سرود ولادت حضرت زینب (س)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
می وزد بوی گل از باغ کوثر
آمده زینت زهــرا و حیدر
آیت رحمت
یـار ولایت
یا زینب یا زینب عیدت مبارک
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
دست قدرت به بال هر فرشته
با پیام خـــدا چنین نوشته
ای خواهر ماه
ولیّـــة الله
یا زینب یا زینب عیدت مبارک
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
ای حبیبه که خواهر حسین است
همه جـا یا رو یاور حسین است
گویـد برادر
در عید خواهر
یا زینب یا زینب عیدت مبارک
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
کوثـر دوم این خانواده
نام او را خدا زینب نهاده
ذکـر ملائک
باشـد یکایک
یا زینب یا زینب عیدت مبارک
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
در ولادت که اشکش بر دو عین است
خنده بر لب زدیدن حسین است
ای تازه مولود
عصمت معبود
یا زینب یا زینب عیدت مبارک
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
اثر از: نعیمی (قم)
التماس دعا ـ وطنی
خورشید حِلم،شمع شبستان زینب است
دریای صبر،بنده ی طوفان زینب است
اسلام؛زیر سایهی ایمان زینب است
با این حساب،شیعه مسلمان زینب است
او رتبهدار مبحث علم از قدیم شد
مابینِ طورِ اهل تفکر کلیم شد
در درس دادنِ به ملائک سهیم شد
جبریل نیز طفلِ دبستان زینب است
بی ذکر او به وادی عترت نمی رسیم
بی اذن او به گریه ی هیئت نمی رسیم
بی حُبِّ او به سردرِ جنّت نمی رسیم
دَخل بهشت در پیِ دُکّان زینب است
در کوچه ی کرامت او کاسه ها پُر است
از طبخ روزمَرّه ی او ظرف ما پُر است
این سفره ای که دور و بر آن گدا پُر است
تولیَّتَش به دست حسنجانِ زینب است
این شور در محیط دلم انقلاب کرد
زهرا گرفت دست گدا را..،ثواب کرد
ما را برای نوکریاش انتخاب کرد
این شیعهخانه؛کشورِ ایرانِ زینب است
با بالِ اشک هیچ نمانده است تا دمشق
آنقَدر اهل گریه کشانده است تا دمشق!
ما را خودِ سهساله رسانده است تا دمشق
یعنی رقیّه تعزیهگردان زینب است
ای زائر حسین!به او احترام کن
پای برهنه حجِّ خودت را تمام کن
بین نجف به سیّده زینب سلام کن
ایوانطلا نمایش ایوان زینب است
در وقت رزم..،واژه ی او مثل خنجر است
از هرچه تیر و نیزه و شمشیر بهتر است
زِیْنِ اَبی که زینبِ کرارِ حیدر است!
نام علی مدال محبان زینب است
هنگام خطبه خوانی او،آفتاب شد
دنیا به ترککردن ظلمت مُجاب شد
کاخ یزید روی سر او خراب شد
شام سیاه،عرصهی جولان زینب است
در کوچههای کوفه دل مضطرش شکست
در زیر دست و پای اراذل پرش شکست
نزدیک خانه ی پدر او ،سرش شکست
تا روز حشر،شیعه پریشان زینب است
بزم شراب بود و دل قرص ماه ریخت
خاکستری که روی سری بیگناه ریخت
با چوب خیزران زد و دندان شاه ریخت
این چوبخورده..،قاری قرآن زینب است
#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#بردیا_محمدی
ما همیشه ریزه خوار خوان مولاییم و بس
از عناوین جهان مجنون و شیداییم و بس
تا خدا باشد خدا ممنون زهراییم و بس
بنده ی زینب سلام الله علیهاییم و بس
بانوی آزادگان ، آزادمان کرد از جهان
بیشتر مدیون او هستیم در این دودمان
ای مسلمانان مسلمانی ما از زینب است
هم قرار و هم پریشانی ما از زینب است
بین میدان ها رجز خوانی ما از زینب است
نام جاوید سلیمانی ما از زینب است
زینبی ها پای حق تا پای جان می ایستند
مانده عالم تا بفهمد زینبی ها کیستند
هر که دارد در دلش شوق شهادت زینبی است
هر که در عمرش نداده تن به ذلت زینبی است
در جهان هر زن که باشد اهل عفت زینبی است
مرد اگر شد فاتح میدان غیرت زینبی است
آی مردم هر چه آید پیش ، میزان زینب است
چون خداوند اشتراک کل ادیان ، زینب است
افتخار دین و قرآن است بانوی دمشق
چون خدا پیدا و پنهان است بانوی دمشق
تکیه گاه شیرمردان است بانوی دمشق
جان و جانان حسن جان است بانوی دمشق
از جمل تا کربلا میدان به دست زینب است
آرزوی باطل دشمن شکست زینب است
زینب آزاده است مردم ، در عمل نه در شعار
او قیامت آفریده با حیا و با وقار
خطبه هایش بود برّان مثل تیغ ذوالفقار
زن به این مردی ندیده است و نبیند روزگار
هر چه از خوبان شنیدی هست در او جلوه گر
اوست زهرا یا علی یا که خدا یا که بشر ؟
او پیامش را به گوش کل این دنیا رساند
او اگر مظلوم واقع شد ولی ساکت نماند
ایستاد و دشمن حق را سر جایش نشاند
بی جهت او را خدایش زینت مولا نخواند
حیدری که زینت ِ از عرش تا فرش ِ خداست
زینتش تنها در عالم بانوی کرببلاست
زینب آمد راه را بر ما نمایان کرد و رفت
زینب آمد عاشقی ها را دو چندان کرد و رفت
زینب آمد کربلا را شهر شیران کرد و رفت
"زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت"
زینب آمد عشق را جور دگر تفسیر کرد
زینب آمد راه و رسم عاشقی تغییر کرد
زینب کبراست فخر عترت و قرآن و دین
زینب کبراست بانوی رقیه آفرین
در مقامات جنابش بس بُوَد تنها همین
در رهش عباس قربان می کند ام البنین
هر کسی گشته حسینی ، هست زینب مرجعش
ملجاء اهل حرم عباس و زینب ملجأش
گریه کن ای شیعه بر او ، گریه کن با مادرش
بی حسینش ماند ... این اصلا نمی شد باورش
بر سرش آمد چه ها ، نشناخت او را همسرش
بود باران ، دم به دم ، یکسال و نیم آخرش
آمدم دنیا که بر زینب عزاداری کنم
مانده ام که بر کدامین غصه اش زاری کنم
#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#محمد_حسین_رحیمیان
#حضرت_زینب_س_مدح
هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمانِ عاطفه اختر نبود و نیست
دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو، به پای برادر نبود و نیست
حتی تو از عصارهی جانت گذشتهای
در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست
آیینهی شکستهی صحرای کربلا!
مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست
بر شانهی صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست
در ذیل خطبههای فصیح تو گفتهاند:
اصلاً کسی شبیه تو "حیدر" نبود و نیست
شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست
زینب شدی که زینت شیر خدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست
#علی_فردوسی
#حضرت_زینب_س_مدح
مدح هرکس که مقرر شده بر لب باشد
حق بده بر لب ما صحبت زینب باشد
نیست شایستهی هر کس که بَرَد نامش را
نام او در خور لبهای مؤدَب باشد
هرکسی مذهب و آئینی و دینی دارد
زینبی هرکه شود، صاحب مذهب باشد
تیغ حیدر به زبان دارد اگر دم بزند
شام گیرم که پر از خیبر و مَرحَب باشد
قُرب، همسویی عشق است و جنون در مقصود
هرکه با اوست از افراد مقرب باشد
او نشان داد که عزت ز مَذلت دور است
به اسیری برود، باز مُحَجَّب باشد...
#محسن_ناصحی
#حضرت_زینب_س_مدح
هستیِ ما هست از عنایت زینب
روزیِ ما هست از کرامت زینب
ما اگر امروز رو به سوی حسینیم
هست دلیلش فقط هدایت زینب
زینب کبری نه در اسارت کوفهست
کوفه و شام است در اسارت زینب
معجری از روی او به خاک نیفتاد
دست حرامی کجا و شوکت زینب
گرچه نمازش نشسته است و شکسته
اصل قیام است در قیامت زینب
تازه شده ذرهای شبیه به زهرا
خم شده باشد اگر که قامت زینب
* *
کاش بتابی که آفتاب تو هستی
حضرتِ خورشیدِ در حجاب تو هستی
#مجتبی_حاذق
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
نشستم عشق را معنا كنم دل گفت: يا زينب
نشستم ديده را دريا كنم دل گفت: يا زينب
نشستم يادي از زهرا كنم دل گفت: يا زينب
قيامت خواستم برپا كنم دل گفت: يا زينب
زني عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه بر دوشش كشد بار امامت را
همينكه لحظهی از او نوشتن شد، قلم لرزيد
از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزيد
به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد
حريمي محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد
خداوندا حريمي اينچنين را كيست سلطانش
هزاران جان فداي او، هزاران تن به قربانش
نخوانش زينت بابا، بگو جانِ علي زينب
نگو دختر، بخوانش مرد ميدانِ علي زينب
سر و سامان مولا روح و ريحان علي زينب
علی دستان الله است و دستان علي زينب
علي را آنچنان در پوست و در خون خود دارد
كه گويا جسم زينب يك علي در كالبد دارد
سلام اي روز ميلادت هم اشك چشمها جاري
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
تلاطم داشت بين چشمهايت شوق ديداري
و اين يعني حسينت را تو خيلي دوست ميداری
هنوز ای خواهر عاشق! نخوردی شیر مادر را
که میخواند طپشهای دلت نام برادر را
كجا وصف كسي همچون تو در قاموس من باشد
كه مداح مقامات تو بايد پنج تن باشد
نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد
كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد
کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد
و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد
اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری
اگر حال پریشان، دست بسته، قدِ خم داری
همان دست کریمی که حسن دارد، تو هم داری
و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری
به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست
کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست
چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست
پس از نام حسین، اسمی به غیر از اسم زینب نیست
مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین، اینسان لبالب نیست
میان سینهام شوری ز شعر منزوی برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست
الا ای عقل مبهوتت! الا ای عشق حیرانت!
چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت
شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت
که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت
و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند
در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند
مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد
که مدح تو بدون روضهات یک چیز کم دارد
چنان نام حسین بن علی، نام تو غم دارد
دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد...
دلم را می برد گویا دم دروازهٔ ساعات
میان خندهها می ریخت اشک عمهٔ سادات...
#محمدعلی_بیابانی
نفس نفس ترانهی حجاب میدمد
ز لالههای کربلا گلاب میدمد
قصیدهی بلند آفتاب میدمد
چه مصرعی ز بیت بوتراب میدمد
ترانهی نجیبهی حجاب زینب است
حسین میشود گل و گلاب زینب است
به نام آنکه ماه در دل شب آفرید
خطاب کرد آدم و مخاطب آفرید
برای خود ملائک مقرب آفرید
برای یاری حسین زینب آفرید
و گفت آدم از ملک سر است اینچنین
که خواهر عاشق برادر است اینچنین
قدیسه ای که صبح میدمید از او صبوح
خودش که هیچ چادر حیای او شکوه
شبیه کوه و دور او هزار رشته کوه
میآید از خطابه اش یزید بر ستوه
خطابه ای که آیه آیه آیه محکمه است
خطابه ای که جلوه جلوه جلوه فاطمه است
زنی شبیه هیچ کس شبیه مادرش
گرفته مریم قدیسه درس محضرش
زنی به وسعت سفینهی برادرش
که کربلا کتاب بود و او پیمبرش
ز خاندان عصمت این خصال دور نیست
هزار مرد قدر این زن غیور نیست
عفاف آیه ای که زینب است قاریاش
حیاست چشمهای که او نموده جاریاش
حلیمه است و حلم مفتخر به یاری اش
که هست صبر آن مدال افتخاری اش
عقیلةٌ عالمةٌ غیر معلمه
شریفه است و صابره چنان که فاطمه
به نام حس سرخ کربلا به نام صبر
که سنگ میشود عقیق در مقام صبر
خدا قیام میکند به احترام صبر
که زینب است صابره ترین امام صبر
که با سپاه صبر انقلاب میکند
و خانهی یزید را خراب میکند
برادری نگاه میکند به خواهری
چه عاشقانه ای چه خواهر و برادری
وصال را ببین عجب وصال محشری
جدا شوند از هم این دو با چه خنجری
فقط حسین بود وقت تب علاج او
فقط حسین بود شرط ازدواج او
#وحید_عظیم_پور
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
آنان که حدیث صبر او را گفتند
از عشق و محبتش سخنها گفتند
با آمدن عقیلهی هاشمیان
تبریک به حیدر و به زهرا گفتند
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
زيبايي درياست در اعماق نگاهش
اين دختر آرام و صبوري كه رسيده
از شوق، علي سفره به اندازهی يك شهر
انداخت، به شكرانهی نوري كه رسيده
كاشانهی اهل دل و ميخانهی هستي
دنيا و سماوات و عوالم همه روشن
عطر خوش او پُر شده در شهر مدينه
به به چه گلي! چشم و دلت فاطمه روشن
لبخند نشسته به لب حضرت ساقي
مرضيه دلش وا شده از ديدن دختر
تا آمده لبريز شده چشمهی تسنيم
كامل شده با آيهی او سورهی كوثر
بي تاب شدي، دختر مهتاب رخ عشق!
باراني اشك است چرا صورت ماهت؟
گرياني و پيش كسي آرام نداري
دنبال كدام آيت حق است نگاهت؟
باران بهاري شدهای دختر حيدر
زهرا چه كند گريهی تو بند بيايد
بايد كه بگويند كنار تو حسينت
تا شاد شوي، با گل و لبخند بيايد
همسايه نديده به خدا سايهای از تو
تمثيل حيايي تو و تنديس وقاري
پيداست ولي دختر سردار حنيني
از شور كلام و دل شيری كه تو داری
شعر شب ميلاد تو هم پر شده از اشك
بانو ! چه كنم روي دلم سوی فرات است
جز اشك چه گويم كه همه هستی عالم
عشق تو، حسين تو، قتيل العبرات است
اينقدر نريز اشك، صبوري كن و بگذار
هر قطرهی اين اشك براي تو بماند
وقتي شب باريدن اشك است كه مادر
در گوش تو لالايي پرواز بخواند
يك روز بيايد كه پدر را تو ببيني
با چشم پر از اشك در آن غسل شبانه
با چادر خاكي برود مادر و فردا
با چادر كوچك بشوي خانم خانه
يك روز بيايد كه حسن را تو ببيني
با اشك بشويد تن پاك پدرش را
فردا خود او بي رمق و رنگ پريده
در تشت بريزد قطعات جگرش را
روزي برسد كاش كه ميشد نرسد... نه
آن لحظهی سنگين خداحافظي از يار
اي كاش كه هرگز به سراغ تو نيايد
تا پيرهن كهنه بخواهد ز تو دلدار
آن لحظه نيايد كه تو باشي و بيفتد
آن سايهی سر، بي سر و بي سايه به صحرا
ناموس خدا باشي و بر ناقهی عريان
بنشيني و يك شهر بيايد به تماشا
#قاسم_صرافان
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
#سیدحسن_نصرالله
#مرگ_بر_اسرائیل
#شعر_پایداری
گل خانهی خیرالنسا را عطر و بو دادند
وقتی گلی مانند زینب را به او دادند
تلفیق زهرا و علی امشب تولد یافت
فخر امیرالمؤمنین زینب تولد یافت
زینب نگو حوریهی انسیة الحوراست
زینب همان سیب دو نیم حضرت زهراست
مادر نزاید تا قیامت این چنین دختر
عالم به زهرا نازد و زهرا به این دختر
در جان خود دارد شمیم پنج تن قطعاً
او دست و دلباز است مانند حسن قطعاً
روح دو پهلوی علمدار حنین است او
بهتر بگویم قرة العین حسین است او
در باطن خود نوری از جدش محمد داشت
زینب یگانهست؛ المثنایی نخواهد داشت
در جشن میلاد عقیله مثل من امشب
نذر قدمهایش مکرر کف بزن امشب
با جان و دل دار و ندارت را فدایش کن
هر جا گره افتاد در کارت صدایش کن
پیچیده در گوش فلک فریاد یا زینب
گلبانگ هر مرد و زن آزاده یا زینب
ذکر عقیله معجزه ساز است ای مردم!
میپروراند لشگری آماده "یا زینب"
قصد زیارت کن بگو از راه دور امشب
مانند مرحوم موذن زاده یا زینب
با یاریاش سمت #فلسطین راه میافتیم
ذکر بسیجیها میان جاده یا زینب
تبیین تو یعنی جهاد اکبر ای بانو!
جانم به ان تحلیل فوق العاده یا زینب
ای دختر مشکلگشا! مشکل گشایی کن
در کارمان کلی گره افتاده یا زینب
از ظلم بیزار است و قطعأ یار مظلوم است
هر کس به آیین شما دل داده یا زینب
عمری به راه راست دعوت کردهای ما را
با فعل و تقریرت هدایت کردهای ما را
از اجر جانبازی برای حفظ دین گفتی
هر روز مشتاق شهادت کردهای ما را
منزل به منزل رفتی از حق ولی گفتی
اینگونه سرباز ولایت کردهای ما را
"والله لا تمحو..." ی تو ما را مصمم کرد
حرف دلم را باز هم تکرار خواهم کرد
نقش لوای ما به جز الله اکبر نیست
مانند زینب هیچ کس مغنیه پرور نیست
از جمع بسیار مجاهدهای لبنانی
تا زاهدی؛ سیدرضی؛ قاسم سلیمانی
تسبیح شیعه ما رأیت الاجمیلا بود
آیین زینب راه و رسم لشگر ما بود
نسل بهشتی وارثانی باهنر دارد
فریاد ما در جبههی تبیین اثر دارد
پیچیده است آوازهی ایمان نصرالله
قربان خاک زینبیه جان نصرالله
سید که خار چشم دشمنهای غاصب بود
شاگرد درس مکتب ام المصائب بود
سید اشداء علی الکفار را فهمید
آموزههای حیدر کرار را فهمید
غیر از خدا از هیچ کس اصلاً نمیترسید
از زوزههای گلهی دشمن نمیترسید
مانند شیر شرزهای همواره غران بود
از روز اول ذوالفقار شیعه بران بود
میراث سید لشگری در اوج باورهاست
الگوی حزب الله لبنان زینب کبریست
فتح الفتوح زینبیون دیدنی باشد
احوال اسرائیل اکنون دیدنی باشد
امروزه احوالی شبیه محتضر دارد
گفتیم با ایران در افتادن خطر دارد
وقتی به فکر هتک شأن مرجعیت بود
قصد تعرض کردنش اوج خریّت بود
سید علیِ سیستانی را هواداریم
ما وارثان مالک و مقداد و عماریم
ما در مصاف دشمن بیگانه میمانیم
زیر زمین نه! پشت بام خانه میمانیم
سیدعلی لب تر کند هنگام طوفان است
طوفانمان از جنس طوفانهای چمران است
کوری چشم شور عمال یهود آن روز
خاورمیانه زیر پای نسل سلمان است
نامی از اسرائیل در جایی نمیبینید
آن روز روز شادی اطفال لبنان است
آن روزها با چشم خود زوار میبینند
از سوریه تا مسجدالاقصی اتوبان است
بی شک مسیر کوه پیمایی آقامان
آن روزها دیگر بلندیهای جولان است
#علیرضا_خاکساری