#حضرت_معصومه_دودمه
عصمت تو نور زهرا را نمایان میکند
حضرت معصومه
خواهر سلطان درعالم کار سلطان میکند
حضرت معصومه
#قاسم_نعمتی
شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها
مربع ترکیب _ مرثیه
*********
رنج سفر دیدی، برادر را ندیدی
خیلی برای دلبرت زحمت کشیدی
قصد خراسان داشتی و قم رسیدی
زینب شدی و نورِ زهرا آفریدی
یا فاطمه، چون فاطمه مظلومه ای تو
معصومه ای ، معصومه ای، معصومه ای تو
با ذکر شیرین تو بانو شور داریم
با تو همیشه یک دلِ مسرور داریم
اخت الرضا عشق تو را منظور داریم
ای نور ، با نور تو بیتُ النّور داریم
از بس که سر بگذاشتی بر شانه ی نور
هر جا که تابیدی در آن شد خانه ی نور
هفده شب اینجا با نگاهت گریه کردی
در روضه های گاه گاهت گریه کردی
هر شب به جای استراحت گریه کردی
یافاطمه! در قم تو راحت گریه کردی
اینجا کسی از ناله ات شاکی نگشته
شکر خدا که چادرت خاکی نگشته
با اینکه جسمی خسته و بیمار داری
شکر خدا در قم فراوان یار داری
در کوی غربت هم تو خدمتکار داری
اینجا پرستارانِ خوش رفتار داری
اما مدینه مادرت یاری ندارد
در شهر خود هست و پرستاری ندارد
در شهر ما ناموس حیدر در امان است
عشق علی در قلب هر پیر و جوان است
این خاک همواره دلش با آسمان است
با دختر موسی بنِ جعفر مهربان است
اخلاق ما با اهلِ کینه فرق دارد
این شهر با شام و مدینه فرق دارد
در ساوه پیش چشم تو جنجال کردند
قلب تو را از غصه مالامال کردند
اینجا ولی خوب از تو استقبال کردند
با دسته های گل تو را خوشحال کردند
مردان قم از محملِ تو دور بودند
زن ها به حفظ حرمتت مامور بودند
گرچه رضا جان تو بالای سرت نیست
هر چند اهل خانه ات دور و برت نیست
هر چند ای بانو کنارت دلبرت نیست
نامحرمی هم در کنار بسترت نیست
در شام زینب را سوی بازار بردند
با دستِ بسته مجلس اغیار بردند
****************
#رضا_یزدی_اصل
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#اخت_الرضا
#مرثیه_مربع_ترکیب
اینجا بهشتِ ما شده
ذکرت شفا ، داروی هر بیمار ، معصومه
وا کردی از کارم گره هر بار ، معصومه
قم شد در ایران نقطه ی پرگار معصومه
پیدا نشد مثلِ تو بی تکرار ، معصومه
باید که زد لطفِ شما را جار ، معصومه
شکرِ خدا لبهایمان یا فاطمه دارد
شکرِ خدا که کشورِ ما فاطمه دارد
هر آنچه دارد با علی ، با فاطمه دارد
اینجا بهشتِ ما شده تا فاطمه دارد
با تو شده روزیِ ما بسیار معصومه
خاکِ گلستانِ شما ، گرد و غبار هستم
خسته از این آلودگی و روزگار هستم
وقتی دلم خیلی گرفته بی قرار هستم
یا سوی مشهد یا سوی قم رهسپار هستم
یا با رضا یا با تو دارم کار ، معصومه
خوب است حال هر که شد مهمانِ صحنِ تو
خورد هر کسی نانِ رضا را ، نانِ صحنِ تو
مِنّا شده هر کس که شد سلمانِ صحنِ تو
عطرِ مدینه می دهد ایوانِ صحنِ تو
اینجاست جای حیدرِ کرار معصومه
آقا شده هر کس که افتاده به پای تو
هستی کریمه ، خوش به حالِ هر گدای تو
گرچه به هجران شد کشیده ماجرای تو
شکرِ خدا مانندِ زهرا روضه های تو
ربطی ندارد با در و دیوار ، معصومه
هجران اگرچه با رضا و با تواَم بد کرد
کس که نبسته راه بر تو یا نگفت برگرد
بانو شده که پا شَوید از خوابِ خوش با درد؟
تو که ندیدی کوچه ای تنگ و چهل نامرد
یک زن کجا با لشگری پیکار ، معصومه
دور و بر تو نیست مُشتی بی حیا بانو
بسته نشد بال و پرت در کوچه ها بانو
خاکی نشد چادر سیاهت زیرِ پا بانو
شکرِ خدا سیلی نخوردی بی هوا بانو
جسمت نبوده زخمیِ مسمار، معصومه
با دسته بسته در پیِ دلبر نرفتی که
با رَخت های پاره ، بی معجر نرفتی که
به دیدنِ طشتِ طلا و سر نرفتی که
دور از حُسینت بودی و دیگر نرفتی که
مانندِ زینب مجلسِ اغیار معصومه
تو که نبوسیدی میانِ قتلگاه حنجر
انگشتِ دلدارت نرفت همراهِ انگشتر
اینجا نه ضجر است و سنان، نه شمرِ خیره سر
اینجا شد استقبالِ تو با یاس و نیلوفر
زینب نبودی که سرِ بازار... معصومه
تو حنجرِ صد پاره ای بوسیده ای آیا؟
رختِ اسارت بر تنت پوشیده ای آیا؟
افتاده ای از ناقه و ترسیده ای آیا
بی گوشواره ، گوشِ پاره دیده ای آیا؟
شکرش ندیدی حلقه ی انظار معصومه...
#مهدی_شریف_زاده
بانوی خورشید
تو را بانوی خورشید و زمین و ماه می گویند
شفیع روز رستاخیز خلق الله می گویند
به خورشید و زمین و ماه هر یک نسبتی دادند
غلام و سینه چاک و خادم درگاه می گویند
چه شب هایی که در گوش ضریحت زائران تا صبح
بماند آنچه را 《بینی وَ بین الله 》می گویند
مریض و بی کس و درمانده و دلخسته و دل خون
رعیت مشکلات خویش را با شاه می گویند
چنان قبل از تشرف میدهی حاجات را ، مردم
همیشه حرف های خویش را در راه می گویند
چه سرّی هست بین فاطمه با تو که زائرها
سلامِ روبروی صحن را با آه می گویند
# علی کاوند
سلام ای دختر موسی ، سلام ای فوق باورها
سلام ای سرو ِ در سایه ، سلام ای سایه ی سرها
چه در غیرت ،چه در عفت ، چه با این عمر کوتاهت
تو دادی پیروی از مادران را یاد دخترها
کریمه گر تویی بانو ،کجا دستی شود خالی
شفیعه گر تویی بانو ، ندارد ترس محشرها
پناه آرند بر صحن و سرای با صفای تو
همین که می شود بی تاب زهرا قلب نوکرها
دری در شهر قم باز است از جنت به روی ما
چه غم داریم اگر بسته شود بر ما همه درها
دل ما لحظه ای در قم ، دل ما لحظه ای مشهد
که گفته جَلد یک بامند در عالم کبوترها
فقط کار دعاهای رضاجان و شما باشد
اگر که گشته این کشور، حریف کل کشورها
یکی دلتنگ در طوس و یکی دلتنگ تر در قم
امان از این جدایی ِ برادر ها و خواهر ها
ندارد درد تو اصلا ، طبیبی جز رضا آری
دوای درد خواهر هاست ، دیدار برادر ها
سرت بالاست تا محشر ، ندیدی گر چه سلطان را
ولی آورده ای بهرش ، به همراهت تو یاور ها
هزاران بار شکر حق ، چه جایی آمدی بانو
همه زنها و مردانش ،کنیزانند و نوکرها
در این شهر ولایی نیست حرف کینه ی حیدر
به جز فضل علی را کس نمی گوید به منبر ها
صدایت کس نکرده خارجی یا خارجی زاده
ندارد قصد تکفیر ِ تو را الله اکبر ها
تو مهمانی ، تو مهمانی ، تو مهمانی ، تو مهمانی
نباید در خرابه دفن گردی مثل کافر ها .....
چه در شام و چه در کوفه ، چه در قم گشت این ثابت
که در این سلسله هستند زهرا ، کل دختر ها
#محمد_حسین_رحیمیان
#مدح_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#مرثیه_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#حضرت_معصومه_گریز_حضرت_زینب سلام الله علیها
برگدای خانه اش معصومه؛عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد؛تاثیر ِتربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد
مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست
زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست
سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته
شک ندارم اصلا او معصومه را نشناخته
مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست
مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند
با تکان چادرش کافر مسلمان می کند
دست او باز است و زینب وار، احسان می کند
خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند
از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد
رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است
هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد
سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعله ها افروخته
گریه های بی صدا را از کسی آموخته
خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده
در یتیمی احترامش را نگه می داشتند
دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند
داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه
فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد
مادرش زهرا ولی در زیر یک در گیر کرد
سینه زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد
بعد بابا با رضا جان بیشتر مانوس شد
ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد
غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد
شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس
نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواری های او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد
صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی داغ برادر دیده است
سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
می رسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام»
چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند
عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند
کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند
دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند
خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند
بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند
بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است
گیسوی آقام دست آن و این افتاده است
بی طهارت ، دست ،گردان آیهٔ تطهیر شد
بسته دسته قافله در حلقهٔ زنجیر شد
باتکان نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد
بارها با نیزه داری مست او درگیر شد
داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن
کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن
#قاسم_نعمتی
#مدح_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#مرثیه_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#حضرت_معصومه_گریز_حضرت_زینب سلام الله علیها
فاطمه ای کوثر موسای عشق
صاحب هر رتبه والای عشق
با تو شود فاطمی احساس ها
پاک تر از بوی گل یاس ها
جلوه کند نور ، ز سیمای تو
مظهر توحید ، مُصلّای تو
معرفتُ الله ، نَمِ باده ات
سایة عرش است به سجاده ات
غرق سکوت است تمام فَلک
ذکر قنوت تو دعای مَلک
حضرت حق محو عباداتِ تو
منتظر وقت مناجات ِ تو
چادرت از بالِ مَلَک ناز تر
سفره ات از عرض و سما، باز تر
ریزه خور خوان تو کون و مکان
وسعت احسان تو هفت آسمان
صد چو سلیمان به حریمت گُم است
مرکز فرمانِ تو شهر قم است
هرکه به دستانِ تو تایید شد
پیرِ زمان ، مرجعِ تقلید شد
«روح عبادات سلام علیک
عمه سادات سلام علیک»
شاهِ خراسان شده دلبسته ات
قائمة عرش ، دو گلدسته ات
کوی تو بر سینه صفا می دهد
تربت تو بوی رضا می دهد
ای که پدر بوده تو را دست، بوس
عاشق تو حضرت سلطانِ طوس
مدح تو بر روی زبان پدر
ذکر« فِداها» به لبان پدر
**
ای که ز طفلی زبلا سوختی
چشم به راهِ پدرت دوختی
حسرت لبهای تو بوسیدنش
آروزی هرشب تو دیدنش
غم به روی غم، سرت آورده اند
تاخبرش را بَرَت آورده اند
بعد پدر گریه شده کار تو
دستِ رضا بوده نگهدار تو
ذکر لبان تو رضا بود و بس
راحتِ جان تو رضا بود و بس
دیدنِ او کاشفِ هر کرب تو
بسته به لبخند رضا قلب تو
وای از آن روز که دلها شکست
رشتة دیدار تو با او گُسست
قلب تو از هرچه که ترسید ، شد
یارِ تو از پیش تو تبعید شد
چارة تو صبر به لوحِ قضا
قاتلِ تو مدینة بی رضا
در همه شب دیده به ره دوختی
یاد رضا ناله زدی سوختی
تاغم یکساله به پایان رسید
لحظه به لحظه به لبت جان رسید
نامه ای از یار به دستت رسید
نامه نگویم همه هستت رسید
دلخوشی ات دستخط یار شد
حاجت تو دیدن دلدار شد
بال و پرِ بستة تو باز شد
ناقه سواریِّ تو آغاز شد
تا ،رهِ تو جانب ساوه رسید
کامِ توهم طعم مصیبت چشید
روزِ تو مانند شبِ تار شد
قافلة خسته ات، آزار شد
باهمه اینها به دلی داغدار
جانب قم قافله شد رهسپار
کَم نشده پرده ای از مَحملت
گَشته مدرارا همه جا بادلت
زینب ِ آقای خراسان شدی
تاج سرِ مردم ایران شدی
گُل به سر و روی تو از بام ریخت
برجگرم شعله غمِ شام ریخت
زینبِ قم، تاجِ سرِ قافله
تو نشدی همسفرِ حرمله
زینبِ قم ، پیش دوچشم ِ ترت
دست نخورده به مویِ دلبرت
زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد
گوشة گودال زمین گیر شد
زینبِ قم، راسِ جدا دیده ای؟!
نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟!
زینبِ قم، دستِ تو دیده طناب؟!
راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟!
زینبِ قم ، آبرو ریزی نشد
محضرتان حرفِ کنیزی نشد
زینبِ قم ، جانم اگر برلب است
دردِ من از اسارت ِ زینب است
عمة سادات گرفتار شد
ناقه نشین ،واردِ بازر شد
عمة سادات به چشمِ ترش
دید، گِره خورده مویِ دلبرش
عمة سادات زمین گیر شد
تا که بریدند گلو ، پیر شد
عمة سادات غرورش شکست
نیزه به حلقوم حسینش نشست
عمة سادات به دستش طناب
دیده اش افتاد به بزمِ شراب
عمة سادات چه چیزی شنید
عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید
#قاسم_نعمتی
#مدح_حضرت_معصومه سلام الله علیها
تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی
مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی
یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم
قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی
بوسه بر دست تو بر سادات واجب می شود
چون ستون عصمت الله بنی الزهرا شدی
در میان شوره زار قم بهشتی ساختی
مثل کوثر آمدی جوشیدی و دریا و شدی
جا نماز غرق نورت گوشه ی عرش خداست
در تقرب بر خدا بالاتر از بالا شدی
وحی نازل بر لبانت استناد هر حدیث
مثل بنت المصطفی صدیقه ی کبری شدی
پیش پایت دیدنی باشد قیام موسوی
با جلال فاطمی خاتون بی همتا شدی
ناز چشمان تو و دکر خداهای پدر
کو رسول الله بیند ثانی زهرا شدی
خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند
بر حسین خانواده زینب کبری شدی
خنده ی معصوم تو آرامش جان رضا
بهترین تمکین قلبت صوت قرآن رضا
از همان اول دلت گشته گرفتار رضا
بین صحن چشمهایت نقش رخسار رضا
جنس بی قیمت که جایش در حریم یار نیست
عشق تو باشد متاع ناب بازار رضا
یوسف بازار ما چون پرده بردارد ز رخ
عاشقی چون تو فقط باشد خریدار رضا
در تمام عرضه های بندگی پاک تو
همچنان آیینه ایی پیداست رفتار رضا
تا میان خطبه ها تفسیر قرآن می کنی
کاملا باشد کلامت عین گرفتار رضا
آمدی تا پرچم معشوق بر شانه کشی
در حریم عاشقی باشی علمدار رضا
هرکه عمری خاک بوسی حریمت را کند
تا قیامت می شود محرم به اسرار رضا
ای کریمه چاره ایی کن لحظه ی جان دادنم
دیده ام روشن شود هنگام دیدار رضا
روز محشر چون گنه گردد گریبان گیر من
آبرو داری بود کار تو و کار رضا
دلخوشم خاک حریم تو نشسته بر سرم
خاکساری تو می گردد شفیع محشرم
تا که دل را آه سینه راهی قم می کند
با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند
آه چون از دل برآید کار آتش می کند
بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند
آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل
حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند
هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده
هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند
با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد
کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند
نیمه شبها در حرم تا صحن گردی می کنم
ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند
لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا
خون زینب در رگان تو تلاطم می کند
-------------------------
کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش
جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند
با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود
بازهم جسم عزیز مادرش گم می کند
#قاسم_نعمتی
#مدح_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#مرثیه_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#حضرت_معصومه_گریز_حضرت_زینب سلام الله علیها
تا که دل را آه سینه راهی قم می کند
با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند
آه چون از دل برآید کار آتش می کند
بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند
آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل
حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند
هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده
هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند
با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد
کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند
نیمه شبها در حرم تا صحن گردی می کنم
ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند
لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا
خون زینب در رگان تو تلاطم می کند
کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش
جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند
با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود
بازهم جسم عزیز مادرش گم می کند
#قاسم_نعمتی
#زمینه_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#نوحه_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#شهادت_حضرت_معصومه سلام الله علیها
--------------------------
🎙به سبک من و اشکی مثل بارون
-------------------
قرار قلب رضایم ؛ به درد و غم مبتلایم
نمایم گریه شب و روز ؛ که از دلدارم جدایم
رضاجان*کجایی ای برادر
نگاهی*نما بر حال خواهر
دهم جان*ببین بادیدة تر
بیاتاسر بر پایت گذارم
دمِ آخر بنگر بی قرارم
امیدم این بوده که میایی ؛ تو کنارم
رضاجان*رضا جانم رضا
-------------------------
خیالت راحت برادر ؛ ندیدم بی احترامی
رضا جانم قم کجا و ؛ گذرهایِ تنگ شامی
رضاجان*نرفته بویِ یاسم
در اینجا*نشد خاکی لباسم
کجا در *دیاری ناسپاسم
به کوفه زینب را دوره کردند
به سنگ کینه مردِ نبَردند
همیشه در فکر خنده بر یک ؛ دوره گردند
رضاجان رضاجانم رضا
---------------------
رسیدی تو با جوادت ؛ دمِ تشییعِ جنازه
خدا را شکر که نشُستی ؛ زپهلویم خونِ تازه
مدینه*علی تنهایِ تنها
بشوید*تنِ مجروحِ زهرا
یتیمان*همه غرقِ تماشا
علی میشُست و با آهِ ممتد
زحسرت مُشتش بر سینه میزد
شکاف ِ پهلویِ ضربه خورده ؛ هم نیامد
رضا جان رضا جانم رضا
#قاسم_نعمتی
#زمینه_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#نوحه_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#شهادت_حضرت_معصومه سلام الله علیها
--------------------------
بانوی دوعالم . نور عالمینم
من آرام جان . شاه کاظمینم
چون باب الحوائج . من مشگل گشایم
خاتون بهشتم . من اخت الرضایم
واویلا واویلا
------------------------
باچشمان گریان . بی تاب و غمینم
دارم آرزو تا . رویت را ببینم
مانده از تو تنها . یک نامه کنارم
یادگاریت را . بر سینه گذارم
واویلا واویلا
------------
ممنونم ازاین شهر . خیلی باحیا بود
جایم بهترین جا . امن و بی صدا بود
کار من نیفتاد . بین کوچه بازار
آزارم نداده . چشمی بین انظار
واویلا واویلا
-------------------
اما عمه ما . زینب شد گرفتار
دورش را گرفتند . رقاصان بازار
از یک سو نگاهش . برنیزه به سرها
از یک سو بپوشد . خود را از نظرها
واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
#شهادت_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#پیش_دم_مظلوم_شهادت_حضرت_معصومه سلام الله علیها
مولاتنا اخت الرضا
شفیعه روز جزا
ای حرمت بهشت ما
ای قبله گاه اولیا
بابای تو مشگل گشا
دودمه
عصمت تو نورزهرا را نمایان می کند
حضرت معصومه
خواهر سلطان درعالم کار سلطان می کند
#قاسم_نعمتی