرهنگ و غیره مدعا هستیم شعار انقلاب ما نه شرقی و نه غربی شد که عمری محکم و با استقامت روی پا هستیم سفر به کربلا و کعبه روزی حسرت ما بود ولی در اربعین اکنون نجف تا کربلا هستیم خوشا که سایه ی طاغوت کم شد از سر مردم خدا را شکر زیر پرچم سبز ولا هستیم