.
امر «نوشتن» در غربت است. در غربت است که انسان میفهمد شعر ها و قصه ها به چه درد میخورند. اینجاست که اشک میریزد و خوشحال است که داستایوفسکی ده سالش را به نوشتن رمان ابله گذارنده. او با روزگار میرود و میخواند که:
شبی که آواز نی تو شنیدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا سر چشمه رسیدم
نشانه ای از نی و نغمه ندیدم
در درد است که زبان با انسان سخن میگوید و پاسخ آن سخن شعر است. داستان نیز شاعرانه نوشته میشود و این به معنای نوستالژی گری نیست. این همان عهد هنر است که ما امروز آن را از یاد برده ایم و این نه یک قصور جمعی و گروهی که حوالت سوزناک شب های تاریک است. شاید بتوان گفت شب های تاریک توسعه نیافتگی و نوشتن در این تاریخ درد است. هرچند روشنفکرنماها در کلاس هایشان با لبخند بدبختی های کافکا را شخصیت پردازی کنند و ابلهی داستایوفسکی را درس بدهند اما نوشتن، با چنین خیال راحتی پیش نمی آید. اول باید عهد هنر را درک کنیم...
✍🏻 ز.قربانی
#عهد_هنر
#درباره_گروه_جان_قلم
@Jane_ghalam