eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
728 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روی دستای ملائک اومده ماه عشیره اومده تا که از امشب علم و به دست بگیره اهلا اهلا یاسیدی رو لب کل عالمین سقای دشت کربلا یا کاشف الکرب حسین (( یا کاشف الکرب حسین)) پسر حیدر کرار قمر روی زمینه کفیل زینب کبری پسر ام بنینه معدن ایثار و وفا عالم رو برده زیر دین سقای دشت کربلا یا کاشف الکرب حسین __ همه ی ارض و سماوات تحت فرمان ابالفضل ریزه خوارن همه دنیا بر سر خوان ابالفضل آروم قلب فاطمه به مرتضی نور دوعین سقای دشت کربلا یا کاشف الکرب حسین
صدای پای ابوتراب _باز میاد میون معرکه هیبتش می گیره دشمنو_خیره می مونن ملائکه پدر خاکی کیه که ندونه تو محور افلاکی توی میدون نداری از احدی باکی اسم تو روی دل من شده حکاکی امامم،خیر الانامم ،شور مدامم یا حیدر نگینی ،نبض زمینی ،شور آفرینی یا حیدر یا حیدر .......... روبه روی ذوالفقار تو،دووم نیاورده هیچ یلی هر جا حرفی از شجاعته،صدر جدوله نام علی تویی آیینم نوکریت همیشه بهترین عناوینم سنگ عشق تو رو می کویم روی سینم من بهشتو توی ایوون تو می بینم بهشتم،عشقت سرشتم،رو دل نوشتم یا حیدر معلی،احمد سراپا،هستی زهرا یا حیدر .............................. لک زده دلم توو این شبا_ بازم برا بارون نجف منم شبیه ملائکه_خیره ام به ایوون نجف پر پروازم من فقط با نوکری تو سرافرازم من کجا و گدایی در این خونه من به نوکری قنبر تو می نازم صلاتم،راه نجاتم ،اب حیاتم یا حیدر دوایی ،سعی و صفایی،فرمانروایی یا حیدر
شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید گفت از الست و قافیه قالو بلی شنید صبح از مدینه خواند و شب از کربلا شنید از یار آشنا سخن آشنا شنید چشم تو بود روز ازل غمزه ساز شد نورت ظهور کرد و ابو حمزه ساز شد دست تو ربنای قنوت اجابت است سجاده ی تو قبله ی اهل عبادت است اشکت نزول آیه ی باران رحمت است لبهای تو صحیفه ی عرفان و حکمت است هرکس کلاس درس تو را مستعد شده ست پای دعای خمسه عشر مجتهد شده ست از بس به نام مادر تو ماه و سال ماست آغشته با دعای تو رزق حلال ماست شد مادرت عروس علی، خوش بحال ماست ایرانی است مادر تو، این مدال ماست ما را علی غلام حسینش خطاب کرد از ما عروس فاطمه را انتخاب کرد در شام، غیرِ بغض تو در سینه ها نبود مسجد محلِّ رویش آیینه ها نبود جز بوسه ی معاویه بر پینه ها نبود منبر که جای بازی بوزینه ها نبود منبر برای حج تو میقات عشق بود حق با علی ست، خطبه ات اثبات عشق بود
باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد نخل پر برکت توحید ثمردار شده نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده کهکشان های خداوند خبردارشده پدر خاکیِ افلاک پسردار شده صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد دست آب‌ور خود را چِقَدَر می بوسد ابرویش جلوه‌ی ربّ است اُبُهَت دارد زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد نام او جامِ طهوری است که شربت دارد صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره پلک باران به تماشای نگاهش خیره آسمان خیره به چشمان تر این ماه است چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است رشته‌ ی وصلت عُشاق،نخ دامن او رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او دَرِ جنّات عَدَن،دُکمه ی پیراهن او ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد دست عباس به دامان امام حسن است سند قلب اباالفضل به نام حسن است سالیانی است که درگیر مرام حسن است گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته کرم حضرت ساقی به برادر رفته ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت آفریده شده عباس برای زینب سینه ی او سپر دفع بلای زینب جان عشاق اباالفضل،فدای زینب ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب همگی بنده ی عشقیم به عباس قسم ما گدایانِ دمشقیم به عباس قسم سیل اشکیم به دنبال نمِ دریایش دست ما را برسانید به اعطینایش این که خوانده است حسین بن علی آقایش ارمنی های محلّه اند علم‌کِش هایش هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد کاش ما را به ردای کرمش وصل کنند مثل وصله به نخِ شال غمش وصل کنند مثل پَر،کنج ستون علمش وصل کنند دست ما را به ضریح حرمش وصل کنند تا که آب و گِلمان خرج عزایش باشد تنمان تکه ای از صحن و سرایش باشد آبرو داده به سرچشمه،به دریا،دستش از زمین پُل زده تا عرش مُعَلّی،دستش مرده را زنده کند همچو مسیحا،دستش چقدر مُعجزه ها خلق شده با دستش آن که از خاک درش کور شفا می گیرد با همان دستِ قلم دست مرا می گیرد سرو سبز علویّات برومند شده شانه ی او به بلندای دماوند شده چهره اش بانی پیدایش لبخند شده خطبه خوان حرم امن خداوند شده مکه را شیفته ی عشقِ امام خود کرد کعبه را بنده ی اعجاز کلام خود کرد آیه ی نور به پیشانی او مکتوب است با وجودش بخدا وضع حرم مطلوب است بین اطفال حسین بن علی،محبوب است سر دوشش چقدر حال رقیه خوب است طفل از ذوق تماشای عمو پر می زد هر زمان بوسه به دست علی اصغر می زد آه!از لحظه ی شومی که بلا نازل شد بین مهتاب و حرم ظلمت شب حائل شد اشک افلاک فرو ریخت زمین ها گِل شد کار برگشتن سقا به حرم مشکل شد دامن شیر به سرپنجه ی کفتار گرفت ناگهان تیغ به بازوی علمدار گرفت رود فریاد زد ای اهل حرم..،دریا سوخت مطمئناً جگر تشنه ی دخترها سوخت وسط معرکه ی جنگ دل بابا سوخت آخرین مشک که افتاد زمین..،سقّا سوخت چقدر بعد علمدارِ حرم هق هق کرد بنویسید رباب از غم اصغر دق کرد
سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن پُر از «قدر» و «وَاللَّیل» و «وَالشَّمس» و «وَالتّین» درود الهی بر آن خُلق نیکو سلام محمّد بر آن خوی شیرین نماز از خضوعش به پرواز آید دعا از نفس‌های او بسته آذین به سجاده‌اش آسمان آورد سر به ذکر دعایش خدا گوید آمین سلام خدا بر خضوع و خشوعش قیام و قعود و رکوع و سجودش درود خداوند حَیّ جلیلش به قدر و کمال و جمال جمیلش عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار اگر بوسه بر دست آرد خلیلش عجب نیست کز عرشۀ عرش اعلا طواف آرد از چارسو جبرئیلش سلاطین غلامش، خواتین کنیزش طوایف مریدش، قبایل دخیلش حَجَر شاهد عزت و اقتدارش هشام بن عبدالملک‌ها ذلیلش بسا تخت شاهی فرو رفت در گل کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟ «هشام» استلام حجر تا نماید در آن ازدحامِ خلایق نشاید نه قدری که از وی شود قدردانی نه کس بود تا کس بر او ره ‌گشاید به ناگاه دیدند آمد جوانی که پیوسته او را حَجَر می‌ستاید گشودند حُجّاج از چار سو، ره که آن شاهدِ حُسن یکتا بیاید یکی خواست تا سر به پایش گذارد یکی رفت تا جان نثارش نماید یکی گفت نامش چه باشد هشاما! - حسد را نگر- گفت: نشناسم او را به ناگه «فرزدق» خروشید در دم که: این است نجل رسول مُکَرّم! تو چون می‌کنی در مقامش تجاهل؟ من او را بِه از خویشتن می‌شناسم نماز است بی او گناه کبیره ثواب است بی او خطای مسلّم تعالیم اسلام از اوست جاری قوانین توحید از اوست محکم چراغی‌ست بر قلۀ آفرینش امام است بر جملۀ خلق عالم سلام و رکوع و سجود است از او قنوت و قیام و قعود است از او امامی‌ست کو را اُمَم می‌شناسد کریمی‌ست کو را کرم می‌شناسد صفا، مروه، مسعی، حَجَر، حِجر، زمزم طواف و مطاف و حرم می‌شناسد بیابان مکه، منا، خیف، مشعر سماوات و لوح و قلم می‌شناسد زمین می‌شناسد، زمان می‌شناسد عرب می‌شناسد، عجم می‌شناسد یم و قطره و ماه و خورشید، او را به ذات الهی قسم می‌شناسد سلام خدا بر اَب و جَدّ و مامش مسلمان بود هر که داند امامش
سایه ی طوبا / سرود پُر شده از گل گلشن شمشاد آمده دنیا حضرت سجّاد روی سر دارم سایه ی طوبا یا علی مولا - یا علی مولا عاشقان امشب جشن میلاد است این که می تابد نور سجّاد است پور ثارُالله جلوه ی طاها یا علی مولا - یا علی مولا آمده یاران زَینُ الْعابدین آیه ی عشق و سوره ی یاسین مصحف دین و مصحف تقوا یا علی مولا - یا علی مولا چارمین نورِ اولیا آمد چشمه ی فیض کربلا آمد محو روی او زینب کبرا یا علی مولا - یا علی مولا امشب از یثرب ماه دل آید مشعل ایمان مشتعل آید ماه محراب و سجده و نجوا یا علی مولا - یا علی مولا ** محمود تاری «یاسر»
میلاد امام چهارمین -------- ای شعاعِ چشم تو نور آفرین روشن از حُسن تو گلفرش زمین آفتاب روی تو وقت طلوع می شود روشنگر عرش برین شور و شوق عالمی از نام توست ای امام عشق زین العابدین کوی تو تنزیل وحیِ آفتاب روی تو تفسیر قرآن مبین ای نسیمت عطر لب های حسین ای حریمت عشق را حِصنِ حَصین مهر در دل از تو می گیرد قرار مهربانی با نگاه تو قرین ای طراوت بخش هستی روی تو ای خدایی روی تو زببانرین شهربانو مادرت ، بانوی نور پاک دامانی که شد بانوی دین پنجم شعبان شکفتی مثل گل ای ز چشم روشنت مه خوشه چین در طریق روشنایی نی عجب گر شده خورشید با رویت عجین روز میلاد تو ، میلاد گل است جلوه گر در عشق بنیاد گل است ای نسیم مهربانی های آب جاری از آیینه ی ختمی مآب می خورد گل آب از لبخند تو می چکد از چشم های تو گلاب ای علیِّ دوّم آل رسول وی امامت را تو چارم آفتاب ای نگاهت پاک ، چون دریای عشق وی بلور اشک تو دُرِّ خوشاب پنج روز از ماه شعبان می گذشت شد برون خورشید رویت از حجاب در همین روز نخست تابش ات چشم خود را باز کن ، بر ما بتاب می کِشد مهر تو جان را سوی نور می برد نام تو از دل اضطراب ای نسیم گلشن سبز حسین نبض گل دارد ز بویت التهاب سَیِّد سجّادی و با هر نفس آید از سمت تو بوی عطر ناب هر شب از بهر طلوع خویشتن می کند مه چهره ات را انتخاب عشق ، این همسایه ی همواره ات می شود نیلوفرِ گهواره ات ** محمود تاری «یاسر»
بسم الله الرحمن الرحیم قصیده‌واره مدح قمربنی‌هاشم پیدا جهان دیده‌ست نور آسمان را در زمین پیدا که امشب ماه شد از خانه‌ی ام‌البنین پیدا حسن انگشتر خلقت، حسین آن را نگین، اما اباالفضل آمد و حالا شده نقش نگین پیدا علی آیینه‌ی رب، این پسر آیینه‌دار اوست برای بهترین باید که می‌شد بهترین پیدا به معنایی که او بخشید بر مردانگی سوگند نشد دیگر زنی چون مادرش مردآفرین پیدا همین که سر به خاک آورد و تسبیح خدا را گفت سر پیشانی‌اش شد نقش فردوس برین پیدا خدا را خواند واحد، شرم کرد از گفتن ثانی که شد علم‌الیقین، عین‌الیقین، حق‌الیقین پیدا چنان آسان به پرسش‌های مشکل می‌دهد پاسخ که بر لب‌های مولا نیست غیر از آفرین پیدا برای رتبه باید خوب را با خوب‌ها سنجید اگر در زیردستان می‌شود بالانشین پیدا اباالقاسم، ابوالقربه، قمر، باب‌الحوائج اوست ولی از بین این‌ها شد ابوفاضل‌ترین پیدا اگرچه واقفم بر "لایُقاس" اما ابایی نیست برای این که در اوصاف باشد هم‌نشین پیدا برای مصطفی در دین، برای مرتضی در زهد برای مجتبی در حلم با او شد قرین پیدا به لطف آیینه‌ای از "رحمة‌للعالمین" دارد به رزمش شیوه‌ی رزم امیرالمومنین پیدا به سائل بهترین را داده و مانند بابایش نشد در سفره‌اش جز اندکی نان جوین پیدا چه جای عیب اگر دور‌وبرش امثال من باشند که در هر خرمنی هستند چندین خوشه‌چین پیدا "سقاهم ربهم" را گر نمی‌خواندند در گوشش برای امر سقایی نمی‌شد جانشین پیدا ابوطالب‌تبار حمزه‌‌وار جعفرآیینی که از اعجاز او شد حافظ و حامی دین پیدا تمام لشکر دشمن اسیر هیبتش هستند همین که می‌شود با رزم‌جامه روی زین پیدا علی آنقدر بازوهای او را می‌زند بوسه که انگاری یدالله است از این آستین پیدا دودستی با دوشمشیر از دوسو مردانه می‌جنگد چنان که می‌شود در دیده‌های ریزبین پیدا به‌غیر از لحظه‌ای که اخم او را دیده در صفین ندیده مالک اشتر هراسی در جبین پیدا به تیغ خشم او شد محو از آیینه‌ی تاریخ اگر شد ناکثین و قاسطین و مارقین پیدا زمین از زخم‌های تازه پر می‌شد اگر هربار نمی‌شد زیر تیغش شهپر روح‌الامین پیدا به هرجا پرچم "هل من مبارز؟" را علم می‌کرد هم‌آوردی نمی‌شد در تمام سرزمین پیدا به قصد رزم تا می‌تاخت می‌دیدند که می‌شد سر و دست و جنازه از یسار و از یمین پیدا "اشداء علی الکفار" دشمن بود و با این حال نمی‌شد در دلش از دوستان یک‌ذره کین پیدا خجالت می‌کشید از زینب کبری از آن وقتی که با ننگ امان‌نامه شده شمر لعین پیدا زد آتش بر دلش آوای "این عمّی العباس؟" از آن ساعت که شد از خیمه با صوت حزین پیدا امان از لحظه‌ای که شیرمردی خسته و زخمی زمین افتاده بود و گرگ‌ها شد از کمین پیدا عمود خیمه را بابا کشید آن‌جا که دیگر شد حکیم بن طفیلی با عمود آهنین پیدا تمام کربلا از عطر یاس پیکری پر شد به هرسو قطعه‌ای از عین‌‌ و با و آ و سین پیدا حسین از خاک دستش را چنان با بوسه برمی‌داشت که گویی در زمین گردیده قرآن مبین پیدا تمام پیکرش بر خاک می‌لرزید آن دم که شد از گودی صدای ناله‌ی "هل من معین؟" پیدا کنار حضرت صاحب‌زمان در روضه‌اش هستند پیمبرها - سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین - پیدا دوایش گفتن یک جمله‌ی "یا کاشف الکرب" است اگر هرجای عالم شد دل اندوهگین پیدا برای حضرت عباس طوری گریه کردم که شده لبخند در روی کرام‌الکاتبین پیدا گرفتم در دوعالم دست‌هایش را، یقین دارم که در محشر برایم می‌شود حصن‌حصین پیدا دلم تنگ عمود آخر است، آن‌دم که خواهد شد به چشمم گنبد زرد تو روز اربعین پیدا
بسم الله الرحمن الرحیم سرود ولادت امام‌سجاد علیه‌السلام بند اول شب جشن و شب میلاده دل تموم شیعه‌ها شاده داره می‌خنده ارباب ما خدا بهش یه گل‌پسر داده بارون رحمت، داره می‌باره هوا امشب عطر عاشقی داره با هر لبخندش توی گهواره گل لبخندُ رو لب‌ها می‌کاره "شب میلاده، امام سجاده" ۳ بند دوم آسمون ریسه‌بندون میشه تا برسه ماه زمینی‌ها گداها تو محل صف بستن رسیده وقت خوشه‌چینی‌ها چه صاف‌وساده، به‌تو دل داده دل ویرونی که با تو آباده برای رفتن، می‌شیم آماده که امضای ما دست تو افتاده "شب میلاده، امام سجاده" ۳ بند سوم زینت منبر و سجاده تاج سر تموم عُبّاده هرکسی که اسیرش باشه همیشه از دوعالم آزاده به تو دل بسته، کسی که مسته نمیشه از دست عاشقی خسته دو ابروی تو، به هم پیوسته شده قبله‌ی هرعالم وارسته "شب میلاده، امام سجاده" ۳
یگانه دختر ایـران تو انتـخاب حســینی سپـیدبخت‌تر از تــو عجم عروس ندارد