eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
739 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دختر شیر خدا در شام محشر کرده است گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است اوکه منبر رفته جدش بر جهاز ناقه ها ناقه‌ای را بی‌جهاز اینبار منبر کرده است چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید گرچه چشمش با سری نیزه‌نشین سر کرده است بر فراز نیزه ها رأس حسین بن علی محض همراهی زینب ترک پیکر کرده است آستین یا چادر پاره، به هر صورت که هست عصمت الله است و قطعا فکر معجر کرده است مرتضای نطق هایش کفر را بیچاره کرد مکرِ کافر را به اذن الله ابتر کرده است بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید چوب را نزدیک لبهای برادر کرده است
قلب رو به قبله‌ام را کرد احیا پرچمت ای نفس‌هایم بقربان مسیحا پرچمت هر محرم با هزاران شوق بر تن کرده‌ام رخت مشکی ظاهراً، در باطن امّا پرچمت قامت گردن کشان خم میشود بی اختیار هر کجا که میشود از دور پیدا پرچمت بس که مواج است از چندین خیابان دورتر مانده‌ام دریا به چشمم میخورد یا پرچمت!؟ بر سر خورشیدِ گنبد تا می‌افتد سایه‌اش میشود زیباترین تصویر دنیا پرچمت غبطه خوردن کار خاک و آب و آتش میشود باد وقتی عشق بازی میکند با پرچمت هر فرازی دیده‌ام با خود فرودی داشته‌‌است «هر چه بالا رفت پایین آمد الّا پرچمت» با تو هر کس بود ماند و بی تو هر کس بود رفت هست از روز ازل تا حشر، بالا پرچمت
«اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین» راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین ته بازار یکی نام محلّی را گفت مردک مست عجب فتنه گری بود حسین آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط کاش این شام بلا را سحری بود حسین حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین  چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین
عزای ماه محرم عزای فاطمه است حسین گفتن ما با نوای فاطمه است به خرج مُغرِض و دشمن نرفته و نرود که خرج روضه هرسال پای فاطمه است اگرچه در ته گودال دست و پا میزد بهای سرخی خونش خدای فاطمه است حسین مثل حسن مادریست گریه کنید حسین عاشق اشک گدای فاطمه است اگر صدای علی را شنیدی از زینب فقط صدای رقیه صدای فاطمه است دلم به کرببلا و به اربعین خوش شد هوا هوای نجف یا هوای فاطمه است خدا قبول کُند از همه حسینی ها همیشه پشت سر ما دعای فاطمه است همیشه جمع شده روضه با سلیقه او همیشه گوشه ی هر روضه جای فاطمه است به صورتی که زده بوسه مصطفی، در خورد شروع روضه ی فضه بیای فاطمه است خلاصه پشت در خانه هیزم آوردند خلاصه بیت علی کربلای فاطمه است لگد زدند به طوبا و میوه اش افتاد همین دلالتِ بر انحنای فاطمه است زنی که خورده زمین، مردِ خانه ی علیَ است یلی که خورده زمین مرتضای فاطمه است یکی نبود بگوید محله های شلوغ چه جای آمدن بچه های فاطمه است کجاست فاطمه؟ در شام ازدحام شده عقیله وارد دروازه ی عوام شده  
رباعی زبانحال حضرت زینب سلام الله. داغ تو حسین از جهان سیرم کرد. با حرمله همسفر شدن،پیرم کرد. دیدم همه جا بلا و سختی اما... دروازه ی ساعات زمین گیرم کرد. سروده:رسول خرسند.قم
یک لحظه بی حسین جهان دلپذیر نیست بیچاره آن کسی که به عشقت اسیر نیست شکر خدا که چشم من از کودکی حسین چون چشمه در عزای تو بود و فقیر نیست از برکت دو چشم پر از زمزم است که فردای حشر نوکر تو سربه زیر نیست ای دستگیر آدم و نوح و خلیل ها چیزی شبیه روضه تو دست گیر نیست در روزهای سخت نگاهت گره گشاست ای آنکه غیر نام تو نعم الامیر نیست خیری ندیده است نه دنیا نه آخرت هر کس مسیر زندگی اش این مسیر نیست گفتی به روی باز و گل خنده ات به حُر هرگز برای توبه در این خانه دیر نیست در آسمان شهر دلم گر چه ماه هست جز چشم ماه علقمه ماه منیر نیست من در تمام عمر تو را گریه میکنم ای عشق بی کفن دلم از گریه سیر نیست آه ای ذبیح فاطمه در هیچ مذهبی تیر سه شعبه تشنه ی طفل صغیر نیست لا یوم مثل یُومَکَ، ای پاره پاره تن در کربلا مگر کفنی جز حصیر نیست؟ قاری لحظه های غم انگیز زینبی شاهی به جز تو نیزه برایش سریر نیست "ای کشته ی فتاده به هامون" غم تو را در هفت آسمان خدا یک نظیر نیست "یَومُ الوُرود" میشود و چشم نوکرت چشم انتظار هیچ کسی جز امیر نیست حُبُ الحسینَ جُنَّنی این است زندگی سنگم زنند باز از عشقت گزیر نیست
نوحه ورود کاروان اُسرا به شام ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ بند اول 1: از سفرکاروان اسیران می شود وارد شام ویران به روی ناقه طفلان معصوم به روی نیزه آیات قرآن بر،، نی سر ثارالله خون،، بر دل آل الله از،، سینه ها خیزد آه وای،، یاحسین یا مظلوم۳ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ بنددوّم2: بر عزیزان زهرا ستم شد قامت زینب از غُصّه خَم شد چشم قدّوسیان اشک غم ریخت هتک حرمت به اهل حرم شد بر،، نی سر ثارالله خون،، بر دل آل الله از،، سینه ها خیزد آه وای،، یاحسین یا مظلوم۳ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ بند سوّم3 پشت دروازه ی شام ویران با ورود اسیران چها شد یک طرف آل عصمت عزادار یک طرف جشن شادی بپا شد بر،، نی سر ثارالله خون،، بر دل آل الله از،، سینه ها خیزد آه وای،، یاحسین یا مظلوم۳ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ بند چهارم4: تا بسوزد دوباره جگرها شد عیان بر روی نیزه سرها چه شررها به جان اسیران می زند خنده ی رهگذرها بر،، نی سر ثارالله خون،، بر دل آل الله از،، سینه ها خیزد آه وای،، یاحسین یا مظلوم۳ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ بند پنجم5: می خورد تیر زخم زبانها بر دل و جان قامت کمانها پر و بال ملائک بسوزد از شرار دل خسته جانها بر،، نی سر ثارالله خون،، بر دل آل الله از،، سینه ها خیزد آه وای،، یاحسین یا مظلوم۳ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ بند ششم6: بسته گلهای باغ رسالت دست شان بر طناب اسارت شده بر هاشمیّون ستمها گشته بر فاطمیّون جسارت بر،، نی سر ثارالله خون،، بر دل آل الله از،، سینه ها خیزد آه وای،، یاحسین یا مظلوم۳ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ بند هفتم 7: کودکان را به شانه نشانه باشد از ضربت تازیانه مادران را ز دل آتش غم می زند بر یتیمان زبانه بر،، نی سر ثارالله خون،، بر دل آل الله از،، سینه ها خیزد آه وای،، یاحسین یا مظلوم۳ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ بند هشتم 8: روی نیزه شد از ضربت سنگ ماه زینب جبینش ز خون رنگ یک طرف آه قلب یتیمان یک طرف رقص و طعن و دف و چنگ بر،، نی سر ثارالله خون،، بر دل آل الله از،، سینه ها خیزد آه وای،، یاحسین یا مظلوم۳ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ اثر از: حاج محمّد نعیمی (قم المقدّسه) التماس دعا ــ علی وطنی
ورود کاروان اُسرا به شام ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ اُسرا وارد دروازۀ ساعات شدند شاهد سوز دل عمّۀ سادات شدند به عزیزان خداوند جسارت کردند چه ستمهاکه به هنگام اسارت کردند گاه بازخم زبان شعله به دلهازده اند تازیانه به تن زینب کبـــری زده اند ســر بـــازار ســرنیزه سر سرورها پای نیـــزه به فلک آه دل دختــرها پایکوبان همه دور اُسـرا صف زده اند تا بسوزد دل ناموس خدا کف زده اند اُســرا گریـــه و آن کوردلان خندیدنـد پای سرهای بریده همه می رقصیدند آن یتیمان که گُل چهره شان، نیلی بود پاسـخ وا ابتا گفتن شـان، سیلی بود ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ اثر از: حاج محمّد نعیمی (قم المقدّسه) التماس دعا ــ علی وطنی
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟ تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری- جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت؟ از این عالم چه می‌خواهی همه‌عالم به قربانت مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حیُّ یا قیوم خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی تو می‌رفتی و می‌دیدم که چشمم تیره شد کم‌کم به صحرایی سراسر از تو خالی، خیره شد کم‌کم تو را تا لحظه‌ی آخر نگاه من صدا می‌زد چراغی شعله‌شعله زیر باران دست و پا می‌زد حدود ساعت سه، جان من می‌رفت آهسته برای غرق در دریا شدن می‌رفت آهسته بخوان! آهسته از این جا به بعدِ ماجرا با من خیالت جمع ای دریای غیرت! خیمه‌ها با من تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود ولی از پا نیفتادم، شکستم بی‌صدا در خود شکستم بی‌صدا در خود که باید بی‌تو برگردم قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید
تا بفهماند به من طعم محبت را حسین در دلم‌ انداخته شوق زیارت را حسین هر قَدَر در طالع من دوری از او آمده از قضا تغییر خواهد داد قسمت را حسین هرکه آمد تحت قبه مستجاب الدعوه شد زیر دین‌ِ خویش بُرده استجابت را حسین ان‌ لقتل الحسین.... آتش به پا شد در دلم لحظه‌ای هم کم‌‌نکرده این حرارت را حسین آب اگر از دشمنانش خواسته، کرده تمام_ بر تمام دشمنانِ خویش حجت را حسین دست و پا می‌زد اگر در خون میان قتلگاه دست و پا می‌کرد اسباب شفاعت را حسین ** عده‌ای شمشیر و نیزه، عده‌ای سنگ و عصا بر تن خود داشت انواع جراحت را حسین زخم‌های او زیاد و اشک‌های ما کم است می‌پذیرد باز از ما این بضاعت را حسین...
پای ما تا راهِ دُشوار فراقش را گرفت در میان هر حسینیّه سراغش را گرفت عالَمِ ذر هر کسی ارثیّه از دلدار بُرد این دل ما هم خدا را شکر، داغش را گرفت خانه‌ی تاریک قبرش روزِ روشن می‌شود هر که روی شانه‌ی خود چلچراغش را گرفت پیش پایش پادشاهان نیز سَر خَم می‌کنند نوکری که دامن شاهِ عراقش را گرفت پرده‌ی کعبه مُرید این سیاهیِ عزاست از لوایِ روضه‌ها سبک و سیاقش را گرفت رفته رفته گرم شد بازار دُکّان‌داری‌اش دست آن کاسب که کتریِ اجاقش را گرفت گریه بر خونِ خدا، شیرین‌ترین رُخدادِ ماست خوش‌بحال هر که شورِ اتفاقش را گرفت مادرم آن‌قَدْر روی مُهرِ تربت اشک ریخت عاقبت عطر حرم کل اتاقش را گرفت دست از عالَم کشیدن..، اصل رُکنِ عاشقی‌ست طالبِ معشوق، از دنیا طلاقش را گرفت عشق تعریفی ندارد جز حسینِ فاطمه... از نخستین روز، قلبم اشتیاقش را گرفت ** پیش چشمِ باغبان، آتش به محصولش زدند نیزه‌ای بی رحم آمد... سروِ باغش را گرفت صحن اکبر زیر پای شامیان تخریب شد با عبا بابا بقایای رواقش را گرفت