.
مناجات #امام_زمان (عج)
باز هم از عمل خویش به دل غم دارم
خسته از این همه آلودگی و تکرارم
دل من تنگ برای همه شد الا تو
وای از تیرگی این دل بی مقدارم
معصیت کرده مرا دور ز تو ، می دانم
پر شده نامه ی من از گنه بسیارم
نامه ام اشک تو را باز درآورده...ببخش
وای بر من که همیشه سر تو سربارم
مهربان تر ز خودت در همه ی عالم نیست
با همه تیرگی ام سوی شما رو آرم
یک نظر کن که من از دست خودم خسته شدم
بی نگاه تو اثر نیست بر استغفارم
من اسیر غم دنیا شده ام کاری کن
تا رها گردم از این زندگی غم بارم
هر که دور از سر کوی تو شده خوار شده
نده غیر از خودت آقا به کسی افسارم
با همه پستی من دست مرا می گیری
ای فدای تو و بخشیدن تو دلدارم
سمت نوکریت را به دو عالم ندهم
فخرم این است که من نوکر این دربارم
# مجتبی قاسمی
.
#مناجات #امام_زمان (عج)
برایت از فرج خواندیم و این از روی عادت نیست
دعا کردن برای تو مگر اصل روایت نیست
تویی که انتظارت افضل الاعمال آدمهاست
بدون انتظار تو عبادتها عبادت نیست
برای ظالمان و کافران و ثروت اندوزان
مگر ای حجت حق،بودنت اتمام حجت نیست؟
سلاحی نیست غیر از اشک در دستان ما اما
نمیدانم چرا در این دعا ها استجابت نیست
گناه آنقدر ما را در سیاهی ها فرو برده ست
که حسی در وجود ما بجز حس خجالت نیست
سپیدیهای مویم بارها خاطر نشان کردند
که وقتی موسم دیدار میآید که فرصت نیست
خدای مهربان هم در فرج تعجیل خواهد کرد
به شرطی که ببیند در دل ما سوء نیت نیست
چه دردی می کشی از این که زاهدها ریا کارند
چه آهی میکشی از اینکه شیخی مثل بهجت نیست
#احمد علوی
.
#مناجات #امام_زمان (عج)
فکری برای وضع بد این گدا کنید
باشد قبول من بدم اما دعا کنید
هر کار می کنم دلم احیا نمیشود
قرآن به نیت من بیچاره وا کنید
بی دردیاست دردِ من در به در شده
بر درد عشق جان مرا مبتلا کنید
برگشتهام به سوی شما ایها العزیز
در خیمهگاه خویش مرا نیز جا کنید
بی التفاتِ دوست تقلا چه فایده؟
قدری به دست و پا زدنم اعتنا کنید
در پشت خانهی تو نشستن مرا بس است
اصلا که گفته حاجت من را روا کنید؟!
یابن الحسن به حرمت شاه نجف مرا
آمادهی ورود به ماه خدا کنید
لطفی کنید، با همهی رو سیاهیام
در راه زینبیه سرم را جدا کنید
عمریاست بندهی سر کوی رقیهام
اهل زمانه کفر مرا بر ملا کنید
بابایم آمده ز سفر یاریام کنید
اهل خرابه نافله ها را رها کنید
تا که نفهمد او سر گیسوی من چه شد
یک مقنعه برای سرم دست و پا کنید
این پهلوی شکسته مرا زجر می دهد
قدری کمک کنید مرا جا به جا کنید
#محمد جواد شیرازی
.
#امام_زمان
اَللّهمّ عجّل فرجه و سهّل مخرجه
هرکس، مريض گشته از این هِجر، سالم است
خوشبخت، آن که بر دلِ او نُدبه، حاکم است
چون که دعا برای فرج، رِزق اَعظم است...
بر هر دعای بر فرجی، شُکر، لازم است
در مکتبِ دعا به دبیری نیاز نیست
" اِکثار بر دعای فرج " ، خود، معلّم است
طبق حدیث، میشود از غصّهها خلاص
هر کس که با دعای به مولا ملازم است
موضوعِ ازدیادِ دعا بر ظهورِ حق...
محتاجِ یک اراده و یک عزم ِ جازم است
هر لحظه، تازه تر شود این زخم کهنه کار
پس اضطرارْ از این غم ِ جانکاه، دائم است
سِجنی که هست حضرت مهدی به قعر آن
دلخون تر از مصیبتِ موسای کاظم است
او امر کرده است به اِکثار در دعا
هرکس که کم گذاشت در این امر، ظالم است
#محمد_علی_نوری
چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱
#امام_زمان_عج_مناجات
#امام_حسین_ع_مناجات
#شهدای_امنیت
نه تمنای خود، بیان داریم
نه دگر فکر آب و نان داریم
شکر خالق، همینکه عرضِ سلام
محضرِ صاحب الزمان داریم
لحظه ای بین غم رها نشدیم
بس که مولای مهربان داریم
مرگ نزدیک و غافلیم از آن
چقدر ما مگر زمان داریم؟!
سر به زیر از خجالتیم اما
چشم بر لطف آسمان داریم
داغ دیدند همسران شهید
تا که امنیت و امان داریم
شد پریشان وجود و خاطرشان
اگر آرامشِ روان داریم
روضهخانه، بهشت نوکرهاست
جا در این بیت و آستان داریم
روز و شب از فراق کرب و بلا
ذکر مولا حسین جان داریم
گرمی داغ اوست در دل ما
از غمش بین دل، نشان داریم
**
یاد دست گره گشای حسین
گله از دست ساربان داریم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
دوباره عرضادب، عرضاحترام از دور
دوباره قسمت ما میشود سلام از دور
"سلام حضرت سلطان، مرا نمیطلبی؟"
ببین چقدر فرستادهام پیام از دور
منی که دست به سینه گذاشتم هرصبح
سلام دادهام از روی پشتبام، از دور...!
اویس نیستم، اما نسیم رحمت تو
همیشه درد مرا داده التیام از دور
نگاه نافذ تو آهوی خیال مرا
به یک اشارهی کوتاه کرده رام از دور
بهرغم فاصله، گلدستههای تو انداخت
کبوتر دل تنگ مرا به دام از دور
دلم هوایی دیدار توست از نزدیک...
اگرچه لطف تو بودهست مستدام از دور
شاعر: #مجتبی_خرسندی
ترسم که غم هجرت دیوانه کند ما را
در دشت جنون از خود، بیگانه کند ما را
با مرگ بگو ما را، لختی بدهد مهلت
تا بخت تو را شمع و پروانه کند ما را
تو در دل ما و ما دنبال تو می گردیم
این دربه دری ترسم، دیوانه کند ما را
ای یوسف قرآنی، ای حاضر پنهانی
این غیبت طولانی، افسانه کند ما را
گفتم به دلم ای دل کن پیشه شکیبایی
کاین هجر تماشایی، پیمانه کند ما را
ما بر سر پیمانیم، دیوانه ی جانانیم
گر اشک دو چشم ما، ویرانه کند ما را
(ژولیده) ز حق خواهد از آیه ی جای الحق
با ساقی میخانه، همخانه کند ما را
ژولیده نیشابوری
بی پناه
بیا که روز سفیدم ،سیاه می گذرد
شبم به ناله و با اشک وآه می گذرد
بیا که بی تو پریشان و، نابه سامانم
بدون تو همه عمرم، تباه می گذرد
چگونه آب نگردم ز شرم جرم و گناه
که لحظه لحظه ی من با گناه می گذرد
مرا پناه بده زیر سایه ی کرمت
ببین چه بر سر این بی پناه می گذرد
درست کن به نگاهی تو روزگار مرا
خدا نکرده اگر اشتباه می گذرد
تو را که داشته باشم کجا تهی دستم
تمام زندگیم در رفاه می گذرد
تو را به حق حسین از گناه ما بگذر
به حق آن که ز حُر با نگاه می گذرد
منم مرید کسی که به خاک کرب وبلا
زجان خویش به راه اله می گذرد
اگر که بغض «وفایی» شکست با فریاد
مسیر این غزل از قتلگاه می گذرد
سید هاشم وفایی
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
داغ حسینی بین دل ها سر گرفته
عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته
هر کس که در کشتی امنش می نشیند
اذن ورود از ساحت مادر گرفته
حتی خدا نزد تمام انبیایش
روضه برای سبط پیغمبر گرفته
شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده
بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته
آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم
ما را حسین بن علی در بر گرفته
از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است
فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته
نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟!
نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته
تا روز محشر هر کسی شد کربلایی
برگ برات از جانب خواهر گرفته
آن قدر شأن زینب کبری عظیم است
عمری رکابش را علی اکبر گرفته
**
گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل
زینب دو دستش را به روی سر گرفته
خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد
زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_جمعه #زیارت_کربلا
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم
حرارتی است قدیمی که در دلم دارم
اگرچه دستِ تهی دارم و گدا طبعم
دلِ شکسته ی خود را که دستِ کم دارم
میان نامه ی من خالی است از خوبی
گناه و جرم و خطا را همه رقم دارم
مرا به حُرمتِ موسی الرضاست می بخشید
خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم
به امرِ حضرت سلطان، حسین می گویم
به لطف فاطمه ارباب محترم دارم
حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد
مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم
نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد
دلم خوش است میان دلم حرم دارم
برات کرب و بلایم به دست عباس است
دوباره مُلتمس دامنِ علمدارم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند.
#فاضل_نظری
همه در چهره ی مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
#شهریار