#امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#اسارت
#شام
#غزل
عزای ماه محرم عزای فاطمه است
حسین گفتن ما با نوای فاطمه است
به خرج مُغرِض و دشمن نرفته و نرود
که خرج روضه هرسال پای فاطمه است
اگرچه در ته گودال دست و پا میزد
بهای سرخی خونش خدای فاطمه است
حسین مثل حسن مادریست گریه کنید
حسین عاشق اشک گدای فاطمه است
اگر صدای علی را شنیدی از زینب
فقط صدای رقیه صدای فاطمه است
دلم به کرببلا و به اربعین خوش شد
هوا هوای نجف یا هوای فاطمه است
خدا قبول کُند از همه حسینی ها
همیشه پشت سر ما دعای فاطمه است
همیشه جمع شده روضه با سلیقه او
همیشه گوشه ی هر روضه جای فاطمه است
به صورتی که زده بوسه مصطفی، در خورد
شروع روضه ی فضه بیای فاطمه است
خلاصه پشت در خانه هیزم آوردند
خلاصه بیت علی کربلای فاطمه است
لگد زدند به طوبا و میوه اش افتاد
همین دلالتِ بر انحنای فاطمه است
زنی که خورده زمین، مردِ خانه ی علیَ است
یلی که خورده زمین مرتضای فاطمه است
یکی نبود بگوید محله های شلوغ
چه جای آمدن بچه های فاطمه است
کجاست فاطمه؟ در شام ازدحام شده
عقیله وارد دروازه ی عوام شده
#رضا_دین_پرور
رباعی زبانحال حضرت زینب سلام الله.
داغ تو حسین از جهان سیرم کرد.
با حرمله همسفر شدن،پیرم کرد.
دیدم همه جا بلا و سختی اما...
دروازه ی ساعات زمین گیرم کرد.
سروده:رسول خرسند.قم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
یک لحظه بی حسین جهان دلپذیر نیست
بیچاره آن کسی که به عشقت اسیر نیست
شکر خدا که چشم من از کودکی حسین
چون چشمه در عزای تو بود و فقیر نیست
از برکت دو چشم پر از زمزم است که
فردای حشر نوکر تو سربه زیر نیست
ای دستگیر آدم و نوح و خلیل ها
چیزی شبیه روضه تو دست گیر نیست
در روزهای سخت نگاهت گره گشاست
ای آنکه غیر نام تو نعم الامیر نیست
خیری ندیده است نه دنیا نه آخرت
هر کس مسیر زندگی اش این مسیر نیست
گفتی به روی باز و گل خنده ات به حُر
هرگز برای توبه در این خانه دیر نیست
در آسمان شهر دلم گر چه ماه هست
جز چشم ماه علقمه ماه منیر نیست
من در تمام عمر تو را گریه میکنم
ای عشق بی کفن دلم از گریه سیر نیست
آه ای ذبیح فاطمه در هیچ مذهبی
تیر سه شعبه تشنه ی طفل صغیر نیست
لا یوم مثل یُومَکَ، ای پاره پاره تن
در کربلا مگر کفنی جز حصیر نیست؟
قاری لحظه های غم انگیز زینبی
شاهی به جز تو نیزه برایش سریر نیست
"ای کشته ی فتاده به هامون" غم تو را
در هفت آسمان خدا یک نظیر نیست
"یَومُ الوُرود" میشود و چشم نوکرت
چشم انتظار هیچ کسی جز امیر نیست
حُبُ الحسینَ جُنَّنی این است زندگی
سنگم زنند باز از عشقت گزیر نیست
#حسن_کردی
نوحه ورود کاروان اُسرا به شام
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بند اول 1:
از سفرکاروان اسیران
می شود وارد شام ویران
به روی ناقه طفلان معصوم
به روی نیزه آیات قرآن
بر،، نی سر ثارالله
خون،، بر دل آل الله
از،، سینه ها خیزد آه
وای،، یاحسین یا مظلوم۳
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بنددوّم2:
بر عزیزان زهرا ستم شد
قامت زینب از غُصّه خَم شد
چشم قدّوسیان اشک غم ریخت
هتک حرمت به اهل حرم شد
بر،، نی سر ثارالله
خون،، بر دل آل الله
از،، سینه ها خیزد آه
وای،، یاحسین یا مظلوم۳
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بند سوّم3
پشت دروازه ی شام ویران
با ورود اسیران چها شد
یک طرف آل عصمت عزادار
یک طرف جشن شادی بپا شد
بر،، نی سر ثارالله
خون،، بر دل آل الله
از،، سینه ها خیزد آه
وای،، یاحسین یا مظلوم۳
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بند چهارم4:
تا بسوزد دوباره جگرها
شد عیان بر روی نیزه سرها
چه شررها به جان اسیران
می زند خنده ی رهگذرها
بر،، نی سر ثارالله
خون،، بر دل آل الله
از،، سینه ها خیزد آه
وای،، یاحسین یا مظلوم۳
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بند پنجم5:
می خورد تیر زخم زبانها
بر دل و جان قامت کمانها
پر و بال ملائک بسوزد
از شرار دل خسته جانها
بر،، نی سر ثارالله
خون،، بر دل آل الله
از،، سینه ها خیزد آه
وای،، یاحسین یا مظلوم۳
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بند ششم6:
بسته گلهای باغ رسالت
دست شان بر طناب اسارت
شده بر هاشمیّون ستمها
گشته بر فاطمیّون جسارت
بر،، نی سر ثارالله
خون،، بر دل آل الله
از،، سینه ها خیزد آه
وای،، یاحسین یا مظلوم۳
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بند هفتم 7:
کودکان را به شانه نشانه
باشد از ضربت تازیانه
مادران را ز دل آتش غم
می زند بر یتیمان زبانه
بر،، نی سر ثارالله
خون،، بر دل آل الله
از،، سینه ها خیزد آه
وای،، یاحسین یا مظلوم۳
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بند هشتم 8:
روی نیزه شد از ضربت سنگ
ماه زینب جبینش ز خون رنگ
یک طرف آه قلب یتیمان
یک طرف رقص و طعن و دف و چنگ
بر،، نی سر ثارالله
خون،، بر دل آل الله
از،، سینه ها خیزد آه
وای،، یاحسین یا مظلوم۳
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
اثر از: حاج محمّد نعیمی (قم المقدّسه)
التماس دعا ــ علی وطنی
ورود کاروان اُسرا به شام
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
اُسرا وارد دروازۀ ساعات شدند
شاهد سوز دل عمّۀ سادات شدند
به عزیزان خداوند جسارت کردند
چه ستمهاکه به هنگام اسارت کردند
گاه بازخم زبان شعله به دلهازده اند
تازیانه به تن زینب کبـــری زده اند
ســر بـــازار ســرنیزه سر سرورها
پای نیـــزه به فلک آه دل دختــرها
پایکوبان همه دور اُسـرا صف زده اند
تا بسوزد دل ناموس خدا کف زده اند
اُســرا گریـــه و آن کوردلان خندیدنـد
پای سرهای بریده همه می رقصیدند
آن یتیمان که گُل چهره شان، نیلی بود
پاسـخ وا ابتا گفتن شـان، سیلی بود
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
اثر از: حاج محمّد نعیمی (قم المقدّسه)
التماس دعا ــ علی وطنی
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده
زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری-
جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت؟
از این عالم چه میخواهی همهعالم به قربانت
مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم
جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حیُّ یا قیوم
خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی
خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی
تو میرفتی و میدیدم که چشمم تیره شد کمکم
به صحرایی سراسر از تو خالی، خیره شد کمکم
تو را تا لحظهی آخر نگاه من صدا میزد
چراغی شعلهشعله زیر باران دست و پا میزد
حدود ساعت سه، جان من میرفت آهسته
برای غرق در دریا شدن میرفت آهسته
بخوان! آهسته از این جا به بعدِ ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت! خیمهها با من
تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود
ولی از پا نیفتادم، شکستم بیصدا در خود
شکستم بیصدا در خود که باید بیتو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
#سیدحمیدرضا_برقعی
#امام_حسین_ع_مناجات
تا بفهماند به من طعم محبت را حسین
در دلم انداخته شوق زیارت را حسین
هر قَدَر در طالع من دوری از او آمده
از قضا تغییر خواهد داد قسمت را حسین
هرکه آمد تحت قبه مستجاب الدعوه شد
زیر دینِ خویش بُرده استجابت را حسین
ان لقتل الحسین.... آتش به پا شد در دلم
لحظهای هم کمنکرده این حرارت را حسین
آب اگر از دشمنانش خواسته، کرده تمام_
بر تمام دشمنانِ خویش حجت را حسین
دست و پا میزد اگر در خون میان قتلگاه
دست و پا میکرد اسباب شفاعت را حسین
**
عدهای شمشیر و نیزه، عدهای سنگ و عصا
بر تن خود داشت انواع جراحت را حسین
زخمهای او زیاد و اشکهای ما کم است
میپذیرد باز از ما این بضاعت را حسین...
#احمدجواد_نوآبادی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
پای ما تا راهِ دُشوار فراقش را گرفت
در میان هر حسینیّه سراغش را گرفت
عالَمِ ذر هر کسی ارثیّه از دلدار بُرد
این دل ما هم خدا را شکر، داغش را گرفت
خانهی تاریک قبرش روزِ روشن میشود
هر که روی شانهی خود چلچراغش را گرفت
پیش پایش پادشاهان نیز سَر خَم میکنند
نوکری که دامن شاهِ عراقش را گرفت
پردهی کعبه مُرید این سیاهیِ عزاست
از لوایِ روضهها سبک و سیاقش را گرفت
رفته رفته گرم شد بازار دُکّانداریاش
دست آن کاسب که کتریِ اجاقش را گرفت
گریه بر خونِ خدا، شیرینترین رُخدادِ ماست
خوشبحال هر که شورِ اتفاقش را گرفت
مادرم آنقَدْر روی مُهرِ تربت اشک ریخت
عاقبت عطر حرم کل اتاقش را گرفت
دست از عالَم کشیدن..، اصل رُکنِ عاشقیست
طالبِ معشوق، از دنیا طلاقش را گرفت
عشق تعریفی ندارد جز حسینِ فاطمه...
از نخستین روز، قلبم اشتیاقش را گرفت
**
پیش چشمِ باغبان، آتش به محصولش زدند
نیزهای بی رحم آمد... سروِ باغش را گرفت
صحن اکبر زیر پای شامیان تخریب شد
با عبا بابا بقایای رواقش را گرفت
#بردیا_محمدی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
تا گریه بر حسین تمنای خلقت است
بین من و تمام ملائک رقابت است
نزدیک میکند دل ما را به هم، حسین
این اشک روضه نیست، که عقد اُخُوَّت است
مقبول اگر شدهست نمازی که خواندهایم
مهر قبولیاش به خدا مُهر تربت است
ما از غدیر سینه زن کربلا شدیم
این دستهای رو به خدا دست بیعت است
پیدا شدیم هرچه در این راه گم شدیم
یعنی فقط حسین چراغ هدایت است
از دخلِ آبروی حسین است خرج ما
نوكر برای صاحبش اسباب زحمت است
قرآن و منبر و دوسه خط روضهی عطش
ساعات خوب هفته همین چند ساعت است
حالا كه بُغض بسته به من راه حرف را
مقتل بخوان كه موقع ذكر مصیبت است
**
افتاده بود روی زمین زیر دست و پا
شعرم تمام میشود اینجا روایت است
"نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد
اگر غلط نكنم عرش بر زمین افتاد"
#سعید_پاشازاده
بسمالله الرحمن الرحیم
#محرم_امام_زمان_عجلالله
پَر میزنیم سر به هوای شما شویم
تا خرجِ روضههایِ عزای شما شویم
ما را دوباره مادرِ سادات خوانده است
تا یاکریمِ کرببلای شما شویم
تقصیر ما نبود گرفتارتان شدیم
زهرا نوشته است برای شما شویم
میخواست روز قیامت کنارِ هم
سینهزنان زیرِ لوایِ شما شویم
ما را بلندی علمت سربلند کرد
شاهیم اگر گدایِ گدای شما شویم
حجات قبول کاش که وقت طوافتان
قربانیانِ کویِ منای شما شویم
در بینِ حلقهای عزا میرسیم تا
مشمول دستهای دعای شما شویم
(حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه
مسیر راه شام تا دروازه ساعات
کارِ ما گرچه به جز گریهی پیوسته نبود
کارِ این قوم ولی خندهی آهسته نبود
آنقدر ضربهی نیزه همه را ساکت کرد
بِینِ ما در پِیِ تو یک سرِ نشکسته نبود
پشت دروازهی ساعات معطل شده است
آن کریمی که درِ خانهی او بسته نبود
خسته از زخمِ زبانیم و جسارت به لبت
پایِ ما با تو در این راه ولی خسته نبود
فقط از دور تو را دخترکانت دیدند
نیزهای کاش به تو اینهمه وابسته نبود
گرچه از دور ولی باز زمین میاُفتند
زخمِ حلقومِ تو ای کاش که برجسته نبود
گرمِ تزئین و پذیرایی شاماند همه
ورنه دروازهی این شهر چنین بسته نبود
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۶/۱۶)
امام صادق (ع) از زبان امام زینالعابدین (ع) نقل کردهاند که: «مرا بر شتری لنگ، بدون روپوش و جهاز سوار کردند. سر سیدالشهداء (ع) بر نیزهی بلندی بود و زنان بر شتران پالان دار پشت سر من بودند.
جماعتی که ظلم و ستم را از حد گذرانده بودند ، با نیزهها در جلو ، عقب و اطراف ما بودند.
هرگاه یکی از ما گریه میکرد، بر سرش میزدند.»