#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_شهادت
#اصحاب_امام_حسین_ع
باز #شب_جمعه و موکب نعم الحبیب
نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب
شور به پا کرده در هیأت انصار عشق
روضۀ هل من معین، نالۀ أمن یجیب
عشق، نفسگیر شد سینهزنت پیر شد
زود بیا - دیر شد - بر سر نعش حبیب
مهلت ما سررسید لحظۀ آخر رسید
تا نفسی مانده أوصیکَ بِهذا الغریب
«گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق»
میشنوی نوحهای در غم شیب الخضیب:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::
آتش عشق است و نیست حرفِ صغیر و کبیر
در طلبت هستیام سوخت أَجِر یا مُجیر
پیر و جوان میرسند سینهزنان میرسند
به کربلا با دَمِ «ای که به عشقت اسیر...»
شور جوانیست این، سوز نهانیست این
تپیده در خاک و خون به پای نعم الامیر
راز رشید من است کاش شهیدت شود
شیر من از کودکی با غم تو خورده شیر
رفت گلم؛ والسلام سایۀ تو مستدام
ای دل من در خیام شورِ دمادم بگیر:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::
خستهام از این قفس ناله زنم در قنوت
أغثنی یا مُخرِجَ یونُسَ مِن بطنِ حوت
یار، مرا میخرد دل ز قفس میپرد
عشق، مرا میبرد تا ملکوت از قنوت
عمر من از کودکی سر شده با این امید
میشوم آیا شهید؟ با تو و در پیش روت؟
قصۀ ما تازه نیست... این زره اندازه نیست...
کاش بلندم کند دست تو بعد از سقوط
ذکر مصیبات یار خاصه دمِ احتضار
میدهدم شستشو به جای غسل و هنوط
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::
نور خدا را ببین در سحرِ کوه طور
سوز مناجات کیست؟ یَبعثُ مَن فی القبور
گرم نماز شباند دلخوشی زینباند
محفل یاران عشق هیأت اصحاب نور
دشت، سراسر سکوت وجه خدا در قنوت
إنَّ لک فی النهار... آه از آن نفخ صور
ناشئةُالیل هم تشنۀ ترتیل توست
إنَّ لک فی النهار... آه که یوم النّشور...
إنَّ لک فی النهار... رأس تو بر روی نی
إنَّ لک فی النهار... رأس تو کنج تنور
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::
عرش خدا ولوله ارض و سما در قیام
«وای حسین کشته شد» روضه همین والسلام
ماه محرم کجاست؟ صاحب این دم کجاست؟
سینهزنان را ببین در عطش انتقام
روضه به آخر رسید گریه ولی ناتمام
نالۀ جانسوز کیست از حرمت صبح و شام؟
و أهلُکَ کالعَبید و صُفِّدوا فی الحدید
باید از اینجا به بعد روضه بخواند امام
«تا تو شدی کشته ما بیسر و سامان شدیم»
غلغله شد در حرم ولوله شد در خیام
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::
اول دلتنگی است تازه شب آخری
چه کردی ای روضهخوان چه کردی ای منبری
«ای که به عشقت دچار»... «عجب گلی روزگار»...
بر لب ما سالهاست که میکند دلبری
«عشرت عالم فروخت» هر که دمی دید سوخت
رأس تو را در تنور خونی و خاکستری
«جان یارالی جان حسین حامی قرآن حسین»
میکُشدم داغ تو... خاصه اگر آذری...
با تو اگر سرنوشت برد مرا در بهشت
باز بسوزاندم این دو دمِ کوثری:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
#حسن_بیاتانی
با حسرت و غم میگذرد هر روزم
دلتنگم و چشم بر حرم میدوزم
هر هفته #شب_جمعه شبیه آتش
از داغ فراقِ کربلا میسوزم!
#مرضیه_عاطفی
#امام_حسین_مناجات
#فاطميه
#شب_جمعه #دوبیتی
شب جمعہ دلِ ما میهمان اسٺ
حرم ، جایے که زهرا روضہ خوان اسٺ
ولے امشب فقط مے گوید ارباب
"بمیرم مادرم زهرا جوان است"
#امام_حسین
#گودال #قتلگاه
#شب_جمعه
شمیمِ اشک و آه ای وای مادر
زِ هر سو بسته راه ای وای مادر
زِ تَل می کرد نگاه ای وای خواهر
میانِ قتلگاه ای وای مادر
#امام_حسین_شهادت
#شب_جمعه
شب های جمعه فاطمه با اشک دیده
صورت گذارد روی رگ های بریده
ای مرغ بِسٔمِل گشته ی من یا بُنَیَّ
ای ماهی در بسترِ خون آرمیده
ای پاره پاره پیکر عریان سرت کو؟
کی بر گلوی تشنه ات خنجر کشیده؟
مادر بمیرد دود میدیدی هوا را
تکیه زدی بر نیزه با قد خمیده
ای کاش من جای تو نیزه خورده بودم
ای کاش از مقتل تنت را برده بودم
ده تا سوار از بین لشکر تا دویدند
سوز صدایِ دخترانت را شنیدند
شرمنده کاری بر نمی آمد ز دستم
با گریه میدیدم که در مقتل رسیدند
افتاد روی پیکرت ردِّ چهل نعل
«آخر تنت را در همه صحرا کشیدند»
پیراهنی را که خودم دادم به زینب
با نیزه وقت غارتِ جسمت دریدند
من بودم و دیدم تنت را بین گودال....
مولا بیا زهرا دوباره رفت از حال!
#محمدعلی_انصاری
#امام_حسین_زمینه
#شب_جمعه
شب جمعه کربلا غوغاست
تو حرم قیامتی برپاست
دل عالم و میسوزونه
وقتی روضه خون خودِ زهراست
تشنه لب کربلا ، وای بُنَیّ حسین
مرمل باالدما ، وای بُنَیّ حسین
وای حسین وای حسین
....
میدونستن که تو گودالم
میشنیدن ناله و فریادم
یه جوری زدن به پهلوت که
زخم پهلوم بره از یادم
کنار دریای آب ، تشنه جدا شد سرت
کاش نبود تین فرات ، مهریهی مادرت
وای حسین وای حسین
....
میدونست که توی گودالم
قاتلت دل من و سوزوند
وقتی دید که برنمیگردم
بی حیا تنت رو برگردوند
سرت رو برد و برام ، تنت رو تنها گذاشت
رو تنت عمدا حسین ، خنجرش و جا گذاشت
وای حسین وای حسین
#عبدالحسین
#امام_حسین #فاطمیه
#شب_جمعه
امشب که ز سوز مادری در راه است
با آه زمین کربلا همراه است
یک سو دمِ یا بُنیّ از فاطمه است
سویی به لب حسین، وا امّاه است
#سید_علی_اکبررضوی
#امام_حسین_مناجات
#شب_جمعه
از خدا آمده ام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کرب و بلا برگردم ؟
می روم پشت سرم آب مریز ای مادر
وطن مادری آنجاست ، چرا برگردم ؟
من به پابوسی آن سرور بی سر برسم
وای اگر از حرمش بی سر و پا برگردم
کفن و چادر و انگشتر ، سوغاتم نیست
بگذارید که با شرم و حیا برگردم
سر پرواز به سوی غم دیگر دارم
می روم شام مگر با اسرا برگردم
دل بیمار فقط از تو شفا می خواهد
شب جمعه است دلم کرب و بلا می خواهد
#مجید_تال
#امام_حسین_مناجات
#شب_جمعه #رباعی
ای رحمتِ عام، یااباعبدالله
مولای کِرام یااباعبدالله
با وعدهٔ فطرس ، همه دل خوش کردیم
از دور، سلام، یااباعبدالله
#علیرضا_قاسمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
شبهای جمعه کربلا غوغاست ای وای
چشم امیرالمۅمنین دریاست ای وای
ذکـــر بُنَیَّ بـرلب زهــــراست ای وای
مرثیه خوانش زینب کبراست ای وای
گــوید کــه یا اُمـاه آهــم را شنیـدند
مادر حسینــم را همین جا سربریدند
فرصت به اولاد و به اصحابش ندادند
مَــرهَـــم به زخـمِ قلبِ بی تابش ندادند
می گفت«اُسقـــــونی» ولی آبش ندادند
مهمان که بود ، حتی از این بابَش ندادند
اصحاب را بر خاک، خون آلود می دید
از تشنگی ارض و سما را دود می دید
تنها میان معرکه ، واغُربَتاٰ ، که...
با گریه می زد نالهی «واقِلَّتاٰ»که...*
واحَســرتا،واضَیعَتــا،واویلتــا که...
«فَوَقَفَ لِـیَسْتَـــریحَ سٰاعَتــاٰ» که...
سنگ جفـــا آیینـــه را بشکست مادر
تیر سه شعبه سینه را بشکست مادر
از یک طرف خولی به استقبال می رفت
ازیک طرف لشگر پیِ خلخال می رفت
مادر نبــودی شمـــر در گـــودال می رفت
مادر خودم دیدم حسین از حال می رفت
بالای تَل بودم ، پُر از آه و پُر از درد
من که نمی رفتم ، حسینم گفت برگرد
برگشتـــم اما پیکـــــرم می سوخت مادر
انگار کــــه بال و پـــرم می سوخت مادر
احساس می کردم سرم می سوخت مادر
در خیمه بودم ، حنجرم می سوخت مادر
احساس می کردم تن من را دریدند
احساس می کردم گلویم را بریدند
*واقلة ناصراه
#محمدعلی_قاسمی_خادم
#امام_حسین_مناجات
#شب_جمعه
“مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد”
علیالخصوص که باشد در این حرم شب جمعه
خوشا بر آنکه به تمرین از صراط گذشتن
مقابل حرمت میزند قدم شب جمعه
خدا به داد ملائک رسد که محشر کبراست
شروع مرثیهخوانی محتشم شب جمعه
#سیدمیلاد_حسنی
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#شب_جمعه
#چارپاره
#محاوره
خو گرفتم با غم در به دری
این روزا سهم منه خونجگری
من دیدم..،بَسّه دیگه..،خدا کنه
داغ شیرخواره نبینه مادری
غم تو پامو توو این بلا کشید
کارِ من ببین که تا کجا کشید
من چجوری تووی سایه بشینم
بدن بابات سه روز گرما کشید
منو سوزوندی با آتیشِ خودت
دعا کن..،منم بیام پیش خودت
چی می شد فقط یه بار می خندیدی
با همون دندونای نیش خودت!
کاشکی می شد بزنم صدات،علی
الهی رباب بشه فدات،علی
یه بارَم شده به خواب من بیا
دل من یه ذرّه شد برات،علی!
گریه هات هنوز تووی گوش منه
انگاری سرت رویِ دوش منه
قدر یک لحظه ازم دور نمیشی
قنداقِ خونیت توو آغوش منه!
یادمه توو خیمه آشوب شده بود
یادمه لبت مثه چوب شده بود
وقت دست و پا زدنهات..،پسرم!
دل مادرت لگدکوب شده بود
مادر تو آرزومنده هنوز
رو لبت حسرت لبخنده هنوز
شب به شب ذبح تو ، کابوس منه...
سر تو به تار مو بنده هنوز
مثه شیشهخرده له شده تنم
اونکه اشکش دمِ مشکشه ،منم!
اگه رو نیزهای..،تقصیر منه
قبر تو نشد عمیقتر بکَنم
حتی دیدنت منو راضی می کرد
دست باد موهاتو نازنازی می کرد
تا منو دقم بده..،جلو چشام
حرمله با گهوارهات بازی می کرد
چه بلایی که نیومد سر تو
جلوی تو میزدن خواهرتو
چشم نیمهبازتو می بستی کاش!
سر بازار نبینی مادرتو
دوس ندارم تو رو مأیوست کنم
با هزار گلایه مأنوست کنم
حالا قدِّ تو ازم بلندتره...
میشه خم بشی..،میخوام بوست کنم!
#بردیا_محمدی