اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم
خیلی برای بندگی همت ندارم
اینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم
چشمی برای دیدن عبرت ندارم
امروز و فردا می کنم هنگام توبه
حالی برای ترک معصیّت ندارم
ارزان خودم را باختم در دار دنیا
اما حواسم نیست من قیمت ندارم
افتادم اما باز دستم را گرفتی
جایی به جز این خانه من عزت ندارم
وای از شبی که صورتم بر خاک قبر است
چیزی برای خانه غربت ندارم
باب نجات شیعه ی زهرا، حسین است
چشم امیدی جز به این رحمت ندارم
وقتی حسین بن علی را دوست دارم
از هیچ چیز دیگری وحشت ندارم
شب های جمعه مادری قامت خمیده
هی بوسه می گیرد ز رگ های بریده
#وحید_محمدی
( باید غبارِ صحنِ تو را توتیا کنند)
تا در حریمِ حُرمتِ تو عقده وا کنند
اینجا ملایکند زمین بوسِ آستان
باید ز عمقِ دل همه او را صدا کنند
اینجا شکوه بحرِ کرم موج می زند
زوّار لازم است که خود را گدا کنند
در صحن صحنِ پاکِ حرم غلغله بپاست
باید که یاد صحنه ی روز جزا کنند
سرهای قُدسیان همه در محضرش خم است
اینجا بخواه تا ز تو حاجت روا کنند
وقتی گرفت دختری از پا فلج شفا
باید که عاشقان همه غوغا بپا کنند
خطِّ مقدّم است همینجا ظهور را
باید برای حضرت مهدی( عج) دعا کنند
#اکبر_حمیدی_شایق
ما ساكن طوسيم و گرفتار شماييم
همسايه ديوار به ديوار شمائيم
می گفت دم پنجره فولاد غریبی
ما قالي پا خورده ی زوّار شمائيم
دارایی ما هست همین یک دل شیدا
آن هم به روی دست خريدار شمائيم
بازار رضا حجره و بازار شما دل
ما مشتري دائم بازار شماييم
هرکس به ثناگویی شاهی است زبانزد
ما شاعر درباري دربار شمائيم
از روز ازل ریزه خور خوان شمائیم
تا روز ابد نيز بدهكار شمائيم
#روحالله_راوینیا
عمری به یاد آن تن بـی سر گریستـی
با روضۂ اسارت و معجر گریستـی
بازار شام و زینب کبری... دلت شکست
هر دفعه با نگاه به خواهر گریستـی
چشمت به شیرخوار که افتاده است با
یاد رباب، بی علـی اصغر گریستـی
"یابن شبیب" شاهد اشک تو بوده است
ذبح از قفا و کُندی خنجر گریستی
ای آشنا به راز میان کلامِ حق
با آیه های سورهٔ کوثر گریستـی
هربار که ز کوچۂ باریک رد شدی
آنجا به یاد روضۂ مادر گریستـی
#محمدحسین_امیری
#وداع_با_محرم_و_صفر
#غزل
🔹محرم تا صفر🔹
از آغاز محرم تا به پایان صفر باران
نشسته بر نگاه اشکریز ما عزاداران
محرم از سفر آغاز شد با کاروان دل
صفر با رفتن خیرالبشر، دل میسپارد جان
محرم زخمهای جاودان بر دل مکرر زد
صفر پاشید طوفان نمک بر زخم بیپایان
محرم کاروان زخمها مهمان صحرا شد
صفر بار دگر آورد سمت کربلا مهمان
محرم هفتگردون روضهخوان آل طاها شد
صفر شد هفتدریا غرقِ خون دل در این طوفان
محرم با حسین فاطمه ماه شهیدان شد
صفر با قلب تنهای حسن شد درد جاویدان
محرم سورۀ کهف از لب خونین تلاوت شد
صفر شمسالشموس عشق شد تفسیر الرحمان
محرم تا صفر مشکیست یکسر رنگ شهر ما
حسینیه، خیابان، تکیه، مسجد، کوچه و میدان
مگر اشک غزل در روز محشر آبرو باشد
وگرنه ما کجا و نام پاک آبرومندان
#نغمه_مستشار_نظامی
در پایان ماه محرم و صفر
از دل عاشقان حق عشق و وفا نمی رود
وز حرم وجود ما درد و بلا نمی رود
ماه مُحرّم و صفر گرچه تمام شد ولی
مهر حسین و کربلا از دل ما نمی رود
پیرُهن سیاه ما گرچه برون شود ز تن
لیک ز سینه های ما سوز و نوا نمی رود
عشق حسینِ فاطمه لطف خداست بهر ما
از دل بی قرار ما لطف خدا نمی رود
هر دل خسته می رود جانب باغ و بوستان
عاشق کربلا بجز کرب و بلا نمی رود
شوق دعا نشسته بر قلب تمام خستگان
از لب تشنگان حق شور دعا نمی رود
در رهِ کربلا دلم قدم به صدق می زند
چون که محبِّ کربلا راه خطا نمی رود
زخم غم تو را دلی فکر شِفا نمی کند
درد اگر دهی کسی سوی دوا نمی رود
کعبه عاشقان تویی ، قبله عارفان تویی
عاشق تو به راه تو جز به صفا نمی رود
ای همه هست و بود جان "یاسرِ" خسته دل کنون
راه خدا رود ولی از تو جدا نمی رود
**
محمود تاری «یاسر»
چگونه دل بکَنَم از لباس ماتم تو
چه گریه ها که نکردم دو ماه در غم تو
نه ما فقط ...همه ی کائنات سینه زدند
در این دوماه شب و روز پای پرچم تو
در این دو ماه چه دلها که از غمت لرزید
چه مُرده ها که مسیحا شدند با دم تو
چه روضه ها که شنیدیم و زنده ایم هنوز..
چگونه جان نسپردیم در محرم تو
□
هنوز خون تو در قتلگاه می جوشد...
چه کرده با دل عشاق جسم دَرهَم تو
دوباره ماه غم تو تمام شد اما
چگونه دل بکنم از لباس ماتم تو
#احسان_نرگسی
#امام_حسین_علیه_السلام
#وداع_با_محرم_و_صفر
بسم الله الرحمن الرحیم
#وداع_از_محرم_و_صفر
عاشق اگرچه دردِ بلا را کشیدهاست
کارش ولی شبی به مداوا کشیدهاست
یوسف اگر چه رفت به زندانِ حُسنِ خویش
سخت است غصهای که زلیخا کشیدهاست
فردا شرابِ وصل نصیبش شود مدام
هر عاشقی که غربت دنیا کشیدهاست
این اشکِ چشم جار زد آخر که عاشقیم
پنهان نشد غمی که دلِ ما کشیدهاست
هرشب حرم دوباره حرم باز هم حرم
ما را ببین حسین کجاها کشیدهاست
راحت نبود آمدن ما به روضهها
"خیلی حسین زحمت ما را کشیدهاست"
ممنون گریهایم که در این دو روزِ عمر
ما را کنار سفرهی زهرا کشیدهاست
شرمندهایم اینکه نمردیم و زندهایم
شب رفت و عمرِ شمع به فردا کشیدهاست
کُنجِ خرابه با سرِ انگشت دخترت
نقاشی تو را لب دریا کشیدهاست
بر روی خاک ، پیشِ علیاکبر و عمو
خود را به روی دامن بابا کشیده است...
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۶/۲۵)
#پایان_ماه_صفر
ما روز را همینکه به عشق تو شب کنیم
یا اینکه گاه، نام تو را ذکر لب کنیم_
شکریست که به نعمت داغ تو گفتهایم
کاری نکردهایم که مزدی طلب کنیم
نگذاشتی که در دل گودال دق کنیم
بگذار لااقل ز غمت گاه تب کنیم
ما احترام روضهیتان را نداشتیم
خوب است جان دهیم که شاید ادب کنیم
✍ #محمدعلی_بیابانی
#السلام_علیک_یا_ابامحمد
می شود نام تو را عشق به نامم آقا؟
کوچکم، خاک قدمهات، غلامم آقا
تلخ و شیرین، شب و روز و بد و خوب
با تو ایام تمام است به کامم آقا
حسن آباد دلم سبز تر از هر جایی ست
بی تو فردوس برین باد، حرامم آقا
تو بخواهی به خدا می رسم ای حجت راه
تو نباشی منِ بیچاره تمامم آقا
قطره ی اشک پس از عرض سلامم یعنی
داده ای پاسخ گرمی به سلامم آقا
"من حسینی شده ی دست امام حسنم"
خاک بوسی شما داده مقامم آقا
یک جهان خواهشم و ریخته ای چون باران
هر چه را خواسته بودم تو به جامم آقا
چه شود ذکر حسن جان بشود در دم مرگ
آخرین جمله من، حُسن ختامم آقا
#امام_حسن_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#زمزمه_خوانی
#مثنوی
🔹اذن ورود🔹
تو ای مرغ شباهنگم، به حسرت بال و پر وا کن
صدای کوبۀ در شد، برو زهرا تو در وا کن
به نزد او ببر با خود، سلام از من درود از من
که این مهمان ناخوانده، گرفت اذن ورود از من..
حضور او بُوَد آری، کلید قفل در بسته
به هر جا میگذارد پا شود بارِ سفر بسته
ولی میداند این مهمان، که اینجا خانۀ وحی است
که دور شمع این محفل، پُر از پروانۀ وحی است
نشسته بر لب زهرا، دعای عافیتسوزی:
خدایا حرمت این در، مبادا بشکند روزی
مدینه در خیال خود، غم ما را تجسم کن
میان گریۀ حسرت، تو با زهرا تبسم کن
::
مدینه! بعد پیغمبر، چه محزون و غمانگیزی
بهارت در سفر رفت و تو مهماندار پاییزی
مدینه بعد پیغمبر، ندیدی روز خوش دیگر
امان از بیوفاییها، امان از چرخ بازیگر..
مدینه بعد پیغمبر، مصیبت سر به هر سو زد
خودم دیدم که گلزارش، میان شعله میسوزد..
مدینه بعد پیغمبر، تو با زهرا مدارا کن
علی مظلوم و تنها شد، گره از کار او وا کن
مدینه بعد پیغمبر، در این گلشن چه دیدی تو؟
صدای قلب زهرا را، ز پشت در شنیدی تو
#محمدجواد_غفورزاده
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_پیامبر_صلیاللهعلیه
از زبان حضرت فاطمه سلامالله
برخیز از بستر بیا پیغمبری کن
برخیز و زهرا را بجایت بستری کن
برخیز از بستر که غم با ما نماند
برخیز باباجان علی تنها نماند
در بسترت اُفتادی و فریاد کردم
بابا مخواه امروز دشمن شاد گردم
آهی کشیدم پیشِ تو جبریل اُفتاد
نالیدم از حال تو میکائیل اُفتاد
دستم به رویت خورد خیلی داغ بودی
خیلی برای محسنم مشتقاق بودی
کمتر تقلا کن نیافتم در کنارت
این چشم را وا کن نیافتم در کنارت
جان حُسینت باز هم مهمان ما باش
پیشِ علی در شهر سنگربان ما باش
کمتر بخوان روضه حسینِ بی کفن را
نگذاشتی بردارم از سینه حسن را
ما گِرد تو گریان و دلشادند جمعی
جمعی دو رو و در پِیِ بادند جمعی
جمعی منافق رأیِ مردم جمع کردند
در خانه هیزم روی هیزم جمع کردند
بابا وصیت کن به منزلهای این شهر
بعد تو ای وای از ارازلهای این شهر
بابا وصیت کن سفارش کن برایم
از کوچههای تنگ خواهش کن برایم
خیلی سفارش کُن به در بر چوب ، مسمار
بابا سفارش کن مرا بر سنگِ دیوار
تا مادری در پیش طفلانش نیافتد
آتش به جانِ بیتالاحزانش نیافتد
در را سفارش کن به رویم در نکوبند
مسمار را بر بارِ نیلوفر نکوبند
از خانه تا مسجد نگردانند ما را
بابا وصیت کن نسوزانند ما را
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۶/۲۲)