eitaa logo
جَنَّةُ المُعرِبين 🦋
1.3هزار دنبال‌کننده
210 عکس
162 ویدیو
159 فایل
🖌️کانالی برای اهل ادب🌺 🩸 انتشار دهید🩸
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💢 💢 ✍️ در این مبحث بعض اصطلاحات صرفی را خواهیم شناخت👇👇 🔷 اصطلاح اول: معنی () در لغت و اصطلاح 1️⃣ در لغت: مشهور اهل لغت معنا را از واژه عَنَی يَعْنِی از باب ضرب به معناي قَصَدَ يَقْصِدُ گرفته‌اند. (لسان العرب، ج ۱۵، ص ۱۰۶.) 🔹و آنچه لفظ به آن دلالت دارد را از آن جهت معنا گفته‌اند كه از لفظ قصد شده يا صلاحيت قصد شدن را دارد. (كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج ۲، ص ۱۶۱۷) 🔹صيغۀ آن را نيز عده‌ای مصدر ميمی به معناي اسم مفعول (= قصد شده) (شرح الجامی، ص۴، و حاشیه الدسوقی علی شرح الشمسيه المطبوع ضمن شروح الشمسيه، ج ۱، ص ۲۳۱.) و برخی مخفف اسم مفعول (= مَعنِی) (الاشتقاق للبهبهانی، ص ۱۶ ، بنابراین احتمال، اصل آن معنیّ با تشدید یاء و کسر نون بوده که بعد از حذف یکی از دو یاء، کسره آن تبدیل به فتحه شده است.) و بعضی اعتباراً اسم مكان (همان و شرح الجامی، ص۴.) دانسته‌اند. 2️⃣ در اصطلاح: در تعريف آن گفته‌اند: المعنی مَا يَصِحُّ أن يُقصد، يعنی معنا آن چيزی است كه صلاحيت دارد كه قصد بشود (حاشیه عبد الغفور علی شرح الجامی، ص۱۰) و در ادبيات و علوم مربوط به الفاظ به آنچه صلاحيت دارد كه از لفظ قصد بشود اطلاق می‌شود اعم از اينكه مدلول تصوری باشد يا تصديقی؛ مطابقی باشد يا تضمنی و يا التزامی. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 ✅ اصطلاح دوم : در لغت و اصطلاح 🔴 در لغت: لفظ باب دو معنا دارد: ✏️۱. محل دخول و ورود و به بيانی ديگر: فرجه و منفذی كه از آن می‌توان رفت و آمد كرد؛ (تاج العروس، ج ۲، ص ۴۷. و فتح الخبير اللطيف علی متن الترصيف فی علم التصريف، ص ۱۰) ✏️۲. چيزی از چوب يا آهن يا غير آن دو كه آن محل رفت و آمد را با آن مسدود كرده و می‌بندند؛ ظاهر اين است كه اصل وضع باب برای معنای اول بوده و معنای دوم بعداً مشهور شده است. (تاج العروس، ج ۲، ص ۴۷.) 🔴 در اصطلاح: معانی مختلفی برای آن ذكر شده است. (تاج العروس، همان، و حاشیه ابو طالب، ص ۵۲ ذيل مصراعِ: و بابه اُلحق والاهلونا.) ولی در علم صرف لفظ باب اسم و اصطلاح است برای مجموعه‌ای از كلمات متناسب كه ماضی و مضارع و مصدر و... خاصی هستند مثلاً باب افعال يعنی هر كلمه‌ای كه ماضی آن بر وزن أفْعَلَ، مضارع آن بر وزن يُفْعِل و مصدر آن بر وزن افعال است، از اين رو گفته می‌شود مثلاً مُكرِم از باب افعال است، لذا در معنای باب يك امر كلی منطبق بر افراد متعدد اعتبار شده است. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 ✅اصطلاح سوّم: ، و در لغت و اصطلاح 🔴در لغت: اين ۳ لفظ به ضم فاء الفعل بر خلاف قاعده و قياس منسوب‌اند به ثَلاثة و اَربعة و خَمسة (تاج العروس، ج ۵، ص ۱۸۹ و شرح کمال بر شافیه، ص ۱۶۳.) و معنای لغوی آنها سه‌تايی و چهارتايی و پنج‌تايی است. 🔴در اصطلاح: به ۲ معنا اطلاق می‌شوند: ✏️۱) هر اسم يا فعلی كه ۳ حرف داشته باشد ثلاثی و ۴ حرف‌دار رباعی و ۵ حرف‌دار را خماسی گویند چه آن حرف اصلی باشد یا زائد؛ لذا مثل اكرم و دحرج رباعی و مثل اقتدر و تدحرج و سفرجل را خماسی گويند. ✏️ اين اصطلاح در كتب لغت، كتب صرف و ادب قديم شائع است. (برای نمونه ر.ک به كتاب الافعال لابن قوطیه، ‌ص ۱۹ و المثل السائر لابن اثیر، ج ۲، ص ۵۹.) ✏️۲) هر اسم يا فعلی كه ۳ يا ۴ يا ۵ حرف اصلی داشته باشد. ✍ اين اصطلاحِ متأخرين است. (شرح الشافيه للرضی نجم الائمه، ج ۱، ص ۷ و ۹ و موسوعة النحو والصرف والاعراب، ص ۲۸۶.) ✏️ بر اساس اين اصطلاح كلمه به مجرد و مزيد فیه تقسيم می‌شود. ✍شايان ذكر است كه بر اساس اصطلاح دوم در کلام عرب فعل خماسی نداريم. (شرح الشافیه للرضی نجم الائمه، ج ۱، ص ۹). 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 🔴 اصطلاح چهارم: و فیه ✍در لغت: مجرد اسم مفعول از جَرَّده و به معنای برهنه و عريان شده (از چيزی) می‌باشد. ✏️و مزيد در لغت به معنای زياد شده است ولی چون مقصود از آن در اصطلاح، مشتمل بر حرف زائد می‌باشد لذا اصلش مزيد فيه بود كه گاهی اوقات به اين شكل و غالباً به شكل مزيد با حذف جار و مجرور استعمال می‌شود. ✏️البته احتمال دارد كه مزيد از زاد دو مفعولی اخذ شده باشد. (ابن مالك در شرح كافيه خود ج ۱، ص ۲۸۵می‌گويد: إذَا تعدّيا [زاد و نقص] تعدّيا الي مفعولين كقوله تعالی: "فَزَادَهُمُ اللهُ مَرَضاً") كه در اين صورت حذفی در كار نخواهد بود ولی مشهور همان اول است. (تفتازانی در شرح تصريف زنجانی "جامع المقدمات، ج ۱، ص ۳۴۱" گويد: اعلم أنّ ‌زيادة جاءت متعدية وغيرها يقال زاد الشیءُ وزاد غيرَه و ما وقع فی الاصطلاح غير متعد لأنّهم يقولون للحرف. الزائد دون المزيد فالمزيد عندهم إن كان مع «فی» فهو اسم المفعول و الا فيحتمل أن يكون اسم المفعول علی تقدير حذف حرف الجر ای المزيد فيه ويحتمل أن يكون اسم مكان علی معنی موضع الزيادة) 🔴 در اصطلاح: تعريفات مختلفی از مجرد و مزید ارائه شده است: ✏️مثل: المجرد ما يكون باقيا علی حروفه الاصلية والمزيد ما لا يكون بل توجد فيه زيادة علی الاصول (جامع المقدمات "شرح تصریف"، ج۱، ص ۱۸۱، و تدريج الادانی، ص۱۴) ✏️و مثل: المجرد كلمة فيها حروف اصلية فقط اي لا يكون فيها حرف زائد مثل ضرب و يقابله المزيد (كشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۴۷۲) ✏️و مثل: المجرد ما حروفه الاصلية ثلاثة والمراد بذلك تجرده عن مزيدات الابواب والمزيد فيه ما يكون مع حروفه الاصلية شیء من تلك المزيدات (علوم العربية، قسم صرف عربی، ص ۸). ✏️شكی نيست با توجه به مثل این تعريفات ضَرَبَ (از افعال) و ضَرْبْ (از اسماء) مجرد، و مثل أكرم (از افعال) و اِكرام (از اسماء)، مزيد می‌باشند؛ لكن بحث در اين است كه امثال ضارب (از اسماء) و (يضرب) از افعال كه غير از حروف اصلی حرف زائد از غير ابواب معروف مزيد دارند مجردند يا مزيد؟ ✍مجموع اقوال در اين زمينه ۳ قول است: ✏️۱. مثل ضارب و مثل يضرب هر دو مزيدند. (خطيب، حاشيه بر شرح تصريف تفتازانی، مطبوع در كتاب سعديه محشی، ص ۲۰.) ✏️۲. هر دو مجردند. (همان و حاشیه مدرس افغانی بر صرف مير "جامع المقدمات"، ج ۱ ص۶۳) ✏️۳. اولی مزيد و دومی مجرد است (شرح رضی بر شافیه، ج ۱، ص ۲۵ و ۴۷ و ۶۷ و علوم العربیه قسم صرف عربی، ص ۸ و ۱۶۹.) ✏️برای هر كدام از اين اقوال توجيه و دليلی می‌توان ارائه داد گرچه خالی از اشكال نيست. ✍✍به نظر می‌رسد حق اين است كه ملاك در مجرد و مزيد بودن اسم جامد مجرد اشتمال بر حرف زائد و عدم آن است: 👈لذا مثل حجر و قِمَطْر و سفرجل مجرد و مثل كتاب و غضروف و خندريس مزيدند. 👈و همچنين در فعل و اسم مشتق از اين رو مثل ضارب و يضرب و مكرم و يكرم همه مزيدند. ✏️لكن بحثی كه مطرح می‌باشد اين است كه چون مثل ضارب و يضرب مأخوذ از ضرب و مثل مكرم و يكرم مأخوذ از أكرم هستند؛ لذا اوّلی را اسم فاعل يا فعل ثلاثی مجرد و دومی را اسم فاعل يا فعل ثلاثی مزيد می‌نامند، نه به اين معنا كه خود ضارب و يضرب لفظ مجردند، بلكه به اين معنی كه فعلشان كه اصل آن دو است مجرد است؛ لذا ثلاثی مجرد در عبارت مذكور: ✍ يا مضاف اليه بوده به معنای اسم یا فعلی که برای ثلاثی مجرد است و از آن گرفته شده است. ✍ یا مقصود این است که ماضی آن مجرد است از باب صفت به حال متعلق موصوف. ✍و به همين جهت است كه با اينكه مشهور اهل صرف مثل يضرب را در بخش ابواب ثلاثي مجرد و از آن دسته ذكر می‌كنند ولی تعاريفشان از مجرد و مزيد می‌فهماند که مزید است. 📔(راجع : موسوعة النحو و الصرف و الاعراب، ص ۴۹۱، شذا العرف، ص ۱۸، کتاب الافعال لابن قوطية، همان، ص ۱۲ و جامع الدروس، ج۱، ص ۴۲.) 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 اصطلاح پنجم: 🔴 در لغت: مصدر «صاغ الشيءَ يصوغه» می‌باشد، مثل صَوغ و صياغة و معنای آن «در قالب ريختن و ريخته‌گری» است. 📔لسان العرب، ج ۸، ص ۴۴۲. 👈 در تاج العروس گويد: صيغة الأمر كذا و كذا يعني هيئتِ آن كه بر آن هيئت بنا شده است. 📔 تاج العروس ج ۲۲، ص ۵۳۶. 👈 و در اساس البلاغه گويد: و من المجاز فلانٌ حسن الصيغة وهی الخلقة. 📔ص ۲۶۲. (یعنی فلان کس صیغه‌اش یعنی خلقتش نیکو است.) ✏️پس صيغه مصدر است ولی فی نفسه احتمال می‌رود كه بناء نوع [= مصدر هيئت] نيز باشد مثل جِلْسة، يعنی نوعی از ريخته‌گری و ظاهراً در استعمال اخير كه از اساس نقل شد اسم باشد برای هيكل و قواره كه در اين صورت به نظر می‌رسد مصدر به معنای اسم مفعول است همانطور كه برخي اهل لغت صيغه را به معناي مصوغ ذكر كرده‌اند. 📔المعجم الوسيط، ج ۱، ص ۵۳۱. 🔴 در اصطلاح: دست‌کم بر دو معنا اطلاق می‌شود: ۱. هيئت يعنی حركات و سكنات و ترتيب آنها و ترتيب حروف اصلی و زائد در كلمه. 📔 علوم العربیه ص ۵، و دستور العلماء، ج ۲، ص ۱۸۵ و تهانوي، و کشاف اصطلاحات العلوم و الفنون ج ۲، ص ۱۱۰۶ و ۱۱۰۷ و موسوعة النحو و الصرف و الاعراب، ص ۴۲۲. ۲. مجموعِ ماده كه همان «ذات حروف» است و هيئت. 📔شرح الشافیه للرضی ج ۱، ص ۲ و تدریج الادانی ص ۸ و الاعجاز الصرفی فی القرآن الكريم، ص ۲۵. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249