eitaa logo
جـــــان ِ قـــــلم
63 دنبال‌کننده
58 عکس
23 ویدیو
9 فایل
قلم که جان ندارد ، بی روی دل گشایت #مشکلات_داستان_امروز 🩸✨ با کمک خواهی و دستگیری از حضرت زهرا «ام المقاومه» سلام الله علیها و «سید شهیدان اهل قلم» ✨🖊️ دریافت نظرات و ارتباطات : @sha1st
مشاهده در ایتا
دانلود
این روزها که به ایام شهادت سردار دلها نزدیک می‌شویم و آدم‌ها یکی یکی به آن لحظه‌ی شهادت فکر می‌کنند و انگار کلماتشان بوی خون می‌دهد، هر کس به طریقی به دنبال حاج قاسم می‌گردد و به مزار او دخیل می‌بندد؛ شاید بد نباشد از داستان بگوییم. قصه‌ای که جملات و کلمات سردار را برای ما معنادار می‌کند، چیست؟ در چه مسیری توانسته بگوید:«آه ای مرگ نازنین ! من در پی تو می‌گشتم، بیا و مرا در آغوش بگیر.» جملات، کلماتی نیستند که صرفا برای انتقال مفهوم کنار همدیگر قرار گرفته باشند، بلکه جملات نیز داستان دارند. کلماتی که از قلم کسی جاری می‌شود داستان نامرئی او را مرئی می‌کنند. سرداری که توانسته در هستی خود، مرگ را فرابخواند و به استقبال آن برود، داستان‌ها و داستان‌نویسانی می‌خواهد که توانسته باشند، خود به سراغ عدم بروند، یعنی اینکه به جای به کارگیری کلمات پرطمطراق و یادگیری روش‌هایی نوین نویسندگی و نوشتن روایت‌های سوزناک اخلاقی، مرگ عادات و خواستن‌های خود را فراخوانده باشند و در دنیایی که همه به دنبال ارتقاء و توسعه‌ی زندگی و کار و بار خود هستند، او پای خود را از مشهورات فراتر بگذارند و کلمات را از بند آنها رها سازند، شاید آنگاه می‌توانند قلم بر دست بگیرند و قصه‌‌ای بنویسند... @jane_ghalam
. چرا رفتی عزیز دلم ؟ حالا که رفتی ما پیش تو می آییم ... داستان ِ کوتاه ِ ۱۴۰۲.۱۰.۱۳ 🖤 @jane_ghalam
💠 در این روزهای پرتلاطم، که قلب‌ها به تپش افتاده و جان‌ها به استقبال شهادت می‌روند، این قلم‌ها هستند، که می‌توانند ردّ این حرکت و تلاطم را، آشکار و ماندگار کنند. 💠 این ایام فرصت مغتنمی‌ست تا روایت‌ها و داستان‌های خود را بنویسیم و هر بار حضور خود را مرور کنیم. 💠 داستانک‌های خود را به آیدی زیر ارسال فرمایید. @sha1st @jane_ghalam
... -آقا سروش! هنر همینه! اگر پنج دقیقه زودتر میومدی که نیاز به یک ساعت نبود.اما همین پنج دقیقه نذاشت.میدونی مشکل از کجاست؟ سروش با حالتی که بیشتر شبیه دیوانه شدن بود تا به وجد آمدن،به چشمان خمار مرد خیره شد. -از کجاست؟ پیرمرد دستش را به سمت سینه ی چپ جوان برد و محل قلبش را لمس کرد... 📜بخشی از داستان «آن پنج دقیقه کذایی» به قلم زینب قربانی @jane_ghalam
5 دقیقه ی کذایی.m4a
7.07M
🎙بشنوید... 🖌 آن پنج دقیقه دست به دامان شدن تمام ثانیه های جهان بود به عقربه های عاشقی 🖤 پنج دقیقه‌ی کذایی؛ روایت جاماندن از قافله‌ی شهدا در کربلای کرمان @jane_ghalam
پنج دقیقه ی کذایی.pdf
77.2K
▫️....حال بهترین راه مرگ بیخ گوشش بود و هر لحظه با آن بود. بهترین راه همان بود که پیرمرد گفته بود: زندگی! آن هم فقط پنج دقیقه! 💠متن کامل داستان «آن پنج دقیقه‌ی کذایی» به قلم زینب قربانی @jane_ghalam
گفت عزیزم همه ی نویسنده ها تنها هستند. تو چرا انقدر اصرار به ناتنها بودن داری؟ همه ی نویسنده ها وقتی با کاغذ و تکنیک ها و ایده هایشان مواجه می شوند تنها هستند. همه ی آنها درد غربت می کشند. تنها هستند چون کسی نتوانسته به آنها یاد بدهد که با آن همه تکنیکی که ده ها بار برایش توضیح داده اند چطور بنویسد. اول تنشان کرخت می شود و دستشان سرد. می گویند دیگر نوشتنم نمی آید و قصه آن است که درواقع ده ها بار برای او از تکنیک هایی گفته اند که حالا خود آن تکنیک ها مانع قلم او شده اند. اما بعدتر نویسنده شروع می کند به پشت کردن ، فراموش کردن ، دور شدن و نگاه نکردن به تمام آموخته هایش و نوشتن و نوشتن و نوشتن ... آنقدر می نویسد تا خودش بتواند خودش را پیدا کند. آری ... یک نویسنده ی مُصر حقیقی ، خودش به تنهایی راه را پیدا خواهد کرد ! راهی که تا به حال کسی پا در آن نگذاشته است و فقط مخصوص اوست ... او تنهاست. او تنها خودش را دارد و خدایی را در قلبش. فقط در بهترین حالت گاهی کسی می آید و اندک انگیزه ای می دهد و می رود‌ ... @jane_ghalam
جلسه۲.m4a
25.5M
جان قلم✨🖊 ▫️چگونه قلم زنده می‌شود؟ ▪️نوشتن نوعی مواجهه با مرگ است. 📆 دوشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۲ @jane_ghalam
آه ! او خوب می‌دانست که برای روح پاک و ساده‌ی روستاییِ «روسیه» که کمرش زیر بار کار و مصیبت و مخصوصاً ناعدالتی و گناه خودش و جهانیان به کلی خرد شده‌است، هیچ چیز تسلی‌بخش تر از کشف یک شئ مقدس و یا یک مرد مقدس نیست که دارد مقابل آنها به زانو درمی آید و به تعظیم و تکریم شان می پردازد. @jane_ghalam
جان قلم کجاست ؟ 🔆قسمت اول ما یک جمع خسته ایم. خسته از دیدن جوی که بین نویسندگان امروزی وجود دارد. جوی که متاسفانه بین اغلب نویسندگان وجود دارد این است که از نظر محتوای آثار ، از فکر و فلسفه و علم ، خالی هستند و با باری سبک به میدان می روند تا اجناسی سبک وزن را در قالب یک داستان بفروشند. و حتی میلی هم به پخته کردن این بار با ارزش ندارند و به راحتی از زیر این وظیفه شانه خالی می کنند ... این آش وقتی شورتر می شود که نویسندگان امروزی اغلب دچار تعصبات این طرفی و آن طرفی هم می شوند و میل ندارند که حقیقت را استشمام کنند ، حال هرچه که باشد. ادامه دارد ... 🩸✨ @jane_ghalam
جلسه ۳.m4a
35.18M
جان قلم✨🖊 ▫️برای کار هنری برنامه‌ریزی نکن، اما آماده باش! ▪️این آمادگی با تذکر و تفکر پدید می‌آید... 📆 دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۲ @jane_ghalam