eitaa logo
جارچی شاهرود
24.8هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
8.5هزار ویدیو
60 فایل
بزرگترین رسانه شاهروددراستان سمنان @jarchy0273 لینک دعوت 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a 👇رزرو تبلیغات وارسال مطالب👇 @adminjarchy @adminjarchy1
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 گاهی خود را در ایجاد مشکلات زندگی، سهیم بدانید (ولو مقصر نیستید) و آن را به همسرتان کنید! اینکار و محبت را بار دیگر در زندگی‌تان شکوفا می‌کند. 💠 زیرا اینکار زمینه‌ای می‌شود تا همسرتان نیز خود را در مشکلات زندگی بپذیرد و با کمک شما درصدد رفع مشکل بر آید. 💠 سهیم دانستن خود در مشکلات، باعث می‌شود تا نزد همسرتان فردی ، فداکار و محبوب جلوه کنید و سبب می‌شود همسرتان از سیستم گارد گرفتن و انتقادناپذیری خارج شود. 🆔 @jaarchi023
🍃❤️🍃 زن نمی دانست که چه بکند ؟  خلق و خوی شوهرش او را به تنگ آورده بود ، همیشه می گفت و می خندید ، با بچه ها خوش و بش می کرد  ولی مدتی بود با کوچکترین مسئله عصبانی می شد و داد و فریاد می کرد !!! زن روزی به نزد راهبی رفت تا از او کمک بگیرد ، او در کوهستان زندگی می کرد ، زن از راهب معجونی خواست تا شاید چاره ای کارش شود ! راهب نگاهی به زن کرد و گفت : چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است !.  ببر کوهستان !! آن حیوان بسیار وحشی است !! و هر وقت تار مویی از سبیل ببر وحشی را آوردی برایت  معجونی می سازم تا شوهرت با تو مهربان شود .... زن با ناامیدی به خانه اش برگشت . غذایی را آماده کرد و روانه ی کوهستان شد ، خود را به نزدیکی غار رساند ، از شدت ترس بدنش می لرزید  اما مقاومت کرد .. آن شب ببر بیرون نیامد !.  چندین شب به همین منوال گذشت هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد ، بلاخره ببر وحشی غرش کنان از  غار بیرون آمد و ایستاد و به اطراف نگاه کرد !. هر شب که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند .... چهار ماه طول کشید تا ببر به واسطه ی بوی غذا به زن نزدیک شد ، و آرام آرام شروع به خوردن کرد .  مدتی گذشت .... طوری بود که ببر بر سر راه زن می ایستاد و منتظر می ماند زن خود را به ببر نزدیک تر میکرد و سر او را نوازش می کرد و به ملایمت به او غذا می داد ،  هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی ، ترس و وحشتی در میان نبود و بر خلاف دشواری و سختی راه هر شب آن زن برای ببر غذا می برد و سر او را در دامن خود می گذاشت ، دست نوازش بر مویش می کشید ....!!!! بالاخره یک شب زن با ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند ، و شادمان نزد آن راهب رفت .... فکر می کنید آن راهب چه کرد ؟ نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود .. زن ، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید . راهب با خونسردی رو به زن کرد و گفت : آیا ”مرد تو " از آن ببر کوهستان بدتر است ؟تو نیرویی داری که از وجود آن بی خبری !! ✨با و ، و توانستی آن حیوان را کنی !!! مهار خشم شوهرت در دستان توست ، 👌پس و را به او و با و و را از او دور ساز. ┄•●❥ ورودبه 👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
🍃❤️🍃 زن نمی دانست که چه بکند ؟  خلق و خوی شوهرش او را به تنگ آورده بود ، همیشه می گفت و می خندید ، با بچه ها خوش و بش می کرد  ولی مدتی بود با کوچکترین مسئله عصبانی می شد و داد و فریاد می کرد !!! زن روزی به نزد راهبی رفت تا از او کمک بگیرد ، او در کوهستان زندگی می کرد ، زن از راهب معجونی خواست تا شاید چاره ای کارش شود ! راهب نگاهی به زن کرد و گفت : چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است !.  ببر کوهستان !! آن حیوان بسیار وحشی است !! و هر وقت تار مویی از سبیل ببر وحشی را آوردی برایت  معجونی می سازم تا شوهرت با تو مهربان شود .... زن با ناامیدی به خانه اش برگشت . غذایی را آماده کرد و روانه ی کوهستان شد ، خود را به نزدیکی غار رساند ، از شدت ترس بدنش می لرزید  اما مقاومت کرد .. آن شب ببر بیرون نیامد !.  چندین شب به همین منوال گذشت هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد ، بلاخره ببر وحشی غرش کنان از  غار بیرون آمد و ایستاد و به اطراف نگاه کرد !. هر شب که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند .... چهار ماه طول کشید تا ببر به واسطه ی بوی غذا به زن نزدیک شد ، و آرام آرام شروع به خوردن کرد .  مدتی گذشت .... طوری بود که ببر بر سر راه زن می ایستاد و منتظر می ماند زن خود را به ببر نزدیک تر میکرد و سر او را نوازش می کرد و به ملایمت به او غذا می داد ،  هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی ، ترس و وحشتی در میان نبود و بر خلاف دشواری و سختی راه هر شب آن زن برای ببر غذا می برد و سر او را در دامن خود می گذاشت ، دست نوازش بر مویش می کشید ....!!!! بالاخره یک شب زن با ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند ، و شادمان نزد آن راهب رفت .... فکر می کنید آن راهب چه کرد ؟ نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود .. زن ، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید . راهب با خونسردی رو به زن کرد و گفت : آیا ”مرد تو " از آن ببر کوهستان بدتر است ؟تو نیرویی داری که از وجود آن بی خبری !! ✨با و ، و توانستی آن حیوان را کنی !!! مهار خشم شوهرت در دستان توست ، 👌پس و را به او و با و و را از او دور ساز. ورودبه شاهرود👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
‼️ شیخ رجبعلی خیاط می گوید؛ در نیمه شبی سرد زمستانی در حالی که برف بشدت می‌بارید و تمام کوچه و خیابان‌ها را سفید پوش کرده بود از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سر به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است! باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده! جلو رفتم دیدم او یک جوان است او را تکانی دادم!بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه می‌کنی! گفتم: جوان مثلِ اینکه متوجه نیستی!برف، برف!روی سرت برف نشسته!ظاهراً مدت‌هاست که اینجایی!مریض می‌شوی!خدای ناکرده می ‌میری!اینجا چه می‌کنی؟ جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره‌ای به روبرو کرد!دیدم او زل زده به پنجره خانه‌ای!گفتم عاشق شدی!فهمیدم عاشق شده! نشستم و با تمام وجود گریستم! جوان تعجب کرد!کنارم نشست! گفت تو برای چی گریه میکنی؟ نه کُند تو هم عاشق شده  ‌ای پیرمرد!آیا تو هم عاشق شدی؟! گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر می‌کردم عاشقم! ولی اکنون که تو را دیدم [چگونه برای رسیدن به عشقت از خودبی خود شدی] فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده! مگر عاشق می‌تواند لحظه‌ای به یاد معشوقش نباشد. ورودبه شاهروددرایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
@SHinemusic_Channel.mp3
7.97M
تقدیم کنیدبه بهترین زندگیتون ❤️ ❤️درپناه حضرت حق❤️ ورودبه ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ امروز دوشنبه ۲۵بهمن ۱۴۰۰ ۱۲رجب ۱۴۴۳ ۱۴ فوریه ۲۰۲۲ : یا قاضِیَ الْحاجات؛ ای برآورنده حاجت ها 💚✨ اين قسمتےاز زندگےناب من اسٺ مرهمے بر دل بيچاره و بےتاب من اسٺ روزها را سپرے مےڪنم از علـے 1 روز دگر من است ۱_روز_تا_میلاد_مولا_علی_ع❣️ روز_پدر_مبارک_باد❣️ کانال منتظران حضرت مهدی "عج" ۱۴ =====🍃🌹🌸🍃===== 🌤تعجیل در فرج مولایمان صلوات ورود به جارچی ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a