eitaa logo
جان و جهان
495 دنبال‌کننده
807 عکس
37 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
تصمیم گرفتم به‌تدریج جدایش کنم. شب میلاد امام علی(ع)، سه کیلو شیرینی تر گرفتیم. یک مرکز نگهداری از دختران بی‌سرپرست بالای خیابانمان بود. جعبه را تحویل دادم به نگهبانی آنجا. در راه برگشت نیز در دلم چند جمله‌ای با رباب گفت‌وگو کردم. آخر شب، روی کاغذ یک جدول کشیدم و بالایش نوشتم: «چک‌لیست ترک اعتیاد.» زدم روی یخچال. ◾️◾️◾️◾️◾️ ماه رمضان که رسید، من سرفراز و بسامان، روزه‌گرفتن را شروع کردم. سال قبل، ده روز روزه گرفته بودم. سال قبل‌ترش، زنی تازه‌زا بودم که کل ماه را خورده بود و نوشیده بود و خوابیده بود. با شوق و ترس وارد رمضان شدم. مثل وقتی که تازه‌عروس‌ها مهمانی می‌گیرند، دلم می‌خواست همه‌چیز سر جایش باشد. ◾️◾️◾️◾️◾️ اگر همین پانزده روز پیش، طفلی را از شیر باز نکرده بودم، جسارت فکرکردن به قطع شیر شیطان را نداشتم. شب، حوالی ساعت یازده بود که بالاخره شارژ هاجر ته کشید و روی پایم خاموش شد. پدرش هم قبل از او خاموشی اتاق را زده بود. من در اضطراب عزم جدید بودم. دوباره پوست بین دو کتفم، کشیده می‌شد. «امشب باید چه‌کار کنم؟» تکیه دادم به دیوار، شانه‌هایم را محکم به آن کشیدم. درِ کوله را باز کردم. دلم می‌خواست هرچه را از اول مکلف‌شدنم تا حالا انباشت کرده بودم، بکشم بیرون و وارسی کنم. «چطور این بار رو زمین بذارم؟»‌ ❇️🎙روایت کامل را در پادکست طفلِ جان بشنوید... در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس...🌱 http://eitaa.com/janojahanmadarane