#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#ترجیع_بند
خیلِ ملَک آمده از عرش ِ معلّی
برکه شد از شوق، دلش ساحتِ دریا
دشت؛ سراسر شده مشغولِ تماشا
پیش همه دستِ علی(ع) رفته به بالا
وحی شد و گفت نبی(ص) با دلِ آگاه
أشهدُ أنّ علياً ولي الله
نوح به هنگام بلا، لحظهٔ طوفان
حضرت عیسی دم ِ آوردنِ درمان
حضرت موسی به عصا خوانده هراسان
یوسفِ کنعان همه شب گوشهٔ زندان
یکسره خواندند سحرگاه و شبانگاه
أشهدُ أنّ علياً ولي الله
کعبه زده بوسه به پایِ پدرِ خاک
غرقِ طواف است به دور سرش افلاک
آمده در وصف علی(ع) آیهٔ لولاک
جلوهٔ خورشید شد از نورِ رُخش پاک
سجده کنان گفت در ایوان نجف؛ ماه
أشهدُ أنّ علياً ولي الله
قبله به وجد آمده، رو کرده به حیدر
قامتِ محراب؛ به تعظیم ِ مکرر
عاشقِ گیراییِ نُطقش شده منبر
مسجد و گلدسته به پا کرده چه محشر
بینِ اذان گفته دو بار عاشق و دلخواه
أشهدُ أنّ علياً ولي الله
حقِ تمام است و شهنشاهِ ولایت
از فقرا با کرَمش کرده حمایت
ذکر علی(ع) در دو جهان هست عبادت
راه نجات است و گذرگاهِ سعادت
زمزمهٔ توبهٔ هر عاصیِ گمراه
أشهدُ أنّ علياً ولي الله
وقت سحر محو قنوتش شده قنبر
گفت ابوذر به علی(ع) سید و سرور
تیغِ دو دم؛ برده دل از مالک اشتر
در وسطِ معرکه دشمن شده مضطر
خیبرِ حیران شده میگفت به والله
أشهدُ أنّ علياً ولي الله
دارد عجب لطف و کراماتِ دقیقی
دستِ نوازشگر و احسانِ عمیقی
حیدر کرار و چنین قلبِ رقیقی
داده به سائل چه گرانمایه عقیقی
ذکرِ لبِ هر که طلب کرده از این شاه
أشهدُ أنّ علياً ولي الله!
#مرضیه_عاطفی
کوریه دشمنا باز _ ذکر علی میگیرم
علی علی میخونم _ تا وقتی که بمیرم
بدونید ایها الناس _ غدیری ام غدیری
غیر علی ندارم _ خلیفه و امیری
حق علی یا مولا _ میخونه جبراییل
روزیشو میگیره _ از علی میکاییل
حیدر کرار و _ خیلی جگر داره
تاج یداللهی _ به روی سر داره
علی علی علی جان....
هرجای قرآنو که ، نگا کنی علیه
اون اسمی رو که باید ، صدا کنی علیه
اون آقای که عزت ، داده به ما علیه
ناد علی بخونید ، ذکر شفا علیه
مرد قدر قدرت _ حیدر کراره
تلفیق مهر و خشم _ شیر تو پیکاره
هم دنیا هم عقبا _ شأن علی والاس
من چی بگم وقتی _ که عاشقش زهراس
علی علی...
لعنت به اون کسی که ، اسم تورو کناره ...
... دشمنای خدا و ، خلیفه ها میذاره
کعبه میگرده دورت ، خدا به تو می نازه
حرفای تو شبیهِ ، قرآنه ناب و تازه
یا ایلیا حیدر _ دنیا رو میخواد
اسم تورو هرجا _ میزنه دل فریاد
آی نجفت عشقه _ ایوون طلات عشقه
اینکه منم آخر _ بشم فدات عشقه
علی علی علی....
_ملودی اینکار از بنده نمی باشد _
#حسین_رحمانی
تجلّی عشق در غدیر
----------
تا که خورشید ولایت شد درخشان در غدبر
بسته ام ای عشق با آئينه پیمان در غدیر
آیه ی سرسبز اَکْمَلْتُ لَکُمْ شد باروَر
گوئیا نازل شده امروز قرآن در غدیر
تا شود تکمیل دینِ حق تعالا از علی
داده حق بهرِ ولای نور فرمان در غدیر
تا که احمد دستِ حیدر را به دستِ خود گرفت
وادی خُمّ غدیر آمد گل افشان در غدیر
نغمه ی مَنْ کُنْتُ مَوْلا شد بلند از مصطفی
ناگهان آمد برون خورشیدِ تابان در غدیر
باید امروز از طلوع نامِ حیدر آسمان
نور افشانی کند در هر خیابان در غدیر
دل به دریا می زند از شوق دلدار علی
رو به ساحل می رود امروز توفان در غدیر
می رود هر ذَرّه از خاک غدیر خُم به عرش
آسمان هم می شود آئينه باران در غدیر
می رود در قعر آتش ، می شود اهل جحیم
هر که دارد نیّت آشوب و عِصیان در غدیر
جایگاه پاک دامانان بُوَد در بزم عشق
نیست آری جای هر آلوده دامان در غدیر
می شود یاغی ترین فرد بجا مانده ز کفر
هر که باشد در پی ایجادِ طغیان در غدیر
می شود سر زنده در تاریخ با حُبّ علی
هر که باشد در پی دارو و درمان در غدیر
در غدیر ایمان تجلّی کرد بر دستِ نبی
با علی آری تجلّی کرد ایمان در غدیر
پیشِ روی دینِ کامل حیدر کرّار ، نیز
چهره بر خاک مذلّت داشت شیطان در غدیر
بس که از عرشِ بَرین می ریخت گلبرگ امید
بوی عطر و گل گرفته هر بیابان در غدیر
هر منافق چشم گریان دارد از روزِ غدیر
دارد اهلِ دین ولیکن لعلِ خندان در غدیر
بس که نوشیدند از جام ولایت عاشقان
مانده «یاسر» دیده های عشق حیران در غدیر
**
محمود تاری «یاسر»
غدیریه
باغی از گلهای سرخ و ارغوان دارد غدیر
در کفش خورشید و ماه و کهکشان دارد غدیر
گشته صحرا پر ستاره آمده از ره کلیم
غافله سالار بهر انس و جان دارد غدیر
جبرئیل آمد ز حق بهر رسول کائنات
گفت بهر مومنین بانگ اذان دارد غدیر
باشد این حکم الهی تا علی گردد امام
وه چنین شایسته رهبر در جهان دارد غدیر
هرکه من مولای اویم باشدش مولا علی
این سخن از خاتم پیغمبران دارد غدیر
گفته احمد وال من والا به صحرای غدیر
این بشارت بهر یاران ارمغان دارد غدیر
می دهد ساقی شراب عشق از خم غدیر
بر محبان شور و مستی را عیان دارد غدیر
گلشن دین را نبی باغ است و حیدر باغبان
باغی از مهر است و بهری بیکران دارد غدیر
شور عشق و شور مستی برده عالم را ز هوش
نغمه توحید را بر گوش جان دارد غدیر
آنکه در دل مهر مولا را ندارد کافر است
بهر امت در کفش دری گران دارد غدیر
زد به جان پیوند حیدر آن بریده دست را
بر همه عالم طبیبی بی گمان دارد غدیر
آنکه بهر حفظ احمد شد به بستر جای او
بهر احمد او چو یاری مهربان دارد غدیر
چون خدا او زنده کرده باز جان مرده را
تاابد همچون علی بی نشان دارد غدیر
نطق احسان شد شکوفا از گل روی علی
خود بهار است و بهاری بی خزان دارد غدیر
سروده حسین عرب نژاد، احسان
رباعیات
در گلشن جان مشک و عبیر است امروز
سرشار ز باده غدیر است امروز
بر گوش رسد ندای اکملت لکم
گوید به جهان علی امیر است امروز
بر سینه عالم شده حک نام غدیر
مست است جهان ز باده جام غدیر
صحرا شده پر نور ز ماه و خورشید
پیچیده اذان عشق از بام غدیر
امروز ز سوی حق بشیر آمده است
از بهر نبی حکم قدیر آمده است
باید که شود علی وصی امت
زیرا که قدیر در غدیر آمده است
امروز غدیر ساقی دلها شد
وز روی نبی گل محبت وا شد
شد بعد نبی علی امام و رهبر
یعنی که ولایت علی امضا شد
در خم غدیر گل به بار آمده است
ساقی وفا کنار یار آمده است
با نصب علی بهار دین شد خرم
یعنی که بهار در بهار آمده است
امروز بشیر حق بشارت دارد
حیدر به سرش تاج امامت دارد
تبریک به مصطفی در این عید سعید
بر شیعه نگر شمس ولایت دارد
جبرییل دلم عود به مجمر دارد
بر لب سخن از احمد و حیدر دارد
مسرور شد از واقعه خم غدیر
جامی به کف از ساقی کوثر دارد
سروده حسین عرب نژاد، احسان
مدح و ولادت اميرالمؤمنين علي عليه السلام
يا مظهر العجائب
دلم غير ايوان پناهي نداشت
دلم زائري بود و راهي نداشت
دلم در بساطش جز آهي نداشت
علي داشت آن را كه شاهي نداشت
به دور امير كرم گشته ام
صد و ده قدم در حرم گشته ام
به او گفتم اي شاه راهم بده
امان نامه اي بر گناهم بده
لياقت به يك دم نگاهم بده
پناهي ندارم پناهم بده
صدا زد پريشاني ات با علي
اگر خسته جاني بگو يا علي
همين لحظه ها بود پيدا شدم
علي گفتم و از زمين پا شدم
شب و روز حيران مولا شدم
گدا بودم او خواست آقا شدم
دلِ من بدون علي بي كس است
بميرم ببينم علي را بس است
تحمل به اين نور لابد نبود
ترك خوردن كعبه بي خود نبود
و كعبه كه جاي تَرَدُد نبود
پس اينها همه يك تولد نبود
خدا خواست ثابت كند بر جهان
علي هست يكتاترين در جهان
*
فقيري كه انگشتر از او گرفت
سليمان شد و ذكر ياهو گرفت
زمين تخت او آسمان تاج او
به دوش نبي بود معراج او
اگر مدح او بر لبم جا گرفت
يدالله دستان من را گرفت
به من گفت از مرد خندق بگو
بيا از عليٌ مع الحق بگو
سه بار از نبي اذن ميدان گرفت
علي هست پس مصطفي جان گرفت
نبي گفت جانم به قربان او
علي جان من هست و من جان او
علي با خدا و خدا با علي
علي يا خدا گفت، حق ياعلي
اميري نداريم الّا علي
اگر ناتواني بگو يا علي
(مجيد تال)
مدح و ولادت اميرالمؤمنين علي عليه السلام
يا مظهر العجائب
دلم غير ايوان پناهي نداشت
دلم زائري بود و راهي نداشت
دلم در بساطش جز آهي نداشت
علي داشت آن را كه شاهي نداشت
به دور امير كرم گشته ام
صد و ده قدم در حرم گشته ام
به او گفتم اي شاه راهم بده
امان نامه اي بر گناهم بده
لياقت به يك دم نگاهم بده
پناهي ندارم پناهم بده
صدا زد پريشاني ات با علي
اگر خسته جاني بگو يا علي
همين لحظه ها بود پيدا شدم
علي گفتم و از زمين پا شدم
شب و روز حيران مولا شدم
گدا بودم او خواست آقا شدم
دلِ من بدون علي بي كس است
بميرم ببينم علي را بس است
تحمل به اين نور لابد نبود
ترك خوردن كعبه بي خود نبود
و كعبه كه جاي تَرَدُد نبود
پس اينها همه يك تولد نبود
خدا خواست ثابت كند بر جهان
علي هست يكتاترين در جهان
*
فقيري كه انگشتر از او گرفت
سليمان شد و ذكر ياهو گرفت
زمين تخت او آسمان تاج او
به دوش نبي بود معراج او
اگر مدح او بر لبم جا گرفت
يدالله دستان من را گرفت
به من گفت از مرد خندق بگو
بيا از عليٌ مع الحق بگو
سه بار از نبي اذن ميدان گرفت
علي هست پس مصطفي جان گرفت
نبي گفت جانم به قربان او
علي جان من هست و من جان او
علي با خدا و خدا با علي
علي يا خدا گفت، حق ياعلي
اميري نداريم الّا علي
اگر ناتواني بگو يا علي
(مجيد تال)
مسیر غدیر
حسّ زیبای غدیری شدنم را گفتم
فصل روئیدن گل در چمنم را گفتم
بی سبب نیست اگر نور جلی را دارم
من غدیری شده بودم که علی را دارم
باغِ جان دست به تغییرِ اصولی می زد
دین به اکمال خودش مُهر قبولی می زد
وادی خُمّ غدیر آینه شد ، گلشن شد
آیه در آیه به اَکًمَلْتُ لَکُمْ روشن شد
آن که واجب شده بر اهلِ جهان فرمانش
سايه انداخته بر روی سرم دستانش
بعدِ احمد که ز اندیشه ی او برپایم
غیر حیدر نبود هیچ کسی مولایم
این بُوَد قولِ نبی ، قولِ خدا برخبزد
که علی آمده از جانب ما برخیزید
مرتضی آمده تا اُسوه ی تقوا باشد
دستِ بیعت بدهید آمده مولا باشد
آمده شیر خدا بت شکند در عالَم
شعله بر هستی بت ها بزند در عالَم
این علی بر همه آحاد جهان آگاه است
این علی بت شکن از نسل خلیل الله است
جانب تشنه لبان آب بقا خواهد رفت
جِبت و طاغوت ازو رو به فنا خواهد رفت
از علی اهلِ جهان حکمِ نکو می گیرند
سرکِشان تیغ عدالت به گلو می گیرند
حکم احمد به علی ، حکم ولایت باشد
دستِ مولا به یقین دستِ عدالت باشد
از علی غیر از عدالت نزند سر ای دل
جز حقیقت به سرایش نزند در ای دل
با علی باش که در سایه ی رحمت باشی
با علی باش که همسایه ی جنّت باشی
من اگر دیده و دل عشق پذیر آوردم
عشق می خواهم و رو سمت غدیر آوردم
تا امیرِ دل عشاق علی شد ، من هم
دل گرفتم ز همه ، نزدِ امیر آوردم
تا که دل از کرمش جنّت اعلا گردد
همرهِ خویش فقط دشتِ کویر آوردم
دلِ من سائل درگاه ولایت باشد
بر در خانه ی آن شاه فقیر آوردم
دل سپردم به مسیری که حریم مولاست
شاد از آنم که دل خود به مسیر آوردم
«یاسر» از قلب سلیم آینه داری می کرد
من در این مرحله چشمانِ بصیر آوردم
**
محمود تاری «یاسر»
#امیرالمومنین_مدح
سخت بي معناست،بي معنا عبادت بي علي
پس نصيب كس نمي گردد شهادت بي علي
فرق چنداني ندارد در قباحت با زنا
هر كه ميخواند نمازي با جماعت بي علي
آنكه با بغض علي مرده جهنم جاي اوست
پيش حق كي ميشود مشمول رحمت بي علي
بايد از باب علي شد وارد راز و نياز
پس دعا هرگز نخواهد شد اجابت بي علي
حب او ايمان،خدا را شكر من هستم محب
دين ندارد ذره اي ولله قيمت بي علي
هست آنجا كه علي باشد بهشت عاشقان
فرق با دوزخ ندارد باغ جنت بي علي
از علي بايد براتي در امان از نار داشت
رد نگردد از صراط آدم سلامت بي علي
در روايت ديدم از معصوم حتي انبياء
روز محشر كارشان افتد به زحمت بي علي
#محسن_صرامی
#امیرالمومنین_مدح
گفتیم اول از علی و آخر از علی
پُر شد ورق ورق ورقِ دفتر از علی
با خلقتش چکامهی خلقت تمام شد
دیگر نیافرید خدا بهتر از علی
یک قطرهاش به عمرِ زمین و زمان رسید
سیراب میشود عطشِ محشر از علی
از عرشِ ابرهای لبش وحی میچکید
در بارشِ تلاوتِ پیغمبر از علی
نهجالبلاغه نقطهی عطف خطابه شد
قیمت گرفت آبروی منبر از علی
از خاک رفت بر درِ افلاکیان نشست
تا بال و پر گرفت، درِ خیبر از علی
پا روی حقّ مورچگان هم نمیگذاشت
حتی خیالِ ظلم نمیزد سر از علی
در روزگارِ بردهفروشان نمیخرید
جز آبروی نوکریاش قنبر از علی
حیّ علیَ الصلوة، زمان گدایی است
حیّ علیٰ گرفتنِ انگشتر از علی
از یا حسینِِ حل شده در اشکهای آب
سیراب میشویم، چنان کوثر از علی
#رضا_قاسمی
#امیرالمومنین_ع_مدح
🔸بر اساس روایات🔸
شده نام علی بر پایهی عرش خدا مسطور
خدا با نور حیدر میدهد بر کل عالم نور
علی ذکر خدا باشد که فرموده است در قرآن
از او هرکس کند اعراض، نابینا شود محشور
در این دنیای فانی راه حیدر بهترین راه است
کسی که بی علی باشد، تمام عمر گمراه است
ندارد شیعه از فقر و نداری اضطراری، چون
امیرالمؤمنین در هر دو عالم رحمتالله است
همیشه راندهام با حب حیدر از دلم غم را
علی در قبضه دارد اختیار هر دو عالم را
سلیمان صاحب یک حرفِ اسم اعظم است اما
خدا در سینهی حیدر نشانده اسم اعظم را
دم از حیدر زند هرکس که مشغول مناجات است
خدای بی امیرالمؤمنین وهم و خرافات است
به وقت مرگ مشغول عبادت میشوم زیرا
نظر کردن به رخسار علی جزو عبادات است
امیرالمؤمنین نور خداوند جلی باشد
ندارد بویی از ایمان کسی که بی ولی باشد
بگو ذکر علی بن ابی طالب به هر مجلس
که زینت بخش هر مجلس نوای یا علی باشد
علی باشد یگانه تکیهگاه من در این دنیا
شوم با کشتی نوح ولایت راهی دریا
نگردد غرق در دریای گمراهی هر آن کس که
تمسّک جسته با مهر علی بر عروة الوثقی
به یمن ذکر یا حیدر دهان ما معطر شد
به خاک افتاد هر کس بی ولایش، خاک بر سر شد
نبین که ظاهرا حاجی به طوف کعبه بسیار است
فقط حجّش شود مقبول هرکس عبد حیدر شد
علی اول، علی آخر، علی ظاهر، علی باطن
شود هر امر ناممکن به اذن مرتضی ممکن
به جز کافر ندارد بغض حیدر را کسی در دل
فقط حبّ علی باشد درون سینهی مؤمن
همیشه بر لبم ذکر وصیّ مصطفی باشد
مسیرم از مسیر منکرین او جدا باشد
وجود حبّ و بغض او شده معیار در عالم
اگر باران شود نازل، به عشق مرتضی باشد
نخواهم بی علی یک لحظه دنیا و حیاتش را
خدا بر بندهاش کرده عیان راه نجاتش را
شهادت داده هرکس بر ولای حیدر کرار
یقینا حق بیامرزد تمام سیئاتش را
فقط بر پایهی حبّ علی باشد بقای من
علی صوم و صلاة من، علی ذکر دعای من
اگر بهر فقیران سفرهای رنگین به پا کرده
ولی یک شب نخورده نان گندم مقتدای من
موحّد حبّ دنیا در وجود خود نخواهد دید
به جز عشق به مولا در وجود خود نخواهد دید
علی حتی اگر پای منافق کوه زر ریزد
منافق حبّ او را در وجود خود نخواهد دید
خدا وقتی علی را نَفْس احمد بین مردم کرد
چنان مِهر علی در سینهی احمد تجسّم کرد
که در معراج وقتی فوق عرش حق قدم میزد
خدا با صوت حیدر با نبیّ خود تکلّم کرد
اگرچه عاشق حیدر به دنیا شَتم خواهد شد
اگر چه فضل حیدر در زبان ها کَتم خواهد شد
علی راه خدا باشد که هر راهی به غیر از او
مسیرش شک ندارم در هلاکت ختم خواهد شد
#مهدی_علی_قاسمی
درولادَت آقاامام کاظم علیه السلام
َشب میلاد «هَفتُم» عشق اَست
برلب گل «تَبَسُّم» عشق است
آمَد آنکه «تَجَسُّم» عشق اَست
لَحظه های «تَرَنُّم» عشق اَست
آمَدآن گُل که ماه دلهاگَشت 2
خُرَّم اَزدیدَنَش مَسیحاگَشت2
آسمان غَرق دَر «تَماشا» شُد
شَهریَثرب چوطور «سَینا» شد
غَرق نور اَزقُدوم «موسی» شد
بَزم شادی دوباره «بَرپا» شد
حُوریان گُل زجَنَّت آوَردَند 2
بَهرشادی عترَت آوَردَند 2
رَفته غَم های «روزگار» امشب
آمَد اَز رَه گُل «بَهار» امشَب
هَردلی گَشته «بیقَرار» امشَب
که رسیده زرَه «نگار» امشَب
هَفتمین حُجَّت خدا آمَد2
نهمین نور کبریا آمَد 2
گُل شکوفاشد آسمان «بارید»
هَفتُمین آفتاب جان «تابید»
سَرزَداَزبیت عاشقان «خورشید»
لاله سَرزَد ز گُلشَن «توحید»
خانه پُر اَز گُل شَقایق شد 2
شاد وخُرَّم امام صادق شد 2
موسی کاظم آن وَلّی «خدا»
پا نَهاده به عالَم «دنیا»
آمَد اَز اَمر خالق «یکتا»
تا زَنَد پا به سینهٔ «سَینا»
آشکار آنهَمه حَقایق شد 2
شاد وخُرَّم امام صادق شد2
راحَتِ جان «انبیا» آمَد
مَظهَر رأفت «خدا» آمَد
بَحرعصمَت یَم «سَخا» آمَد
شاهد بَزم «هَل اَتی» آمَد
روشن ازروی اوجَهان گَردید 2
تاکه ماه رُخَش عَیان گَردید 2
مَظهَرلُطف حَق «هُویدا» شد
غَرق شادی تَمام «دُنیا» شُد
دیده اَزاَشک شوق «دَریا» شد
دَر رَحمت بروی ما «وا» شد
آسمان پُرزماه واَختَر شد2
شب میلاد پور جَعفَر شد2
چشمهٔ فیض «لایَزال» آمَد
مُصطَفی خُو علی «جَمال» آمَد
بَحرجود ویَم «کَمال» آمَد
صاحب قُدرَت و «جَلال» آمَد
شَهریثرب دوباره نورانی است2
لَحظه های خوش طَرَب خوانی است2
دلَم اَز عشق او شده «سَرشار»
می نشینَم براه این «دلدار»
غیر او با کسی ندارم «کار»
باکلاف نَخ آمَدَم «بازار»
مهراورا به جان خَریدارَم2
عاشق آن وَلّی دادارَم 2
خسروی فَر
#ولادت_امام_کاظم_ع
سلام ای نام نیکت، بابِ حاجات
سلام ای قبله کوی مناجات
سلام ای ذوب، در درگاه ایزد
سلام ای جلوه ی روی محمد
سلام ای عبد صالح، بنده ی حق
امامِ عصمت و شرمنده ی حق
سلام ای مُظهِرِ آیاتِ کوثر
سلام ای حضرت موسی بن جعفر
سلامِ ما، به خیرِ مقدمِ توست
سلامِ ما، جوابِ هر دمِ توست
تو که فرزندِ ختم المرسلینی
تو دلبندِ امیرالمومنینی
تو زهرا را عزیز و نور عینی
تو موسای حسن، نوحِ حسینی
وصیِ سیدِ سجاد هستی
چو باقر، مَظهرِ ایجاد هستی
تو نورِ صادقِ آل عبایی
امینِ وحی، بابای رضایی
امامِ پنج معصومی، نگارا
به معصومه پدر، حجت خدا را
وجودت مایه ی لطف و کرم شد
ز فرزندان تو، ایران حرم شد
تَوَلا با تو هر جا گسترش یافت
تَبَرا با تو آقا گسترش یافت
علومِ دین، ز علمِ تو عیان شد
مواساتِ تو درسِ شیعیان شد
ز کَظمِ غِیضِ تو، شد حِلم لبربز
و از حِلمِ تو الطافِ خدا، نیز
تو آقای تمام انبیائی
تو فخر اولیا و اوصیائی
رهِ قرآن و عترت از تو برجاست
علَم در دستِ اعجازِ تو برپاست
خدا فرمود: این فرزند زهرا
برای حفظِ دین، آمد به دنیا
□ □ □
اَلا ای آسمانها تحتِ امرت
شَها ای کهکشانها تحتِ امرت
ترا آلِ سیادت میشناسند
همه اهلِ ارادت میشناسند
تو مولای جمیعِ ممکناتی
نه گمنامی، که فخر کائناتی
نباشد دهر در اَمرت مردد
فَلَک، با گردشِ چشم تو گردد
ولایت بهرِ فوقَ الارض داری
تو بر تحتَ الثَری، رحمت بباری
به اذنِ تو رسد فصلِ بهاران
به ؛ امر تو شود دریا خروشان
به فرمان تو معدنهاست جوشان
به نطق و منطقَت، مَنطوق داری
امامت بر همه مخلوق داری
به موجودات، روزی میدهی تو
و بر ذرات منّت مینهی تو
به دستت، مِهر و مَه، چون دانه تسبیح
کند قرآن، مقاماتِ تو تشریح
تو آیاتِ خدا را روح و جانی
روایاتِ نبی را حکمرانی
□ □ □
اَلا ای جان و هم جانانِ خاتم
تویی فرمانروای کلِ عالم
تویی شاهَنشَهِ عالم به هر حال
به فوقِ عرش یا قعرِ سیه چال
چنان محوِ خدای خویش بودی
که با مولای خود خلوت نمودی
تو بودی که شبیهِ عمه جانت
به زندان، حفظ کردی آرمانت
نه زندان مانعِ نورِ وجودت
که زندانبان مزاحم بر سجودت
به دیدار خدا بس بیقراری
چه اُنسی با غل و زنجیر داری
شنیدم یاسِ رویت، خورده سیلی
رخِ ماهت، چو مادر گشت نیلی
ولی با اینهمه، با خویش گفتی:
که زیر پای مرکب ها نرفتی
ندیدی تاخت و تازِ سواران
نشد پا تا سرِ تو نیزه باران
نشد رَاست جدا پیشِ عیالت
نبود از اهلِ بیتِ خود، مَلالت
ندیدی خواهرت را در اسارت
ندیدی دخترت را در جسارت
نشد بزم یزیدی ها نصیبت
ندیدی دختران را در مصیبت
امان از ننگِ عنوانِ کنیزی
نمیگویم ز هیزی، هیچ چیزی
#حاج_محمود_ژولیده