#حضرت_معصومه_زمینه
زبانحال امام رضا علیه السلام باخواهر
(ای خواهر درد آشنا معصومه جانم
غمخوار من ای باوفا معصومه جانم)
چشم انتظارم ای خواهر من
تا از مدینه آیی بر من
معصومه جانم معصومه جانم
......
بعد از مدینه در خراسان تا رسیدم
غیر از غم و درد و بلا چیزی ندیدم
خواهر کجایی وای از جدایی
نامه نوشتم تا که بیایی
معصومه جانم معصومه جانم
......
آه غم و هجران برآید از نهادم
ای خواهرم دلتنگه دلبندم جوادم
در بر بگیر و چون گل ببویش
بزن به جایم بوسه به رویش
معصومه جانم معصومه جانم
......
ای خواهرم درلحظه های آخرمن
تو نیستی اما می آیدمادرمن
آن دم که سوزدسرتابه پایم
می آوردآب زهرا برایم
معصومه جانم معصومه جانم
....
وقتی که می آیی به قم ای نوردیده
دیگرنگردی مثل زینب قدخمیده
آنجانبینی با دیده ی تر
بر روی نیزه رأس برادر
معصومه جانم معصومه جانم
#محمد_خرمفر
#حضرت_معصومه_نوحه
من که مظلومه ام ، دختر پیغمبرم
عصمت اللّهم و فاطمه ی دیگرم
میشود جسم من
در جوانی کفن
اُختُ الرضایم
.......
کودکی بوده ام شد پدر من شهید
داغ هجر رضا شعله به جانم کشید
رفته اند از برم
سایه های سرم
اخت الرضایم
.......
تربت اطهرم قبله ی مردم شده
چادر خاکی ام آبروی قم شده
عمر من شد تمام
در صراطِ امام
اخت الرضایم
......
داغِ رویِ دل من شده داغ بهشت
مرقد من بود دری به باغ بهشت
جان دهم خونجگر
در عزای پدر
اخت الرضایم
#میثم_مومنی_نژاد
#حضرت_معصومه_زمینه
دوریت کرده پیرم ، حالم روبراه نیست
بی تو توی سینه م ، چیزی غیر آه نیست
کاش میشد که بودی ، اشکامو ببینی
وقت احتضارم ، پیش من بشینی
دق کردم ، شبیه زهرا شده روی زردم
دق کردم ، عشق تو کرد آخر بیابون گردم
دق کردم ، جدایی از تو شد تموم دردم
رضا جانم رضاجانم رضاجانم رضاجانم
با اینکه رو شونه ، بار غم کشیدم
اینجا حتی رنگ ، بازار و ندیدم
دور محملم تا ، دیدم ازدحام و
زیر لب میخوندم ، روضه های شام و
فرق داره ، شهر قم و شام بلا فرق داره
فرق داره , عرض سلام و ناسزا فرق داره
فرق داره ، شاخه گل و سنگ جفا فرق داره
رضا جانم رضاجانم رضاجانم رضاجانم
گر چه من شدم از ، داغ تو مریضه
دور تا دورم اما ، روز و شب کنیزه
اهل قم برا من ، اصلا کم نزاشتن
بی اجازه پا تو ، حریمم نزاشتن
غوغا شد ، یه روز مدینه محشر کبری شد
غوغا شد ، با ضرب پای دومی در وا شد
غوغا شد ، صدیقه شد شهیده واویلا شد
رضا جانم رضاجانم رضاجانم رضاجانم
#علی_سلطانی
#حضرت_معصومه_زمینه
شهادتینه غرق آهم، نوای زهراس
اصن تموم بارگاهم، برای زهراس
کِی میشید سردرگم! / این علم وقف مولاس
قم! مدینه س ای مردم/ این حرم بیت الزهراس
یا اهل قم یا اهل قم
صدا کنید بقیه رو
خبر بدید به عالمین
شروع فاطمیه رو…
میون روضه ی من، شب تا سحر بسوزید
فاطمه اسم من شد، برا مادر بسوزید
با یاد اون در بسوزید
واویلتا واویلا
عذاب دوری برادر، برای خواهر
فقط برادره دوای، غمای خواهر
کو شمس تابانم/ کو انیس معصومه
مونده به راهش امشب/ چشم خیس معصومه
توو لحظه های آخرم
چی میشه که بابام بیاد
تنها نیاد آرزومه
باهاش داداش رضام بیاد
من و یه دست بی جون، من و یه چشم بی نور
بابام یه عمر توو زندون، برادرم ازم دور
من قم رضا نیشابور
واویلتا واویلا
حالا که دوری عزیزام، برام عذابه
نمیدونم چرا دل من، رفته خرابه
قلب من محزون و/ چشم تارم بارونه
اشک چشم معصومه/ از رقیه می خونه
یه قرص ماه یه قرص ماه
توو دل شب براش اومد
برای طفل چشم به راه
یهو سر باباش اومد
من که تنم کبود نیس!/ ولی میگم به ناله:
فدا کبودیایِ/ رو تن اون سه ساله
نداشت که فدک و قباله
واویلتا واویلا
#محمدحسین_مهدی_پناه
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#وفات
#مربع_ترکیب
شب را به پایان می رساند طلعت نورت
خورشید عالم خلق شد از برکت نورت
از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت
جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت
روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند
ما را غلام "حضرت معصومه جان س" خواندند
تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی
آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی
یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی
تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی
دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم
خیلی به زهرا رفته خُلق و خویَت ای خانم
در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن
مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن
"آموزگار حضرت مریم"..،تَکَلُّم کن
جان رضا ما را فقیر "مشهد" و "قُم" کن
هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد
جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر شد
ای ماهتابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید
ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید
باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید
تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید
لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد
چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد
داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم
بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم
دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم...
آخر شما را می کُشَد این حالت درهم
از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده
با یا "رضایَت" اهل قُم هم گریه می کرده
فصل خزان و روزگاری زرد..،بانو جان...
هجران و زهرتلخ و آهی سرد..،بانو جان...
داغبرادر..،داغ بابا..،درد..،بانو جان...
این ها تو را از پای درآورد بانو جان
سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است
سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است
آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی
مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی
تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی
در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی
شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز
الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز
آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز
پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز
چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز
بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز
سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم
از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم
آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟
تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟
اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟
خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟
با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟
راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟
زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد
زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد
زینب میان کوچه های تنگ گیر افتاد
زینب به زیر ازدحام سنگ گیر افتاد
این آینه خیلی ترک خورده است در کوچه
از دست شاگردش کتک خورده است در کوچه
#بردیا_محمدی
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
عنوان این حدیث که از صادق و رضاست
بر دوستان آل علــــی مایه ی رجاست
فرموده اند آن دو امـــام بزرگــــــــوار
ای شیعه شهر قم حــرم اهلبیت مــــاست
#کلامی_زنجانی
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
در این روزگاری که دل بیقرار است
گدای کریمه شدن افتخار است
ثواب زیارت برایم نوشتند
خودم نه، دلم سوی تو رهسپار است
دوباره حرم قسمتم نه نشد - آه
چقدر این دل بینوا بد بیار است
چنان گنبدت جلوه دارد که انگار
حریم تو در آسمانها مدار است
کسی که قدم میزند در حیاطت
روی فرش بال ملائک سوار است
نگاهت مرا از غریبی در آورد
ببین خنده روی لبم آشکار است
همین هم نشان از کرم خانه دارد
گدا زادهای با شما همجوار است
کریمه! کرم کن گدای خودت را
گدایی که در ماتمت سوگوار است
چکید اشک تو بر زمین، بعد از آن بود
که از ساوه تا قم درخت انار است
دلم خون شده از غم ماجرایت
دلت تنگ بوده برای رضایت
#محمدحسن_بیاتلو